eitaa logo
طلبه نگاشت
242 دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
0 فایل
یاداشت های محمد صالحی طلبه عصر انقلاب و ﴿ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ ﴾ @Alizaki69
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌خواهی راه حسین‌بن علی را بروی؟! اشتباه می‌کنی... از یک جایی به آن‌ور شیعه برای خودش سروشکلی پیدا کرد. طول کشید اما شیعه آرام آرام فهمید که شیعه است. فهمید امام دارد‌. امامَش دشمن دارد. فهمید همراه با امامَش باید مبارزه کند یا هرچی. اما چطور فهمید؟! با خونِ جِگر؛ با اشتباهات مدامَش. جالب است یا شاید هم تلخ باشد که شیعه به ظن خودش و به تاسی از اباعبدالله (علیه السلام) بارها و بارها کاری کرد که امامَش آن را نمیخواست و عملا فقط خودش را به کشتن داد. اشتباه کرد، دست امامش را خط زد. پروژه ولیّ را خراب می‌کرد. "و كَأَيِّن مِن نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِيّونَ كَثِير" شاید دلیل "معیت" با امام همین باشد که تو در دنیای فانتزی خودت سیر نکنی. دنبال برنامه خودت نباشی. دنبال ماموریت شخصی خودت یا حتی علاقه‌ خودت نباشی. در معیت و همراهی با امامت باشی. مثلا قبل از انقلاب امام با شاه مبارزه می‌کرد اما یک عده با بهائی‌ها مبارزه می‌کردند. نقشه امام را درک نمی کردند. اینطور همراه امام هم نمی شدند و جزو مردان الهی و رِبّی با امام هم حساب نمی شدند. خب حالا که چی؟! خب ما امام داریم. باید نقشه کلانش را بدانیم، باید طرح کلی و کلان او را بدانیم تا بتوانیم جای خودمان را پیدا کنیم و نهایتا بتوانیم کمکش کنیم. باید نقشه آقا را برای ایران و کل منطقه بدانیم. به نظرم اینکه مثلا آقا می‌گوید موفقیت پزشکیان و دولتَش موفقیت همه‌ست بعد ما دنبال قاتل بروسلی می‌گردیم تا تخریبش کنیم. اینکه آقا مدام بگوید مسئولین نظام را تخریب نکنید بعد ما کار خودمان را بکنیم یا حتی اگر خطایی از آن ها دیدیم، نخ را بکنیم ریسمون یا اینکه "آقا" را مجبور کنیم تا مثلا بیاید پشت تیریبون و از این بگوید که: آنچه که درست بود در "وقت خودش" انجام گرفت. به نظرم خیلی وقت ها ریشه در عدم آگاهی ما از همان نقشه و طرح کلی و کلان دارد. آقا در موقعیت های مختلف و بارها طرحش را توضیح داده و با مردم درمیان گذاشته. به نظرم بیشتر باید گفتوگو کنیم و آقا را بیشتر بخوانیم و به آن فکر کنیم. https://eitaa.com/talabenegasht
با علی و سید از بشاگرد می‌آمدیم. توی راه بحث این بود که ما در اسلام پس انداز داریم یا نه. علی و سید یک‌طرف بودند. آن‌ها می‌گفتند باید اگر اضافه داری در راه خدا بدهی برود. می‌گفتند پس‌انداز خلاف توکل و حسن‌ِظن به خداست و در کل با روح شریعت سازگار نیست. البته مثالشان هم چیزی بود شبیه همین پس‌اندازها و وسایل و طلا خریدن از ابتدای تولد برای جهیزیه و این‌ها... من هم مخالفت چندانی نداشتم. اما می‌گفتم بدون پس انداز چطور می‌شود ماشین خرید، خانه خرید یا حتی این‌ها را ارتقا داد؛ یا اینکه "إعمل لِدُنیاک کأنك تَعيش أبدا". علی هم آنطرف‌َش را می‌گفت که "كأنك تموت غَدا" خیلی هم البته بحث داغی نبود. من حالا هم جمع بندی ندارم. البته قرائن و شواهد در قرآن انگار حرف سید و علی را بیشتر تایید می‌کند. همین "جاهدوا باموالهم"ها و "یجاهدون بالموالهم"ها، همین مفهوم "تکاثر" در سوره تکاثر یا "ألذی جَمعَ مالَه و عَدده" که شاید نزدیک‌تر هم باشد به همین معنای پس‌انداز؛ که خدا هم توبیخ می‌کند. ضمن آنکه قرآن در بستر اجتماعی نازل شده، و انگار این آیات ظهور بیشتری در همین معنا دارد و اینطور به ذائقه زنده قرآن بیشتر می‌آید. راستَش گفتنَش برایم سخت است اما گفته‌اند صدقه واجب را آشکار کنید [صدقه واجب مثل خمس یا زکات] حالا هم که آقا کمک به مردم و رزمندگان لبنان را فرض کرده‌، من بیست، سی تومنی را گذاشته بودم کنار. خیلی هم کار خاصی با آن نداشتم، واقعا هم هیچوقت فکر نمی‌کردم آن پول برای "من" است. اما خب گذاشته بودمش کنار برای سفر