♦️میخواست برود سر کار از پله های آپارتمان تندتند داشت پایین می آمد. آنقدر عجله داشت که پلهها را دوتا یکی رد میکرد.
♦️جلوی در خانه که رسید، بهش سلام کردم.گفتم: «بابا آرومتر به موقع خودت رو به کشتن میدیها فوقش یه دقیقه دیرتر میرسی سرِ کارت.»
♦️سریع نشست روی .موتورش آتیشش کرد و گفت: «علی آقا همین یه دقیقه به دقیقه ها شهادت آدم رو یه روز یه روز عقب میندازه.»
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_مدافع_حرم_محسن_حججی
#شهدا
#خاطره
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📍راه های ارتباطی با ما:
📱ایتا:
https://eitaa.com/shf_ir
📱ویراستی:
https://virasty.com/shf_ir