eitaa logo
﷽‌ فاتح قلب ها
78 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
44 فایل
⚘﷽⚘ 🚩 یادمان سردار آسمانی مجموعه #سردارآسمانی، پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی 🌹، به منظور مشارکت در #انتقام_سخت راه اندازی شد. آیا در میان شما برای شهدا 🌹#ادمین جهادی پای کار که در #انتقام_سخت مشارکت نماید، یافت می شود؟ درگاه ارتباطی: @khademesardar
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔹دوران جنگ در سوریه🔹 میگفت: روزی درمنطقه ای در ، حاجی خواست بادوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی راکه سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین بشه. همینکه گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سروصورت ما‼️ حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره بادوربین دیدبزنه که این بار ،گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار😢 خلاصه شناسایی به گذشت.... بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!! به اصرار زیاد حاجی روسوار ماشین کردیم وراه افتادیم. هنوز زیاد دورنشده بودیم که همون خونه درجا منفجر 💥شد وحدود هفده تن شدند😢 بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چندبار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...😔 ⬅️بیان خاطرات حاج قاسم توسط سردار حسنی سعدی در تاریخ ۸ بهمن۹۸ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✍ 🌸یک بار رو به من گفت از غیب خبر داره! گفتم یعنی چی؟! گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما... پرسیدم؛ چه خوابی؟ حاج حسین گفت: چندی قبل خواب را که پیغام را برایم آورد و گفت تو شهید نمی شوی دیدم. در خواب به شهید کاظمی گفتم یه دعا🤲🏻 کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهید کاظمی دعانکرد، گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به برسون باز هم شهید کاظمی آمین نگفت و فقط شهید کاظمی به صورتم نگاه کرد و خندید. حاج قاسم از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند،دعا کند شهید می شوی. حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار شهید کاظمی می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند.حاج حسین آنجا از مادر کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند. مادر شهید کاظمی در حالی که دست 🤲🏻هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند. واینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یکماه بعد در سوریه می شود.🌷 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📜خاطره شنیدنی در مورد محل دفن 🔶یوسف افضلی معاون ستاد عتبات عالیات و از نزدیکان خانوادگی سردار سلیمانی تعریف میکند: به همراه سردار بارها برای قرائت فاتحه بر سر مزار حاضر شده بودم و می‌دانستم فضای کنار این والامقام جایی برای دفن یک پیکر را ندارد به عرض می کردم؛ که حاج آقا فضای اینجا بسیار کوچک است و جای شما نمی شود که حاج قاسم در پاسخ به من افزود، افضلی از من گفتن بود. حال که با پیکر تکه تکه 😔شده شهید حاج قاسم روبه‌رو شده ایم و شواهد امر حاکی از این است که برای دفن پیکر مطهر فضای زیادی نیز نیاز نیست متوجه صحبت های آن روز شهید حاج قاسم شده‌ام. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
⭕️خداحافظ سربازِ حاج‌قاسم! 🔹تصاویری از تشییع با‌شکوهِ اصغرِ پاشا‌پور با رعایت پروتکل‌های بهداشتی توسط 📌به ما بپیوندید: https://eitaa.com/abou_heirane_darouni
