eitaa logo
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه‌های علمیه
4.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
434 ویدیو
56 فایل
سایت مرکز: https://www.pasokh.org سامانه پاسخ: https://www.spasokh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📝شبهه ۶۸ در چند سوره از قرآن، داستان عذاب قوم ثمود و صالح پیامبر با تناقضاتی ذکر شده است؛ در حالی که قرآن باید مصون‌ از تعارض باشد. ضمن اینکه نابودی یک قوم، صرفا به دلیل شکستن پای شتربچه‌ای عادلانه نیست! پاسخ 1⃣ قرآن کریم، کتاب قصه‌سرایی نیست تا با ذکر جزئیات، باعث دورشدن از هدف گردد؛ بلکه تنها به آن قسمتی از واقعه اشاره می‌کند که پیامی در بر دارد و به مخاطب هشدار می‌دهد که درصورت عبرت نگرفتن و توجه نکردن به سرگذشت پیشینیان، به سرنوشت مشابه آن‌ها، دچارخواهد شد. 2⃣ در مورد اختلاف آیات سوره‌های اعراف، قمر، هود، شمس و شعرا در ذکر نوع عذاب قوم ثمود، گفتنی است آیه‌ای که در آن از کلمه‌ی عذاب استفاده شده، حاوی واژه‌ای عام است که مصادیقی دارد و این مصادیق در آیات دیگر بیان شده است. پس کلمه‌ی رجفه، صیحه وصاعقه، همگی مصداق عذابند. 3⃣علت عذاب قوم ثمود، تنها شکستن پای ناقه نبود؛ بلکه عذاب آن‌ها نافرمانی از قوانین الهی و تجری بر خداوند بود که با کشتن ناقه به اوج خود رسیده بود. آن‌ها ‌خود از صالح خواسته بودند تا برای اتمام حجت از جانب خدا شتری را از دل کوه بیرون بیاورد و آنان اگر چنین صحنه‌ای را ببینند، ایمان میاورند؛ اما آنها نه‌تنها ایمان نیاوردند بلکه به کشتن ناقه مصمّم شدند. 4⃣بر طبق تصریح قرآن کریم همه قوم ثمود هلاک نشدند؛ بلکه خداوند صالح پیامبر و مؤمنان را به رحمت خود نجات داد. همواره روش خداوند در سرکوبی ظالمان چنین بوده است که با نجات گروه مؤمنان و حق جویان، تنها معاندان و مخالفان لجوج را به عقوبت دچار می‌کند. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9464/ 🆔@spasokh
📝شبهه ۶۹ قرآن اکثریت انسان‌ها را با صفاتی چون نادان، بی‌عقل و بی‌ایمان معرفی کرده ‌است، گویا تنها کسانی که به اسلام گرویده‌اند، انسان یا انسان کامل‌اند و دیگر انسان‌‌ها بی‌شعور و فاقد فهم و درک هستند! حتی در قرآن به برخی از انسانها القابی مانند میمون، سگ و الاغ داده شده و پاره‌ای انسان‌ها از جانوران بدتر شمرده شده‌اند! آیا تمام این القاب بدان سبب نیست که عدهای نمی‌خواستند مطیع سخنان بیمنطق قرآن و پیامبر آن شوند؟! پاسخ 1⃣ برخلاف تصور باطلی که قرآن را توهین کننده به انسان معرفی می‌کند، بررسی دقیق و منصفانه نشان می‌دهد که قرآن کریم به کرامت ذاتی انسان باور دارد و آن را مبنایی ضروری برای کرامت اکتسابی او می‌داند؛ برخی از خصوصیات انسان که معلول و نتیجۀ کرامت ذاتی اوست عبارتند از مسجود ملائکه(1)، جانشین خداوند در زمین(2)، امانت دار خداوند(3)، دارای روح خدایی(4)، دارای اختیار(5) و ویژگی‌های دیگری(6) که در قرآن برای انسان بیان شده و نشان از جایگاه والای انسان در دیدگاه قرآن دارد. 2⃣ آنچه معیار و میزان قضاوت نهایی درباره انسان به حساب می‌آید، همانا کرامت اکتسابی است که در قرآن تحت عنوان "تقوا" (7) از آن یاد شده است؛ از منظر قرآن، کرامت ذاتی بشر هرگز مانع