سلام ب همه
دوستان ی مشکلی دارم،لطفاراهنمایی کنید وراهکاربهم بدید
حدود۱سالی هست که ازدواج کردم.همسرم مردخوبیه ولی خب زیادی رک وتندهست
ازوقتیکه ازدواج کردیم.چندباری که بحث داشتیم.تاحالاچندین باری که خیلی ناراحت شده،بهم گفته برو بیرون ازخونه.بروخونه مادرت.ولی من درکمال پررویی،گفتم خونه خودمه،ناراحتی شمابفرمابیرون😜
وخلاصه مقاومت کردم
البته یکی دوباری بعد چندروز ازاون دعوا اومدم خونه مادرم.ولی دنبالم نیومد وخودم برگشتم خونه.مثلا۴_۵روز موندم.دیدم نمیاد،خودم رفتم
البته نمیخام خانوادم متوجه این مسائل مون بشه،چون هم دلخوریها وهم دخالتها چندبرابرمیشه
واین سری هم که جروبحث داشتیم.با شدت بیشتری ومحکم تروقاطع تر بهم گفت ازخونه زود برو بیرون.چون مهمون داشت میومد جلو مهمون ابرو داری کردم.ولی مهمونا که رفتن.منم اومدم.ودست کلیدموهم نیاوردم.ازعمد روی در گذاشتم تابفمه
این بار خیلی دلم شکست،خیلی ناراحت شدم
فعلا خونه مادرم هستم.ولی کسی نمیدونه بحث مون شده،میخام ی هفته ای خونه مادرم باشم وبعد بقیه شو برم ی شهر زیارتی دیگه و یک هفته ده روزی اونجاها باشم،وحسابی ازخونه دور باشم واگه بازهم ازشوهرم خبری نشد،بیام خونه مادرم
دلم نمیخاد مثل قبلنا هی من کوتاه بیام.یا تا دنبالم نیومده برگردم
اما بااین حال،میخاستم ازهمه دوستان،چه خانما وچه اقایون،راهنمایی بگیرم که بنظرتون.چی کارکنم؟
پیشاپیش ازهمه ممنونم🌹
#قاصدک
─┅═ঊঈ🍔ঊঈ═┅─
بانو برای خونه ت اسم بذار مثلا بیت الحسین ع
صبح که بیدار میشی بگو اینجا حرم حسین بن علی ع هست و من توش خیلی باید مراقب رفتارم با خانواده م باشم چون مقدسه.
ضارب سلمان رشدی👇
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۱
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
مصاحبه ای متفاوت
📌 چهارشنبه سوم تیر ماه ۱۳۹۹ بود. صبح برای کار دیگری میخواستم از خانه خارج شوم، گوشی را نگاه کردم، یکباره یاد پیام روز قبلش افتادم! پیام را بار دیگر نگاه کردم.
📌 نوشته بود: با سلام #سه_دقیقه_در_قیامت را خواندم. چقدر به ماجرای من شبیه است. در سؤال و جوابهای بعدی گفته بود که فعلاً در بیمارستان بستری است. گفتم خوب است امروز بجای رفتن به دفتر دوستم، وسایل لازم را بردارم و عازم بیمارستان شوم.
📌 خیلی سریع تصمیم من عملی شد. جلوی بیمارستان که رسیدم با خودم گفتم: شاید الان حال و شرایط مناسبی نداشته باشد. ای کاش قبل از حرکت تماس میگرفتم. همانجا شماره اش را زنگ زدم.
با مهربانی گفت: سلام برادر در طبقه پنجم بیمارستان منتظرت هستم. میدانستم که میآیی!
📌 وارد اتاق که شدم تمام شرایط مصاحبه را آماده کرده بود! گفت: امروز مرا به این اتاق دوتختهٔ ایزوله آوردند. مریض دیگر این اتاق را هم بردند. تمام شرایط مهیا شد. یقین داشتم کار خداست. مطمئن شدم که شما خواهی آمد تا آنچه برای بندگان خدا لازم است بازگو شود.
📌 ضبط را روشن کردم و بسم الله را گفتیم.
هرچند بخاطر عوارض بیماری و حضور کادر درمانی، مرتب مصاحبه ما قطع میشد، اما تا غروب همان روز، بیشتر مطالب ثبت و ضبط گردید. خداوند به من لطف نمود که با یکی از بندگان خوب او آشنا شدم.
📌 ایشان مطالب و خاطرات زیبایی از #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ داشت که بسیار اثر گذار بود.
