ای بهترین حبیب و محبوب.
ای که خورشید را قرار داد مثلِ چراغ.
ای آنکه قرار داد شب را مانند لباس.
ای آنکه قرار داد آسمان را مانند ساختمان.
ای آنکه همدم من شد و پناهم داد.
ای دوست کسی که نیست دوستی برای او.
ای دوست آن کس که دوستی ندارد
میخواستم بنویسم حالم خوب نیست، کسی
نیست پیشم که باهام حرف بزنه یا خیلی تنهام
و از این جور حرفا.
ولی بعدش با خودم گفتم که چی؟ اینا رو بگم
که چی بشه؟ که یه سری آدم بیان با حرفای
کلیشه ایشون بیشتر آزارم بدن؟ یا یه سری دیگه بیان بگن عه حالت خوب نیست؟ چرا؟
چت شده؟
آره و دیدم گفتن این حرفا هیچ فایده ای نداره
پس به همون "من خوبم" اکتفا میکنم
میفهمید که توش چقد حرف هس دیگه؟ نه؟
خانومِ شرلی.
تو کشک بودن حرف مردم که شکی نیست. ولی نمیدونم از کجا شروع کنم، چی بگم، به کی بگم. ها؟
این دردا جورین که آدم نمیتونه به کسی بگه نه
حالا فک کنین من افسرده و ایناما ولی خب
بالاخره هرکسی یه سری دغدغه داره حالا یکی
کمتر یکی بیشتر، ولی خب درمانش همون
حرف زدنه، حرف زدن با کسی که بفهمه، نه
فقط گوش کنه ها بفهمه، بفهمه