شروع کردن چیزای جدید؟ فکرشم نکن عزیزم.
اونقدر زانوهام رمق نداره و سست شده که فقط میتونم به ادامه دادن فکر کنم.
ادامه دادنِ چیزی قبلا شروعش کردم. این برام ملموسه و البته، زودتر منِ عجول و میرسونه به تهش. به نتیجش.
خانومِ شرلی.
آبی یخی و عسلی K_g_c گرم و سرد نرم و اخمو ترسو و دلنشین، همهی اون چیزایی حتی از چشماشم میشه فهمید.
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فهمیدمش.
از همون وقتی که با رد شدن هر نفر میرفت کنار پاش و چشماش و به حالت التماسی در می آورد و با حالت "میوی" مظلومانهای ازشون چیزی میخواست و از طرف آدما؟ بی توجهی.
شناختمش.
اگه آدم بود میشد برونگرا/پرهیجان/دوست داشتنی/صمیمی/بغلی/پایه/لُپگلی و البته، خِنگ.
هدایت شده از ‹آبینه.›
این خودخواهی که جدیدا مد شده با عنوان خودت مهم تر از بقیه هستی، داره روانمو بهم میریزه.
دارم از روزایی برات میگم که همیشه ازشون متنفر بودم.
روزمرگی های مزخرف و تکراری که تموم شدنشون دست منیه که اختیارم دست خودم نیست.
یکم میترسم. فقط یه کوچولو.
انگار چراغ قوهای که تا الان جلوی پاهام روشن نگه داشته بودم باتریش تموم شده و، جلوی پاهام و نمیبینم.
من میترسم.
میترسم از اینکه نمیدونم قراره چی بشه.
میشه بهم بگی؟
بهم بگو که "نگران نباشم"
"هیچی نیست"
"اونقدرام که فکرشو میکنی سخت نیست"
"درست میشه"
"بالاخره یه روزی همه چی میشه اون جوری که میخوای"
نمیدونم. فقط بهم بگو. ازم بخواه که نگران نباشم. که نترسم.
دستم و بگیر که نیفتم از روی این پُل معلقی که واسه خودم ساختم.
بهم بگو. لطفا
https://eitaa.com/farsitweets/100209
دلم میخواد از زندگی فرار کنم به اینجا و تا هزار سال پیدام نشه.