این مدت از بس با خودم حرف زدم عادت
کردم. جوری که اصلا یادم میره کجام و کی
پیشمه و انقد درگیر میشم که یهو طرف میگه
چی داری میگی؟ ومنی که تازه میفهمم داشتم
افکارم و بلند بلند میگفتم و شرفم و به باد
دادم :)))
برنامه بقیه این روزا : برنامه ریزی دروس، آماده شدن برا امتحان، درس خوندن، درس خوندن و درس خوندن.
برنامه من این روزا : برم شهربازی، با دوستم بریم بستنی بخوریم و بعدشم بریم خرید و کلی عشق و حال.
درسته سخته، سخت میگذره، بیخوابی داره، خستگی داره ولی بیاید قبول کنیم ما بعدا با همین خاطره ها زندهایم.
هدایت شده از طهران 1987
خیلی خیلی از این که تو این مدت کم پیشم بودید خوشحال شدم و حجم زیاد کیوتو روح نواز بودنتون رو هیچ وقت هیچ وقت نمیتونم از یادم ببرم 🥺❤
خانومِ شرلی.
احساس میکنم خیلی آدمای کمی به اینجا سر میزنن یا وقتی حوصلشون سر بره پیامای اینجارو چک میکنن. مثلا ای
میفهمم چی میگی خودم گاهی اوقات شده کانالایی داشتم که هر چند روز یه بار فقط چکشون میکردم ولی وقتی بحث اولویت میاد وسط، نباید اینجوری بشه دیگه اولویت یعنی اول بودن، انتخاب اول یا یه چیزی تو همین مایه ها.
حرفت و قبول دارم و دقیقا درسته.
کاش فردا روز خوبی باشه، میدونید دلم
نمیخواد از روز اخر مدرسه خاطرهی بدی
داشته باشم چون بالاخره اگه روز بدی باشه تو
ذهنم میمونه و همیشه آزارم میده. نمیدونم
درکم میکنید یا نه، براتون پیش اومده؟