السّلام عليك يا مولاي يا ابامحمد حسن ابن علي جعلني الله فداك
خوش باد هر آن مست كه هشيار تو باشد
مست اين دلم از آن مَه رخسار تو باشد
سلطان كرم، حُسن خداوند! حسن جان
مولاست كه مشتاق به ديدار تو باشد
لالايي «اَشبِه» به لبِ حضرت زهراست
مانند على جملهٔ رفتار تو باشد
چون عاشق روی تو خداوند كريم است
میخواست كه خود بانیِ افطار تو باشد
پيش و پس از آن آمدنت سفره بينداخت
مهمانیِ او در همه گلزار تو باشد
دل فطرسِ گهوارهات ای زادهٔ زهرا
جانها همه در طوفِ تو طيّارِ تو باشد
«خُمها همه در جوش و خروش اند ز مستی»
بنگر كه فلک مستْ ز رخسار تو باشد
نرخ شكر و قند شكستی به نگاهت
اين رونق بسيار به بازار تو باشد
عشق تو به ذرّات جهان داد خداوند
خورشيد همان عاشقِ تبدارِ تو باشد
بر تارک ماه است ز عشق تو نشانی
نورش همه از توست که بیمارِ تو باشد
این عالَم امکان همگی بر سرِ خوانت
افلاک نمکگیر و بدهکار تو باشد
در كوچهٔ خلقت قدمی تا كه نهادی
عالم همه مبهوت ز ديدار تو باشد
هرجا قدمَت آمده آن کوچه شلوغ است
هر چشم تو را دیده گرفتار تو باشد
آیند ز افلاک به طوفِ قدم تو
جبریل یکی زان همه زوّار تو باشد
من مفتخرم اينكه گدايم به درِ تو
حاتم چو شوَم، زان همه بسيارِ تو باشد
در سفرهٔ ما برْكتی از روی تو جاری ست
هر لقمه در آن، غمزه ز ابصار تو باشد
با ذكرِ «كَرم» نام تو در دل بدرخشد
اين واژه به ولله بدهكار تو باشد
ارباب، كه عالم همگی سر به رهش داد
در مكتب تو اوست كه سردارِ تو باشد
بنگر كه قمر محو تماشات نشسته
عبّاس از امروز علمدار تو باشد
از هيبت صلح تو چه گويم كه خداوند
مدّاحِ چنين تيغ، به پيكار تو باشد
ای وارث هیبت به پیمبر تو حسن جان
والله که این وصف سزاوار تو باشد
نوح است و خلیل است و سپس موسی و عیسی
با عزم بدیدم که هوادار تو باشد
بازارِ جهان گرمِ خريداريِ يوسف
يوسف به دو صد شوق خريدار تو باشد
ای حُسن، حَسن، احسن و احسانِ خداوند
صبح و شبم ای كاش كه در كار تو باشد
در نزد سلیمان چه رسانم؟ چه رسانم؟
این سر نتوان گفت سزاوار تو باشد!
از باغِ خودت شاخهٔ گُل نزد تو آرَم
بنده چه كند؟ او كه به گلزارِ تو باشد
ولله که این شاخه فقط حبّ تو دارد
آزاد نکن آن که گرفتار تو باشد
آقای کرم، حسن و کرامت شده مستت
احسان و سخاوت همه کردار تو باشد
جود و كرم و فضلِ تو بسيار، حسن جان!
اينها همه يک شمّه ز بسيارِ تو باشد
تنها نه منم صيد يکی زلف و دو ابروت
سلطانِ جهان بين كه گرفتار تو باشد
در سینه ضریحی ز برایت بکشیدم
قلبم که همان تربت و گلزار تو باشد
هر روز ز عمرم شده شیدا به گدایی
دل در صف محشر پیِ دیدار تو باشد
دانم که مرا پَس نزنی ای که کریمی
هر لحظه کرم بوده که رفتار تو باشد
امّید منی، دل به تو دادم، تو حسن جان
خوشبخت، هرآنکس که گرفتار تو باشد
من عاشق روی تو ام ای كاش كه نامم
در جرگهٔ عشاق به طومار تو باشد
من کیستم آقا که ز تو لب بگشایم؟
این مدح چه باشد که سزاوار تو باشد؟
هذا من فضل ربّي
شاعر: محیا احتشام فر
#مدح_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
بد جـور سرت بـه دردِ سـر افتاده
در اَبـرویِ تـو زخـمِ تـبـر افتاده
با آب چه كرده ای كه آتـش شده و
دنـبـالِ لـبِ تـو در بـه در افتاده
بر سینۀ تو كه خواهشِ اصغر داشت
یـك عـلقـمـه تـیـر بیشتر افتاده
ایـن معجـزه¬ی پـیمبرِ علقمه است؟
هـر گـوشه ای یـك تكه قمر افتاده!