📌 او ده روز را مشغول گشتوگذار در عالم بوده و حقایق بسیاری را مشاهده کرده بود که با آیات و روایات دینی تطبیق داشت.
📌 ایشان کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت را نیز خوانده بود و در بسیاری از موارد، ماجرایش با راوی آن کتاب نزدیک بود.
📌 این بزرگوار چندین بار #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ داشت که هر کدام از تجربه هایش مدتها طول کشیده و دریایی از ماجراهای عجیب و معارف معنوی با خودش داشت.
📌 شرط این بزرگوار برای ثبت خاطراتش، بیان ماجرا بدون نام راوی بود. هم بخاطر اینکه از مسئولین امنیتی بود و هم به دلایل دیگر.
📌 اما نکته ای که در بررسی اعمال خودش گفت که جالب بود ایشان به روحیه خودش اشاره کرد و گفت:
« من در دنیا خیلی راحت میگذشتم. مال دنیا برایم اهمیتی نداشت. اگر به کسی پولی قرض میدادم و او قرضم را نمیآورد، هیچ برایم مهم نبود. در دنیا راحت و آسوده بودم و حرص دنیا را نمیخوردم، هرچند که گرفتاری و مشکلات من کم نبود، اما خداوند هم در آن سوی هستی و در بررسی اعمالم خیلی با ملاطفت و مهربانی با من برخورد کرد. خیلی سریع و شاید متفاوتتر از راوی کتاب سه دقیقه در قیامت و فقط در یک لحظه اعمال من محاسبه و بررسی شد.
اما من در این تجربیات چیزهایی دیدم که شنیدنش برای اهل ایمان میتواند راهگشا باشد.
من ده شب، در بدترین شرایط، در بیمارستان بودم و در آن شبها خداوند مرا با دنیایی متفاوت و رازهایی از عالم هستی آشنا مینمود!
با اینکه شش سال از آن ماجرا گذشته و زندگی من در این مدت دستخوش طوفان حوادث گردید، اما خواستم برای رضای خدا این مطالب بازگو شود، تا شاید در زندگی یکی از بندگان خداوند متعال تاثیر مثبت ایجاد نماید.
مشخصات بیمارستان و نام پزشک و پروندهام را در اختیار شما قرار میدهم تا صحت مطالب را هم بررسی کنید.»
📌 به سراغ دوستانم در بیمارستان مربوطه رفتم و مدارک پزشکی او را بررسی کردیم. او ده روز در بیمارستان بستری و بیشتر این مدت را در حالت کما بوده.
📌 مطالب کتاب را برای یکی از علمای ربانی که در زمینه معاد کار کرده اند، ارسال و پس از تأیید، کار را ادامه دادیم. مسئول مربوطه ایشان را در اداره دیدم و مطالب بیان شده از طرف راوی را بررسی کردیم. ایشان هم پس از تکمیل کتاب و قبل از چاپ، مطالب کتاب را مطالعه و ضمن حذف برخی موارد امنیتی و اطلاعاتی، کل کتاب را تأیید کردند.
در بازنگری مطالب در اداره ارشاد نیز، برخی مطالب تصحیح و چندین صفحه حذف شد و در نهایت کتاب حاضر در مقابل شما آماده شد.
📌 هدف ما در این کتاب، از بیان خاطرات این سرباز گمنام اسلام و انقلاب، این بوده و هست که راه را گم نکنیم و فقط در تمام امور، رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم.
📌 در پایان به تمام دوستان و همراهان عزیز بیان می کنم که: نقل تجربیات نزدیک به مرگ، صرفا مؤیدی است بر وجود عالم پس از مرگ، و خواننده نباید جزئیات تمام خاطرات و مطالب نقل شده از این افراد را عين واقعیت تلقی نماید، چرا که برای سنجش صحت چنین تجربیاتی هیچ معیاری وجود ندارد.
اما هر تجربه و خاطره ای که خلاف آموزه های دین باشد، قطعا كذب و غیر واقعی است. و هر تجربه ای که در آموزه های دینی وجود نداشته باشد و خلاف عقل نیز نباشد، تنها به عنوان امری ممکن تلقی می شود.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
یروز من صورت دخترمو خودم نقاشی کردم وقتی مهد رفت همه گفتن چطور تونستی ،گفتم اصلا کاری نداره یروزه یاد گرفتم از اونروز واسه مراسمات وجشن هاشون میرم روصورت تمام بچه ها نقاشی میکشم وخرج خودمو درمیارم ،من از آموزشگاه ستاره خیلی هنرهارو یاد گرفتم یکیش گریم کودک هست مابقیش دکوپاژ ونقاشی پارچه وبستنی ملل و.....
