جلسه اول مقدمه واجب مناهج استاد موالی زاده:
بحث مقدمه واجب مربوط به ثبوت تکلیف است یا سقوط؟
طرح بحث مشهور شد کشف وجوب مقدمه که این نوع بحث فقهی شد نه اصولی
طرح بحث متأخرین:
آیا میان وجوب مقدمه با وجوب ذی المقدمه ملازمه هست یا خیر؟ مدرک هم عقل نظری است
اشکال امام: چطور عقل نظری می تواند بین دو اعتبار کشف ملازمه کند!
ملازمه باید بین دو امر تکوینی باشد و بحث مقدمه واجب باید شروعش فلسفی باشد نه اصولی. حتی ماحکم به العقل هم عقلاست.
طرح بحث امام:
فاعل یا مباشر است یا بواسطه صدور امر
اگر مستقیم باشد نیازمند است بدون مقدمه انجام بده گاهی با مقدمه است. بدون مقدمه افعال جوارحی است گاهی نیاز به مقدمه است مثل افعال خارجی مثل صعود بر پشت بام که نردبان می خواهد.
اولا فاعل بالقصد داریم که مکانیسم دارد از تصور و تصدیق و شوق و عدم مانع و اراده
اراده فایده دارد فایده برحسب علم ماست.
فایده اونی است که من فایده می پندارم
اگر مقدمه بخواهد چی؟
من نسبت به ذی المقدمه فاعل بالقصد هستم اگر اراده متعلق شود به ذی المقدمه با صرف اراده حاصل نمی شود مقدمه می خواهد باید ایجاد شود در خارج، خب سوال اراده مقدمه از کجا میاد؟
مشهور میگه ترشح از ذی المقدمه است اراده مقدمه از ذی المقدمه متولد میشود.
امام سهتا اشکال دارد
ما برای اراده مقدمه هم باید مبادی مستقل داشته باشد ترشح از اراده نداریم
اراده را ماهوی نگیرید باید ببرید سر وجود سر نفس. مکانیسم جدا می خواهد لذا آخوند گرفتار شد شعر را گفت. ملاصدرا گفت فاعل بالتجلی است دیگه مبادی ندارد تسلسل پیش نمیاد. فاعل بالقصد برای عالم ماده است.
نفس اراده را زمانی خلق می کند که مبادی باشد برای مقدمه هم همینطور است. آخوند اقسام فواعل را نخواند جبری شد.
اشکال دوم امام:
فاعل وقتی اقدام می کند فایده واقعی است یا نه؟ در اراده لازم نیست فایده واقعی باشد حسب ما یری است. یعنی او واقعی ببیند کافیست. وقتی این شد دیگه علیت نیست بستگی به مایری در او پیدا می کند. اگر اینطور باشد همیشه انسان ها باید مقدمات درست را اراده کنند درحالی که اینطور نیست خیلی وقت ها اصلا به ذی المقدمه نمیرسد تابع علیت نمی شود لزوما. علیت دیگه کاری به تشخیص من ندارد.
اینجا اگر گفتیم علیت دیگه مقدمات بصورت غیر اختیاری مورد اراده قرار می گیرند.
امام میگه انسان ها اراده شون به مقدمات غیرواقعی است حسب ما یری است. ممکنه غلط باشد.
اشکال سوم: رابطه اراده مقدمه و ذی المقدمه از جنس تضایف است درحالی که اراده به مقدمه هنوز ایجاد نشده است
این را جلسه بعد توضیح میدم
جلسه دوم مقدمه واجب مناهج استاد موالی زاده:
مشهور وجوب را از عقلی برد روی شرعی چون اون که واضح بود.
خب وجوب مقدمه قهری است یا همان وجوب ذی المقدمه کافیست؟ مولی دیگه امر به مقدمات نمی کند.
خب
فرض اول: آیا وجوب مقدمه معلول وجوب ذی المقدمه است ؟
فرض دوم: آیا اراده شرعی مقدمه معلول اراده شرعی ذی المقدمه است؟
فرض سوم:
آیا اراده تکوینی مقدمه معلول اراده تکوینی ذی المقدمه است؟
امام میگه ملازمه که میگید فکر کردید فلسفی است که یا علت و معلول است یا معلولین برای علت اخری که هیچ کدام در فقه نیست.
ملازمه در فلسفه اینجا نیست آنجا هم چند معنا دارد همیشه به معنای علیت نیست این ملازمه تعاقب است مقارنت است نه علیت. مثل دو حادثه پشت سرهم تکوینی بدون ارتباط.
فایده هاشون ممکنه معد باشند ولی این غیر عمل است فایده علت غایی است. فایده مقدمه آلی است فایده ذی المقدمه اصالی است.
امام میگه تلازم را شما آوردید عجب از آقای مظفر که میگه حاکم عقل نظری است در ملازمه بعد میگه علی معلولی هم نیست.