از ایـن همه زخـمِ رویِ هـم فهمیدم
یـك لشكرِ نـیـزه بـا تـو در افتاده
یا جایِ سه شعبه یا كه ...وای از دلِ من
چـشمِ تـو ز حـدقه بـه نـظر افتاد؟
از ضـربِ عمـودِ آهـنِ سخت و صقیل
انـگار بـه شـانـه نصـفِ سر افتـاده
امـكانِ تـكان دادنِ تـو اصلاً نیـست
عبـاس بـه صحـرا چـقـدر افتاده
بـرخیـز امـامِ بـی كسی را دریـاب
در پـیـشِ تـو مثـلِ مُحتـضر افتاده
سـردارِ رشـیـد قـابـلِ بـاور نیست
ایـنـقـدر قـدِ تـو مُـختـصر افتاده
ای سـاحـلِ امیـد، هـمـه زنـدگیم
بـعـدِ تـو بـه امّـا و اگـر افـتـاده
انـگشت نـمـایِ لـشكـرِ هـلهـله ام
دنـبـالِ دلـم خـونِ جـگر افـتـاده
از دامـنِ فاطمـه بـه مـعراج بـرو
طـیّـار تـریـنِ بـال و پـر افـتـاده
این ضـجّۀ پـوشیۀ ناموسِ من است
بـر خیـز كه خیـمه در خـطر افتـاده
گـوشـوارۀ دختـرانِ مـن می لرزد
در مـعـرضِ حمـله بـیـشتر افتـاده
علیرضا شریف
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
«شاید از زبان ام البنین سلام الله علیها برای حسینش ...»
به زخم زخم تنت گریه می کنم هر شب
برای پیرهنت گریه می کنم هر شب
شبیهِ سرخیِ خورشیدِ آسمانِ غروب
به دست و پا زدنت گریه می کنم هر شب
به خشکی لب مثل کویرت آقا جان
به خشکی دهنت گریه می کنم هر شب
به پیکری که سه شب روی ریگ صحرا ماند
به جسم بی کفنت گریه می کنم هر شب
به لحظه ای که تنت را گذاشت بین حصیر
به بوریا شدنت گریه می کنم هر شب
اگر شود ز دو دیده دوباره خون جاری
به زخم زخم تنت گریه می کنم هر شب
وحید محمدی
#مرثیه_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
در شهر کوفه غصه ی مرد غریب را
مرهم نهاده تیغ دل بی شکیب را
مردم دوای درد علی دست فاطمه است
از پیش بسترش ببرید این طبیب را
بشکسته سر، به دیدن بشکسته پر رود
اینگونه بهتر است ببیند حبیب را
آن کوچه با چادر خاکی .... آه فاطمه
اذکار روضه اند دل بی شکیب را
آوای الرحیل علی می رسد به گوش
پایان بده ناله ی امن یجیب را
این روز اخری همه ی خانه را گرفت
ذکر حسین حسین ِویُ و بوی سیب را
وقتی حسین را به ابوفاضل اش سپرد
ماندم که چیست حکمت کار عجیب را ؟
در کربلا که خورد علمدار بر زمین
برنی زدند حضرت شیب الخضیب را
یاسر مسافر
#مرثیه_امام_علی علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
مثل زهرا که میان در و دیوار افتاد
بین محراب ، علی با رُخِ خونبار افتاد
ضرب شمشیر جفاکار ز بس سنگین بود
همه دیدند علی از نفس انگار افتاد
بی هوا خورد زمین وای به یادش آمد
همسرش فاطمه با ضربه ی مسمار افتاد
دست او بسته و در کوچه تماشا می کرد
پیش چشمان علی فاطمه صدبار افتاد
...سالها بعد همین کوفه و مردم بودند
بر دلِ کرببلا داغِ شرر بار افتاد
لشکری منتظرِ حمله و غارت بودند
یک نفر گفت بیایید علمدار افتاد
گیسوانی که فقط فاطمه میزد شانه
بین گودال در آن دست ستمکار افتاد
سر خورشید سر نیزه نمایان میشد
گذر خواهر او بر سر بازار افتاد...
