eitaa logo
محمد سهرابی (معنی زنجانی)
2هزار دنبال‌کننده
77 عکس
25 ویدیو
0 فایل
بسم رب الفاطمة صفحه تخصصی«محمد سهرابی» (معنی) لینک کانال در تلگرام 👇👇👇 Http://T.me/sohrabimohammad لینک اینستاگرام instagram.com/sohrabimohammad315
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسين و صلی الله علیک یا علی الأصغر یا رضیع الحسين علیه السلام تشریف تو بر حدوث کاری است جلی آنسان که به کائنات تشریف علی از قوس صعود غبغبت دانستم کرده است نزول حق به طفلی بغلی سروده شده در مورخ دوازدهم خرداد نود و شش، ساعت دو و پنجاه دقیقه صبح یا علی اصغر ادرکنی یا مولای وبن مولای @sohrabimohammad
تو باشی و من و دل، بی خبر ز عالم و آدم تو گل بگویی و گل بشنود ز کام تو معنی... @sohrabimohammad
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسين و صلی الله علیک یا عقیله العرب یا زینب گرچه در آغوش کشیدم تو را گریه چنان شد که ندیدم تو را اکبر و اصغر همگی کوثرند لیک من تشنه گزیدم تو را چون به لبت چوب حراجی زدند آب شدم تا که خریدم تو را هست خضابم همه خون تا مباد شرم دهد موی سپیدم تو را بود نفس در تن و از دست شمر آه که بیرون نکشیدم تو را بعد تو من شعله شدم سوختم آب شدم لیک ندیدم تو را پاسخ معنی بده زآن لب حسین دوش صدا کرد شنیدم تو را @sohrabimohammad
ای شعله فراق مرا بی امان بسوز ای دل تو نیز بشکن و تا می توان بسوز ای فکر ناله سر کن و آتش شو ای قلم ای مغز شعله ور شو و ای استخوان بسوز حیف است ای دل از غم دنیا گداختن همت کن و ز غربت شاه جهان بسوز چون شمع آب شو چو شرر پاره پاره شو بر اهل بیت وحی چنین و چنان بسوز معجر نماند و ماند دو چشمی پر از سرشک ای کعبه بی لباس شو ای ناودان بسوز افتاد شاه و ناله زینب به عرش رفت آه ای زمین به خاک شو ای آسمان بسوز بر نیزه تکیه داد چو یاری به بر ندید ای دوش عرش شرمی زین داستان بسوز فریاد العطش ز بیابان کربلا از آسمان گذشت پس ای آسمان بسوز معنی جواب آن غزل صائب است این پروانه مرا ز نظرها نهان بسوز @sohrabimohammad
خوبیِ گریه در آن است که در شب باشد گریه خوب است که بر معجر زینب باشد زینب از هر چه مجال است به یک گوشه گریخت شاه عالم مگر این قدر مودب باشد!؟ حدسم این است که در عمر نکرده است تبی شعله داغ است، چه معناست در او تب باشد؟ هر شب از کودکی اش داده سلامی به حسین عشق خوب است که چون عیش مرتّب باشد پنج تن گرد سرش دست فشان می چرخند کعبه دل خوشکنکی شد که مکعب باشد مست و مستور زآبشخور هم می نوشد چه عجب گر به نجف مرقد زینب باشد احتیاطاً همه باید که بر او سجده بریم روز محشر چه بسازیم گر او رب باشد؟ جانمازی که به ایوان دمشق افتاده خود به خود جانب سلطان دمشق افتاده @sohrabimohammad
دل یکی، جان یکی، حسین یکی یک چو دو گشت درد سر دارد زینب از خود گذشت همچون آب آب از این دست بس گذر دارد دختر شیر، صحبتش شِکَر است در دل بیشه نی شکر دارد زن از این دست جرأت محض است مرد، کی اینچنین هنر دارد؟ رازی از خویشتن بُروز نداد بگذر از این که دو پسر دارد نذر او باد گریه های کمم گرچه خود اشک بیشتر دارد در مقامات چشم او نقل است که به کفّار هم نظر دارد با محبّان چه کار خواهد کرد او که با دشمنان نظر دارد ما همه سایه های آن نَفَسیم ناله ی ما از او اثر دارد شرح مویش حرام تکوینی است ورنه صد حاشیه خبر دارد گفت با او طبیب گریه مکن گفت جز این به من ضرر دارد زینب آن جامه ی پر از خون است که به خود زخم های تر دارد ای بمیرند نوکران حسین زین مصائب که او به بر دارد شرح طولانی پریشانی یک دو خط حرف مختصر دارد دَخَلَت زَینبُ عَلَی بن زیاد خط که از این شکسته تر دارد؟! @sohrabimohammad
آهـ... خاك فلك به معجر زینب كه در سپاه؛ پیراهن تو را به تماشا گذاشتند... @sohrabimohammad
عالم همه مات اوست، ما هم ما هم من نیز در این آینه آهم آهم تنها ای دل از این تعیُن مگذر بگذار که بگذریم با هم با هم... @sohrabimohammad
صلی الله علیک یا ابا الحسن یا امیرالمومنین تَوهم ریشه توحید را ترسم بسوزاند به کوی شیر یزدان می برم از حق پناه امشب @sohrabimohammad
من غیر دل نمانده برایم در این بساط آسی بکش که باز ببازم قمار را @sohrabimohammad
زد برون از سینه ما جان ما جا نشد در جیب ما قرآن ما فال ما کیفیتی بی نسبت است نقش فیل افتاده در فنجان ما @sohrabimohammad