این غم چیه؟
میخوام که نباشه، میخوام که بروزش ندم ولی نمیشه. ن م ی ش ه.
هرچی که هست، غمِ سمجیه. بد پاپیچم شده.
حتی دیگه از همینشم خستم.
دیگه حالا باید این غرور لعنتی و لهش کنم و با هرکی حال کردم درجا بگم: میای باهم دوست بشیم؟
:)))
احساسات.
کاش میتونستم بفهمم کدومش علاقست، کدوم حسادته، کدوم نفرت و کدوم یکی ترسه.
عزیزم.
شاید من و نشناسی، شاید تا حالا هم صحبت نشده باشیم ولی، خواستم با یه تبریکِ بیشتر لبخند روی لب یه نفر بیارم.
تولدت خیلی خیلی مبارک باشه پسر*
@noothiing
عزیزِ دلم.
از گوشه کناره های اینجا غم میچکه.
آینه؟ مجبورت میکنه موقع نگاه کردن بهش لبخند بزنی.
دلتنگی؟ گفته بودم که. کلمه ی سرسام آوریه. نمیشه بهش فکر کرد. بدجور یقه ت و میچسبه و بغض و تو گلوت گیر میندازه.
الان چی؟ دلتنگی و آره.
من خیلی تو رو دلتنگم. خیلی.
هدایت شده از منِمن
_هیچ کاری نمیکنم، خستگیِ کارهای نکرده را درمیکنم، شدهام کارشناس برجستهی اتلاف وقت.
قشنگ موقعی که دیگه پشیمونی فایده ای نداره میفهمم چه کاری کردم.
خب این چه وضعشه آخه عزیزِ من:))))))))))