امیر قربانی فر
#مرثیه_امام_علی علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
باز کن چشم ترت را که تنم میلرزد
حرف رفتن نزنی که بدنم میلرزد
لب اگر باز کنم من،سخنم میلرزد
رحم کن،پای تو دارد حسنم میلرزد
نکند فکر رهایی به سرت افتاده
نکند شوق پریدن به پرت افتاده
همسرت نیست اگر،دختر تو مانده پدر
مثل پروانه به دور سر تو مانده،پدر
حسرت دست نوازشگر تو مانده پدر
بر دلم،داغ شب آخر تو مانده پدر
خواندم از چشم تو که میل به مادر کردی
هوس خوردن یک جام ز کوثر کردی
اندک اندک غم پرواز تو باور کردم
یک دل سیر نگاهت دم آخر کردم
گریه بر زردیِ روی تو و بستر کردم
یاد آن میخ در و کوچه و مادر کردم
عمق زخم سر تو آمده پای ابرو
میکند زخم سرت گریه به زخم پهلو
آتشِ داغ تو بر جانِ نگاهم کردند
تو چه گفتی؟که همه خانه نگاهم کردند
با اباالفضل غریبانه نگاهم کردند
همه با غیرت مردانه نگاهم کردند
در دل خویش برای غم من زار زدی
حرفهایی ز سر کوچه و بازار زدی؟
اغلب شهر هواخواه شب قَد قُتِلند
کوفیان مشتریِ بی ادب خاک و گِلند
سنگها سنگ دلِ سنگ دلِ سنگ دلند
دخترانت سر بازار تماماً خجلند
همه را من ز دو چشم تر تو میخوانم
تو نگو مادر من گفته،خودم میدانم
محمد کیخسروی
#مرثیه_امام_علی علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
باز امشب منادی کوفه
از امامی غریب می خواند
گوشه خانه دختری تنها
دارد اَمن یجیب می خواند
مثل اینکه دوباره مثل قدیم
چشم اَز خون دل تری دارد
این پرستار نازنین گویا
باز بیمار بستری دارد
چادر پُر غبار مادر را
سرسجاده برسرش کرده
بین سر درد امشب بابا
یاد سر درد مادرش کرده
آه در آه چشمه در چشمه
متعجب زبان گرفته!پدر
خار درچشم اُستخوان به گلو!
درگلوم اُستخوان گرفته پدر
آه بابا به چهره ات اصلاً
زخم ودرد و وَرم نمی آید
چه کنم من شکاف زخم سرت
هرچه کردم به هم نمی آید
باز سر درد داری وحالا
علت درد پیکرم شده ای
ماه «اَبرو شکسته» باباجان
چه قَدَر شکل مادرم شده ای
سرخ شد باز اَز سر این زخم
جامه تازه تنت بابا
مو به مو هم به مادرم رفته
نحوه راه رفتنت بابا
پاشو اَز جا کرامت کوفه
آنکه خرما به دوش می بردی
زوددر شهر کوفه می پیچد
که شما بازهم زمین خوردی
دیشب اَز داغ تا سحر بابا
خواب دیدم وَگریه ها کردم
اَز همان بُغچه ای که مادر داد
کَفنی باز دست وپا کردم
کاملاً در نگاه تو دیدم
مثل اینکه مسافری این بار
گر شما می روی برو اما
بهر ما فکر معجری بردار
کودکانی که نانشان دادی
روزگاری بزرگ می گردند
می نویسند نامه اَما بعد
بی وفا مثل گرگ می گردند
یازمین دار گشته و آن روز
همه افراد خیزران کارند
یاکه اهنگری شده ان جا
تیرهای سه شعبه می ارند
وای اَز مردمان بی احساس
دردهای بدون اندازه
وای اَز آن سوارکارانو
نعل اسبی که می شود تازه
وای اَز دست های نامَحرم
آتش ودود وچادر ودامان
وای اَز کوچه یهودی ها
سنگ باران قاری قرآن...
علی زمانیان
#مرثیه_امام_علی علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini