eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۵۱ من ۲۲ سالم بود، آقامون ۲۴ ساله، که باهم ازدواج کردیم. از همون روز خواستگاری مهر خودشون و خانوادشون تو دل خانوادم نشست نامزد کردیم💍😍 ملاک من برای ازدواج این بود که همسرم ایمان داشته باشن و به حلال و حرام توجه کنن و اخلاق خوبی داشته باشن، که خداروشکر همسری با همه این ویژگی ها نصیبم شد. 😍 ما همشهری نبودیم و کار شوهرم هم یه شهر دیگه بود واسه همین تصمیم گرفتیم زودتر بریم خونه خودمون...ما از اول بنای شروع زندگی مشترک رو گذاشتیم بر ساده زیستی😎 موقع نامزدی یه انگشتر ظریف و سبک برداشتم و موقع عقدمون هم همینطور🤗واسه خرید عقدمون فقط دوسه تا مورد که نیاز داشتم رو خریدم...میگفتم چرا چیزی که دارم و فعلا بهش نیاز ندادم رو باید بخرم. من تو زمان مجردیم با خدای خودم عهد کرده بودم که اگه یکی رو تو مسیر زندگیم قرار بده که باعث رشد و کمالم بشه، منم مهریه مو ۱۴سکه قرار میدم💑 وقتی شوهرم ازم پرسیدن چرا ۱۴سکه؟ گفتم میخوام نگاه خدا و ۱۴معصوم به زندگیمون باشه😍 یه جورایی با خدای خودم معامله کردم. هروقت با خداجونم حرف میزنم و باهاش درد و دل می‌کنم، یاد همین میوفتم و واقعا نگاه خدا به زندگیمو تو تک تک مراحل حس میکنم.😌 من پدرم پول زیادی داشت ولی هیچ وسیله ای برا جهازم من نخرید، من فقط میخواستم پدرم بهم احترام بذاره و منو به بازار ببره، خودمم اهل ولخرجی و چشم و هم چشمی نبودم که بخوام دست رو هر وسیله ای بذارم😥 تا روزای آخری که ما دیگه می‌خواستیم وسایلامونو ببریم شهر محل زندگیمون هیچ چیزی نخرید و حتی بعدش😔 اون موقع واقعا من اذیت شدم و کارم شده بود گریه... ولی با حمایتای شوهرم و دلگرمی هاش الان بعد یکسال دیگه اون غم و ناراحتی برام تموم شده و فقط گوشه ذهنم هست. این رو نمیخواستم تعریف کنم ولی هدف داشتم. من تو اون شرایط به خدا گفتم خدایا بابام اول شروع زندگیمون هیچی کمک نکرد، خودت همه چی رو برامون جفت و جور کن... خلاصه که ما بعد از ۳ماه رفتیم زیر یه سقف و زندگی عاشقانمون رو شروع کردیم😍 همسرم با وام ازدواج خودشون وسیله ها خریدن و با وام ازدواج من تو بورس و رمز ارز فعالیت میکردن...من مخالف بودم چون تو این موارد ریسک پذیر نبودم، ولی همسرم اهل ریسک و وام من توی رمز ارز بود و طی یکی دوشب همه اش ضرر و فقط۴۰میلیون موند برامون...(من حتی اگه نظرمم مخالف باشه با همسرم ولی باز اون ولایت پذیری رو از همسرم دارم و حرف همسرم برام اهمیت داره) اون موقع تصمیم گرفته بودیم ماشین بخریم ولی پولی برای ماشین برامون نموند😔چون باید واسه مسکن ملی ثبت نام میکردیم و ۴۰میلیون میدادیم برای آورده اولیه...حالا با همون بودجه مالیمون رو وامی که دولت برای ساخت خونه میداد برنامه می‌ریختیم که بجای اینکه خونه آماده بگیریم، خونه رو خودمون بسازیم🤣(یعنی یه امید عجیبی داشتیم) البته من ته دلم همیشه میگفتم نه، یعنی می‌ترسیدم که تو ساختن خونه بمونیم و پول دیر دستمون بیاد تازه استرس هاشم هست... خواست خدا بود که چند ماه طول کشید و ما واسه ساخت خونه وقت نکرده بودیم که اقدامی انجام بدیم و یه بار دوست شوهرم گفته بود که برو از جاهای ارزونتر یه خونه بخر... یه وام سنگین تر بردار و به جای اینکه خونه بسازی، یه خونه ارزونتر بخر... من که این حرفو از زبون شوهرم شنیدم حرفشونو تایید کردم و گفتم خیلی بهتره و رفتیم چندتا خونه دیدیم... یه وام سنگین برداشتیم و یه خونه که به بودجمون می‌خورد رو خریدیم با هزار تا سختی ولی ارزش داشت😍 چون بالاخره یه خونه ای داریم برای خودمون🏡 قشنگیش برام اینجاس که دقیقا وقتی سالگرد ازدواجمون رسیده بود داشت جور می‌شد که خونه بخریم و این بهترین هدیه اولین سالگرد ازدواجون از خدا جونم بود😍 و قشنگتر از اون، این بود که ما از همون موقع ها نیت کرده بودیم که پدر و مادر هم بشیم😍 و من این خونه خریدنمون رو بخاطر این نیت هم میدونم. خانواده همسرم خیلی کمک کردن تو خرید خونه ...خدا به مالشون برکت بده. من توصیه ام به همه دخترایی که قصد ازدواج دارن اینه که سخت نگیرن تو مواردی مثل عروسی و این جور چیزها... من حتی آتلیه هم رفتم عکس گرفتم ولی یه جوری برنامه ریزی کردم‌ که خیلی قیمتش مناسب بود. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
