eitaa logo
طلبه نگاشت
242 دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
0 فایل
یاداشت های محمد صالحی طلبه عصر انقلاب و ﴿ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ ﴾ @Alizaki69
مشاهده در ایتا
دانلود
من به آن شب و آن جواب خیلی فکر می‌کنم. به شب نُهم محرم و جواب حسین بن علی علیه‌السلام... آن شب که سایه او هنوز روی سر زینب سلام الله علیها بود. حسین شروع می‌کند شمشیرش را تیز کردن و زیر لب این شعر را خواندن: یا دَهر افٍ لکَ من خلیلی... زینب "س" بی‌تاب می‌شود که این‌ها چیست که می‌خوانی؟! جواب حسین "ع" این است که عزیزِ برادر! مگر رسول خدا نبود؟! علی پدرمان نبود؟! زهرا مادرمان نبود؟! همه رفتند... خودم را می‌گویم. اما راستَش من اصلا تصویر نداشتم. من اصلا تصویر نداشتم یک روز باشد که من باشم و سید نباشد. ما با سید بزرگ شده بودیم. با آن صدا و لحن قاطعَش. با آن چهره مصمم و جدی‌َش. با زنگ صدای‌َش که برایمان "لبیک یا حسین را معنا" می‌کرد. با خطابه‌های بلیغ و بدون لکنتَ‌ش که تنها کافی بود تا اراده کند و آدرنالین را تزریق کند توی رگ‌هایمان. با آن پوزخند همیشگی روی لبش که اسرائیلی‌ها را دیوانه کرده بود. سید همیشه بود. آن جلو جلوها، در دل دشمن. سید کاری کرده بود که اصلا یادمان رفته بود وسط جنگیم. خیالمان راحت بود که او هست و خودش یک‌تنه همه چیز را بار می‌زند. جهاد را، فرماندهی را، تبیین را. من اصلا تصویر نداشتم که یک روز باشم و سید نباشد. دیگر آن صدا را نخواهیم شنید. دیگر آن هیجان وقت سخنرانی‌های‌َش را تجربه نخواهیم کرد. یا آن جنگ روانی و وَر رفتن با صهیونیست‌هارا. اما نگاه که می‌کنم هدف سید هست. آرمان‌هایش زنده‌تر از همیشه، هستند. دشمن نیمه جانَش هنوز نفس می‌کشد؛ اما حزب الله و مقاومت در اوج پرواز می‌کنند. الحمدلله... سید جان دوستت داریم. سلام مارا به مادرت زهرا سلام الله علیها برسان... https://eitaa.com/talabenegasht
1.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️از همان اول، از اولین تصاویری که از سید در ذهن دارم، آن‌هایی که معمولا دریایی از شیعیان لبنانی روبروی سید، به صحبت‌های‌َش گوش می‌دادند یا سید در اجتماعی، یا مراسمی شرکت می‌کرد، چیزی شبیه مجلس آزادی سمیر قنطار. "او" بود. همیشه و در هر تصویری از سید نگاهم به "او" هم کشیده می‌شد؛ و من واقعا به "او" فکر می‌کردم. به اینکه اسم و رسمش چیست، چرا و چطور شده که حزب الله یا خود سید "او" را انتخاب کرده‌اند، یا اینکه از کی قرار شده که "او" محافظ سید باشد یا خیلی چیزهای دیگر... در این فیلم "او" مشغول آخرین ماموریتش است؛ حفاظت فیزیکی از سید. همانی را می‌گویم که دست مجروح و مصنوعی احتمالا یک جانباز لبنانی را روی سر می‌گذارد. ▪️این لحظه را که دیدم یاد حکایت سعدی افتادم که در آن گِلی همنشین گُلی شده و کمال همنشین در "او" اثر کرده... https://eitaa.com/talabenegasht
Music Editorأغلی الناس.mp3
زمان: حجم: 3.24M
ای که ما را بیدار کرده‌ای خودت چگونه میخوابی؟! در سوگ شه‌ید سی‌د حس‌ن نص‌ر الله https://eitaa.com/talabenegasht
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاید خلاصه آنچه در عمق و جان یمن در جریان است را بتوان در ثانیه ۲۲ این ویدئو و در میان کلمات این شیعه علی‌بن‌ابی طالب علیه‌السلام یافت. آنجا که با صراحت و بدون لکنت و لرزش صدا و با ته‌‌لبخندی می‌گوید: " نه! ما از آمریکا نمی‌ترسیم، ما از "خدا" می‌ترسیم" https://eitaa.com/talabenegasht
23.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیسی‌بن مریم به حواریون خود فرمود: "مرا به شما حاجتی است" حواریون از آن سوال کردند. عیسی از جای خود حرکت کرد و پای حواریون را شستشو داد. عرض کردند: یا روح الله! ما سزاوارتریم که پای شما را بشوییم! فرمود: "سزاوارترین مردم به خدمت کردن، عالِم است. این کار را کردم که تواضع کرده باشم، شما هم تواضع را فراگیرید و بعد از من در بین مردم فروتنی کنید آن طور که من کردم" استان هرمزگان _ شهرستان بشاگرد نوروز ۱۴۰۴ https://eitaa.com/talabenegasht
نهضت زنده‌ است، چون هنوز شهید می‌‌ دهد... https://eitaa.com/talabenegasht
{ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ } و { وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ } قرآن آسیه همسر فرعون و مریم دختر عِمران را نمونه و الگویی برای همه‌ی مومنین معرفی می‌کند برای همه‌ نه فقط الگویی برای زن‌ها ... https://eitaa.com/talabenegasht
▪️خدا رحمتش کند با اینکه سنش بالا بود و اختلاف سنی ما کم هم نبود اما به من تازه جوان مدام تذکر می داد که به خودت برس به ظاهرت به لباس‌هایت به خط ریش و گردنت، وقتی هم که لباس تیره می خریدیم یا می پوشیدیم ناراحت می شد. دوست داشت ما لباس های روشن و حتی شاد بپوشیم. پدرم روی ظاهر ما حساس بود. خودش هم شیک می پوشید و مرتب بود. معمولا دو جفت کفش داشت قهوه ای و سیاه تا متناسب با لباسهایش ست کند همیشه هم واکس زده. نه اینکه لباس باز باشد و این‌ها اما معلوم بود که ظاهرش برایش اهمیت دارد. دوستانش و خودش می گفتند زمان جبهه هم با لباس های خاکی و بسیجی هم همین تعامل را داشت. ▪️حتما شنیده‌اید مسلمانان از جنگی بازمیگشتند که اتفاقا در آن جنگ پیروز هم شده بودند اما اولین مواجهه پیامبر (ص) با مسلمانان فاتح چیزی بود شبیه اینکه آفرین اما شما در جنگ و جهاد کوچکتر پیروز شدید! و بعد پیامبر (ص) فاتحان جنگ را متوجه همان حقیقت و آن باطن می‌کنند. متوجه جهاد اکبر. ▪️حالا یک سوال پیش می‌آید، اینکه چطوری؟! یعنی چطور می شود با نفسمان وارد جنگ شویم. مسیر جهاد اکبر یا روش آن چیست؟! حقیقتش این است که ظاهر آن روی دیگر سکه باطن است و این دوتا روی هم تاثیر مستقیم دارد. یعنی همان طور که باطن روی ظاهر تاثیر دارد همان طور هم ظاهر روی باطن موثر است. ظاهر مقدمه است. ظاهر نقطه عزیمت و آغاز است. انگار که ظاهر، درِ ورودی ساختمانی باشد که باید از آن داخل شد تا به حال و اتاق‌هایش رسید. یعنی اگر ما بخواهیم وارد دنیای عمیق و پیچیده جهاد اکبر و نفس بشویم، اول باید وارد در جهاد اصغر بشویم. جهاد اصغر درِ همان خانه‌ای ست که ما می خواهیم وارد حال و اتاقش بشویم. می خواهیم وارد باطنش بشویم. نه فقط جهاد همه چیز همین است. اگر ما بخواهیم به باطن و حقیقت شریعت هم برسیم باید به مناسک و ظواهر شریعت تن بدهیم. ▪️جهاد اصغر هم در هر دوره‌ای شکل های مختلفی به خودش می گیرد فقط این را بگویم که به نظرم تا وقتی فرمان عوض نشده جهاد اصلی باید همان جهاد تبیین باشد. می شود بعدها بیشتر در مورد آن گفتوگو کرد. جهاد تبیین فعلا تنها جهادی است که در نهایت به جهاد اصغر می رسد... https://eitaa.com/talabenegasht
ما با آقا الیاس رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آقا الیاس این‌ها بچه‌دار نمی‌شدند و شاید به همین خاطر، من را خیلی دوست داشتند. مدام با من شوخی می‌کردند که تو باید داماد ما بشوی. آقا الیاس همکار پدر بود و من فقط می‌دانستم که آن‌ها اهل روستا "فردو" هستند. یادم است توی یکی از مهمانی‌های خانوادگی حرف فردو شد و آنجا فهمیدم فردو بیشترین شهید را در بین روستاهای کشور داده و "آقا" هم چند سال قبل‌تَرش برای همین به روستایشان سفر کرده. بعدها که آمدیم قم با برادر آقا الیاس همسایه دیوار به دیوار شدیم. داداش دو قلوی آقا الیاس هم بچه محلمان است و برادر دیگرشان را هم من ندیدم. آقا الیاس نمی‌دانم یک پسردایی یا پسرعمه‌ای هم داشت که آن هم همکار پدرم بود و یک آشنایی دورادوری باهم داشتیم. همه‌گی آن‌ها البته توی یک چیز غیر از فردو با هم مشترک بودند. همه رزمنده و جانباز جبهه و جنگ. می‌خواهم بگویم ما فردو را خیلی قبل تر این ها به اسم و نام رزمنده و شهدایش می‌شناختیم. بعدها بود شاید زمان دانشگاه؛ که احمدی‌نژاد آمد و از مرکز هسته‌ای فردو نام برد و اسم فردو را انداخت سر زبان‌ها. خلاصه اینکه آقای ترامپ قمارباز. این بار را باخت دادی. چهارتا تیرو تخته زدن که کاری ندارد. ما هم یک طوری می‌زنیمتان که صدای سگ بدهید. اما ... اما آقای ترامپ فردو را زدی با علم و اراده و ایمان مردان فردویی، می‌خواهی چه کار کنی؟! https://eitaa.com/talabenegasht
پیروز شدیم پیروزی را در جنگ روایتهایی که دشمن به راه انداخته در ذهنمان، تبدیل به شکست نکنیم...دشمن همین حال تو را میخواهد. @hoseynie_ershad