607.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یادِ هانیه، زینب، مائده، فاطمه، زهرا، عطیه، صبا و مریمِ عزیزم، و هم اونایی که التماس دعاشون بدرقه راهم بود و ناخواسته فراموش شدن؛
و البته:
چکامه، ساپورتِ گلدار، منِمن، جزیره بدونD، شیر نارگیل، حیرت، هیمالیا، خانمِ سودازده، تفاح، دلداده متحول، خورشید یخ زده، داوُش فندک داری، سبز یشمی، ژیپسوفیلای بنفش آلپ، خاور میانه+زدگی، والِ آبی، کهکشانِ آرامش، الفِ راء،
ویان، سادات، ماه صنم، آرام سادات و سُھا.
_اگه دیره، فراموش شده، باید بخشید.
گذاشتم تا سر فرصت با صبر و حوصله بشینم ُ تک تک این اسم هارو لیست کنم و با هم جورشون کنم.
و همین.
-
منم دلم میخواد با همه مهربون باشم، بگم و بخندم.
اما نه تا وقتی که بی توجهیاشون مثل تف پاشیده بشه رو صورتم. تا اون موقع، نه.
یه وقت فکر نکنی حالا که ماه قایم شده پشتِ
ابرا نمیتونی شبا بخوابی رویِ پشت بومُ و با هوای شبُ تنفسش و از دست بدیا:))))))
یه وقت به سرت نزنه اونجوریا؛
یادت نرفته که؟ من همیشه کنارتم، حتی اگه
ماه قایم شده باشه و هوای آسمونش نره تو
ریه هاتُ و نفست و تازه کنه، حتی اگه ابرا تیره
شده باشن و هوا گرفته باشه.
هپی برسدی بیبی و این حرفا؟ آره عزیزم.
هپی برسدی به مقادیر خیلی زیاد دختر :))))
@heyrat_3
” باباجون آنقدر که تفریحهای دانشکده برای من ناراحت کننده است درسهای آن مشکل نیست . بیشتر اوقات من نمیفهمم دخترها چه میگویند و برای چه می خندند . شوخی های آنها مربوط به گذشته است که همه کس جز من در آن سهیم است. احساس می کنم در این دنیا بیگانه هستم و زبان مردم را نمی فهمم . نمی دانید چقدر دلم میخواهد مثل سایر دخترها باشم.
با آنها بخندم و بازی کنم . و این بزرگترین تفاوت من و آنهاست " .
_نامه های جودی ابوت به بابا لنگ دراز/25اکتبر
چقدر خودم و، دیگران و اذیت کردم بابتش و الآن، زمان خودش به تنهایی همه چیو درست کرد.