eitaa logo
یادواره شهدا
1.2هزار دنبال‌کننده
23هزار عکس
1.4هزار ویدیو
221 فایل
یاد و خاطره شهدا و ایثارگران شهرستان بروجن برای عضویت در کانال #یادواره_شهدا و معرفی به دوستان، نشانی زیر را انتخاب فرمایید: https://eitaa.com/shohadab ارتباط با ستاد مردمی یادواره شهدا: @DrHosseini .
مشاهده در ایتا
دانلود
یادواره شهدا
✅ سرباز وظیفه، شهید 🌷 عبدالکریم اسدی کلبی بکی فرزند مشهدی محمود 🗓 ولادت 🌺 ۱ اول اردیبهشت ۱۳۴۲ 👈 هم
✅ مروری کوتاه بر شهید 🌷 کلبی بکی 👇 🍃بسم الله الرحمن الرحيم🍃 شهيد 🌷 عبدالکريم اسدی در شب اول ارديبهشت ماه سال ۱۳۴۲ هنگام اذان مغرب در خانواده ای کشاورز، زحمتکش، پاک و معتقد به اسلام در روستای کلبی بک بخش بلداجی از توابع شهرستان بروجن ديده به جهان گشود. شهيد 🌷 عبدالکريم سومين فرزند پسر خانواده بود. در سن هفت سالگی وارد دبستان شد. در آن زمان در مدارس، تغذيه به اصطلاح رايگان بود ولی شهيد از اين نوع تغذيه خودداری می کرد و می گفت دست شرابخوارها به اين رسيده است و بايد پرهيز کرد. عبدالکریم در ماه های محرم هر سال بچه های روستا را جمع می کرد، به مسجد می رفتند، عزاداری مي کردند و در برگزاری مراسم عزاداری بسيار کوشا بودند. هميشه در خانه به پدر و مادر مي گفت: ای کاش من روز عاشورا بودم و سالار شهيدان 🌷 را ياری مي کردم. عبدالکریم در سال ۱۳۵۶ موفق به اخذ کارنامه قبولي کلاس پنجم ابتدایی شد. ایشان هوش و استعداد بسيار خوبی داشت ولی به خاطر نبود امکانات برای ادامه تحصيل در روستا و مشکلات اقتصادی خانواده، ناچار به ترک تحصيل شد و به کمک پدر زحمتکش خود در روستا برای به دست آوردن لقمه نان حلال پرداخت. عبدالکریم در مجالس عروسی که توام با رفتارهای غیراخلاقی بود، شرکت نمی کرد. در ميان مردم از نظر اخلاق، رفتار و کردار نمونه بود. در سال ۱۳۵۷ که به مشهد رفته بود، به روستا برگشت و با خوشحالی فراوان صحبت از راهپيمایی ها و تظاهرات مردم بر عليه رژیم ستمشاهی پهلوی می کرد و می گفت که مردم برای به پا داشتن اسلام قيام کرده اند. يک عکس و رساله از حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)🌺 با خود داشت و در ميان مردم روستا شروع به آگاه ساختن مردم کرد. در روز ۲۲ بهمن که رژیم به کلی نابود شد، عبدالکریم روی پشت بام رفت و فرياد می زد که از امام پشتيباني کنيد که اسلام تازه شده است. هنگامی که جنگ تحميلی شروع شد، تلاش و کوشش چشمگيری برای کمک به جبهه داشت. در تشييع جنازه شهدا🌷 شرکت می کرد و آرزوی شهادت مي کرد. در مرداد ماه سال ۱۳۶۱ به جبهه رفت و در نامه هایی که از جبهه می فرستاد، آرزوی کربلا می کرد و به مادرش مي گفت: ناراحت نباش که امروز هم عاشورا است. ایشان هفت بار به مرخصی آمد و در اين مدت با شور و هيجان خاصی صحبت می کرد و می گفت: زندگی من از آن موقع شروع شده است که در جبهه بودم. بالاخره عبدالکریم در تاريخ ۱۱ دی ۱۳۶۲ در سن ۲۰ سالگی در جبهه مريوان به آرزوی خود رسيد و به فیض شهادت 🌷 نائل شد. 👈 شهید عبدالکریم اسدی اولين شهيد 🌷 روستای کلبی بک بود و مردم او را با احترام در زادگاهش تشييع کردند. 📚 اطلاعات تکمیلی 👇 https://ajashohada.ir/MartyrDetails/23656/ http://shohadaeil.ir/node/136 http://shohadaeil.ir/node/35 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
✅ استادکار پرتلاش، سرباز وظیفه و تکاور شهید 🌷 صفرعلی آزاده دل فرزند مشهدی محمدعلی 🗓 ولادت 🌺 ۲۰ فرو
✅ مروری کوتاه بر شهید🌷    شهيد صفرعلی آزاده دل در روز سه شنبه بیستم فروردين سال ۱۳۴۲ در روستای قدیم و شهر فعلی بلداجی از توابع شهرستان بروجن در يك خانواده مستضعف چشم به جهان گشود. پدرش محمدعلی کشاورزی و کارگری می کرد و مادرش گلبس خانه دار بود. دوران طفوليت در دامان پرمهر و محبت پدر و مادری با ايمان و معتقد به موازين اسلامی پرورش يافت. دوران تحصيلات ابتدایی را در تنها مدرسه بلداجی که آن موقع روستا بود آغاز كرد و با شور و اشتياقی كه در نهاد ضمير هر كودك فطرتاً و ذاتاً موجود است، به تحصيلات خود ادامه داد. پس از اتمام دوران ابتدایی به علت فقر و تنگدستی كه خانواده با آن روبرو بود، مجبور به ترك تحصيل شد و همراه با پدر خود برای کمک به تامین معاش زندگی به کار ساختمانی و کشاورزی مشغول شد. پس از چند سال تلاش همراه پدر، راهی اصفهان شد و در يك كارگاه تعمير موتور سيكلت مشغول به كار شد. سه سال در تعمیرگاه کار کرد تا زمان خدمت سربازی ایشان فرا رسید. با مراجعه به ژاندارمری وقت، خود را معرفی و دفترچه آماده به خدمت دریافت کرد. پس از گذراندن دوره آموزش نظامی، به استان كردستان اعزام شد. در كردستان به عنوان نيروی داوطلب برای پاكسازی مناطقی كه به چنگال عناصر ضدانقلاب افتاده بود، در گردان جندالله كردستان ثبت نام و اعلام آمادگی کرد تا دوشادوش برادران جان بر كف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیجیان غیور، مناطق سقز و حومه رااز لوث وجود اشرار، گروهک های ضدانقلاب و منافقين پاكسازی نمايند. 