eitaa logo
محمد سهرابی (معنی زنجانی)
2هزار دنبال‌کننده
77 عکس
25 ویدیو
0 فایل
بسم رب الفاطمة صفحه تخصصی«محمد سهرابی» (معنی) لینک کانال در تلگرام 👇👇👇 Http://T.me/sohrabimohammad لینک اینستاگرام instagram.com/sohrabimohammad315
مشاهده در ایتا
دانلود
«یا اباالزهرا» جای دارد تو را که جامه درند کاروانی ز یوسف و ز پدر آن چه فرموده ای اراده , قضا و آنچه بنموده ای پیاده , قدر مادرت در عفاف , آمنه نام بانويی چون خدیجه ات همسر سنگ افتاده در رهت کعبه گرد خاکی به راه تو مشعر یکی از چاکران تو حمزه یکی از مخلصان تو جعفر همچو حیدر برای تو داماد همچو زهرا برای تو دختر نوه ات همچو زینب کبری هم نتیجه ات چنان علی اکبر هر که گوید که نیستی تو خدای به همان رب نمی کنم باور ای که گفتی به اهل و امت خویش زیر این آسمان پهناور بعد من حرمتش نگه دارید مصطفی باشد و همین دختر آب غسلت هنوز جاری بود که به باب الله اوفتاد شرر همچو زمزم گریست بر حالش چشم در چشم , چشمه ی کوثر من چه گویم ز داغ این معنی غیر وا احمدا ز سوز جگر نعش پیغمبری به روی زمین بین دیوار و در گلی اطهر @sohrabimohammad
در یقین استاد گشتم تا گمان آموختم سود ها کردم در اینجا تا زیان آموختم ای به خاک سرخ طوست هرزه رو سرخ و سپید این لُغُز را من ز شرم آهوان آموختم رنگمان کرده است دوران، باز امّا طوسی ام پای بر جا ماندنم را از مکان آموختم پنجره پولاد تو رو سوی دریا باز شد تا از آن پرچم دو موجی بادبان آموختم شُرشُر اشک است چشم شیخ و شاب شاد را کعبه را خواندم دو پلک ناودان آموختم صد چمن در سجده روئیدم در این صحن عتیق نو به نو توحید دیدم جان به جان آموختم باده نوشیدم ز سقّاخانه ی تو جای آب از چراغ صحن تو رنگین کمان آموختم زائرانت را چو دیدم شوکتت آمد به چشم دولت خُم را ز فهم استکان آموختم هر قدر می گفت خادم گریه را آرام کن من به راه خویش رفتم همچنان آموختم عشق تعلیمی به اول مرتبت آوارگی است من تو را بی خانمان بی خانمان آموختم جز رضا چیزی نمی شاید نمی شاید به تو من چنین تسلیم را بی ترجمان آموختم هرچه من آموختم از این رواق تو، به تو در صف آئینه کاری بی زبان آموختم می توان در صحن کهنه رو به سویت سجده کرد نکته های نو به نو از بتگران آموختم زیر ایوان طلا جفتی معلّم خفته اند از کبوتر های مشهد آشیان آموختم همچو رنگ از خود جهیدم در صحاری وجود از رم آهوی وحشی صد جهان آموختم خواندمت صد بار و در هر بار بارم داده ای من اجابت را ز کوه مهربان آموختم دعبلم، دوشم بدان خلعت امیدی بسته است خواستن از دوست را از شاعران آموختم @sohrabimohammad
محمد سهرابی (معنی زنجانی)
در یقین استاد گشتم تا گمان آموختم سود ها کردم در اینجا تا زیان آموختم ای به خاک سرخ طوست هرزه رو سر
سرخ در می آیم از دست مزارم روز حشر این کرامت را ز طرز زعفران آموختم... زعفران از طوس می روید نه از طور کلیم باختر را من ز راه خاوران آموختم... @sohrabimohammad
4.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شدم به صحبت شب‌های ارغوانی خوش چنان که چای شد از رنگ زعفرانی خوش چو پیر شد، دو لبش آستان می‌کده است کسی که بوده به پیمانه در جوانی خوش @sohrabimohammad
دهنی بسته و توفیق فغانم دادند یک فلک ناله و یک حلقه دهانم دادند جوهر درد، متاعی است که هر جایی نیست از چنین جنس، در این کوچه دکانم دادند جگر و چشم و سر و دست بگویند حسین ای عجب یک دهن و چند زبانم دادند من نه آنم که فروشم به کسی یارم را قدر این مرحله را هر دو جهانم دادند دل گرفت از من و فرمود دلت را بردار پای رفتار شکستند و عنانم دادند سر قبرم بنویسید حسین بن علی زان که از خویش گرفتند و نشانم دادند * ز محرّم نروم بار مبندید مرا * سوختم تا که در این خیمه مکانم دادند... @sohrabimohammad
تقوی ملول کرد تو را، یک هوس بخند بر خلعت مبارکت ای مندرس بخند تعظیم غم عزیز کند شادی تو را اول به گریه عرض ادب کن سپس بخند من هم شبی به ناله دهان باز می کنم امروز روز توست بخند ای قفس بخند @sohrabimohammad
بند نیاید اشک من، تسلیتم چه می دهی؟ کودک ِبی بضاعت ِشهر ِفرنگ دیده ام... @sohrabimohammad
فقر است دکانم، به جوازم نظری نیست بگذار که بی منت ِپروانه بسوزم... @sohrabimohammad
زخم هجران دوا نخواهد شد شب بخیر ای طبیب، ما مُردیم دست و دل باختیم در همه عمر در قمار زمانه ما بردیم @sohrabimohammad
برون کردم ز «دل» معشوق های لاابالی را بت من تک پر است و دوست دارد جای خالی را @sohrabimohammad