ببخش منو که نیستم به یادت.
که دیر به دیر میام سراغت.
که یادم میره بپرسم از احوالت.
من فقط دارم سعی میکنم همه چیز و درست کنم و فقط دارم سعی میکنم نزارم کمالگراییِ لعنتی بهم غلبه کنه و باهاش میجنگم. هرروز. هر هفته. هرساعت و تو هر جایی که هستم.
همین و همان.
باید یه نفر امشب بهم میگفت که من اسپایدرمنِ شهر نیستم که مسئول نجات بقیه باشم.
بعدش همزمان با اینکه با دستش زیرِ چونمو میگرفت و سر مُبارکم و که پایین انداخته بودم و بالا میاورد، میگفت که این من به زور شاید بتونه خودشو از تو باتلاقی که گیر افتاده بیرون بیاره و نجات بده.
میگفت که این من کاش دست برداره از نجات دادنِ بقیه و فرو رفتنِ بیشتر خودش توی اون باتلاق.
نظرتون با عوض کردن اسم اینجا برای بار nاُم چیه؟
http://payamenashenas.ir/Sadee
امروز خیلی رندوم داشتم از پیادهرو رد میشدم که یکآن یه بویی منو پرت کرد تو ماشین زمان و هرچی موتور مغزم جستوجو کرد نتونست بفهمه دقیقا کجا باید بفرسته منو یا کدوم خاطره رو زنده کنه برام.
دقیقا ازاون حالتا که هی میری رد شی ازش مغزت استُپ میزنه و نمیزاره رد بشی.
کسی چمیدونه. شاید چند روز، چند ساعت یا حتی چند سالِ پیش، نمیدونم، شاید وسط مترو، وسطِ خیابون، وقتی که بهمنِ پارسال داشتم از مغازهشیرینی فروشی میزدم بیرون یا حتی همون پیادهرو، همون پیاده رو و همون لوکیشنی که رندوم داشتم ازش رد میشدم اون بو رو شنیدم، بوکردم و چون خیلی خوشم اومد گذاشتم تویجیبم.
نمیدونم دقیقا چه ذکر، دعا یا وِردیو ازتون بخوام که سه مرتبه برام تکرار کنید، ولی میشه بخوام؟ بخوام ازتون؟ یه دعای کوچولو؟ برای جور شدن و اوکی شدن یه چیزی؟
اگه بشه :)))))))))))) تا سرِ:)))) کوچه:)))))))) پرانتز:)))))))) باز میکنم:)))))))))))))))))
این روزا برام حوصلهی گوشی دست گرفتن و چک کردنِ پیاما و حرفای تکراری کاملا از بین رفته.
دیگه حتی از اجتماعم خودمو میکشم بیرون و اکثرا دوست دارم از چشما پنهون بمونم.
خودمو اون گوشه کناره ها قایم میکنم و فکر میکنم اینطوری میتونم تو امنیت باشم. امنیتی که تعریفش تو ذهن من شاید خیلی متفاوت از تعریف امنیت بقیه باشه.
از دور از چشم بودن، چشمتوچشم کسی نبودن، حرف نزدن و حتی همون پنهون شدن.
و چقدر سخت کردم من همه چیو. سخت گرفتم به خودم و بقیه و فکر کردم که اینجوری بهتره. اینجوری همه چی درست میشه و میشه اون چیزی که میخوام. ولی نه عزیزم. این راه از اولش اشتباهه. از اول اشتباه بوده.
هدایت شده از توییت فارسی 🇮🇷
شاید یروزی دوباره همدیگرو دیدیم و به هم توضیح دادیم که واقعا چه اتفاقی افتاد.
*Mozhgan*
@farsitweets