🔸حاج قاسم پیش از سفر به سوریه در سفر به و زیارت حضرت معصومه (س) گفته بودند: اگر شدم انگشترم💍 را به همراه خودم دفن کنید 🔹زیرا به دلیل قرائت همه من و تبرک "حرم های مطهر ائمه" و دیگر مکان های مقدس که به همراهم بوده بسیار بالایی برای من دارد😍 🔸در یکی از اعزامی به غرب کشور🇮🇷 از حاج قاسم سوال کردم که اگر به شما پست و بالاتری پیشنهاد کنند چه تصمیمی خواهید گرفت⁉️ گفت: نیروی قدس سپاه آخرین مسئولیت من است☝️ ♥️ 🌹🍃🌹 @soleymani_ir
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📃من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در با داعش در عراق، همرزم باشم. آنجا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر؟ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است." آن روز توانستم به دستبوسی بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه میده باهاش عکس📸 بگیرم؟ گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرف‌هاست. عکس📷که چیزی نیست. حتی اجازه میده باهاش غذا بخوری." هادی مرا پیش برد و به‌عنوان یک هم‌محله‌ای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد. آن روز بیش از هر چیزی،‌ به این افتخار کردم که یکی از بچه‌های شادآباد،‌ محافظ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از دست خودش لقمه گرفتم. «هادی می‌گفت: من هر روز از دست حاج قاسم،‌ لقمه متبرک می‌گیرم.» ✨این به‌جای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش می‌گذاشت. 🖌به روایت همرزم محافظ رشید قاسم_سلیمانی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت خاطرات از شهید عرفه هیچ وقت فكر نمی كردیم بنا باشد ما برای احمد صحبت كنیم، خاك برسرما كه امروز ما زنده ایم و احمد در میان ما نیست و من برای او بناست صحبت كنم، این هم یكی از رسم های روزگار است. پسر شهید احمد یك جمله قشنگی می گفت روز شنیدن خبر احمد گریه😭 می كرد، زمزمه می كرد با خودش و می گفت: «هی ما را لوس كردی، به خودت عادت دادی، حالا ما چه باید بكنیم». شاید در نبود كاظمی بهتر می شود از او حرف زد. دیگه نیست بگوید: «ول كن پسر، خوشت می آید»، می گفت: حال می كنم وقتی دژبان ها جلوی مرا می گیرند، هل می دهند، دلم می خواهد به من بگویند چكاره ای؟ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت حاج قاسم سليماني: شرط شدن بودن است.. اگر امروز کسی را دیدید که بوی 🌷 شهید 🌷 از کلام رفتار و اخلاق او استشمام شد،بدانید او خواهد شد و تمام این مشخصه را داشتند... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه اول استان کرمان،شهرستان《رابر》،روستای قنات ملک ،خانواده هفت نفره حاج حسن ! 🖌قاسم فرزند سوم بود وبا نان کشاورزی ولقمه حلال بزرگ شد. نوجوان روستازاده ،جهانی🌍 شد چون همت بلندی داشت. راهی کرمان شد،بنایی میکرد،درس📖 میخواند،کاراته🥋 کار می کرد،برنامه تدبیر داشت برای زندگیش،هوای برادر کوچکتر ودیگران را هم داشت. مربی رزمی شد؛مجاهد بود. شد،بنده بود. شد ،انقلابی بود. شد،عاشق بود. شهر و روستا ندارد.کشور و قاره ندارد. فقر‌ و غنا ندارد. امکانات و...ندارد. آن چه که انسان می سازد ،همتی است که خدا به همه داده است. آن چه که زندگی هارا پیش می برد،عزم واراده ای است که از لطف الهی سرازیرشده است. آن چه که انسان راجاودانه میکند و موثر،بندگی خداست. غفلت ازخدا، "آنچه" که داریم را می برد. وگناه مانع ! 📚منبع :کتاب حاج قاسم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🍃 اولین کسی بود که دست روی سر بچه‌هایم کشید ✍همسر : شنبه بعد از ظهر که مهدی به رسیده بود ما یکشنبه صبح ساعت ۸🕗 با هواپیما داشتیم برمی‌گشتیم ایران🇮🇷. حال و هوای خوبی نداشتم. 