هدایت شده از خانمِ شرلی
گاهی وقتا میگم با خودم : نباید انقد
زود جا بزنی دختر ! ولی خب آدمه دیگه ،
یه وقتایی، یه جاهایی خسته میشه .
وقتی دیگه نمیتونه ادامه بده ،
زود جا میزنه . ولی این درستش نیس . درسته ؟
هنوزم از اینکه پیامای اینجا فور میشه تو کانالای بقیه خیلی ذوق زده میشم >>>>>>
آپارتمان های شهر اونقدر سر به فلک کشیدن
که میترسم یه روزی برسه که دیگه
نتونم ابرای قشنگم و ببینم .
ابرا دارن گم میشن لابه لای ساختمونا .
این وحشتناکه ... وحشتناک ...
خانومِ شرلی.
- ۲ اسفند ۱۴۰۰ ابرا که نمیتونن با آدما حرف بزنن . پس این چیه ؟
سر صبحی چشام و که باز کردم این بود اولین صحنه ای که به چشمام خورد و اونارو خیره کرد به طرف خودش .))
این میتونس یه انرژی اول صبحی باشه تا بتونه روزمو بسازه و خوشحالم کنه . مگه نه ؟