آن نیست که با سوء‌اختیارش راه نادرست را برگزیند و به مانند حیوانات زندگی کند؛ از نگاه قرآن، انسان موجودی است که هم دارای غرایز، امیال و نیازهای حیوانی است و هم استعداد پرواز تا مراتب بلند معنوی را دارد؛ اگر به نیازها و کشش‌های عالی خود پاسخ مناسب ندهد و به تزکیه و تهذیب نفس خویش همت نگمارد، در غرایز و شهوات حیوانی فرو رفته و شاید وجودی گمراه‌تر از حیوان هم پیدا کند. 3⃣ چگونه ممکن است قرآنی که پیروان خود را از دشنام دادن منع می کند(8) خود از آن استفاده کند! آنچه تحت عنوان فحاشی های قرآن به منظور سیاه نمایی بر علیه قرآن مطرح است نه فحاشی که توصیف واقعیت است؛ قرآن به عنوان آخرين کتاب الهي در پی آن است که خوب و بد، زشت و زیبا و درست و غلط را بیان کند و انسان‌ها را با توصیف وضعیت خودشان، آگاه کرده و معیار انسانیت از غیر آن را بازشناساند چنانکه امیرالمومنین علیه السلام در مواجه شدن با فحاشی سپاهیان خود نسبت به سپاهیان دشمن در جنگ صفین فرمودند: من خوش ندارم كه شما فحاش باشيد، اگر شما به جاي دشنام، اعمال آنها را توصیف کنید و حالات آنها را یادآوری کنید در سخن به صواب نزدیک¬تر و براي اتمام حجت بهتر است(9). پی نوشت: 1. اعراف، آیۀ 11. 2. 3.بقره، آیۀ 30. 3. احزاب، آیۀ 72. 4. سجده، آیۀ 9. 5. ملک، آیۀ 2، سورۀ کهف، آیۀ 7 و ... . 6. فطرت خداگرايی، انسان آزاد و امانت دار، دارای وجدان اخلاقی و ... . 7. حجرات 8. انعام، 108 9. تفسير نمونه396.5. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9466/ 🆔@spasokh
📝شبهه 70 خداوند، علیم مطلق است و از آینده خبر دارد، پس می‌داند چه انتخابی می‌کند و این نشان می‌دهد که خداوند گزینه‌های مختلفی برای انتخاب ندارد؛ بلکه باید فقط بر اساس علم خود انتخاب کند؛ از این رو اختیار خداوند با علم او در تناقض است. پاسخ 1⃣ اختیار یعنی توان انجام و ترک فعل، بدون اجبار و اضطرار؛ و خداوند در این معنا مختار است؛ اما تردید، نشانه نقص است و در ذات لایزال الهی راه ندارد؛ علم الهی، هم از صفات ذات و هم از صفات فعل اوست؛ از آنجا که ذات الهی، بسیط محض است پس در ذات او، هیچگونه دوگانگی نیست که بخواهد تعارض ایجاد کند؛ قدرت و علم الهی در مرتبه‌ ذات، غیریت مفهومی و عینیت مصداقی دارند؛ علم الهی در مقام فعل، همان فعل خداوند است که آن هم هیچ تعارضی با اختیار او ندارد؛ فعل خداوند به محض اراده، لباس هستی می‌پوشد. فیاضیت او دائمی است؛ هیچ نیرویی او را بر انجام فعلی مجبور نکرده است؛ فیاضیت او قبلیت و بعدیت و زمان ندارد؛ فیض او از ازل و با یک اراده در عالم جاری است اما به علت ضعف قابلیت عالم ماده در دریافت آن، زمانی و تدریجی است! 2⃣ اگر هم اختیار و علم الهی را به معنای حق انتخاب یکی از گزینه‌های مختلف بدانیم، باز هم هیچ تناقضی میان علم و اختیار خداوند وجود ندارد؛ انسان عاقلی را در نظر بگیرید که از پیش می‌داند اگر کنار دره‌ای برود خود را به پایین دره پرتاب نمی‌کند؛ حال اگر کنار دره رفت و خود را به پایین نینداخت، آیا مجبور بوده است که چنین نکند؟! آیا کسی هست که او را بدین معنا، مجبور بداند؟! بسیاری از کارهای بد و زشت و زیانبار هست که انسان نسبت به پیامدهای آن علم قطعی دارد و از آنها کاملا و صددرصد پرهیز می¬کند با اینکه قدرت بر انجام آنها هم دارد وپاره‌ای از افعال مفید و خوب هست که با علم پیشین و اطمینان درباره‌ آن انجام می‌شود و هیچ کس هم او را مجبور نمی‌داند. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9465/ 🆔@spasokh
