حال اگر گفتیم وجوب و حرمت اینطور است، وجه اعتبارش اینست که عدهای وجوب را اعتبار ثبوت میدانند و این اول الکلام است. ما در ماهیت حکم بحث کردهایم که چندین نظریه است و خود ما هم این حرف را قبول نداریم. حال، فرض کنیم اعتباری باشد، ولی ظهور به این معنا اعتبار نیست. ظهور، حصول معنا در ذهن عند سماع لفظ است. این حصول معنا در ذهن عند سماع لفظ اعتبار است؟ یعنی واقعیت ندارد و یک مفهومی حقیقی را در جای دیگر تطبیق کردهایم؟ اینطور نیست و این امری تکوینی است.
سوال: اینکه معنا در ذهن خطور میکند، مقدمه ظهور است.
پاسخ: ظهور همین است دیگر.
سوال: بعد از خطور تازه میگوییم باید کلام گوینده را بر این معنا دال بدانم.
پاسخ: آن دیگر احکام عقلایی مترتب بر ظهور است و ظهور تصدیقی است. این حرف دیگری است. اینکه بر آن، این احکام را بار کنم، ربطی به ظهور ندارد. یک ظهور تصوری داریم و یک ظهور تصدیقی و یک احکام مترتب بر ظهور داریم. اینکه باید به این ظهور عمل کنیم، نه ظهور تصدیقی است نه ظهور تصوری، بلکه جزء احکام مترتب بر اینهاست.
سوال: اینکه علامه در اصول فلسفه گفته است که من «باید» کلام قائل را بر این معنا دال بدانم؟
پاسخ: اقای طباطبایی هم این حرف را نزده است. آن «باید»ی که ایشان میگوید ربطی به این ندارد. ایشان آن «باید» را در هر فعل صادر میداند. ما الان بحث فعل صادر نداریم.
ظهور یعنی انتقال معنا به ذهن میآید. این یک انفعال است. ظهور تصوری چیست؟ ظهور تصوری عبارتست از اینکه از سماع لفظ، معنا به ذهن بیاید. بعد این را کاشف قرار میدهیم که مراد استعمالی متکلم چه بوده است که میشود ظهور تصدیقی اول و بعد کاشف قرار میدهیم که مراد جدی او چه بوده است که میشود ظهور تصدیقی دوم. هر دوی اینها در استشکاف مراد است. اینکه ما باید چه کار کنیم، بحث عمل ماست مترتبا بر ظهورات. ما یک ظهور تصوری و یک ظهور تصدیقی اول و یک ظهور تصدیقی دوم داریم. در بحث ظهورات به تفصیل میآید که در عام و خاص و مطلق و مقید به اینها کار داریم. سه ظهور داریم: تصوری و تصدیقی اول و تصدیقی دوم. تصوری، سماع لفظ و امدن معنا به ذهن است و در اختیار ما نیست و انفعال است. آنکه عموم مردم از سماع لفظ به ذهنشان میآید میشود ظهور عمومی و آنچه به ذهن شخص من میآید میشود ظهور شخصی. اینها عمل خاصی نمیخواهد و انفعال ذهن آدمی است و سپس به ظهورات تصدیقی میرسیم که یک کاری میکنیم. یعنی کاشف میگیریم از مراد متکلم. کاشف گرفتن از مراد متکلم هم بحث است که آیا خودش فقط یک ظهور حالی است یا یک بنائات عقلایی هم پشت آن هست.
کاشف قرار دادن لفظ از مراد متکلم فعل ما و همان مفاد بنائات عقلائیه است ظهور تصوری موضوع بناء عقلایی که ظهور را کاشف از مراد جدی قرار میدهند. این را محقق عراقی و دیگران تصریح دارند که ظهور تصوری موضوع درست میکند برای استکشاف مراد استعمالی و مراد جدی. ظهور تصوری موضوع بنائات قرار میگیرد.
الحمد لله رب العالمین
ببخشید سوالی داشتم بزرگوار.
در حال حاضر در حوزه و فضای مختلف علمی و حوزوی صحبت از علوم اسلامی انسانی و تولید آن است .
ولی این مسئله رو فقط در حد همین اصطلاح شنیدم میخواستم اطلاعات بیشتری راجبش کسب کنم .
این این مسئله اولا چیست ؟ چه ضرورتی دارد ؟ چه عرصه هایی دارد ؟ چه علومی شامل علوم انسانی هستند که بشه از الان یکی رو تخصصی انتخاب کرد و مطالعات جنبی رو طبق اون تعریف کرد و ....
ممنون میشم اگر منبعی معرفی بفرمائید یا اگر مقدر است مختصرا توضیحی بدید
سلام تشکر استاد
چه کنم که فکرم در گیر رفتارهای منفی اونا نشه؟
گاهی ناخودآگاه ساعتها به کارا و حرفا و رفتاراشون فکر میکنم و اصلا هم از این حس و افکار خوشم نمیاد چه کنم که اصلا برام مهم نباشن و شیطان نتونه اینو در من بعنوان نقطه ضعف ببینه
چون وقتی بهشون فکر میکنم ناخودآگاه به خودم که میام میبینم عصبی و پرخاشگر شدم 😳
و یه چیز دیگه اینکه مثلا میگید مانند مالک اشتر براشون دعا کنیم قرآن بخونیم ولی تو کتاب دافعه و جاذبه حضرت علی علیه السلام میگف جوری در برابر آدمای منافق جدی باشیم که دفع بشن حالا نمیدونم منافق شامل شیعیان هم میشه یا انسانهایی که در دوره حضرت علی بودن رو گفته بود.
مثلا در حضور میگن میخندن اما من خونشون بودم هنوز از خونشون کامل خارج نشده بودم شنیدم که شروع به غیبت کردن.
اینا نفاق نیس؟
سلام استاد وقت بخیر
حالتون چطوره؟
ببخشید سوالی دارم
قبلا هم فکر کنم بهتون گفتم
خواهر شوهرم خیلی نسبت به زندگی ما چشم و هم چشمی میکنه و هر کار ما انجام بدیم تو زندگی باورتون نمیشه ولي به 24 ساعت نمیشه عین همونو انجام میده مثلا ماشین گرفتیم اونا اصلا یادشون نبود گرفتن
من طلا گرفتم اوشون هم به زور شوهرش رو مجبور کرده بود عین من براش گرفته بود قالی گرفتیم هفته بعدش پیامم داد گفت ما هم رفتیم گرفتیم و درضمن خودش که خیلی چشم و هم چشمی بامن داره دخترش هم با دخترم خیلی حسادت و چشم و هم چشم هست یعنی اگه هر مدل لباس و طلا برا دخترم بخرم فرداش اگه باید قرض بزارن میزارن میرن میخرن
منطق رو متوجه نمیشن من از حساب و کتاب و میزان درآمد همسرم دارم زندگی میکنم ولي اونا میخوان به هر طریقی شده خودشونو و زندگیشونو شبیه به ما کنند من هیچوقت تو فاز حسادت و چشم و هم چشمی و این خاله زنک بازیا نیستم ولی این خواهرشوهر رفتاراش و حسادتای بیخود و بی منطقش گاهی شدید میره رو اعصابم ولی باز تو دلم میگم بیخیال و هیچ واکنشی نشون نمیدم ولی دیشب یه لباس برا دخترم گرفتم شبی بهم پیام داده کجا و چند خریدی 😳
دیگه باور کنید دلم میخواد از این شهر برم یه جای دور باهمسرم زندگی کنم که از آدمای منفی و حسود دور باشم ولی آقام موافقت نمیکنه.
بنظرتون چه رفتاری با این خواهرشوهر داشته باشم؟؟؟؟؟
بهترین رفتار خدا پسندانه رو بهم بگید تا انجام بدم.
من خدا میدونه نهایت تلاشمو کردم و تک تک حرفاتونو اونروز گوش دادم و نتیجه بسیار عالی گرفتم و قلبم با وجود حرفاتون به آرامش رسید الانم میخوام برای این موضوع چند ساله که درگیرشیم راهنماییم کنید تا اذیت نشم.
من خیلی یه سری غصه ها رو میخورم و دغدغه های بزرگی دارم که دیگران شاید اگه بگم خندشون میگیره
من عصبانیتم بخاطر این نیس که چرا اونا هر چی بخریم میخرن از این ناراحتم که مادرش حسادت و رذیلت های منفی رو داره به نسل های بعدی متاسفانه منتقل میکنه میخوام با یه روش یا رفتار جلوشونو بگیررررررم. 😔
دوس دارم یه راهکار عالی بهم یاد بدین که هم امر به معروف و نهی از منکر داخلش باشه و خدا خوشش بیاد هم بهشون بفهمونم که خوشم نمیاد ایقد دخالت و چشم و هم چشمی کنند به زندگیم تا حساب دستشون بیاد.
تشکر.