1.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفته بودم اعتماد و اطمینان دو واژه ی تعریف نشده ان برام.
ولی نه. حداقل این یه مورد نه.
این یکی از همون استثناهاست. همونا.
بازم همون قضیه ی دلتنگی و این جور چیزا.
یه مشت آدم زخم خورده دور هم جمع شدیم و هی زخم میزنیم به هم دیگه.
هی زخم میزنیم.
هی.
ببین دوستِ من،
حتی اگه ازم بپرسی "تو چجور آدمی هستی؟"،
یه چند ثانیه با خاروندن سر و این طرف و اون طرف نگاه کردن چیزی جز "یادم نمیاد" و "نمیدونم" گیرت نمیاد.
پس بیخیال دوستم. بیخیال.
ما فراموش میشیم.
یه طوری که اصلا کسی یادش نمیاد که یه روزی، یه جایی ما رو دیده یا حتی باهامون حرف زده.
چمیدونم.
حتی یادش نمیاد تو رو، تو تصوراتش انگار صمیمی ترین اسم گرفته بوده. الآنم زیاد فرقی نکرده شرلی؛ تنها راه حل تغییر کردنه. تغییر کردن و بهتر شدن و بهتر شدن.