😞 تنها و غریبانه با بچه هایم داشتم بر‌می‌گشتم در حالی که خبر همسرم را کسی به من نداده بود بلکه خودم فهمیده بودم. در هواپیما ✈️غم عجیبی به دلم بود. دختر‌ها هم مدام می‌پرسیدند چرا بابا با ما نمی‌آید؟ سعی می‌کردم خودم را حفظ کنم و عادی جوابشان را بدهم. لحظاتی بعد مهرانه خوابید. نشسته بودیم روی صندلی دیدم آقایی آمد پرسید: حاج خانم می‌روید را ببینید؟نمی‌دانستم هم در هواپیما حضور دارد. گفتم: بله حتما با کمال میل. این بهترین چیزی بود که در آن شرایط می‌توانست برایم اتفاق بیافتد. رفتم جلو، صندلی کنار خالی بود. با ریحانه که در بغلم بود نشستم روی صندلی، حاجی بلافاصله بچه را از بغلم گرفت. ریحانه اولین بار بود او را می‌دید، اما در کمال تعجب محکم سردار را در آغوش گرفت و بوسید.😘 حاج قاسم هم دست می‌کشید روی سرش و خیلی بوسیدش.♥️ بعد از من پرسید شما کدام خانواده هستید؟ گفتم: من همسر هستم، مهدی. بعد بلافاصله یادم آمد نام او اینجا مسلم است. گفتم: همسر مسلم هستم و جالب اینجاست که اولین بار خودم آنجا بدون اینکه کسی خبر داده باشد به خودم گفتم همسر شهیدم. ایشان با حالتی بغض آلود نگاهی😔 به من کرد و گفت خدا به شما کمک کند. مسلم مرد بود. خدا به شما سلامتی بدهد من شرمنده شما هستم. 😓 گفتم سایه شما بالای سر ما باشد. چند لحظه بودیم و دوباره برگشتیم سر جای‌مان. یاد وقتی افتادم که پای تلویزیون 🖥نشسته بودیم و سخنرانی را گوش می‌کردیم. آقا مهدی از من پرسید: دیدی دست سردار مجروح است؟ اصلا تا حالا حاج قاسم را از نزدیک دیده‌ای؟گفتم: نه. گفت: انشاءالله به زودی خواهی دید. چهار روز بعد هم مهدی را در معراج دیدم. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🍃خاطره از داستان مجروحیت و نجات ایشان: ✍«عملیات کرخه نور، اولین دیدار من با حاج قاسم بود و این همراهی تا پایان حضور من در ها ادامه پیدا کرد. عملیات بعدی، عملیات "بستان" بود و این بار، مجروحیت شدیدتری برای پیش آمد. جراحتش از ناحیه شکم بود و مجبور شدند را برای مداوا به بیمارستان "قائم" مشهد اعزام کنند. حاج قاسم برایمان تعریف می‌کرد در بیمارستان مشهد، مصطفی موحدی و همایون‌فر که هر دو بعد‌ها شدند، ۲۰ روز از ایشان مراقبت می‌کردند، چون یکی از پزشکان آن بیمارستان، از اعضای گروهک منافقین بود و از روی عمد، زخم شکم سردار را نمی‌بست تا عفونی شود و او را از پا دربیاورد. عاقبت هم آن ۲ رزمنده با کمک یک پرستار کرمانی، را از آن بخش خارج کردند و نگذاشتند آن دکتر خائن نقشه‌اش را عملی کند. حاج‌قاسم این خاطره را ۲، ۳ سال قبل، وقتی برایمان تعریف کرد که به‌اتفاق به منزل رفته‌بودیم. حاج قاسم به مادر موحدی گفت: "مادر! پسر شما جان مرا نجات داد. " خوب است بدانید ، برادرزاده آیت‌الله موحدی کرمانی (امام جمعه موقت تهران) بود و در سال ۶۱ در عملیات به رسید.» 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✍از کنار صف جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا🤲🏻 گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که آمده حرم. از لابه‌لای صف های نماز می‌آمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیایند! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح؛ ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند کند . وقت رفتن گفت: «آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی؛ زحمتت زیاد شد» گفتم: « من برادر دو هستم. شما امانت برادرهای من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد، خودش هم میرود قاطی ..... 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman