نمیشه:))) هرکاریش میکنم نمیشه:)))))))
یه دوراهیِ که به هیچ راه مستقیمی ختم نمیشه؛
انقدر کِش میاد، انقدر طولانی میشه، که مجبور میشی از یه سری چیزا دل بکنی و یه راه و انتخاب کنی، شاید به خاطر همین بود که میگفتن هیچ وقت وابسته نشین، دل نبندین؛ کاش مجبور نبودم از یه سری چیزا دل بکنم تا به یه چیز دیگه برسم، کاش میتونستم همشون و باهم داشته باشم واقعا.
از نهر خیّن گرفته تا کارون و خرمشهر و هزار جای دیگه ای که همیشه آرزو داشتم از نزدیک ببینمشون.
اینجا همش خاکه بچها؛
یه سرزمین از خاک و خون. همش یه مشت خاک، خاکه ولی چیه این عشق؟ چیه این جنون؟
ببین،
حتی اگه کرونای نوع هشت هم بیاد دیگه دلم نمیخواد به دورانِ اون سایتای کوفتی، اون استرسای حاضری خوردن یا نخوردن، اون دبیرای بی منطق مجازی یا حتی اون جواب سوالای تقلبی برگردم.
اصلا تو فک کن یه درصد
1.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چیه آخه این دلتنگی؟:)))))))
بابا هنوز یه هفته نیست که ازش گذشته، چه خبرته؟؟:)))))
خانومِ شرلی.
دامن گلگلیتو پوشیدی دیگه؟ با اون روسری سبز خوشگله؟؛
برو بشین رو صندلی چوبیِ خاک خوردهی کنار اتاق و پاهاتو بنداز روی هم. دامنتو صاف کن، روسریتو مرتب و حالا، با یه لبخند، پلیش کن.
چی میشه که این وابستگیِ لعنتی ول کن نمیشه؟
چی میشه که نمیزاره یه نفس راحت بکشی؟