شوهرم می‌گه از بس غذای برنجی و تکراری خوردیم خسته شدیم چرا غذای متنوع و جدید درست نمی کنی🤔🤔 پیداش کردم😍😍 خودشه 😍این کانال👇👇برای غذاهای جدید و خوشمزه عالیه😍😋 دیگه از چی بپزم چی بپزم ها راحت شدم 😄😍👇👇🍔🥗🍕🍝🌯🥙🥘 https://eitaa.com/joinchat/3287744672C0dcc22f9b7
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👓 دلتنگی‌ دختر شهید امنیت موقع یاد گرفتن کلمه «بابا»‌ در کلاس درس ❗️ حلما کرم پور فرزند شهید پرویز کرم پور قاتل این شهید به نام محمد قبادلو بجز اعتراف رسمی بر قتل عمد، شهود نیز به جرمش شهادت دادند ولی در عین حال مادرش برای فشار به جمهوری اسلامی کلی ویدیو پر کرده که برای چی حکم اعدام دادید! هنوز که حکمش نیامده ولی خودتان فهمیدید این موارد غیر از اعدام نیست و مطمئنا فشارهایتان هم‌ به هیچ‌ نتیجه‌ای نخواهد رسید! فقط بیینید چه کسانی رو دارن تطهیر میکنن .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
💗زندگی بانوی بهشتی
👓 دلتنگی‌ دختر شهید امنیت موقع یاد گرفتن کلمه «بابا»‌ در کلاس درس ❗️ حلما کرم پور فرزند شهید پرویز
ظاهرا فرید کرمپور که تو اغتشاشات توسط محمد قبادلو به شهادت رسید مجرد بوده و این کلیپ حلما کرمپور فرزند شهید پرویز کرم پور بود که دو سال پیش به شهادت رسید. 💢 شهید پرویز کرمپور فرزند نوروز متولد 1364/01/02 تاریخ شهادت : 1399/06/06 محل شهادت : تهران شهید مدافع وطن پرویز کرمپور مأمور کلانتری 124 قلهک هنگام اجرای حکم دادگستری در مورخ 1399/6/3 برای پیشگیری از خودکشی مجرم که اقدام به خودسوزی نموده بود، دچار سوختگی شدید گردید. پس از این حادثه در بیمارستان تحت درمان بود لیکن به علت شدت جراحات در صبح روز جمعه مورخ 1399/6/6 به یاران شهیدش پیوست.
✍️ 👈وعده گاه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با شخصی قرار گذاشتند که یکدیگر را در مکانی معینی، کنار سنگی ملاقات نمایند. رسول اکرم، زودتر از موعد مقرر در محل حاضر شده و کنار سنگ توقف کردند و منتظر آمدن آن فرد شدند. زمان مقرر فرا رسید، اما آن مرد نیامد. چند ساعت گذشت. خورشید به وسط آسمان رسید و گرمای سوزان آن به بدن مبارک رسول خدا آزار رسانید. عده ای از اصحاب، پیامبر را در آن حالت دیده و عرض کردند که از اینجا حرکت بفرمائید زیرا آفتاب بسیار سوزان است. پیامبر در جواب ایشان فرمود: نمی توانم به جای دیگری بروم. چون در اینجا با کسی قرار گذاشته ام.» چند ساعت دیگر گذشت تا بالاخره آن مرد رسید. حضرت به او فرمود: «اگر نیامده بودی از اینجا حرکت نمی کردم تا مرگم فرا می رسید. 📕گناهان کبیره - جلد اول - صفحه 434 @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 حرفی که یا خیلی‌ها نشنیده‌اند یا جدی نمی‌گیرند !! ⭕️ دقیقا ما داریم چه کار می‌کنیم ؟؟؟ 🔰 .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
سلام به همگی .لحظاتتون نورانی. میخواستم به اون خانم ۲۱ ساله که راهنمایی خواستند بگم.برای بهتر شدن رابطه عاطفی تون به چند نکته دقت کنید اینکه وجود خودتون رو منحصربه فرد وارزشمند حساب کنید. یعنی وابستگی به همسر رو تعدیل کنید.مردها زنهای وابسته وآویزون خوشایندشون نیست کمی مستقلانه رفتار کنید به خودتون تلقین کنید دلم از محبت خالقم سرشار هست..همین بس که خدارو تو لحظاتم دارم..بارها دست محبت آمیز خداوند رو تو زندگیم لمس کردم. ناخودآگاه میبنید به شما توجهش بیشتر میشه.من خودم دو سال هست که روی رشد معنوی خودم با حفظ قرآن و کلاس مجازی خودسازی ثروت ایمان کار میکنم.وبه جرات میگم که علاقه و ابراز محبت همسرم خیلی از قبل بهتر شده..