خانومِ شرلی.
تو کشک بودن حرف مردم که شکی نیست. ولی نمیدونم از کجا شروع کنم، چی بگم، به کی بگم. ها؟
این دردا جورین که آدم نمیتونه به کسی بگه نه
حالا فک کنین من افسرده و ایناما ولی خب
بالاخره هرکسی یه سری دغدغه داره حالا یکی
کمتر یکی بیشتر، ولی خب درمانش همون
حرف زدنه، حرف زدن با کسی که بفهمه، نه
فقط گوش کنه ها بفهمه، بفهمه
خدایا من عقل درست حسابی ندارم هرموقع دیدی دارم یه یکی رو زیادی میدم یا زیاد با هرخری مهربون بودم بزن از وسط نصفم کن
احساس میکنم خیلی آدمای کمی به اینجا سر میزنن یا وقتی حوصلشون سر بره پیامای اینجارو چک میکنن. مثلا اینجا اولویتشون نیست نه؟
من الان اینجوریم که میخوام برم نقاشی بکشم، کارای نصفه نیمه رو تموم کنم، خوراکیای خوشمزه درست کنم و و و
ولی خب لم میدم پای گوشی همینجا و فقط بخاطر این انجامشون نمیدم که بعدا عذاب وجدان میگیرم که چرا وقتمو الکی صرف اون کارا کردم و از درسام عقب افتادم
آره، من یک عدد خود درگیر هستم و بابت بیکاری و پای گوشی بودن عذاب وجدان نمیگیرم