ـــــــ آموزشگاه هنری ستارهـ ــــــــ
https://eitaa.com/joinchat/2904358984C7b7124fe0a
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇮🇷
#خواهر_شوهر
سلام آقای پور احمد عزاداری هاتون قبول درگاه حق
من دختر ٢١ ساله ام که چند ماهی میشه ازدواج کردم همسرم خدارو شکر مرد خوبیه دو تا خواهر شوهر دارم که یکی از اونها خیلی رک هستش توو جواب دادن اصلا کم نمیاره این باعث شده که من ازش واقعیتش بترسم چون من احساساتیم زود ناراحت میشم
توو خونشون همه ی کارها طبق نظر ایشون انجام میگیره آشپزی و خونه داریش خوبه واسه همین به کارای بقیه خیلی دقت داره ومن هم خییلی استرس میگیرم غصه میخورم که چون تازه عروسم و طبیعتاً خیلی از کارهارو بلد نیستم ایشون رو که میبینم هول میشم خییلی باهاش راحت نیستم احساس میکنم پیشش خیلی کمم لطفاً راهنماییم کنین چیکار کنم باید چجوری رفتار کنم
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇮🇷
e84.mp3
زمان:
حجم:
8.27M
#خواهر_شوهر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
✍️#داستان پندآموز
🔸دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را بهطرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پولش.»
بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی، میتونی یک مشت شکلات بهعنوان جایزه برداری.» ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد!
مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلاتها خجالت میکشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار.»
❤️🍃دخترک پاسخ داد: «عمو! نمیخوام خودم شکلاتها را بردارم، میشه شما بهم بدین؟»
بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی میکنه؟»
دخترک با خندهای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!»
خیلی از ما آدم بزرگها، حواسمان به اندازهی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدمها و وابستگیهای اطرافشان بزرگتر است.!.
💕💚💕
کانال حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🔴اشتباه زندگی نکن !🔴
ﺁﺩمهای ﺯﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﮔﻞ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭند
ﻭ اموات ﺑﻪ ﻓﺎﺗﺤﻪ...!
ﻭﻟﯽ ﻣﺎ همیشه ﺑﺮﻋﮑﺲ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ !
ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ﻭ
ﮔﻞ بارانشان میکنیم ....
ﻭﻟﯽ گاهی چه ﺭﺍﺣﺖ
ﻓﺎﺗﺤﻪ حضور اطرافیانمان را ﻣﯿﺨﻮاﻧﯿﻢ !
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ
ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ یک شکوفه است ...
کانال حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشقانه زندگی علامه طباطبایی
─┅═ೋ❅🍀❅ೋ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1545797796C3b82ad42dc
Nashre Hadi Ba Hamkarie Madrese Taali Taghdim Mikonad15 Mostanade Soti Shonood.mp3
زمان:
حجم:
18.32M
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣جلسه پانزدهم
* از بچگی عاشق این بودم که فرشته ها را ببینم.
* دوست داشتم شیاطین را نیز ببینم
* فهمیدم که نباید با شیطان صحبت می کردم
* سه واقعه از آینده دیدم
* همه کشورها تسلیم آمریکا بودند به غیر از چندتا
* خبر عجیبی که مطابق با رویای من بود
* پیمان صلحی که به نفع اسرائیل بود
* حجم عظیمی از آب که حیوانات را با خود آورد
* آب رودخانه به آسمان رفت وحیوانات پخش در خانه ها شدند
* بیماری که حیوانات را وحشی می کرد
* مریضی حیوانات به انسان ها سرایت کرد
* چرخه طبیعت، بهم ریخت
* دیدم جنگی در ایران روی می داد
* مردم کاملا بی خیال نسبت به جنگ
* هیچ کس به حرفم گوش نمی داد
* افرادی که احمقانه دلسوزی می کردند
* عاقبت آن چهار نفر
* هر کدام از واقعه ها بطنی داشت
* حیواناتی که در خانه ها یافت می شود
* عالم میکروب ها
* ویروس های حیوانی، که در انسان ها جواب می دهد
* چه طور فهمیدم که همسرم از دنیا می رود
* انقطاعی که نشان از مرگ داشت
⏰ مدت زمان:۴۴:۴۵
📆1401/03/19
#آمریکا
#اسرائیل
#ویروس
❗️ برای دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=6561
🔔 @Aminikhaah_Media
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
11.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 دعااز مادر
دعا از مادر، عنایت از حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام
کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5