👈 سرانجام در روز پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۶۱ با سمت تکاور در سقز هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به فیض شهادت🌷 رسید. 📍 مزار این شهید🌷 عزیز در شهرستان بروجن، بخش بلداجی، گلزار شهدای شهر بلداجی (رضوان شهدا) 🌷 قرار دارد. 🍃 روحش شاد، یادش گرامی و و راهش پر رهرو باد. 🍃 📚 تهیه و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با بهره گیری از منبع زیر 👇 https://shahrekord.navideshahed.com/fa/news/438875/ 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
✅ دانش آموز بسیجی، خواهر متعهد و نوجوان شهیده 🌷 #سیده_طاهره_هاشمی (طاها) 👈 شهید شاخص بسیج کشور در س
✅ متن دانش آموز بسیجی، خواهر متعهد و نوجوان شهیده🌷 شهید🌷 سیده طاهره هاشمی در اول خرداد سال ۱۳۴۶ در روستای شهیدآباد شهرستان آمل، در خانواده ای متدین و انقلابی به دنیا آمد و تحت تربیت پدر و مادر بزرگوارش که هردو از سادات بودند، رشد و پرورش یافت. وی از کودکی با قرآن، نهج ابلاغه و سایر کتب اسلامی انس و الفت خاصی پیدا کرده بود و به دلیل جو فرهنگی و مذهبی خانواده، روح تشنه اش با عمیق ترین مفاهیم دینی و معنوی سیراب شد. سیده طاهره از وقتی که نخستین گام ها را برای آموزش در مدرسه برداشت، لحظه ای از مطالعه غافل نبود. عشق به مطالعه در کتب اسلامی و اندیشه های متفکران بزرگ انقلاب، از او دختری با شعور و با درکی بالاتر از سنش ساخته بود. او بینش و بصیرت سیاسی بسیار قوی داشت، به طوری که در محیط مدرسه علاوه برکسب علم،به انجام  فعالیت های سیاسی و تربیتی  نیز می پرداخت. حضورش در صف مقدم راهپیمایی ها  و تجمعات ضد رژیم پهلوی، او را با مواضع انقلاب اسلامی و آرمان های امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) 🌺 آشنا کرده بود. او همچنین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی  یکی از اعضای موثر انجمن اسلامی مدرسه و عضو فعال پایگاه بسیج محله بود. او دختر مهربان، دلسوز و دانش آموزی نمونه و موفق و درس خوان بود و هرگز در ادای تکالیف واجب دینی کوتاهی نمی کرد و مستحبات را تا جایی که می توانست به جا می آورد. به حجابش خیلی مقید بود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم با چادر به مدرسه می رفت. حتی سرکلاس هم چادر را از سرش برنمی داشت. مسئولان مدرسه به او گفته بودند اینجا روسری هم حق نداری سرکنی، چه برسد به چادر! اما زیر بار نرفته بود. سیده طاهره لحظه شهادت🌷 هم چادرش را بر روسری اش سنجاق کرده بود. سیده طاهره در کارهای هنری چون خطاطی، طراحی، گلدوزی، نگارش مقاله، تهیه روزنامه دیواری و نیز اداره برنامه های فرهنگی بسیار موفق و بسیاری از برنامه های فرهنگی، اجتماعی  و حرکت های سیاسی مدرسه برعهده او بود او بسیار خوش فکر بود و طرح های زیبا و آموزنده ای را برنامه ریزی کرده و به بهترین شکل ممکن اجرا می کرد. برگزاری انتخابات نمادین برای بچه ها، راه اندازی کتابخانه مدرسه و اجرای نمایشنامه های انقلابی در قالب بازی های کودکانه ازاقدامات به یادماندنی اوست. او همچنین مفاهیم سیاسی و انقلابی را در طرح های هنری و گرافیکی اش به تصویر می کشید. 👈 "طاها" تخلصی بود که با آن آثار خود را امضا می کرد. تخلصی که خیلی ظریف و دقیق از ابتدای اسم و فامیلش گرفته شده بود (طا هره). حتی در برخورد با دانش آموزانی که تحت تاثیر تبلیغات گروهک های منحرف قرار گرفته بودند، بسیار مهربان، با حوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی، آن ها را به خود جذب می کرد. کارش را هرگز گردن کسی نمی انداخت. همیشه خودش کارهایش را انجام می داد، دقیق و سر وقت. عبادت و نمازهایش هم همین طور بو د، نماز سروقتش ترک نمی شد. همیشه چهره خندان و شادابی داشت و پر جنب و جوش  بود. همراه آراستگی ظاهر و رفتار های معقول و مودبانه، بسیار وقت شناس بود. وقتی با کسی قرار ملاقات داشت، سروقت می رفت و او را معطل نمی کرد. اگر قول می داد کاری را انجام دهد، امکان نداشت زیر قولش بزند. وقتی کاری را به او می سپردند، با اینکه فرصت کافی داشت، بلافاصله مشغول آن می شد .