eitaa logo
محمد سهرابی (معنی زنجانی)
2هزار دنبال‌کننده
77 عکس
25 ویدیو
0 فایل
بسم رب الفاطمة صفحه تخصصی«محمد سهرابی» (معنی) لینک کانال در تلگرام 👇👇👇 Http://T.me/sohrabimohammad لینک اینستاگرام instagram.com/sohrabimohammad315
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خدمت همه عزیزان افتتاح کانال اصلی و رسمی سید حسن آقا میری در ایتا @hasanaghamirii لطفا اطلاع رسانی کنید متشکرم
صلی الله علیک يا اول مظلوم یا امیرالمومنین اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند با برق چشم خرمن جان را شرر زدند بهر تسليِّ دلِ زهرا يهوديان باهيزم و لگد به عزاخانه سر زدند از چوب ، خون تازه روان شد به روي خاك از بس كه با غلاف به پهلوي در زدند ديدند كه با تو راه به جايي نميبرند نزديكتر شدند و سرت را به در زدند زهرا نبود آنكه بيافتد به روي خاك سيلي به صورت زن من بي خبر زدند تا آمدم به خويش جمالش كبود شد بد سيرتان جمال مرا بي خبر زدند هر قدر گفت دختر پيغمبرم نزن اهل مدينه فاطمه را بيشتر زدند اين جايِ دستهاي فلاني فقط نبود اين نقش را مُسَلمِّ چندين نفر زدند معني ور شكسته چو خواهي مرا ببين سرمايه يِ اميدِ مرا از كمر زدند مردي كه هيچ ضربه به پشتِ كسي نزد زهراش را جماعتي از پشتِ سر زدند افتاد روي جفت علي لنگه ي دري از بس كه جفت جفت و فُرادي به در زدند اهل مدينه با همه ي كينه هاي خود سرو رشيد باغ مرا با تبر زدند @sohrabimohammad
هلاک بی کسی هایم که در عمر کسی که ساخت با من بی کسی بود @sohrabimohammad
لب تشنگی از حرمت و حرمان دو مقام است؛ یک روز محرم نشوند این رمضان ها... @sohrabimohammad
خنده آغاز غضب بود نمی دانستیم صبحدم اول شب بود نمی دانستیم هر که زین خاک سفر کرد مرا سوخت و رفت مرگ پیدایش تب بود نمی دانستیم شدت غفلت ما بود که مقصد زایید همه راه، طلب بود نمی دانستیم جهل پنداشت عطش نهر ندارد در خود رمضان نیز رجب بود نمی دانستیم بوسه چیز دگری بود پس از این همه عشق آخرین قافیه لب بود نمی دانستیم @sohrabimohammad
یارب ان لنا فیک املا طویلا . . . نه گنه راست توانی نه به طاعت خویی نه قدم در ره و نی بهر دعا بازویی سالها رفت که من زلف تو را می جویم که سیاه است و مرا هست چو مویت رویی رنگ و بویی چو مرا نیست امیدم باقی است عاقبت می شنوم زآن لب رنگين بویی ره مخوف است و بجز دود توهم کس نیست خفته در چنبر هر گردنه تنباکویی الفت ناز و نیاز است ندانستم هیچ من تو را می طلبم یا تو مرا می جویی می کشانند رفیقان شفیقم بیرون ورنه از دیده مهیاست مدامم جویی کم مبین شمع پریشان من تنها را پیه دل آب شد ای مه که زند سوسویی معنی گم شده را خود برسان تا دل بیت تا زند در بر مضمون رخت زانویی ای خوش آن دم که مرا دفعتا از در آیی بانگ برداری و گویم که مرا می گویی؟ @sohrabimohammad
دم و بازدم می کند آبم آخر نفس می کشم یا خجالت؟ کدام است؟ @sohrabimohammad
ندانستم آن زلف مُشکین او بود نبوییده بودم کف دست خود را @sohrabimohammad
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین جز بوسه بر رکاب همایون ذوالجناح عقلم به هیچ جای دگر قد نمی دهد @sohrabimohammad
چند بیت از کتاب ضبط نفس: انار ساوه کجا و شکوفه های لبت انار ساوه چه دارد به خونبهای لبت چنین که هر سر موی تو سنبل الطیب است هزار بوسه شیرین بیان فدای لبت چه فاش عاشق بوسیدن دهان خودی به روی آینه افتاده رد پای لبت... @sohrabimohammad
شراب تازه چه داند ز کهنه کاری ما چه نسبت است گهر را به آبداری ما مرا به بستن در ناامید نتوان کرد شود ز قفل فزون تر امیدواری ما مبین به چشم نجاست به نفس ما که گرفت هزار صید برایت سگ شکاری ما جواب این غزل صائب است این معنی "شکست رنگ می از ترک میگساری ما" @sohrabimohammad
پرسند اگر چیست در این معرکه با من ماییم و همین باده ی آلوده به دامن ای بی خردان دست ز تشویش بدارید یا باده گلرنگ در این مخمصه، یا من از خون بزرگان سخن سخت گذشته است پایی که نهادم به سر برگ حنا من فردای قیامت چه کنم گر ننشینم با لطف تو برتر ز سریر شهدا من معنی چو دعایی به لبش هست همین است باشد که بیفتم به در میکده ها من... @sohrabimohammad