ملازمات عامه علامه در نهایه بمعنی تساوق وجودی است که در برهان إن میگه اون چیز دیگری است.
مظفر گفته اراده باید دو مراد داشته باشه دو مبادی نه علت و معلول این رو گفته
ای کاش ملازمه را هم توضیح میداد
تصورها علیت برای هم ندارند بلکه از بیرون می آیند در معقول اولی. از تصویر میز به صندلی نمیرسیم اگر هم بریم تداعی معنی است نه علیت. مقارنت است.
ملازمه نه بین وجوب است چون اعتباری است نه بین اراده ها چون مبادیشون جداست.
اینجا باید بگیم مقارنت بین مقدمه و ذی المقدمه. حالا امام میگه این مقارنت واقعی است یا حسب ما یری؟ ممکن است مطابق نباشد.
ملازمه معناش تضایف است ولی نه معلولین لعلة واحده. همه تضایف ها علیت نیست مثل ابوت و بنوت. اگر ملازمه فلسفی را خواستید بگید بهتره همان تضایف را بگید بله همه تضایف ها علیت نیست.
ولی ملازمه عرفی تعاقب است معنای لغوی است تداعی معنا و... .
امام میگه من فعلا کاری به امر ندارم اول دارم مقدمه فعل انسان را میگم. خب حالا چون بحسب مایری است و این هنوز نیامده میشه بین وجود و عدم چون من تصویری از مقدمه ندارم چون مقدمه واقعی را گذاشتم. وقتی طرف تضایف وجود و عدم شد محال است چون باید وجودین باشد پس باید حسب مایری باشد.
این ربطی به وجوب و امر و اینها ندارد درباره فعل من است.
جلسه سوم مقدمه واجب مناهج استاد موالی زاده
مرور بر جلسه قبل
اطراف ملازمه چیست؟
علم هست مبادی هست ولی علیت نیست چون حسب ما یری است. هنوز داریم فاعل مختار را صحبت می کنیم.
خب سوال اینجاست که این ها که در اراده تشریعی نیست چون اونجا که آمر اشتباه نمی کند
امام بحث اراده تشریعی را خودش الآن می گویند
مولی ذی المقدمه را طلب می کند و بهش امر می کند حالا می خواهیم ببینیم به مقدمه هم میرسد یا نه؟
امام این نکته را که می گم در جواهر الاصول هست ولی در مناهج نیست.
امام در جواهر الاصول می گوید خیر تفاوتی میان اراده تشریعی و تکوینی وجود ندارد چون متعلقش فرق می کند یکی خودش فعل را انجام می دهد یکی اعتبار می کند. اراده تشریعی و تکوینی تفاوتشان در مرید است نه خود اراده. لذا تقسیم به تکوینی و تشریعی در اصل درست نیست. یک بار من اراده می کنم چایی بنوشم یک بار اراده می کنم بعث می کنم. نظام اراده عوض نمیشه لذا نمی توانید با تفکیک بین اراده تکوینی و تشریعی نزاع را حل کنید. این همانجا هم جاریست.
حالا بریم عبارت بخونیم.
متن خوانی
امام اول سر اراده تکوینی را بحث کرد بعد رفت اراده تشریعی بعد گفت دوجور میشه محل نزاع گفت یا مقدمه واقعی یا معلوم المقدمیه
قیود یا تعلیلی است یا تقییدی
عقل همه قیود را حیث تقییدی می بیند یعنی موثر در موضوع. جر المیزاب
این عنوان ما یتوقف علی المقدمه که در لازم میگیم این را تقییدی می گیریم یا تعلیلی؟ امام میگه باید تقییدی بگیریم. اگر قید شد دیگه ظرف نیست این جا دیگه سراغ مقدمه واقعی نمیریم مقدمه با قید عنوان مایتوقف علیه می ریم که در ذهن است.
مشهور قیود را تعلیلی می بینند. لذا بشرط این که قید را تقییدی ببینیم مشهور را می توانیم به قول امام نزدیک کنیم. عنوان مایتوقف علیه ذهنی است در افق ذهن من است ممکن است خطا باشد.
تذکر بعدی هم اینه که ملازمه را دیگه فلسفی نکنیم
امام میگه یا تحریر محل نزاع من را بگیرید که میشه همان حسب مایری یا اگر می خواهید مشهور بگید باید تقییدی بگیرید عنوان را برای مقدمه تا ذهنی بشه که امکان خطا پیدا کنه.
یک نکته دیگه اینجا ملازمه دیگه معنای اصطلاحی علوم عقلیه ندارد چون مقدمه خودش مبادی می خواهد اگر اون علیت باشد جبرا باید اراده به مقدمه هم شامل بشود و وجوب غیری شرعی هم خواهیم داشت ولی اگر علیت نباشد دیگه وجهی برای وجوب غیری نداریم این اشتباه عجیب مشهور بوده