می گفت: کار را نباید معطل گذاشت، ممکن است بعداً فرصت پیش نیاید. تکالیف درسی اش را پاکیزه و منظم می نوشت.برای همین سر درس ریاضی، مدام معلم از او می خواست برود پای تخته و تمرین ها را حل کند. 🌷 روز ششم بهمن سال ۱۳۶۰ گروهک های معاند با انقلاب اسلامی با اشغال شهر آمل با نیرو های بسیجی و مردمی درگیر شده بودند. آن روز درست مصادف با مراسم عقد خواهرش بود. شب تا صبح درگیری شدیدی بین اعضای ملحد اتحادیه کمونیست های ایران و نیرو های مسلح شهر به خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اتفاق افتاده بود. مدارس تعطیل شده بود و سیده طاهره با جمع آوری دارو، رساندن نان به مدافعان شهر و...در کمک به بسیجیان و پاسداران تلاش می کرد. 👈 سرانجام در غروب روز ششم بهمن سال ۱۳۶۰ در سن چهارده سالگی، در حال کمک به نیرو های مدافع شهر در اثر اصابت دو گلوله به گردن و قلبش به فیض شهادت🌷 نایل آمد. 🍃 روحش شاد و راهش پررهرو باد.🌷 📚 اطلاعات تکمیلی 👇 https://mosafere-man.tebyan.net/post/2 https://hasheme.blog.ir 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
✅ سردار رشید سپاه اسلام، پاسدار شهید 🌷#علی_آذریان بروجنی (نوروزعلی) فرزند مرحوم حاج محمدجان 🗓 ولاد
✅مروری کوتاه بر و شخصیت والای سردار رشید اسلام، بسیجی عارف، شهید🌷 بروجنی 👇 «علی» معروف به «نوروزعلی» در سال ۱۳۳۹ در شهرستان «بروجن» در استان «چهارمحال وبختیاری» پا به عرصه وجود نهاد. دوران طفولیت را در خانواده ای مذهبی سپری کرد. از همان ابتدای کودکی جلوه تقوا و خصوصیات بارزی در وی وجود داشت. پس از گذشت این دوران، قدم به دبستان گذاشت و تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان های «ضرغام» و «شهید حبیبی» (جمال الدین سابق) به پایان رساند. تحصیلات دوران راهنمایی را در مدرسه «ارشاد» (کورش سابق) گذراند و همزمان در «داروخانه نوین بروجن» به کار مشغول شد. تحصیلات دوران متوسطه را در دبیرستان های «شهداء بروجن» (خشایار سابق) و «ادیب اصفهان» گذراند. در فرصت های آزاد و زمان فراغت، در بیمارستان «عسکریه» اصفهان فعالیت می کرد تا هم به تجاربش بیفزاید هم کمک هزینه ای برای تحصیل خود فراهم نماید. در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. این سال که اوج مبارزات مردم ایران برعلیه حکومت ستمشاهی پهلوی بود، فرصت مغتنمی برای «علی» پیش آمد تا با فراغت بیش تری به مبارزاتش بپردازد. در اعتصابات و مبارزات دانش آموزی نقش فعالی در شهر اصفهان و بروجن داشت. هنگام درگیری ها در اصفهان، مجروحین را در زیرزمین های بیمارستان «عسکریه» مداوا می نمود که به همین دلیل یک بار توسط ساواک دستگیر و پس از مدتی آزاد شد. در تظاهرات و مبارزات مردم «شهرستان بروجن» نیز شرکت تاثیرگذار داشت. در انتقال اعلامیه های حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) از «نجف آباد» و دیگر شهرها فعالیت می نمود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اصفهان با دوستان همرزمش از جمله شهید🌷 حاج «مصطفی آذریان» و برادرش حاج «حسین آذریان» در کنار روحانیت معظم این شهر به فعالیت های دینی و سیاسی مشغول بودند. «علی» در درگیریهای کردستان با ضدانقلاب چهل روز در محاصره بودند که پس از آزادی به ادامه مبارزه پرداخت و به هیچ وجه در راه اسلام و قرآن احساس خستگی نکرد. بعد از بسته شدن دانشگاه ها روانه خدمت سربازی در ارتش شد. دوره آموزشی سربازی را در پادگان «دوآب» در استان «مازندران» گذراند و سپس برای ادامه خدمت به واحد بهداری ارتش در «سنندج» اعزام شد. او دوران احتیاط را در بهداری پادگان «شهید حنیف نژاد» به پایان رساند و پس از پایان خدمت به همراه برخی از همرزمانش در بیمارستان «عسکریه» مشغول به کار شد. پس از پایان دوران خدمت وظیفه به پیروی از سنت رسول الله ازدواج کرد. در سال ۱۳۶۲ وارد سپاه منطقه دو کشور در «اصفهان» شد و در بیمارستان شهید آیت الله «صدوقی» مشغول خدمت شد. پس از مدتی مسئولیت امور دارویی و تجهیزات پزشکی سپاه دوم به وی محول شد که امور توزیع دارو بین داروخانه های سپاه دوم به عهده ایشان بود. بعد از آن مسئولیت اداره بهداری رزمی سپاه دوم نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنوب به ایشان سپرده شد. او با اینکه فرماندهی بهداری سپاه دوم نیروی زمینی سپاه را به عهده داشت و نوع مسئولیتش اقتضاء می کرد در پشت جبهه باشد و بر ماموریت نیروهای تحت امرش در یگان های تحت فرماندهی سپاه دوم نظارت کند؛ در چند سال حضور در جبهه ها و با شرکت در عملیات ها، با حضور در خط مقدم جبهه به صورت مستقیم بر کار نیروهای تحت امر خود نظارت می کرد. ایشان در سمت های خود در جبهه و پشت جبهه فداکاری های بی شماری نمود. شهید 🌷«علی آذریان» درآماده سازی و ارسال امکانات پزشکی و اعزام نیروهای پزشکی به جبهه نقش بسزایی داشت. او از ارتباط نزدیک و صمیمی اش با مقامات مسئول در استان اصفهان مانند امام جمعه وقت اصفهان و سردار «سیف الهی» فرمانده وقت سپاه دوم سید الشهداء که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برقرار شده بود ،استفاده می کرد و از آنها برای پیشبرد امور پزشکی و امدادگری در جبهه ها یاری می جست. او شخصاً بر کار بیمارستان های صحرایی در طول خط مقدم جبهه و رساندن امکانات لازم به آن ها نظارت داشت. «علی» پس از سال ها مجاهدت خستگی ناپذیر در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» به همراه تنی چند از همرزمانش ازجمله دکتر «احمد صادقیان» به درجه رفیع شهادت نائل آمد تا اجر زحمات بی دریغ خود را در طول عمر بابرکت خود از خداوند متعال بگیرد، وعده ای که آفریدگار هستی به بندگانش داده. از ایشان دو فرزند به نام های میثم و مائده به یادگار مانده است. آری شهید 🌷 آذریان از جمله مؤمنانی بود که به عهد خود با خدا وفا کرد و صدق خود را به اثبات رساند. 🍃یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.🍃 📚 اطلاعات تکمیلی 👇 www.shohada-charmahal.ir/ https://shahrekord.navideshahed.com/fa/news/425894/ www.isaar.ir/fa/news/343469/ http://ch-b.ir/mandegar/ http://chb.irib.ir/ 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
#روزشمار دفاع مقدس، شهدا و انقلاب اسلامی ✅ ادامه رویداد‌های مهم مطابق تقویم هجری شمسی (۱۲ دوازدهم ب
دفاع مقدس، شهدا و انقلاب اسلامی ✅ ادامه رویداد‌های مهم مطابق تقویم هجری شمسی (۱۲ دوازدهم بهمن) 👇 ✅ روایت از وقایع تاریخی و تاریخ ساز انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ 📸 تصویری از صفحه اول های اطلاعات و کیهان 👆 🗓 پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ 🌷🍃🌷 🔹 مهم ترین اخبار انقلاب اسلامی در روزنامه 👇 👈 آمد. 🌺 👈 سخنرانی امام 🌺 در فرودگاه. 👈 آخرین پیام امام خمینی 🌺 در پاریس. 👈 چگونه پس از ۱۵ سال پیش بینی ها به حقیقت پیوست. 👈 امام خمینی 🌺. 👈 پیام نخست وزیر (بختیار) در آستانه ورود امام خمینی 🌺. 👈 تهران و شهرستانها یکپارچه غرق در هیجان ورود امام 🌺. 👈 عامل استبداد با دست خود گور استبداد را کند. 🌷🍃🌷 🔹 مهم ترین اخبار انقلاب اسلامی در روزنامه 👇 👈 نطق تاریخی امام 🌺 در باره شاه، دولت و مجلسین 👈 امام 🌺: با پشتیبانی ملت توی دهن این دولت می زنم‌. 👊 👈 امام 🌺: تا زنده ایم نخواهیم گذاشت هستی ما به کام برود. 👈 امام 🌺: ما وقتی است که دست کوتاه و تمام ریشه های رژیم سلطنتی از این مرز و بوم برود. http://irdc.ir/fa/news/2188/87-1357 👈 ادامه در صفحه بعد 👇 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
✅ معلم بسیجی و ستوان یکم شهید 🌷 #نجفقلی_صفیان بلداجی 🗓 ولادت 🌺 ۱۰ خرداد ۱۳۳۵ 👈 دیپلم رشته علوم ط
