eitaa logo
「فا.میم」
100 دنبال‌کننده
141 عکس
20 ویدیو
1 فایل
به علی قسم! که اگر کسی به علیﷺ رسد، به خدا رسد... -به‌یادِ‌شهید"مصطفی‌صدرزاده" اگر انتقاد و یا سوالی بود: https://daigo.ir/secret/5872874249 @Mousavi_FZ - اگر کانال برات مفید نیست نمون، وقتت تلف نشه مومن!
مشاهده در ایتا
دانلود
_ عشق‌، ما‌ را‌ پی کاری به جھان‌ آوردھ ست؛ ادب‌ آن‌ است‌، که مشغول‌ تما‌شا‌ نشویم
ما عاشقان دلتنگ و بی‌پناه به وسعت تمام دلتنگی‌های عالم دوستت‌داریم‌ .♥️.
「فا.میم」
خواستند خاکت کنند؛ جوانه شدی!
「فا.میم」
.🇮🇷🌿. هوای ابری و شاخه‌های بدونِ برگ، خبرِ رسیدن زمستان را‌ می‌دهند. این دی ماه تلخ مرا یاد جدایی می‌اندازد؛ یادِ روزی که شیطان صفتان سایه لطف و محبت پدرانه‌ات را از ما گرفتند. هر سال فاطمیه، غمِ مظلومیتت به غم پهلوی شکسته مادرمان اضافه شده‌ و ما شیفتگان درس و مکتب تو، جانمان را فدایت می‌کنیم؛ تا اسمت در این جهان زنده بماند. آرمان‌هایمان را فدای آرمان‌های امامت می‌کنیم. با روح‌الله‌هایمان دل دشمن را به لرزه می‌اندازیم. همان دشمنی که از نظاره خواندن سرود سلام فرمانده دهه نودی‌ها دنیایش تاریک می‌شود. همان دشمنی که از دیدن چشمان پرصلابت شما واهمه دارد. اما حاج قاسم هنوز هم "اللّٰهُمَّ اِنّا لٰا نَعْلَمُ مِنْهُم الّا خَیْراً" در گوشمان تداعی می‌شود. صدایمان به جهان رسیده‌ است؛ حال دیگر همه می‌دانند کودکان ایران با "عهد می‌بندم حاج قاسمت بشم" بزرگ می‌شوند و با سرود مردمِ‌میدان زمزمه می‌کنند: "کلنا قاسم سلیمانی" ✍🏻فا.میم
- شهیدسیدمرتضی‌آوینی🌿 .. "
「فا.میم」
_چیشد که شهید شدی فرید؟ + تازه پلیس شده بودم؛ کنار خیابون مشغول کار بودم که یک نفر با ماشین از روم رد شد. _ فرید چند سالته؟ + دهه هشتادیم _چرا پلیس شدی؟ + خیلی تلاش کردم، چون دوست داشتم امنیت رو برای کشورم فراهم کنم. _ تو خیلی شجاعی ...! + این که چیزی نیست؛ آرمان رو ندیدی؟ _ همون که بدنش کبوده؟ + آره، ۳۰ نفری ریختن سرش و زدنش. _ به چه جرمی؟ + هیچی! فقط داشت از حوزه می‌رفت خونه؛ بهش گفتن اگر به ائمه و رهبر توهین نکنی می‌کشیمت. _ حتما آرمان هم سکوت کرد! + آره! _ چقدر شجاع! حالا چرا ی گوشه نشسته؟ + آخه از وقتی چادر از سر دخترِ مردم کشیدن آروم و قرار نداره. _ یادمه وقتی اومد اینجا اباعبدالله به استقبالش رفت. راستی، این کیه که حضرت زهرا بغلش کرده؟ + سید روح‌الله رو میگی؟ _ چرا پهلوش شکسته؟ + نامردا با موتور از روی پهلوش رد شدن _ اون زمان کسی برای حضرت زهرا کاری نکرد؛ برای سید چی؟ کسی کاری کرد؟ + برای قاتلش هشتگ نه به اعدام زدن! _ پس روضه‌ی حضرت زهرا مجسم شد! قاتلش کی بود حالا؟ + ی دکتری که ماهانه ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون حقوق داره. _ اون پسر کوچولو که داره با شش ماههِ امام حسین بازی میکنه کیه؟ + اسمش علی‌اصغره _ چرا شهیدش کردن؟ + رفته بود زیارت شاهچراغ؛ اون دوتا پسر که نشستن کنار کیان هم همراهش تو حرم بودن. محمد رضا و آرشام ... _ کیان کیه؟ چرا آرشام داره دلداریش میده؟ + از کیان برات نگم که بچه خیلی مظلومه! نامردا با گلوله زدنش بعد گفتن کار‌خودشونه. _ خانوادش شهادتی ندادن؟ + خانوادش؟ مادرش کاسه داغ تر از آش شده. سر مزار کیان شعر میخونه مردم دست می‌زنند. _ چه جوان‌های پاک و معصومی! اع اونجا رو حاج قاسم داره میاد. + آره آره؛ باید برم کنارِ حاجی ... فعلا ✍🏻‌فا‌.میم
「فا.میم」
در دنیایی که برای قاتلت هشتگ نه به اعدام می‌زنند ... شاید این کمترین کاری باشد که برایت بنویسم :)💔
"لحظه‌دیدار" با صدایی دلنشین از افکارم خارج شدم؛ این صدا در آسمان شهر پیچیده می‌شد:《ای مردم من نزدیکترین فرد به رسول خدا هستم.》 زمستانِ غم‌آلود به یکباره به بهاری سرسبز تبدیل شده بود. آواز پرندگان و شادی اهل آسمان‌ها و زمین خبر ظهور مهدیِ فاطمه را می داد. مردم به داخل خیابان آمده بودند؛ کودکان دست‌هایشان را گره زده بودند و با صدای بلند می‌خواندند:《عهد می‌بندم حاج قاسمت بشم!》 این سوی خیابان پیرمرد پابرهنه‌ای را دیدم که با عجله می دوید با صدایی که به سختی شنیده می شد گفتم:《 پدر جان کجا می‌روی؟》 همانطور که می‌دوید گفت:《 باید خودم را به سپاه مهدی برسانم.》 باد بهاری شاخه های درختان را به رقص درآورده بود در انتهای کوچه مادربزرگم را دیدم که اسفند دودی را در دست گرفته و مدام می‌گوید:《بر چهره دلربای مهدی صلوات》صدای کودکی را شنیدم که با شادی از پشت سر صدایم می‌زد؛ سرم را به عقب برگرداندم و جعبه شیرینی را در دستانش دیدم. با لبخند گفت:《 پول تو جیبی‌هایم را نذر ظهور کرده‌ام و شیرینی خریده‌ام.》 در اینجا کوچک و بزرگ، پیر و جوان مشتاقانه منتظر لحظه دیدار مولا هستند. این روزها دلم بی‌تاب قرار است. شرمندگی دست و بالم را بسته است. روی سیاه و دل غبار گرفته‌ام رغبت نمی‌کند برای دویدن به سمتت، ولی من بد عادت شده‌ام؛ من نمک گیر همین لحظه هایی هستم که از شرمندگی سرم را نمی‌توانم بالا بگیرم. اما باز با نشانه‌هایت من را سمت خودت می‌کشانی. آقا جان! قربانتان شوم. دل من آرام است به همین درد و دل کردن‌های دلبرانه‌ام با شما که می‌شنوی، رامش می‌کنی و آغوشت همیشه به رویش باز است. منِ شرمنده، دلباخته مرامت شده‌ام. درمان‌مان کن به همان شیوه‌ خودت درمان شویم اگر به خودت مبتلا کنی ✍🏻فا.میم
بسم‌رب‌الشهدا .💚.