📝شبهه شیعیان قائل به وجود امام مهدی موعود هستند و این اعتقاد را بنا بر روایاتی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت می¬دهند؛ شیعیان حتی ادعا کرده¬اند که آن حضرت نام، کنیه، خصوصیات ظاهری و شخصیتی، غیبت، ظهور و خصوصیات زمان حکومت امام دوازدهم‌شان را به تفصیل بیان کرده‌ است! در حالی که اين روايات همگي جعلي و ساختۀ دست علمای آنهاست. پاسخ 1⃣ بسيارى از صحابه و تابعان، روايات مربوط به امام مهدی (عج) را نقل كردهاند. شيخ عبدالمحسن العباد از نويسندگان معاصر اهل‌سنت در ضمن مقالهاى مفصل با عنوان «عقيدة اهل السنة و الاثر فى المهدى المنتظر» اسامى 26 نفر از صحابه نقل‌کننده این احاديث را جمعآورى كرده است. یکی دیگر از محققان، شمار راویانی از صحابه که روایات مهدی را نقل کرده‌اند 33 نفر ذكر كرده است. 2⃣ علاوه بر كتاب‌ها و منابع شيعه كه اين مطلب در آن‌ها به نحو مسلم، مورد مقبول افتاده، دانشمندان بزرگ اهل‌سنت نيز به صحت آن اعتراف کرده‌اند. در این میان ‌می‌توانیم به افرادی چون ابوداود، احمدبن حنبل، ترمذي، ابن ماجه، حاكم، نسائي، طبراني و... اشاره کنیم که اخبار مهدی را با تفصیل در کتاب‌های خود ثبت کرده‌اند. (1) 3⃣صحت احادیث مهدی (عج) توسط بیش‌تر بزرگان اهل‌سنت مورد تأیید قرار گرفته است. بر اساس تحقیق مفصل آقای العمیدی شمار علمایی که به صحت احادیث مهدی (عج) تصریح کرده‌اند بالغ بر 60 نفر است. تعداد 17 نفر از دانشمندان بزرگ اهل‌سنت، به متواتربودن احاديث مهدي در كتاب‌هاي خود، تصريح كرده‌اند. (2) 4⃣شيخ عبدالمحسن العباد از عالمان معاصر سعودی تحقیق مفصلی درباره مهدی منتظر (عج) انجام داده و به اثبات صحت روایات مهدی و ظهور او پرداخته است. استاد خسروشاهی آن را با عنوان «مصلح جهانى و مهدى موعود از ديدگاه شيعه و اهل‌سنت» به فارسی منتشر کرده است. پی نوشت: 1. ر.ك: آيةالله صافي گلپايگاني، نويد امن و امان، تهران،‌ دارالكتب الاسلاميه، ص91-92. 2. ر. ك: مهدی پيشوائي، سيره پيشوايان، قم، انتشارات موسسه امام صادق، چ هشتم، 1378ش، ص 698. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9467/ 🆔@spasokh
📝شبهه 72 طبق روایات اهل سنت، آیه‌ مباهله (1) در شأن رسول خدا و امام علی و حضرت فاطمه و حسن و حسین (علیهم‌السلام) نازل شده است؛ در این آیه‌، امام علی مصداقی از مصادیق ابنائناست نه مصداق انفسنا! در نتیجه کسی نمی‌تواند برای اثبات خلافت و وصایت امام به این آیه استناد کند. پاسخ 1⃣ بسیاری از علمای اهل سنت ذیل آیه‌ مباهله؛ امام علی (علیه السلام) را نَفْس پیامبر شمرده‌اند؛ چنانکه حاکم نیشابوری به سند صحیح از جابر بن عبدالله انصاری، قصه ورود عاتب و سید و شرفیاب‌ شدن به محضر رسول خدا را نقل کرده و در آخر آن می‌گوید: «... و در حق آن‌ها نازل شد آنگاه جابر می‌گوید: مراد از «انفسنا و انفسکم» رسول خدا و علی و مراد از «ابنائنا» حسن و حسین و مقصود از «نسائنا» فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است». (2) 2⃣ برخی از علمای اهل سنت تصریح کرده‌اند که تفسیر مذکور از لحاظ ادبی هم اشکال دارد؛ زبرا معقول نیست که انسان خودش را دعوت کند؛ بلکه همواره دیگری را می‌خواند؛ مگر این که مجازاً قائل به چنین معنایی شویم و روشن است که همیشه اصل بر معنای حقیقی است مگر اینکه خلاف آن با قرینه، اثبات شود و در اینجا قرینه‌ای بر معنای مجازی وجود ندارد! 3⃣اگر احتمال مصداقیت امام برای ابنائنا را بپذیریم، لازمه‌ آن این است که کلمه‌ «انفسنا و انفسکم» زائد باشد؛ زیرا شخص پیامبر داخل در جمله «تعالوا ندع» است؛ ضمنا یقینا مقصود از اینکه امام علی (علیه‌السلام) نفس پیامبر است، معنای حقیقی مثلیت و عینیت دو نفس نیست؛ بلکه مراد از نفسیت امام، مساوات آن دو در فضل و کمال است. پی نوشت: 1. «فَمَنْ حاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنائَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِسائَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبينَ»؛ آل عمران، آيۀ 61. 2. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور،بيروت: دار الفكر، ج2، ص230 - 231. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9468/ 🆔@spasokh
📝شبهه 73 در برخی از کتاب‌های روایی شیعیان، از جمله کتاب «فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب» از میرزا حسین نوری طبرسی روایاتی وجود دارد که تحریف قرآن به نقیصه را اثبات می‌کند؛ وی برای اثبات تحریف قرآن، ضمن استفاده از روایاتی که از دیدگاه او موثق است، قائل به تحریف شده و اکثر علمای متقدم شیعه را موافق با این نظر می داند؛ مگر معدودی از آن‌ها را که عبارتند از: شیخ طوسی، سید مرتضي، شیخ صدوق و طبرسي صاحب مجمع البیان و دلیل عدم همراهی این بزرگان با علمای متقدم را تقیه داند. برائت‌نجستن شیعیان از کلینی، به سبب گردآوری روایات تحریف قرآن در کتاب کافی، دلیل یا تأیید دیگری بر اعتقاد شیعیان به تحریف قرآن است. پاسخ 1⃣ هرگز این گونه نیست که شیعیان از باب تقیه قائل به عدم تحریف قرآن باشند؛ بلکه با اعتقاد راسخ به عدم تحریف قرآن معترف‌اند. زیرا مسأله‌ تحریف قرآن، پیش از آنکه بحثی روایی باشد، بحثی عقلی و مبنایی است؛ بنابراین نمی توان با استناد به روایاتی که در صورت صحت سند، قابل تأویل‌اند، به وقوع تحریف در قرآن معتقد شد. حال زمانی که عالمان شیعه برای عدم امکان و وقوع تحریف در قرآن به دلائل عقلی تمسک می‌کنند، دیگر دلیلی برای طرح موضوع تقیه وجود ندارد! 2⃣ برائت‌جستن و مرتد دانستن یک محدث، آن هم تنها به سبب گردآوری روایاتی که همه قابل تأویل است، چیزی است که حتی در مذهب اهل‌سنت هم کسی به آن قائل نیست؛ بنابراین برائت‌جستن از شیخ کلینی امری غیرعقلایی است و عدم آن دلیلی بر اعتقاد شیعه به تحریف قرآن نخواهد بود. 3⃣حتی اگر محدث طبرسی و یا برخی دیگر از عالمان شیعه، به وقوع تحریف در قرآن اعتقاد داشته باشند، دلیل بر این نیست که همۀ شیعیان چنین اعتقادی داشته باشند. 4⃣حتی اگر همه روایاتی که در باب وقوع تحریف وجود دارد، از لحاظ سندی صحیح باشد، یقینا ادله روایی لزوم عرضۀ روایات بر قرآن، حاکم بر روایات تحریف است و از این رو باید از ظاهر روایات تحریف، دست کشیده و آن‌ها را تأویل کنیم؛ پس دلیل موجهی برای وجوب از بین‌بردن روایات تحریف وجود ندارد تا گفته شود که هرکس آن روایات را در کتابش بیاورد، مرتد و کافر است. 5⃣ همه روایاتی را که طبرسی به عنوان دلیل تحریف ذکر کرده است، یا ضعیف‌اند یا قابل‌تأویل، و ادعای «اجماع اکثر» قابل خدشه است؛ چرا که افراد زیادی از علمای طراز اول شیعه برخلاف نظر طبرسی، به عدم تحریف قرآن باور دارند. پی نوشت: 1. ر.ک: مقاله قرآن و خرافه باوری، سید حیدر علوی نژاد، فصلنامه پژوهشهای قرآنی. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9469/ 🆔@spasokh
📝شبهه 74 در رخداد جنگ جمل تقصیری از ناحیه طلحه و زبیر نبوده و در واقع جنگ از ناحیه شورشیان و سبائیان بر امام علی(علیه‌السلام) تحمیل شده بود. این دو با عایشه ملاقات کردند و از او خواستند تا فتنه مدینه را دفع کند؛ آنان عایشه را راضی کرده و با خود به جایی غیر از مدینه، یعنی بصره، بردند. ولی شورشیان به رهبری عبدالله بن سبا، احساس خطر کرده و جنگ را آغاز کردند و الا رنجشی در میان نبود؛ حتی امام علی (علیه‌السلام) به قاتل زبیر بشارت دوزخ داد و با دیدن جسد طلحه، دستش را بوسید! پاسخ 1⃣ داستان عبدالله بن سبا ساخته و پرداخته فردی به نام سیف بن عمر تمیمی است؛ عبدالله بن سبا کسی که حتی بزرگان اهل تسنن او را قبول ندارند و او را ضعیف و بی دین شمرده اند.1 علمای شیعه از جمله علامه سید مرتضی عسکری نیز اورا شخصیت موهوم وناشناخته دانسته است ؛ 2⃣ از میان مورخین، تنها طبری است که درباره نقش سبائیان سخن گفته است و اینگونه تلقی ای را ایجاد کرده است، در حالی که برخی گزارش‌ها از نقش داشتن معاویه در این رخداد حکایت دارد؛ به هر حال ادعای نقش داشتن عبدالله بن سبا در برپایی جنگ پذیرفته نیست زیرا علاوه بر ایراداتی همچون ضعف سندی این ادعاها، دشمنی سپاه بصره با امام علی (علیه‌السلام) قابل‌انکار نیست. 3⃣ بر اساس گزارش‌های معتبر تاریخی هنوز مدت زیادی از بیعت اکثریت قاطع مسلمانان از جمله طلحه و زبیر با امام علی (علیه‌السلام) نگذشته بود که آن دو، که از عدالت امام ناخشنود بودند و چشم طمع به خلافت داشتند با استفاده از موقعیت عایشه و به بهانه خون‌خواهی عثمان از مکه رهسپار بصره شده و جنگ جمل را بر امام (علیه‌السلام) تحمیل کردند؛ امام علیه السلام ‌کوشید با نصایح و اقدامات باز دارنده از بروز آتش جنگ پیش‌گیری کند اما در آنان تاثیر نگذاشت. 1. ر.ک: کتاب عبدالله بن سبا و دیگر افسانه های تاریخی، ترجمه عطا محمد سردارنیا، بی جا، مجمع علمی اسلامی، ۱۳۷۵. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9470/ 🆔@spasokh
📝شبهه 75 زندگی‌نامه‌ محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) ساختگی است؛ عده‌ای آن را ساخته و یا براساس زندگی‌نامه‌ برخی دیگر از پیامبران و یا شخصیت‌های مهم تاریخ نوشته‌ و پروبال داده‌اند مثلا مقطع تولدش را هم‌زمان با ماجرای حمله‌ ابرهه به مکه گفته‌اند در حالی که چنین ماجرایی از اساس موهوم و خرافه است! پاسخ 1⃣ مدارک و اسناد و دلایل قابل‌توجهی بر صحت داستان اصحاب فیل گواهی می‌دهد و محقق منصف را وا می‌دارد که به واقعی بودن این حادثه اعتراف کند؛ یکی از مهم‌ترین دلایل این است که سوره‌ فیل در حالی نازل شد که بسیاری از مردم مکه خود در آن ایام زنده بودند و ماجرا را از نزدیک مشاهده کرده بودند؛ مسلما اگر چنان اتفاقی، واقعیت خارجی نداشت، مکیانی که منتظر کوچک‌ترین نقص و خطایی در رفتار و گفتار پیامبر بودند تا از آن برای بی‌اعتبار ساختن دعوت او سود ببرند، بیکار نمی‌نشستند و از این ادعای پیامبر کمال بهره را می‌بردند؛ 2⃣ شعر از مهمترین بلکه تنها وسیله های ثبت وقایع مهم در زمان اعراب جاهلی بوده است؛ با مرور اشعار عرب در جاهلیت و اسلام، به خوبی روشن می‌شود که این حادثه در میان آنان شهرت زیادی داشته و در اشعار شعرای عرب جاهلی انعکاس گسترده‌ای داشته است؛ در کتاب اخبار مکه ازرقی و سیره‌ی ابن هشام، فصل مبسوطی به انعکاس جریان اصحاب فیل در اشعار عرب اختصاص یافته و تمام آن جمع‌آوری شده است؛ 3⃣ در خصوص این ادعا که زندگی‌نامه‌ پیامبر از زندگی بودا و یا هر کس دیگر اقتباس شده است باید گفت اولا هر ادعایی دلیل می خواهد و این مطلب ادعایی بدون دلیل است مضافت بر اینکه با واقعیت‌ها و مدارک تاریخی سازگار نیست ثانیا کار نگارش سیره‌ در دوران صحابه و تابعین شروع شده است که اطلاعات زیادی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وجود داشته است و مسلمانان از لحاظ شناخت سیره و یا منابع شناخت آن، دچار مشکل نبوده‌اند تا بخواهند سیره‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را تحت تاثیر زندگینامه‌ی دیگران نگارش کنند. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9471/ 🆔@spasokh
📝شبهه 76 قرآن کریم حمد را مخصوص خدا و حمد غیر او را شرک‌ورزیدن به او معرفی می‌کند؛ شیعیان با نادیده گرفتن این اصل مهم توحیدی، به مدح و ستایش اهل‌بیت، ثناگویی آنان می‌پردازند؛ حتی روایات شیعه هم این رفتار شرک‌آلود را مردود می‌داند؛ علاوه بر این، مداحی کردن برای بزرگانی که از دنیا رفته‌اند، هیچ ثمره‌ی عقلایی و دینی، در پی ندارد! پاسخ 1⃣ الفاظ «حمد» و «مدح»، اگر چه از نظر معنا به هم نزديک‌اند، ولي تفاوت دقيقي با يکديگر داشته و داراي دو ريشه و معناي متفاوت‌اند. حمد، تنها در برابر صاحب کمالی است که داراي عقل و انديشه است، ولي مدح، گفتاري حاکي از عظمت حال ممدوح است. دیگری اینکه حمد، تنها در برابر کارهاي اختياري است، امّا مدح، درباره‌ی امور غیراختیاری هم به کار می‌رود. 2⃣اصل حمد برای غیرخدا، تلویحاً پذیرفته شده است؛ امیر مؤمنان (علیه‌السلام) در خطبه 220 نهج البلاغه فرمود: «اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فيهِ فَرَضِىَ سَعْيَهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ»؛ «خدا به آن‌ها توجّه كرد؛ پس از سعىشان خشنود شد و مقام شان را ستود»؛ نتیجه‌ی سخن این است که اگر حمد غیرخدا جایز نبود، نباید خود خداوند افرادی را به سبب تلاششان حمد کند. 3⃣«الحمد لله» یعنی هرحمد و ستايشی از هركس، درباره‌ی هركس و هرچيز كه باشد، مخصوص خداست؛ مردم، خواه خدا را حمد كنند، خواه شخص ديگر یا شىء ديگری را، همه‌ی آن‌ حمدها بازگشت به حمد خدا دارد؛ چون آفریننده و رب همه‌ی امتیازها و برجستگی‌ها و زیبایی‌هایی که مورد حمد دیگران قرار می‌گیرد، خود خداوند است. (1) 4⃣مداحی و تمجید خداوند از پیامبران بزرگ بیان‌گر این است مدح و مداحی اگر از انسان‌های وارسته و نسبت به فضائل معنوی و اخلاقی باشد، نه تنها نکوهیده نیست، بلکه امری انسان‌ساز و تربیت کننده است؛ شیعیان بر همین اساس، به مدح و ستایش اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) و انسان‌های بلندمرتبه‌ی تاریخ می‌پردازند. پی نوشت: 1.قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371 ه.ش، ج2، ص173. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9472/ 🆔@spasokh
📝شبهه شماره 77 تحدی در قرآن به صورت پراکنده است. گاهی آوردن مانند همه‌ی قرآن و گاهی آوردن ده سوره و گاهی یک سوره را طلب می‌کند. به همین دلیل نمی‌تواند این روش مدعی اعجاز قرآن باشد. پاسخ 1⃣یکی از حکمت‌های گوناگونی تحدی‌های قرآن این است كه هريك از آيات، غرضى خاص از تحدى را مطرح می‌کنند. تك تك سورههاى قرآن خصوصيتى مختص به خود دارد و آن اين است كه با بيانى جامع و بلاغتى خارق العاده يكى از اغراض الهى را كه بستگى و ارتباط با هدايت و دين حق دارد، دنبال مىكند. اين خصيصه، غير از آن خصيصهاى است كه در مجموع قرآن كريم هست. همچنين چند سوره، مثلا ده يا بيست سوره از قرآن، نيز خصيصه‌ی ديگرى مخصوص به خود دارند، و آن اين است كه فنونى از مقاصد و اغراض را با بيانى غيراز بيانات ساير سورهها بيان مىكنند؛ تا بيانات قرآن يك نواخت نباشد؛ بلكه در آن تنوعى به كار رفته باشد، و اين تنوع خود دليل مىشود بر اينكه نمىتوان درباره‌ی قرآن احتمال اتفاق و تصادف داد. 2⃣ نخستین سوره‌ای که در آن تحدّی شده (سوره اسراء) در سال‌های پایانی اقامت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مکه نازل شده و آخرین آن‌ها (بقره)، نخستین سوره‌ی مدنی است. از این رو گرچه تحدّی آشکار قرآن استمرار دارد، امّا این موضوع در فاصله زمانی اوج مخالفت مکّیان تا دوران ثبات و تحکیم حکومت اسلامی در مدینه، مطرح شده و پیش از این تاریخ و پس از نزول سوره‌ی بقره، که در سال دوم هجرت نازل شده، آیات دیگری در تحدّی نازل نشده است. پس نظم زمانی در تحدی وجود دارد. 3⃣تنزل در مرحله‌ی اول به آن است که از همه‌ی قرآن به یک سوره تنزل شده، و آوردن یک سوره، کافی در تحدّی دانسته شده است. تنزل بین مرحله‌ی دوم و سوم آن است که در مرحله‌ی سوم، تنها به آوردن اسلوب‌های کلامی مشابه قرآن و نظم و فصاحت تحدّی شده و معنی در نظر گرفته نشده است. در مرحله‌ی چهارم، با توجه به اینکه (حدیث) شامل سوره، چند سوره و کل قرآن می‌شود، نسبت به تحدّیات سه گانۀ قبلی توسعه داده شده، فرد معارض را در وسعت انتخاب قرار داده است. در مرحله‌ی اخیر نیز، گرچه با مرحله‌ی دوم یکسان، و هردو تحدّی به یک سوره است، اما در این مرحله، اعجاز و تحدّی, آوردن چیزی دانسته شده که همانند با قرآن باشد. (1) پی نوشت: 1. سیوطی, جلال الدین, معترک الاقران فی اعجاز القرآن, ج 1، ص 12، بیروت, دارالکتب العلمیة پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9473/ 🆔@spasokh
📝شبهه شماره 78 شهادت به ولایت امام علی (علیه‌السلام) در اذان شیعیان علاوه بر اینکه هیچ مبنای دینی و تاریخی ندارد، از بدعتی‌هایی است که صفویان در اذان وارد کردند. پاسخ 1⃣ در زمان حکومت آل‌بویه برخی از شعارهای شیعه از جمله شهادت به ولایت، به عنوان شعاری آشکار، مطرح شد. اصرار آل بویه به اینجا منجر شد که شهادت ثالثه در اذان و اقامه رسمیت یافت. شیخ صدوق درباره این مسأله قائل به وجود نص خاص بود. از آن به بعد کسی نتوانست از انتشار آن جلوگیری کند مگرمدتی درعهد سلجوقیان که گفتن آن به کلی منع شد. و بعد با برپایی حکومت مقتدر صفوی، این شعار هماره با عشق به امیرمؤمنان آشکارتر گفته می‌شد. 2⃣ فقیهان شیعی(1) اتفاق نظر دارند که شهادت بر ولايت در اذان و اقامه واجب نیست؛ بلكه بر اساس عمومیت و اطلاق پاره‌ای از ادلّه، اظهار آن را مستحب دانسته‌اند. شهادت بر ولایت امام علی (علیه‌السلام) با اینكه از فصول اذان و اقامه به شمار نميرود، اما از آنجا که امامت، در امتداد نبوت است، شهادت بر ولايت، كامل‌كنندة شهادت بر توحيد و نبوت است. 3⃣بدعت در جایی است که فردی در میان احكام، آموزه‌ها و ارزش‌های دين اسلام ـ كه خداوند به وسيله پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) براي مسلمانان معین كرده است ـ تغيير یا تغییراتی پدید آورد؛ به گونه‌اي كه مستلزم کاستن از دین يا افزودن بر آن شود. در حالی که امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «هرگاه يكي از شما گواهي بر توحيد و نبوت داد، بايد بگويد عليُّ اميرالمومنين وليّ الله»! به گفته مرحوم صاحب جواهر اين اضافه ضرري به موالات و ترتيب ميان فصول اذان نميزند.(2) پی نوشت: 1. رک. کتاب‌های فقهی ورساله های عملیه این حضرات . 2. محمد حسن نجفي، جواهر الكلام، ج9، ص87. پاسخ کامل: http://www.andisheqom.com/fa/telegram/View/9474/ 🆔@spasokh
📝شبهه شماره 79 در نظام حکومتی ایران، فتاوای فقها منشأ قانون است و حتی اقلیت های مذهبی غیر مسلمان نیز مجبور به تبعیت هستند و این امری نادرست و برخلاف موازین حقوق بشر است. پاسخ 1⃣ منشأ قانون فتاوا نیست زیرا در جمهوری اسلامی قانونگذاری در مجلس شورای اسلامی و طبق فرایند قانونگذاری در همه دنیا انجام می‌شود لیکن شورای نگهبان موظف است عدم مغایرت آن قانون را با شرع (فتاوای مشهور فقهای جامع الشرایط) و قانون اساسی احراز کند. 2⃣ برای همه‌ی افراد روشن است که اجراى احکام سیاسى و اجتماعى دین، جز از راه برقراری حکومت دینى مقدور نیست؛ از این رو ضرورت برپایی حکومت دینی اثبات می‌شود و مؤمنان موظف‌اند در دوران معصوم (علیه‌السلام) وی را برای تحقق حکومت اسلامی یاری کنند. پس احکام و قوانین در سطح عمومی باید اجراء گردد. 3⃣ از آن‌جا که اکثریت قاطع مردم ایران مسلمان و شیعه‌ی دوازده امامی هستند و به جمهوری اسلامی رأی مثبت داده‌اند، طبیعتا خواهان آن هستند که احکام اسلامی، که توسط فقیهان شیعه از قرآن و سنت استخراج می‌شود، مبنای قانون‌گذاری باشد. 4⃣ اقلیت‌های مذهبی و دینی، فقط در حوزه‌ی مسائل اجتماعی موظف به رعایت قوانین اسلامی هستند و در حریم خصوصی یا در پاره‌ای از مسائل اجتماعی و حقوقی که عمل بر طبق احکام دینی و مذهبی خودشان ممکن است، آزادند! ضمن اینکه در قانون اساسی آمده است که در بسیاری از مسائل حقوقی فیما بین اقلیت‌ها احکام و قوانین خودشان قابل اجراست. علاوه بر این اگر اقلیت‌ها آزاد باشند زمینه قانونی شکنی داخلی توسط معاندین، تقویت می‌شود. پاسخ کامل: 🆔@spasokh