eitaa logo
محمد سهرابی (معنی زنجانی)
2هزار دنبال‌کننده
77 عکس
25 ویدیو
0 فایل
بسم رب الفاطمة صفحه تخصصی«محمد سهرابی» (معنی) لینک کانال در تلگرام 👇👇👇 Http://T.me/sohrabimohammad لینک اینستاگرام instagram.com/sohrabimohammad315
مشاهده در ایتا
دانلود
خنده آغاز غضب بود نمی دانستیم صبحدم اول شب بود نمی دانستیم هر که زین خاک سفر کرد مرا سوخت و رفت مرگ پیدایش تب بود نمی دانستیم شدت غفلت ما بود که مقصد زایید همه راه، طلب بود نمی دانستیم جهل پنداشت عطش نهر ندارد در خود رمضان نیز رجب بود نمی دانستیم بوسه چیز دگری بود پس از این همه عشق آخرین قافیه لب بود نمی دانستیم @sohrabimohammad
یارب ان لنا فیک املا طویلا . . . نه گنه راست توانی نه به طاعت خویی نه قدم در ره و نی بهر دعا بازویی سالها رفت که من زلف تو را می جویم که سیاه است و مرا هست چو مویت رویی رنگ و بویی چو مرا نیست امیدم باقی است عاقبت می شنوم زآن لب رنگين بویی ره مخوف است و بجز دود توهم کس نیست خفته در چنبر هر گردنه تنباکویی الفت ناز و نیاز است ندانستم هیچ من تو را می طلبم یا تو مرا می جویی می کشانند رفیقان شفیقم بیرون ورنه از دیده مهیاست مدامم جویی کم مبین شمع پریشان من تنها را پیه دل آب شد ای مه که زند سوسویی معنی گم شده را خود برسان تا دل بیت تا زند در بر مضمون رخت زانویی ای خوش آن دم که مرا دفعتا از در آیی بانگ برداری و گویم که مرا می گویی؟ @sohrabimohammad
دم و بازدم می کند آبم آخر نفس می کشم یا خجالت؟ کدام است؟ @sohrabimohammad
ندانستم آن زلف مُشکین او بود نبوییده بودم کف دست خود را @sohrabimohammad
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین جز بوسه بر رکاب همایون ذوالجناح عقلم به هیچ جای دگر قد نمی دهد @sohrabimohammad
چند بیت از کتاب ضبط نفس: انار ساوه کجا و شکوفه های لبت انار ساوه چه دارد به خونبهای لبت چنین که هر سر موی تو سنبل الطیب است هزار بوسه شیرین بیان فدای لبت چه فاش عاشق بوسیدن دهان خودی به روی آینه افتاده رد پای لبت... @sohrabimohammad
شراب تازه چه داند ز کهنه کاری ما چه نسبت است گهر را به آبداری ما مرا به بستن در ناامید نتوان کرد شود ز قفل فزون تر امیدواری ما مبین به چشم نجاست به نفس ما که گرفت هزار صید برایت سگ شکاری ما جواب این غزل صائب است این معنی "شکست رنگ می از ترک میگساری ما" @sohrabimohammad
پرسند اگر چیست در این معرکه با من ماییم و همین باده ی آلوده به دامن ای بی خردان دست ز تشویش بدارید یا باده گلرنگ در این مخمصه، یا من از خون بزرگان سخن سخت گذشته است پایی که نهادم به سر برگ حنا من فردای قیامت چه کنم گر ننشینم با لطف تو برتر ز سریر شهدا من معنی چو دعایی به لبش هست همین است باشد که بیفتم به در میکده ها من... @sohrabimohammad
مملوک این جنابم و بس محترم هنوز سنگی به سینه هست ز جنس حرم هنوز گرمم نکرد صحبت معشوق و باده هم آتش بیاورید که من کاغذم هنوز در چارچوب تن اثر گریه رخنه کرد شادم که می کشم ز غم دوست نم هنوز شد دستپاچه خلق ز مغز و زبان چرب دیگ معاش ماست به دست قلم هنوز مشق سخن چو می کنم از خویش طالبم من ضایعات خویش ز خود می خرم هنوز یارب بگو رقیب بگوید بد مرا بگذار تا خیال کند من کرم هنوز دعوی عشق در دو محل دورتر خوش است دارم برغم بی کسی خود جنم هنوز ای دوستان مبارکتان باد کفرتان من سجده می کنم به سر کوی غم هنوز ای شهریار سخت عزیزی ولیک من با حافظ عزیز روم تا فشم هنوز گفتم دل شکسته خود را کجا برم گفتی شکستنی است در اینجا قسم هنوز بر ما که بی کسیم کسی مرحمت نکرد از آشنا و غیر ببینم ستم هنوز معنی مخواه پا شوم از روی کار دل ما می دهیم بر سر این تخت لم هنوز . . . @sohrabimohammad
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسين و صلی الله علیک یا عقیله العرب یا زینب · گرچه در آغوش کشیدم تو را گریه چنان شد که ندیدم تو را اکبر و اصغر همگی کوثرند لیک من تشنه گزیدم تو را چون به لبت چوب حراجی زدند آب شدم تا که خریدم تو را هست خضابم همه خون تا مباد شرم دهد موی سپیدم تو را بود نفس در تن و از دست شمر آه که بیرون نکشیدم تو را بعد تو من شعله شدم سوختم آب شدم لیک ندیدم تو را پاسخ معنی بده زآن لب حسین دوش صدا کرد شنیدم تو را · · · سروده شده در مورخ شانزدهم خرداد ماه نود و شش، ساعت سه و سیزده دقیقه صبح، دوازدهم رمضان المبارک · @sohrabimohammad
ای بسا مطرب که با تنبور و دف دفن می گردد به صحرای نجف وی بسا زاهد که با سیصد مقام ره نمی یابد به وادی السلام @sohrabimohammad
به یادت آمدم ای ساقی مستان غنیمت دان که من این روزها از خانه هم بیرون نمی آیم @sohrabimohammad