eitaa logo
تنها علاج
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
892 ویدیو
412 فایل
"با امام حسین(ع) به همه جا می توان رسید" صفحه رسمی حجت‌الاسلام دکتر سیّد علی‌اصغر علوی https://virasty.com/tanhaelaj ارتباط با مدیر: @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 آنچه از اربعین آموختیم: 🔻دعوت حرکت از طعام تا نام موکب ها! 🔹این مسیر نورانی نجف کربلا سرشار از ظرفیت های قابل توجه و تامل است. کافی است یک بار حواسمان از طعام های موکب ها به نام های موکب ها هم جلب شود تا زیباییهای آسمانی تری از این مسیر ببینیم. اسامی این موکب ها دنیای تازه ای را برای ما خواهد گشود... اساسا این نگاه از زمین تا آسمان کار آموزه های دینی بود که به تعبیر روایات، انسانها را از "شتربانی" تا "شمس بانی" برای تعیین اوقات نماز اوج داد... @tanhaelaj
هدایت شده از Atabe
روز اول زیارت مجازی نجف اشرف
هدایت شده از Atabe
اربعین ٩۶ مهران-ورودی مرز عراق به یاد خستگی های مرز😔
هدایت شده از Atabe
هدایت شده از از هر دری سخنی
تازه‌امسال‌می تونیم‌درک‌کنیم ...💔✋🏻 چی‌کشیدی‌آقاجان🥀 🏴 @yadegaranir @alfavayedolkoronaieh🌱
هدایت شده از حلقه وصل
✅ پویش ملی خادم ارباب کیست برگزار می‌شود: 💢 هیچ چیز مانع خدمت نوجوانان اربعینی نمی‌شود 📌 پویش ملی خادم ارباب کیست ویژه نوجوانان و جوانان، با هدف ترویج فرهنگ یاری امام در زندگی در ایام اربعین حسینی برگزار می‌شود. http://hvasl.ir/news/234939 🆔 @hvasl_ir
هدایت شده از Atabe
از همان سفر اولی که مشرف شده بودم، عادت نداشتم با کسی به حرم بروم. هرچه سفر اِن‌اُمی‌ها اظهارلطف می‌کردند و زائرنوازی می‌فرمودن که بیا و باهم برویم حرم,این حقیر امتناع می‌کردم. و همیشه ترجیحم این بود که تنها، خدمت امام برسم. اما این‌بار گویا با بقیه‌ی دفعه‌ها فرق می‌کرد. دو سه تا از رفقا اصرار فراوان ,که بیا و باهم برویم حرم امیرالمومنین. من هم که دل نداشتم دلِ زائرآقا را بشکنم گفتم: ""، برویم . نجف باران شدیدی می‌بارید. با طهارت کامل! و خیس خیس,وارد حرم شدیم. ایام قبل از اربعین بود,جمعیت به قدری زیاد بود که کفشداری,وقتی آرم‌های متحدالشکل عتبه را بر چادرهایمان دید,هرچه ابرام کردیم که بزرگوار، کفش‌هایمان را جدا جدا تحویل بگیر، نگرفت که نگرفت. اینجا مقام "فاخلع نعلیک" بود. وارد خانه‌ی پدری شدیم. ...السلام علیک یا ساقی، من علیک السلام می‌خواهم. با دوستان تصمیم گرفتیم به صحن حضرت زهرا سلام‌الله برویم و زیارت‌نامه‌ای هدیه‌ای کنیم. آنجا عموما افراد,در حال "" هستند و آن صحن مبارک را مکانی برای استراحت می‌دانند. من به دوستان گفتم: درست است که "" اما اگر اجازه بدهید من بروم در گوشه‌ای از صحن، و خلوتی بگزینم. آن رو به رو را نشان دادم و گفتم آنجا می‌نشینم، فلان ساعت فلان مکان هم را ببینیم. جای شما خالی، خلوتی بر بدن زدیم و سر ساعت مقرر آمدم پیش دوستان... هرچه می‌گردم، در این جمعیت هرچه جست و جو می‌کنم! دوستان را پیدا نمی‌کنم. حالا مسئله اینجا بود که كُد کفشداری سه‌تایمان، دست یکی از آن دوستان بود!  به خودم گفتم خب مشکلی نیست که کفش ندارم، پابرهنه برمی‌گردم. عارفانه‌تر هم هست... . نگاهی به بیرون انداختم دیدم دُر نجف است که از آسمان می‌بارد و هنوز باران قطع نشده. قید عرفان را زدم و از رفتن منصرف شدم. در گوشه‌ای نشستم و برای مولا دَم گرفتم: در حرم گم شدم که می‌دیدم، بین دریای بی‌کران دریا/ریخت مضمون تازه در شعرم، صحن نو صحن حضرت زهرا. در همین حال و هوا بودم که دیدم کسی صدایم می‌کند، توسل به آقا جواب داده بود و دیدم سر و کله‌ی دوستان پیدا شده و گویا در جست‌وجوی این حقیر بودند! در بین ازدحام،عرض ادبی کردیم و به محل اسکان بازگشتیم. القصه؛ از من به شما وصیت؛ وقتی دسته‌جمعی به حرم مشرف می‌شوید، کفش‌هایتان را باهم ندهید کفش‌داری، خصوصا وقتی رحمت الهی از آسمان می‌بارد. روز اول
هدایت شده از Atabe
از خادم فرهنگی به شما نصیحت: گاهی پای دیگ چیزهایی می‌دهند که پایِ منبر نمی‌دهند! روز اول سفر