زیارتی‌‌، مشهدی، کربلایی، چیزی. برای اینکه اگر دوستی مخصوصا دوستان هم‌جبهه قرضی می‌خواستند، برای اینکه ماشین که حالا به خرج افتاده و انگار من بدهکارَش هستم که هر ماه می‌آید سراغم، برای اینکه یکی‌َم را بکنم دوتا یا یه‌قرون یه‌قرون جمع کنم تا ماشین را عوض‌ کنم یا هرچی... اما هر چه بود. اسمَش پس‌انداز بود و نیاز جبهه حتما بیشتر از نیاز من است؛ که ریختم به حساب مقاومت به امید اینکه شاید من هم شریک در آن گلوگه‌ای باشم که پرت می‌شود سمت سینه یک اسرائیلی‌ِ کثیف. یا پول قندی باشد روی میز موکبی کنار حرم عقیله بنی هاشم؛ که مهاجرین لبنانی با چای‌شان نوش جان کنند. احساس هم نمی‌کنم مجاهدتی کرده‌ام یا زندگی‌َم حالا به تکلُف می‌افتد. مادرِ فاطمه هم یکی از النگوهایَ‌ش را تقدیم جبهه کرد... از خدا میخواهم که کم مارا در راه خودش زیاد کند... https://eitaa.com/talabenegasht
كان لِعَلي قميص من غزل فاطمة يتقي به نفسه في الحروب... علی‌علیه السلام پیراهنی داشت؛ که همسرش فاطمه‌ سلام‌الله‌ علیها برایش بافته بود، و آن‌را به عنوانِ حرز در جنگ‌ها بر تن میکرد... بحارالانوار،جلد۳۹،صفحه۵۴ https://eitaa.com/talabenegasht
هدایت شده از نشریه خط
🌳 درخت زیتون ✍ محمد صالحی 1️⃣ ام زينب لباس یکسره نخی قرمزرنگی پوشیده بود و با یک دست پیازها را سرخ می‌کرد و دست دیگرش رها بود. عماد همان طور که ژاکتش را به تن می‌کرد و آماده بیرون رفتن می‌شد، دلش نیامد بدون سربه‌سر مادر گذاشتن خانه را ترک کند. جلو رفت و به شانه چپ مادر زد. مادر که از سمت چپ چرخید تا پشتش را نگاه کند، عماد از سمت راست مادر شروع کرد به تندوتند پیاز داغهایی که قبلاً سرخ شده بود و کنار دست راستش گذاشته بود را خوردن و خندیدن. مادر چهره‌اش را در هم کشید و با قاشق چوبی زد روی دست عماد. قاشق از جنس درخت سرو بود. عماد که می‌خواست دستش را بکشد، تیزی لبه کابینت دستش را خراشاند. ام زینب دلش آتش گرفت فوری با دو دستش دستهای بزرگ و مردانه عماد را گرفت و بوسید. عماد با دست دیگرش سر مادر را به سینه گرفت. عماد همان طور که سر مادر را به سینه داشت گفت: چیزی نشد. مادرگفت: چقدر جای من اینجا خوبه. بعد گفت: باقالابالدهن درست میکنم؛ دیر نیا. 2️⃣ ام زینب دیگر هیچ وقت باقالابالدهن درست نمی‌کند. هیچ وقت دیگر از آن قاشق چوبی استفاده نمی‌کند؛ حتی دیگر خیلی غذا هم درست نمی‌کند؛ اما ظهرها همیشه منتظر است تا عماد وارد خانه شود. درخت زیتون، هر سال جوانه می‌زند؛ اما دیگر ثمر نمی‌دهد. 3️⃣ مادر چسبیده به قبر و نای گریه هم ندارد. سرباز اما کلاه آهنی بر سر دارد. دو سرباز زن هم به جان دستهای ام زینب افتاده‌اند. دلش خسته و چشمش دریای سرخ است. 4️⃣ مادر کنار قبر با صدایی که ندارد می‌گوید فقط اجازه دهید همین‌جا بمیرم. 💻 تهیه نشریه: 👈 فروشگاه خانه طلاب جوان 👉 ┈┄┅═✾ خــــــــــــــــــط ✾═┅┄┈
14.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا سوریه این‌قدر برای مقاومت و دشمنانَش مهم است. یا کجایید ای شهیدان خدایی... https://eitaa.com/talabenegasht
19.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برایم آبرودار آبرویی دست‌وپا کرده... https://eitaa.com/talabenegasht
آیت الله خامنه‌ای در دیدار با خانواده مرحوم حاج عبدالله والی: " شما بدانید، اینجور کارهای بی‌سروصدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست میکند، بلکه در کل بنای جمهوری اسلامی اثر میگذارد، مثل سیمانی است که در یک بنایی تزریق کنند و آنرا مستحکم کنند. با انجام اینجور کارهای مخلصانه، بنای جمهوری اسلامی مستحکم میشود بدون اینکه کسی بفهمد. یعنی وقتی در گوشه و کنار کشور، در بین مردم، کسانی هستند که کار را برای خدا میکنند، کار را مخلصانه انجام میدهند، دنبال هیاهو و جلب نظر این و تحسین آن نیستند، یکی از خواصش این است که اصلاً خود این، بنا را مستحکم میکند، مثل روحی که در یک کالبدی بدمند. بنابراین، این کارهای شماها اینجور ارزش دارد" https://eitaa.com/talabenegasht