✅ مروری بر شهید  بسم الله الرحمن الرحيم شهيد نجفقلی صفيان در يكي از روزهاي بهار سال ۱۳۳۵ در سبزكوه بختياري در منطقه ای بنام گگ تپه بدنيا آمد. تا سن ۵ سالگي در عشاير زندگي كرد و سپس به بلداجي آمد و در دبستان بختيار شروع به تحصیل نمود. هوش، استعداد و علاقه در دوران ابتدایی بسيار و در حد تحسين بود تا جايي كه بسياري از روزها از شدت علاقه صبح زود در هواي تاريك و سرما و برف و بوران زمستان به مدرسه مي رفت. كلاس ششم قديم را به پايان رساند و براي ادامه تحصيل در دبيرستان با همه مشكلاتي كه وجود داشت عازم اصفهان شد و در دبيرستان حكيم نظامي اصفهان وارد و با علاقه فراوان در رشته طبيعي شروع به تحصيل نمود. در مدت دبيرستان طبق اظهارات همكلاسي ها هميشه جزء شاگردان ممتاز از لحاظ درسي و اخلاقي كلاس بود. علاقه مندي او به اسلام باعث شد كه مطالعاتي در كتاب هاي مذهبي داشته باشد و تا حد ممكن در جلسات مذهبي شركت مي نمود. از همان اوايل در مورد امامان و رهبران ديني ارادت خاص به حضرت مهدي (علیه السلام) داشت و اين علاقه تا حدي بود كه بعضي از شب ها به صحرا مي رفت و مشغول راز و نياز با خداي خود مي شد. در دبيرستان صائب اصفهان دیپلم گرفت و در همان سال در دانشگاه قبول شد. بر اساس آگاهي از وضعيت دانشگاه هاي آن زمان و با داشتن وضع اقتصادي تقريباً نامساعد نتوانست به دانشگاه برود. از خصوصيات اخلاقي او يكي اين بود كه هميشه از خوردن چند نوع غذا خودداري مي نمود و در جواب مي گفت رهبران ديني ما يك نوع غذا مي خوردند و من يك مسلمان هستم چگونه مي توانم چند نوع غذا در يك مرحله بخورم و هميشه در فكر فقرا و مستمندان بود. در سال ۱۳۵۴ به خدمت سربازي رفت و دوران آموزشي خود را در جهرم گذراند و پس از آموزش، به درجه گروهبان سومي ارتقاء یافت و به پادگان جنديان مشكين شهر تقسيم شد. در طي سربازي با اخلاق خوبي كه نسبت به سايرين داشت سبب شد كه رفقاي خوب و در رديف خود داشته باشد كه خوشنودي رفقاي وي از او دليلي بر حسن اخلاق او بود، ‌از جمله يكي از دوستان صميمي وي كه با شهيد نجفقلی با مكاتبه رابطه داشتند وقتي چند ماه بعد از شهادت نجفقلي كه نامه اي به او نرسيده بود با تلفن تماس گرفت و گفت چه شده است كه نجفقلي ديگر نامه نمي نويسد و بعد از و بعد از چند دقيقه سكوت و فكركردن از اينكه چه جوابي دهيم به اين دوست صميمي شهيد نجفقلي كه چند سال در سربازي و بعد از سربازي با هم بودند از سكوت ما ناراحت شد و گفت چه بر سر دوست من آمده؟ در جواب گفتيم كه او شهيد شد و شهادت او همزمان با آخرين نامه اي بود كه به آن دوست صميمي اش نوشته بود. اين دوست بسيار ناراحت شد و در جواب با گريه گفت نجفقلي با علاقه اي كه داشت به اين راه مي رفت. سرانجام در سال ۱۳۵۶ خدمت سربازي را به پايان رساند و بعد از مدتي در امتحان گزينش معلم آموزش و پرورش شيراز شركت كرد و قبول شد و در حوزه ياسوج در محلي به نام 《دره قاعد گيري》 به صورت پيماني مشغول تدريس شد. در تعطيلات تابستاني مجدداً‌ در امتحان گزينش معلم آموزش و پرورش شهرستان بروجن شركت كرد و قبول شد و در بخش اردل مشغول به درس دادن شد. پس از گذشت يك سال ازدواج كرد. شهيد 🌷 با حقوق معلمي كه مي گرفت به فقرا كمك مي نمود و از جيره غذايي خانواده خود شب ها به در خانه مستمنداني كه مي شناخت مي رفت و آن مواد غذايي را درب خانه مي گذاشت و زودتر برمي گشت تا مبادا او را بشناسند و اين امر بعد از مدتي براي ما روشن شد. اين امر خود دليلي بر عظمت و وسعت روح اين شهيد 🌷 است. پس از گذشت ۳ سال خدمت در اردل، همزمان با شروع جنگ تحمیلی، منقضیان ۱۳۵۶ به خدمت فرا خوانده شدند و اين شهيد 🌷 فوراً‌ خود را معرفي كرد و دوران آموزش تکمیلی را در نيروي هوايي تهران به پايان رسانيد. چون نيروي هوايي تهران اعزام به جبهه نداشت بنا به درخواست خود شهيد 🌷 به مركز پياده شيراز انتقال يافت و از آنجا به جبهه عزيمت يافت. بعد از مدتي در تاريخ ۷ بهمن ۱۳۵۹ در جاده آبادان ماهشهر در بمباران هوايي زخمي شد و بعد از عمل جراحي در جبهه به مشهد انتقال يافت. به خانواده شهيد 🌷 اطلاع داده شد كه نجفقلي زخمي شده است. براي عيادت وي پدر، ‌عمو و برادران و خانواده خود شهيد 🌷 و فرزند يگانه و ۶ ماهه او به بيمارستان دكتر شريعتي مشهد رفتيم. در اتاق شهيد تابلوي كوچكي بود كه روي او نوشته شده بود يا مهدي (عج) و اين دليل بر ارادت خاصي بود كه اين شهيد به حضرت مهدي (عج) داشت تا جايي كه دوستانش او را مهدي صدا مي كردند. تنها سخنش اين بود كه من به آرزوي خود رسيدم و مصطفي تنها فرزندم بايد راه مرا ادامه دهد و يكي از ياران و سربازان مهدي (عج) باشد، در غير اين صورت از او راضي نخواهم بود. سرانجام نجفقلی در روز ۱۶ بهمن ۱۳۵۹ ساعت ۱۲ ظهر به آرزویش فیض شهادت🌷 نائل شد. 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
✅ سرباز وظیفه، شهید🌷 #فریبرز_رمضانی 🗓 ولادت 🌺 ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۴ 👈 جمعی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلا
✅ سرباز وظیفه، شهید🌷 🗓 ولادت 🌺 ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۴ 👈 جمعی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 🗓 شهادت 🌷 ۶ اسفند ۱۳۶۴ 🔹 اصابت گلوله به پهلو 📌 منطقه استان ایلام، ارتفاعات مرزی میمک 📍 مزار شهرستان بروجن، بخش بلداجی 👈شهرستان جدید کیار، گلزار شهدای روستای قلعه ممکا 🌷🍃🌷 📝 مروری کوتاه بر شهید🌷 شهید🌷 فریبرز رمضانی در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۴ در روستای زوردگان، در همان سال هایی که حضرت امام خمينی 🌺 فرمودند: سربازان و ياران من در گهواره ها هستند، به دنيا آمد. خانواده او به روستای قلعه ممکا مهاجرت نمودند. او در دامن مادری مهربان (ماه بی بی) و زیر سایه مهر پدری در روستای قلعه ممکا دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را سپری نمود. تحصيلات ابتدایی را در مدرسه روستا به پايان رساند. سپس به کار و کسب روزی حلال برای کمک به خانواده خود پرداخت. ایشان جوانی آراسته، خوش اخلاق، پاک و خندان بود که دوستان و اهالی همه بر این ادعا گواهند. با شروع جنگ تحميلی، فریبرز احساس وظيفه نمود و يک بار داوطلبانه به جبهه های حق عليه باطل اعزام شد. بعد از آن به خدمت سربازی رفت و پس از گذراندن آموزش نظامی در ارتش جمهوری اسلامی 🇮🇷 به منطقه ميمک اعزام شد. تا اين که در مورخ ۶ اسفند ۶۴ در همان منطقه پروردگارش دعایش را مستجاب نمود و به درجه رفيع شهادت🌷 نائل شد. 🌺روحش پرفتوح و راهش پررهرو باد.🌷 http://ajashohada.ir/Home/MartyrDescriptive/38406/1/ http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/38406 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
🗓 فرازهایی از #وصيتنامه سردار شهيد🌷 حاج محمد الله وردی👇 👈شما را به خدا و خون خدا كه همان خون پاك شه
✅ مروری بر سردار شهید🌷 حاج نقنه 🗓در اول خرداد ۱۳۳۳ در روستای قدیم نقنه از توابع شهرستان بروجن در یک خانواده مذهبی و ساده زیست، کودکی چشم به جهان گشود که نام او را محمد گذاشتند. شغل پدرش کشاورزی بود. دوران کودکی و نوجوانی اش را همراه با سه خواهر و برادر بزرگترش سپری کرد و همزمان با درس خواندن در مقطع ابتدایی به کار شاگردی مغازه تأسیساتی نیز مشغول بود. در اوقات فراغت و بعد از اتمام کار کشاورزی و کمک به پدر، به مغازه می رفت و به کار مشغول شد تا این که توانست در سن ۱۸ سالگی در کار تأسيسات مهارت خوبی کسب کند. با اکتساب مهارت جدید، همراه تعدادی از دوستان برای کار به اصفهان عزیمت نمود. این دوران همزمان با مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم ستمشاهی پهلوی بود. ایشان همراه با دوستانشان و سایر مردم به فعالیت های انقلابی پرداخت، درراهپیمای ها شرکت می کردند و در زمینه پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه🌺 به صورت مخفیانه فعالیت داشت. دو بار شناسایی و مورد ضرب و شتم قرار گرفت ولی موفق به فرار شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با فرمان حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه🌺 مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ایشان به عضویت این نهاد مقدس درآمدند و به مدت ۲ سال در سپاه شهرستان بروجن خدمت کردند. سپس به اتفاق تعدادی از برادران پاسدار از شهرهای اصفهان، خمینی شهر و بروجن و ۸ نفر از برادران روستای نقنه از جمله سردار جانباز و شهید زنده 🌺 حاج مظفر غفاری به تشکیل سپاه در بخش قدیم و شهرستان فعلی لردگان اقدام کردند. بخش لردگان به دلیل داشتن روستاهای زیاد از حساسیت خاصی در آن زمان برخوردار بود و از طرف دیگر افرادی از سوی دشمنان انقلاب سعی می کردند مردم به خصوص عشایر آن منطقه را نسبت به انقلاب اسلامی شورش دهند. با توجه به این شرایط، شهید🌷 و دوستانش به تشکیل سپاه آن منطقه اقدام کردند و از آنجا به جبهه اعزام شدند. سردار شهید🌷 محمد الله وردی برای اولین بار در تاریخ ۳ فروردین ۱۳۶۱، یک روز پس‌ از شروع عملیات پیروزمندانه فتح المبین، همراه با حدود ۱۰۰ نفر از رزمندگان شهرستان بروجن و حدود ۲۰۰ نفر از اصفهان در قالب یک گردان به فرماندهی سردار حاج به جبهه اعزام شد و مسئولیت آمار و منشی گردان را پذیرفت. ایشان در عملیات های های مختلف از جمله "الی بیت المقدس"، رمضان، والفجر چهار و کربلای پنج شرکت داشتند. در عملیات الی بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر قهرمان) مجروح شد که پس از طی دوره درمان، دوباره به جبهه بازگشت و در عملیات رمضان شرکت کرد. در عملیات والفجر چهار در منطقه مرزی مریوان کردستان شرکت نمود و مجدداً از ناحیه کمر و دست مجروح شد. حکم مسئولیت شهید🌷 به عنوان 《مسئول تدارکات و آماد و پشتیبانی سپاه لردگان》 مستقیماً از طرف سرلشگر محسن رضایی (فرمانده وقت کل سپاه) صادر شد. یکی از کارهای خوب و منحصر به فرد شهید🌷 که خود از طراحان آن بود، اعزام کاروان پیاده رزمندگان در اسفند ۱۳۶۴ از لردگان به خوزستان به عنوان اولین کاروان پیاده به جبهه در ایران بود. 👈سرانجام حاج محمد در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه در اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت🌷 نائل آمد. ایشان بارها به همرزمان خود گفته بود که من در این منطقه (شلمچه) به شهادت🌷 خواهم رسید. از خدا خواسته بود که اسیر نشود و مجروح بازنگردد و فقط شهادت🌷 را از خداوند طلب کرده بود. به گفته همرزمان، قبل از شهادت🌷 چهره ایشان نورانی و بهشتی شده بود. قبل از شهادت🌷 ساعت خود را به یکی از همرزمانش هدیه می دهد و می گوید یادگاری از طرف شهید🌷 باشد.❗️   👈 همیشه کلام شهید 🌷 این بود: 🍃خدایا اگر قرار باشد آخر بمیرم  🍃نمی خواهم که در بستر بمیرم 🍃همی خواهم که در فصل جوانی 🍃میان جبهه و سنگر بمیرم 🍃🌷 ✅ برخی از خصوصیات بارز اخلاقی شهید🌷 👈سعه صدر بالایی داشت. 👈از اخلاق خوب و با نشاطی برخوردار بود. 👈کمتر کسی بود که ایشان را دیده و شیفته او نشده باشد. 👈در منطقه لردگان وقتی اسم ایشان بیاید، آنهایی که او را می شناسند، اشک می ریزند. 👈ایشان از نعمت صدای خوش بهرمند بودند و همیشه در مجالس عزاداری امام حسین (علیه السلام) 🌷 مداحی و تعزیه خوانی می کردند. 👈فردی سخاوتمند، گره گشا، مهمان نواز، شوخ طبع و مهربان بودند. 👈در خصوص پیگیری ازدواج جوانان، نهایت تلاش را داشتند و خود از بانیان خیر برای هر ازدواج بودند. 👈نسبت به افراد زیردست و نیازمند، مهربان و دلسوز بودند. 🌺روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهرو باد🌷 🍃شادی ارواح طیبه شهدا🌷 و امام شهدا 🌷 صلوات🍃 📚 تهیه و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با همکاری خانواده معظم و برخی از همرزمان شهید 🌷 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
✅ سردار رشید سپاه اسلام، سرلشکر پاسدار، شهید 🌷 حاج #حسین_خرازی دهکردی فرزند مرحوم حاج کریم 🗓 ولادت
✅ مروری کوتاه بر سردار رشید سپاه اسلام، سرلشکر پاسدار، شهید🌷 حاج دهکردی ”حسین خرازی” در سال ۱۳۳۶ در یک خانواده مذهبی در اصفهان چشم به جهان گشود. هم‌زمان با شروع تحصیلات ابتدایی، در جلسات مذهبی و قرائت قرآن شرکت می‌کرد. در سال ۱۳۵۴ اواخر دوره تحصیلات در مقطع دیپلم، با سیاست آشنا شد. ایشان در سال ۱۳۵۵ در رشته علوم طبیعی دیپلم گرفت، سپس به خدمت سربازی اعزام شد. در سال ۱۳۵۷ به فرمان حضرت امام امت خمینی کبیر (رضوان الله تعالی علیه) 🌺 از خدمت سربازی فرار کرد و به خیل عظیم امت اسلام در انقلاب پیوست. 🔹 با پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی و شروع غائله کردستان، از اولین رزمندگانی بود که برای سرکوبی اشرار به این منطقه اعزام شد. در همان مأموریت زخمی شد و حدود ۵ کیلومتر در حالت سینه‌خیز خود را کشید تا نجات یافت. سردار سپاه اسلام حاج حسین خرازی مسئولیت را از فرماندهی گروهان شروع کرد و نهایتاً مؤسس تیپ و فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام) شد. حاج حسین خرازی حدود ۳۰ بار بر اثر ترکش زخمی شد و در عملیات خیبر دست راستش را تقدیم اسلام کرد. ایشان تقریباً در همه حملات و عملیات‌ها حضور فعال داشت، از منطقه “حاج‌عمران” در شمالی ترین تا “فاو” در جنوبی ترین منطقه، تمامی جبهه‌ها را زیر پاهای استوار خود درنوردیده بود. از خصوصیات شهید🌷 بزرگوار خرازی، روح بلند، تقوی عمیق و اخلاص شدید بود که همه بسیجیان و نیروهای لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام) به ایشان عشق می‌ورزیدند. سردار خرازی از توان مدیریت و فرماندهی بالایی برخوردار بود و در تمامی رده‌ها و در سازمان‌دهی و هدایت عملیات نقش بسزایی داشت. شهید🌷 خرازی به توصیه حضرت