جمعی به عشق رفتند یک عده را هوس برد
ما بنجل عدم را آخر خیال برداشت
#معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad
به گستاخی ِغم، هرگز ندیدم میهمانی را؛
اگر با گریه بیرونش کنم با ناله می آید...
#معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا
ز کوران نیز در سِتْر ِتجلی گشتهی او پنهان؛
که ممکن بود دیدارش دهد چشمی به کورانش...
به امکان زنی دل داده ام کز شدت اعجاز
جمل را در ته سوزن کند با بار کوهانش
به جمع پنج تن از چهار سو در هشت چشم آید
علی موسی الرضا پیدا شد از آیینه بندانش
#معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
چه معجزی است ترا در بریدن از علی اکبر
به روی خاک نشستی و زآفتاب گذشتی
#معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad
شأن رسمیت از این قوم مخواه
آفرینش سر بی دستار است
خنده چرک مخواهی از ما
شیر اگر شوخ شود کفتار است
#معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad
سلام خدمت همه عزیزان
افتتاح کانال اصلی و رسمی
سید حسن آقا میری در ایتا
@hasanaghamirii
لطفا اطلاع رسانی کنید
متشکرم
صلی الله علیک يا اول مظلوم یا امیرالمومنین
اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند
بهر تسليِّ دلِ زهرا يهوديان
باهيزم و لگد به عزاخانه سر زدند
از چوب ، خون تازه روان شد به روي خاك
از بس كه با غلاف به پهلوي در زدند
ديدند كه با تو راه به جايي نميبرند
نزديكتر شدند و سرت را به در زدند
زهرا نبود آنكه بيافتد به روي خاك
سيلي به صورت زن من بي خبر زدند
تا آمدم به خويش جمالش كبود شد
بد سيرتان جمال مرا بي خبر زدند
هر قدر گفت دختر پيغمبرم نزن
اهل مدينه فاطمه را بيشتر زدند
اين جايِ دستهاي فلاني فقط نبود
اين نقش را مُسَلمِّ چندين نفر زدند
معني ور شكسته چو خواهي مرا ببين
سرمايه يِ اميدِ مرا از كمر زدند
مردي كه هيچ ضربه به پشتِ كسي نزد
زهراش را جماعتي از پشتِ سر زدند
افتاد روي جفت علي لنگه ي دري
از بس كه جفت جفت و فُرادي به در زدند
اهل مدينه با همه ي كينه هاي خود
سرو رشيد باغ مرا با تبر زدند
#معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad
لب تشنگی از حرمت و حرمان دو مقام است؛
یک روز محرم نشوند این رمضان ها...
#معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad
خنده آغاز غضب بود نمی دانستیم
صبحدم اول شب بود نمی دانستیم
هر که زین خاک سفر کرد مرا سوخت و رفت
مرگ پیدایش تب بود نمی دانستیم
شدت غفلت ما بود که مقصد زایید
همه راه، طلب بود نمی دانستیم
جهل پنداشت عطش نهر ندارد در خود
رمضان نیز رجب بود نمی دانستیم
بوسه چیز دگری بود پس از این همه عشق
آخرین قافیه لب بود نمی دانستیم
#معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad
یارب ان لنا فیک املا طویلا
.
.
.
نه گنه راست توانی نه به طاعت خویی
نه قدم در ره و نی بهر دعا بازویی
سالها رفت که من زلف تو را می جویم
که سیاه است و مرا هست چو مویت رویی
رنگ و بویی چو مرا نیست امیدم باقی است
عاقبت می شنوم زآن لب رنگين بویی
ره مخوف است و بجز دود توهم کس نیست
خفته در چنبر هر گردنه تنباکویی
الفت ناز و نیاز است ندانستم هیچ
من تو را می طلبم یا تو مرا می جویی
می کشانند رفیقان شفیقم بیرون
ورنه از دیده مهیاست مدامم جویی
کم مبین شمع پریشان من تنها را
پیه دل آب شد ای مه که زند سوسویی
معنی گم شده را خود برسان تا دل بیت
تا زند در بر مضمون رخت زانویی
ای خوش آن دم که مرا دفعتا از در آیی
بانگ برداری و گویم که مرا می گویی؟
#معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad