در تحلیل نسبت بین گزاره های فقهی با گزاره های اخلاقی، اینکه ما قائل به حسن و قبح ذاتی باشیم یا حسن و قبح اعتباری، ثمره یا اثری داره؟ به تعبیر دیگه؛ آیا امثال مرحوم علامه طباطبایی با نگاه خاصشون به مسئله حسن و قبح، در تحلیل نسبت بین فقه و اخلاق، از توفیق خاصی برخوردارن که اهل کلام که حسن و قبح رو ذاتی میدونن ازش محرومن؟
زحمت میکشید توضیح بفرمایید؟ یا منبعی اگر مدنظرتون هست که به خصوص این مسئله پرداخته باشه معرفی بفرمایید ممنون میشم
دنبال یک نوع چارچوب نظری برای تحلیل اشکالات امثال این مقالات هستم؛ جایی پیدا نکردم راستش که از اعلام کسی به شکل منقح تحلیل کرده باشه
باسلام.
خداقوت.
یه سوال داشتم.
دریکی ازمطالب کانال وزین شما گفته شده که فلسفه نتوانسته است تصویری از حیات پس از مرگ ارایه دهد
این مطلب بسیار مبهم است و به نظر قابل نقد.
روانشناسی رو کاملا قبول دارم چه غربی آن و چه شرقی آن که نسبت به موضوع مرگ و حیات بعدازآن وحتی موضوعات اساسی اخلاق بسیار ضعف دارد والکن است.
اما فلسفه ای که موضوع وجود و...میپردازد ( نه فلسفه بماهو فلسفه) نمیتواند نسبت به حیات پس از مرگ بی تفاوت یا بی دغدغه باشد وساکت.
اگر مطلبی در توجیه اون نقد به ذهن مبارک رسید عنایت کنید استفاده کنیم.
عرض بحضورتان بنده با توجه به شرایط و دغدغه ها و علاقه هایم در مورد سیر تحصیلی ام برایم سوال جدی و مهمی پیش آمده.
حقیقتش بنده قبلا سخنرانی های مختلفی از علی اکبر رائفی پور و برخی دیگر از اساتید و برخی مستند ها و برخی متن ها و برخی مقالات پیرامون بحث تاریخ اسلام و غرب و تزکیه نفس و فراماسونری و امثالهم و برخی کتب علامه مرتضی رضوی و کتاب آنسوی مرگ را مطالعه کرده ام. و همچنین کتاب تفسیر تک جلدی آقای مکارم شیرازی و بخشی از کتاب تفسیر قرآن تک جلدی نور آقای محسن قرائتی. و همچنین برخی کتب پایه اول حوزه مثل بخشی از صرف ساده و برخی کتب اخلاقی و کتاب درآمدی بر منطق.
حدود ۲ سال قبل به شکاکیت در عقاید خود رسیدم و به این نتیجه رسیدم که بر پایه این اطلاعات سطحی که نمیشود زندگی کرد و برای همین با تفکر جدی تر علاوه بر ایجاد پرسش های جدی پس طی تحقیقاتی، هدف خودم را نیز جهان بینی حق و سپس قرار دادن ایدئولوژی حق بر پایه آن قرار دادم.
پس برای رسیدن به این با برخی از افراد حوزوی مشورت گرفتم و آنها به من پیشنهاد خواندن برخی کتب کلامی مثل کتاب اصول عقاید آقای قرائتی و علامه مصباح را پیشنهاد دادند و در کنار اینها گفتند برخی سخنرانی های آقای پناهیان گوش داده شود. همچنین کتب سه گانه کلیات علوم اسلامی شهید مطهری را مطالعه کردم.
ولی حقیقتش بعد از خواندن و مطالعه اینها پس خیلی قانعم نکردند و حتی سوالاتم بیشتر شد و کمی دلسرد شدم از پاسخ آنها.
در ادامه از آنجایی که آشنایی اجمالی با فلسفه داشته بودم به سمت این علم کم کم رفتم و دیدم واقعا این علم پاسخگوی واقعی بنده خواهد بود پس شروع به تحقیقاتی پیرامون این علم و سپس آغاز به سیر مطالعاتی در این علم کردم و کتاب هایی مثل کتاب فلسفه برای نوآموزان و فلسفه به زبان ساده و الفبای فلسفه و خودآموز فلسفه و بخشی از دنیای سوفی را خواندم. همچنین در کنار آن هم، با برخی از افراد در فضای مجازی که در فلسفه مشغول هستند آشنا شدم. همچنین به برخی سخنرانی های آقای دینانی و مصطفی ملکیان و بیژن عبدالکریمی و نصرالله حکمت و... توجه کردم.
نتیجه این بود که از عقلانیت این علم دلگرم شده و در ادامه قصد ادامه فلسفه تا رسیدن به هدفم را داشتم.
در بعد با استاد احمد فرحانی و استاد علی فرحانی آشنا شدم و واقعا این دو بزرگوار تاثیر بزرگی را بر بنده گذاشتند و ابهت فلسفه اسلامی را از طریق اینها دیدم. همچنین اینها باعث شدند هدفم را کامل تر ببینم و هدفم را جهان بینی حق و امتداد آن قرار دهم و شدت شوق رسیدن به هدفم افزایش یافت.
از طرفی دیگر هم خود را در برابر حقیقت مسئول دانسته و برای همین خود را مسلمان به حساب نمی آورم و دین و ادعای خود را بر پایه حق قرار داده ام و در حال تحقیق و پیگیری جدی هستم و نتیجه آن هر چه میخواهد باشد ولی حق باشد.
بنده الان کلاس دوازدهم رشته علوم انسانی هستم و دیپلمم را امسال میگیرم.
سال قبل بنده در یکی از مدارس علمیه قم قبول شدم ولی حقیقتش همین که چند روز مانده بود بروم، برایم شک و سوال شد که هدف بنای حوزه با هدف و دغدغه من که یکی نیست و برای همین از حوزه دلسرد شده و نرفتم.
بعد از این قصد داشتم که هیچ جا نروم و با مطالعه آزاد به هدفم بپردازم ولی به لطف وجود استاد فرحانی و برخی دیگر از دوستانم به علت آسیب ها و ضرر هایی که این کار داشت پس پشیمان شدم و انجام ندادم.
امسال هم که دیپلمم را میگیرم و سال بعد باید به دانشگاه یا حوزه بروم.
اکنون سوال بنده این است که طبق تجربیات شما بزرگوار عزیز:
آیا بنظر شما، بنده در سیر آموزشی به حوزه علمیه رفته و سیر محتوایی را فلسفه قرار دهم؟
یا اینکه به دانشگاه های حوزوی مثل دانشگاه شهید مطهری و امام صادق و رضوی که هم مدرک حوزه و هم مدرک آکادمیک میدهند بروم و سیر آموزشی و محتوایی را فلسفه قرار بدهم؟
خیلی ببخشید که پرحرفی کردم. چون قصدم مشورت دقیق گرفتن از شما بزرگوار میباشد اینقدر شد.
همچنین بسیار ممنون میشوم که پاسخ بنده را بدهید و امید دارم که پاسخ شما راهگشای بنده باشد. 🌹🌹🌹