امام امت، 🌺 اوایل سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد. (۱)  🌷 نحوه شهادت روز جمعه ۸ اسفند ۱۳۶۵ حاج حسین خرازی پس از جلسه هماهنگی در قرارگاه قدس و کربلا به خط مقدم منطقه عملیاتی کربلای ۵ رفته بود تا از نزدیک لشکر را هدایت نماید. یکی از هم‌رزمان شهید🌷 در مورد نحوه شهادت ایشان گفت: «در ساعت ۱۰ صبح به طرف خط مقدم حرکت کردیم و چند ساعت بعد به سنگر “حاج‌حسین” رسیدیم که نیمه شب به خط آمده بود. من به اتفاق مسئول مهندسی منطقه و چند تن دیگر از برادران در کنار ایشان به صحبت در مورد وضعیت منطقه مشغول شدیم و شهید🌷 خرازی از اوضاع منطقه سؤال می‌کرد و برای جلوگیری از نفوذ دشمن، دستورات لازم را به بچه‌ها می‌داد. یکی از برادران خبر داد که ماشین غذا مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته و نتوانسته است برای برادران رزمنده غذا ببرد. حاج‌حسین به‌شدت ناراحت شد و دستور داد به هر ترتیبی شده آب و غذا را به جلو برسانند. نیم ساعت بعد یکی از برادران گفت: ماشین غذا آماده است. شهید خرازی از جا بلند شد و به بیرون سنگر رفت. بچه‌ها می‌خواستند به طریقی ایشان را از تصمیمش منصرف نمایند، اما خجالت می‌کشیدند. یکی از برادران گفت: “شما به داخل بروید و ما ماشین را خواهیم فرستاد”. اما ایشان به کنار ماشین آمد و توصیه‌هایی را به راننده کرد که چگونه و از کجا برود. من در آن لحظه در نیم متری حاج‌حسین بودم یک مرتبه دیدم که فرمانده به زمین افتاد. اصلاً باورم نمی‌شد. حتی درست متوجه صدای خمپاره‌ای که در کنارمان به زمین خورد، نشدم. بلافاصله سر حاجی را بلند کردم، ترکش‌های بزرگی به سر و گردن این بزرگوار اصابت کرده بود. سایر برادران هم جمع شدند ولی هیچ کس نمی‌توانست باور کند. 👈 بی‌اختیار فریاد زدم “حاج‌آقا شهید🌷 شد”. حس می‌کردم از چشمانم نه اشک، بلکه خون می‌بارد و بی‌اختیار زار زار گریه می‌کردم».(۲)  📚 مراجع (۱) روزنامه اطلاعات، ۱۳۶۵/۱۲/۱۲، صفحه ۱۰ (۲) روزنامه کیهان، ۱۳۶۵/۱۲/۱۲، صفحه ۱۸ http://eheyat.com/?p=207975 👈 ادامه در صفحه بعد 👇 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
✅ ادامه #روزشمار دفاع مقدس، شهدا و انقلاب اسلامی #روزشمار_شهادت #روزشمار_شهدا 👇 (۱۰ دهم اسفند) 👇 🔹
🗓سردار شهید🌷امیر حاج امینی فرزند مرحوم نظرعلی و مرحومه رقیه 🗓ولادت ۵ بهمن ۱۳۴۰ شهرستان ساوه 👈 گذراندن دوران کودکی، ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تا پایان دوره متوسطه و دریافت مدرک دیپلم 👈 گذراندن دوره آموزش نظامی در بسیج شهرستان ساوه 👈 جمعی لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلوات الله علیه 🌺 👈 بیسیم چی گردان نصر در لشگر ۲۷ محمد رسول الله (صلوات الله علیه) 👈 علت معروفیت، عکس زیبای شهید 🌷 بعد از شهادت🌷 که بر سردرب ورودی اصلی گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله هم نصب شده است. 🗓شهادت🌷 ۱۰ اسفند ۱۳۶۵ 👈عملیات تکمیلی کربلای پنج 📌 منطقه شلمچه، پنج ضلعی، شرق بصره 📍مزار گلزار شهدای 🌷 ساوه 🏴 درگذشت پدر گرامی شهید🌷 🗓 سال ۱۳۵۶ به خاطر ابتلا به سرطان 🏴 درگذشت مادر مکرمه شهید🌷 🗓 سال ۱۳۹۲ به علت بیماری قلبی-عروقی 📚 و شهید 🌷👇 www.sarpoosh.com/religion/warriors/biography-amirhajamini-32.html 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
✅ ادامه #روزشمار دفاع مقدس، شهدا و انقلاب اسلامی #روزشمار_شهادت #روزشمار_شهدا 👇 (۱۹ نوزدهم اسفند) 👇
✅ سردار رشید سپاه اسلام، شهید 🌷 حاج حبیب الله افتخاریان معروف به ابوعمار 👈 «فرمانده سپاه مریوان» 🗓 تاریخ شهادت 🌷 ۱۹ اسفند ماه ۱۳۶۳ 👈 به دست گروهک های ضدانقلاب وابسته به استکبار جهانی 📚 و اطلاعات تکمیلی 👇 https://seraj24.ir/news-details/214524/ 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
یادواره شهدا
#نواهنگ #صوت 🎙 نواهنگ شهید حمدالله جهانی🌷 👈 صوت مروری کوتاه بر زندگینامه و وصیتنامه غواص و فرمانده
Sh Jahani Hamdollah Mostanad.pdf
حجم: 19.52M
📝 مستند مکتوب و مصور دانشجوی بسیجی، غواص و فرمانده شهید🌷 👈 شامل خلاصه ای از شهید 🌷حمدالله جهانی از ولادت تا شهادت🌷 ➕ خاطرات دوستان و همرزمان ➕ متن کامل ➕ عکس های منتخب از شهید🌷 و همرزمان 💾 فایل پی دی اف با حجم حدود ۱۹ مگابایت 🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadab .