هدایت شده از تجربیات ،زندگی بانوی بهشتی
#تجربه_من ۵٢۵
#ازدواج_آسان
#معیارهای_ازدواج
#فرزندآوری
#غربالگری
من اسمم فریده است و سالهاست طعم بی مادری رو چشیدم ولی الحمدلله مدتها ست که حس میکنم مادر همه امت، حضرت زهراست.
سال ۹۲ بود که همسرم اومدن خواستگاری خیلی میترسیدم چه جور اعتماد کنم، چه جور بشناسم شون، آخه غریبه بودن و از طرف یکی از دوستام معرفی شده بودن.
چند جلسه با هم صحبت کردیم، دیدیم همفکر هستیم اما هنوز قانع نشده بودم، همش میگفتم اگه مادرم بودم، کمکم میکرد رفتم پیش مشاوره گفتن مورد مناسبی نیست، چون حامی مالی نداره و خودشونم دانشجو بودن و سربازی هم نرفته بودن.
اما وقتی اخلاق و ادب و اعتقادات ایشون رو در یک کفه ی ترازو گذاشتم و حامی مالی که مشاور گفته بود در کفه ی دیگر ترازو، دیدم اخلاق و ادب سنگینی می کنه... آن چیزی هم که در دین ما بر اون تاکید شده عقل معاش هست که الحمدلله داشتن...
اومدم خونه، دو رکعت نماز حاجت خوندم و از خدا خواستم هر چی خیره، همون بشه...
تا اینکه خواب دیدم من و آقامون نشستیم توی محضر و منتظر آیت الله مرعشی نجفی هستیم صیغه عقدمون رو بخونن. این شد نوری به دل من و دیگه نظرم مثبت شد با اعتقاد راسخ...
سال ۹۲ عقد کردیم و سال ۹۴ ازدواج کردیم البته جشنی نداشتیم، خیلی ساده رفتیم ازدواج دانشجویی، نه خرید آنچنانی داشتیم و نه چمدونی...
از زندگی با همسرم هم خیلی راضی هستم خیلی همت بلندی دارن الحمدلله، به خانواده های هم، خیلی احترام میگذاریم گرچه مشکل هم ممکنه پیش میاد.
دو سال بعد از ازدواج باردار شدم و اسم پسرمو گذاشتم محمد مهدی، قبل از اینکه باردار بشم درس میخوندم، یک سال خوندم و مادر همسرم اصرار میکردن بچه رو بذار پیش من برو ادامه بده و من گفتم برا درس همیشه وقت هست اما برا مادری کردن نه...
پسرم ۴ سالش که شد اقدام کردم برا بچه دوم
همه دکترایی که میرفتم و بیمارستانی که بچمو به دنیا آوردم دولتی بود و خرج زیادی نکرديم، یادمه سال ۹۶ هزینه بیمارستانم ۵۰ تومان شد آخه زایمانم طبیعی بود البته تحت نظر دکتر مدام ورزش میکردم و آماده بود.
وقتی برا بچه دوم اقدام کردم زود باردار شدم این بار بچم دختر بود خدا روشکر، آخه شوهرم خواهر نداشتن و آرزوی داشتن دختر داشتن
وقتی میرفتم دکتر دوران بارداری گفتن دخترم احتمالا ضخامت پشت گردن داره این اصطلاح یعنی اینکه بچه عقب افتاده هست، شوهرم حتی راضی به انجام آزمایش و آمینو سنتز نشدن و گفتن هدیه خداست هر جور باشه...
خودمم توکل کردم به خدا و نذر امیرالمومنین کردم و عید غدیر همون سال نذری دادیم. شوهرم میگفتن از وقتی فیلم حضرت محمد رو دیدم، دوست دارم اسم دخترم رو هم اسم مادرشون بذارم آمنه
خلاصه اینکه ولادت حضرت زهرا سال ١۴٠٠ دخترم به دنیا اومد سالم سالم...
خدا رو شکر میکنم که توکل کردم و تصمیم به سقط نگرفتم، خدا رو شکر الان هم با خنده هایش قند تو دلمون آب میشه.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
11.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمتی از برنامه زندگی پس از زندگی که تجربه گر ،از مواجه شدنش با امام حسین (ع) ،میگوید که با گریه مجری همراه میشه و برنامه لحظاتی متوقف میشه😭
تجربه گر:آقای میثم عباسیان
پستهای بعدی هم بببینید که اقای عباسیان در صفحه ایستاگرامشون به وضوح میگن اقا رو بی سر دیدن😭
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه تاثیرگذار متاثر شدن تجربه گر و مجری اقای موزون😭
دلتون شکست التماس دعای مخصوص😭😭
السلام علیک یا اباعبدالله 😭
تجربه گر:آقای میثم عباسیان
کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از پست روزمرگی
💝بورس انواع شال و روسری با کیفیت و قیمت مناسب💝
بعضی از نمونه های موجود در کانال
👇👇👇
🍁شال موهر درجه یک کج راه🍁
✨شال موهر وارداتی دورو پم پم دار✨
🎀شال نخ پنبه منگوله دار
🌸شال نخی سنگ شور🌸
☂شال پاییزه نخی منگولهدار
☂شال پاییزه نخی پلیسه پوست ماری پم پم دار
⭐️روسری نخی گارزا دور دست دوز
⭐️روسری نخی هاوایی دور دست دوز
🎉روسری نخی کشمیر پاییزه
🎉روسری سوپر نخ
💣روسری لمه شنی ژاکارد
⭐️روسری بامبو
و.....
به ما بپیوندید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3274834124Cc115b5a92f
🛍 جهت خرید لطفا پیام بدید👇👇👇
@Yaaghaaffar
سلام استاد میخواستم بدونم طب سنتی برای لک صورت چه راهکاری داره.ممنون میشم راهنمایی کنید.مادر دوتادختر هستم ۴۰ ساله از یکی از شهرهای سردسیر سرزمینم❤️ایران
به شدت معتقدم اصلی ترین قدم برای ظهور ترک گناست.
بقیه چیزا خودش اتفاق میوفته.
ترک گناه یعنی هر روز یکم خوب بشی و یکم از بدی فاصله بگیری...
بقیه چیزا خودش درست میشه...
با ترک گناه هم استعدادهات شکوفا میشه...هم زورت زیاد میشه...هم به خدا نزدیک میشی...هم حوصلت زیاد میشه...هم مهربون میشی...هم تحمل و صبرت زیاد میشه و هم...
میبینی...
اینا همه آثار مثبت ترک گناست...
خیلی زیاده اثرات مثبت ترک گناه...
ترک گناه باعث لذت بردن روح میشه...
معتقدم روح هر چقدر نشاط و سرورش بیشتر بشه.. بیشتر دعا برای ظهور میکنه❤️
سوال زایمان و بارداری داری 👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
سلام ستایش جان خوب هستین عزیزم؟؟؟
خدا قوت،،،
ممنون میشم این پیامی رو ک میخام براتون بفرستم رو توی گروه اعلام کنید...
توگروه سوال خانوادگی و آشپزی هستم🌹
دو ساله دنبال اینجور کلمنهای سفالی بدون رنگ و لعابم با کیفیت خوب،،، ولی پیدا نکردم، ممنون میشم اگه کسی سراغ داره خبرم کنه🌹 خیر ببینید
به شدت معتقدم اصلی ترین قدم برای ظهور ترک گناست.
بقیه چیزا خودش اتفاق میوفته.
ترک گناه یعنی هر روز یکم خوب بشی و یکم از بدی فاصله بگیری...
بقیه چیزا خودش درست میشه...
با ترک گناه هم استعدادهات شکوفا میشه...هم زورت زیاد میشه...هم به خدا نزدیک میشی...هم حوصلت زیاد میشه...هم مهربون میشی...هم تحمل و صبرت زیاد میشه و هم...
میبینی...
اینا همه آثار مثبت ترک گناست...
خیلی زیاده اثرات مثبت ترک گناه...
ترک گناه باعث لذت بردن روح میشه...
معتقدم روح هر چقدر نشاط و سرورش بیشتر بشه.. بیشتر دعا برای ظهور میکنه❤️
سوال زایمان و بارداری داری 👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ آقای پوراحمد نمیدونم چرا اینقدر رابطه عاطفی بچه ام با من و همسرم خراب شده؟؟!!
چرا اینقدر از ما دور شده؟؟!!...
⭕️ قسمت بیست و یکم
🔹 کارگاه مهارت های ارتباطی زوجین (مشهد مقدس)
🔺محسن پوراحمد خمینی، روانشناس
🌼 #ادامه_دارد (ویژه زوجین)
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
✅ 9 کتاب عالی در روایت گری قدرت زن در جمهوری اسلامی
سفارش از سایت😊👇
🔹 تنها گریه کن
https://oniketab.ir/product/tanha-gerye-kon/ref/36
🔹 حوض خون
https://oniketab.ir/product/hoze-khoon/ref/36
🔹 گلستان یازدهم
https://oniketab.ir/product/golestan-yazdahom/ref/36
🔹 دختر شینا
https://oniketab.ir/product/dokhtar-shina/ref/36
🔹 خاطرات سفیر
https://oniketab.ir/product/khaterat-safir/ref/36
🔹 من زنده ام
https://oniketab.ir/product/man-zendeham/ref/36
🔹 مادر ایران
https://oniketab.ir/product/madar-iran/ref/36
🔹 مهاجر سرزمین آفتاب
https://oniketab.ir/product/mohajer-aftab/ref/36
🔹 همه خبرها اینجاست
https://oniketab.ir/product/hame-khabarha-einjast/ref/36
سفارش راحت از خودم😁👇
@yaALI744
💗زندگی بانوی بهشتی
✅ 9 کتاب عالی در روایت گری قدرت زن در جمهوری اسلامی سفارش از سایت😊👇 🔹 تنها گریه کن https://oniket
✅ تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «من زندهام»
بسمالله الرحمن الرحیم
کتاب را با احساس دوگانهی اندوه و افتخار و گاه از پشت پردهی اشک، خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا، و بر این هنرمندی در مجسّم کردن زیبائیها و زشتیها و رنجها و شادیها آفرین گفتم. گنجینهی یادها و خاطرههای مجاهدان و آزادگان، ذخیرهی عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درسها و آموختنیها را پرشمار میکند. خدمت بزرگی است آنها را از ذهنها و حافظهها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن.
این نیز از نوشتههائی است که ترجمهاش لازم است. به چهار بانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام میفرستم.
۹۲/۷/۵
https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=26716
سفارش راحت از خودم😁👇
@yaALI744
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
این کانال ازبس کارای شیک وخاص میسازه توکل ایتازبانزدشده😍🙄
قیمت ازهمه جاارزون تره
اینجا👇کل.کاراش تکه
باآمدن کرونا😷میترسم ازخونه بیرون برم😔
ولی اینجا👇بدون بیرون رفتن ازخونه کلی کارای شیک وزیبامیخرم 😍😍
سورپرایزبرای
خانومای خونه دار
تازه عروسا
کجا؟؟😳
خب اینجا👇
بدوووتاپرنشده سفارشات
https://eitaa.com/joinchat/3211329546Cedd34051a9
🌷🌷🌷
این داستان فوق العاده زیباست و میتونه تاثیر زیادی روی روابط خانوادگی شما داشته باشه
💟 @hamsaranekhoob
ته پیازو رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشمو چارم جاری بود.
در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه
برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم.
بابام می گفت: نون خوب خیلی مهمه.
من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم می گیرم.
در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت.
هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت. دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله.
پدرم را خیلی دوست داشت.
کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود.
صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا.
برای یک لحظه خشکم زد.
ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم.
همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم.
اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند.
قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند.
برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم.
خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید.
شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟
گفت: خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم.
گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نیست؟
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.
پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟
تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت.
مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
آخرین کتلت رو از روی ماهی تابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهی تابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟
چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه.چرا همش میخواستم همه چی کامل باشه بعد مهمون بیاد
همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست می گفت که:
نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد.
اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی.
«زمخت نباشیم».
زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها
─┅─═इई ❄️🌼❄️ईइ═─┅─
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6