eitaa logo
﷽‌ فاتح قلب ها
78 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
44 فایل
⚘﷽⚘ 🚩 یادمان سردار آسمانی مجموعه #سردارآسمانی، پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی 🌹، به منظور مشارکت در #انتقام_سخت راه اندازی شد. آیا در میان شما برای شهدا 🌹#ادمین جهادی پای کار که در #انتقام_سخت مشارکت نماید، یافت می شود؟ درگاه ارتباطی: @khademesardar
مشاهده در ایتا
دانلود
بـےنشـٰان شُهرت در این مقام بہ گمنام بودن است از من نشان بپرس ولے "بـےنشان" بیا 👇🔴🔴 با ما بپیوندید🔴🔴👇👇 https://eitaa.com/bineshan_ir
💫💫💫بـےنشـٰان💫💫💫 شُهرت در این مقام بہ گمنام بودن است از من نشان بپرس ولے "بـےنشان بـیا توجه توجه🔴🔴🔴 این کانال تنها و تنها مخصوص به افراد بےنشان مےباشد دستنوشته های نویسنده ایی بےنشان مطالبی کهه از دالان تو در توی دل بر می خیزد وهمچون گلبرگ های بهاری بر زمین دل می نشینند🌸💫🌸 آیدی کانال به ما بپیوندید 👇🌸👇 https://eitaa.com/bineshan_ir
⭕️حاج قاسم اثبات کرد خطاست که می‌گویند: از دل برود هر آنکه از دیده برفت.❤️ @soleymani_ir
460.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم را که میبینی فکر میکنی از بهشت داره نگاه میکنه منتظر نگاه زیبایتان به دل های غفلت زده مان هستیم سردار @soleymani_ir
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شهدا یادتان باشد که یادتان کردیم ✅ سردار ما تو را دور سر مزار اهل بیت علیهم السلام گرداندیم و بعد به آسمان سپردیم نه خاک... تو مسافر آسمان بودی ... @soleymani_ir
📸 تصویر کمتر دیده شده از سردار شهید سلیمانی که در کنار احمدشاه مسعود، مجاهد خستگی ناپذیر افغانستانی دیده می‌شود. @soleymani_ir
سال ها تو شهید بودی و ما شاهد شهادت دلتنگتیم سردار.... @soleymani_ir
کوه باشی سیل یا باران... چه فرقی می‌کند سرو باشی باد یا توفان.... چه فرقی می‌کند مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمان آسمان شام با ایران چه فرقی می‌کند قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم حصر الزهرا و آبادان چه فرقی می‌کند  مرز ما عشق است هرجا اوست آنجا خاک ماست سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند  هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند @soleymani_ir
13.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| 🚨 | جوانان حلب از حاج قاسم سلیمانی چه می‌دانند و موضع آنها در مورد ترور او چیست؟ | @soleymani_ir
پتو پیچ در عملیات فتح‌المبین اولین‌بار سازمان رزم را برای کرمان و دیگر استان‌های جنوب شرقی تشکیل داده بودیم و برخورد خشک و نظامی نداشتیم. بسیجی‌ها خودمانی‌تر برخورد می‌کردند و ما هم سخت نمی‌گرفتیم. یک روز با معاون خودم که «منصور همایون‌نفر» بود، کار داشتم و به‌جای این‌که او را بخواهم، به چادرش رفتم. چند نفر از مسوولان تیپ نشسته بودند. همه هم دوستان صمیمی همایون‌نفر بودند. پرسیدم: «منصور کجاست؟» یکی از آن‌ها گفت: «رفت بیرون.» همین که خواستم برگردم، صدای خنده‌ی بچه‌‌ها را شنیدم. فهمیدم چیزی را پنهان می‌کنند. دور چادر را نگاه کردم. چشمم به پتویی خورد که گوشه‌ی چادر بود و یکی روی آن نشسته بود. همان وقت پتو تکان خورد و صدای منصور به هوا رفت. بچه‌ها جانشین مرا داخل پتو پیچیده بودند @soleymani_ir