یه مدت به جای تمرکز به اینکه چرا محبت نمیکنه به این فکر کنید چطور میتونم آرامش کامل همسرم رو تامین کنم مردها صدرصد به خونه ای تمایل دارند که آرامش توش هست.. بگیدچطورانتظاراتش رو بهتر برآورده کنم.معمولا بعد شش ماه یا یکسال طبیعی هست که مشغله و گرفتاریها نمیذارند مثل روزای اول زندگی پرشور و هیجانی باشید. مسلما با گلایه کردن این مشکل حل نمیشه. میتونید تو یه زمان مناسب🌷 اول ابراز محبت،دوم اقتداردادن به همسر،سوم👈خواسته تون رامطرح کنید. مثلا بگید شما بسیار مرد مسولیت پذیر خوش اخلاقی هستید اما من دوست دارم مثل قبلا ابراز محبت کنید.ونذاری رابطه ما سرد بشه. ⭕️ یکی از ابزارهای شیطان برای به دام انداختن خانم ها اینه که میگه تو که همسرت بهت محبت نمیکنه پس حق داری این محبت رو از مردان دیگه به دست بیاری!😈 ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ @menoeslami ╰اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇 ‍‌‌https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سلام خانمی که خارش موی سرگرفتین،عزیز جان احتمالا شپش باشه تخم های ریز سفید رنگ هست،به پزشک مراجعه کنید هم خودتون هم دخترتون تا بدتر نشده،ان شاءالله که درمان بشه زود ⭕️ یکی از ابزارهای شیطان برای به دام انداختن خانم ها اینه که میگه تو که همسرت بهت محبت نمیکنه پس حق داری این محبت رو از مردان دیگه به دست بیاری!😈 ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ @menoeslami ╰اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇 ‍‌‌https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗زندگی بانوی بهشتی
🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود ۹ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ چشمان فرزند ➖ نکات جالبی را از زندگی خودم، در همان لحظات و در
🥀ـ﷽ـ🥀 ۱۰ پدر ◽️ پس از چند ساعت خواب یا بیهوشی، دوباره به کما رفتم. بار دیگر روح آزاد شد و تجربه ای منحصر به فرد ایجاد شد! این را کاملا متوجه می شدم. ◽️ این حالت با خواب یا توهم کاملا تفاوت داشت. چون درد من برطرف شده و روح من کاملا آزاد می شد و در بیمارستان و بیرون از آن، به هرکجا اراده می کردم سفر می کرد. ◻️ پدرم آدم خوب و مهربانی بود. وقتی مادرم همراه با برخی فرزندانش به تهران آمد، او در شیراز پیش من ماند و با همسر دومشان، در یکی از روستاهای استان فارس زندگی می کرد. لذا کمتر با ایشان ارتباط داشتیم و کمتر از وجود او بهره می بردیم. شنیدم در همان روستا مسئولیتهای مختلفی را برعهده گرفته. ◽️ پدرم به دلیل ارادت قلبی به مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) منزل خود را غدیریه کرده بود. هرسال مراسم بزرگی برای عید غدیر برگزار می کرد. بارها نیز از من دعوت کرده بود و هربار به دلیلی نتوانستم در مراسم ایشان شرکت کنم. ◽️ در همان وضعیت، احساس دلتنگی عجیبی برای پدرم به من دست داد. دوست داشتم پس از مدتها ایشان را ببینم. یکباره دیدم که در یک جاده آسفالته خلوت ایستاده ام. من از فاصله ای حدود ده متری زمین، در هوا حرکت می کردم. شاید به حساب دنیا، یکی دو ساعت مسیر را طی کردم. مسیر کاملا خلوت و اطرافم بیابان بود. من در این جاده این قدر جلو رفتم تا به یک آبادی رسیدم! چندین منزل روستایی در آنجا قرار داشت. مستقیم به سمت آخرین منزل در انتهای خیابان روستا رفتم. در خانه سبز بود و مشخص بود تازه رنگ شده. وارد خانه شدم. پدرم نشسته بود و با همسرش صحبت می کرد. حرف از بلوک های سیمانی می زد که برای دیوار خانه یا بلوار روستا تهیه کرده بود. می گفت: فردا باید زودتر بروم و این بلوکها را در جای خودش قرار دهم تا معمار، کار ساخت را شروع کند. نگاهی به بیرون انداختم. دیدم تعداد زیادی بلوک سیمانی کنار خیابان روی هم است. با خودم گفتم: برای پدرم سخت است که این همه بلوک را جابه جا کند. تصمیم گرفتم به پدرم کمک کنم. اما یکباره دیدم که در بیمارستان هستم. 🖌 ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59