🌎 معنای صحیح جهاد تبیین و روشنگری
قسمت اول
همان طور که می دانید دو نوع جهاد داریم !
یکی جهاد اصغر و دیگری جهاد اکبر ...
در جهاد اصغر ، جنگ ما با دشمن خارجی است . در میدان نبرد با کافر حربی ، جای هیچ گونه صلح و سازشی وجود ندارد .
فرمان فرمان حمله است .
یک جهاد هم داریم به اسم جهاد اکبر !
این همان جهاد با نفس است .
یعنی در مقابل خواهش ها و خواسته های نفسانی که علیه حق شمشیر کشیده است بجنگیم .
یکی از شاخه های این جهاد نفس ، طریقه ارتباط با مردم است .
مردمی که هم صفات خوب در وجودشان نهفته است و هم صفات منفی و بد را به دوش می کشند .
نفس انسان یک طاغوتی دارد که بسیار مغرور و خودخواه و خودبین است .
هر کس که مطابق میل او نباشد را دوست نمی دارد و در مقابل او هر کاری برای به زمین زدن آن شخص انجام می دهد .
صفاتی مثل حسادت ، غیبت ، تهمت ، خیانت ، خشم و غضب ، درگیری و جدال همه از این قشر صفات منفی در وجود انسان است که در ارتباط با دیگر انسان ها ممکن است رخ بدهد .
اسلام این صفات را مانع زندگی اجتماعی و حقوق کامل و عدالت صحیح برای افراد جامعه می بیند .
انسان ها اگر خود سر و سلیقه ای از هر کس که خوششان نیامد رابطه اشان را با او قطع کنند یا با او به جنگ و جدال دربیایند که دیگر هیچ سنگی روی سنگ بند نخواهد شد .
عامل عدم ارتباط صحیح با مردم همین صفات منفی و طاغوت حیوانی در وجود آدمیزاد است .
اتفاقا جهاد این است که تو غرورت را خرد کنی ، تو شخصیت و اسم و رسمت را زیر پا بگذاری ، جهاد این است که تو بر دشمن درونیت غلبه کنی و در مقابل جسارت های طرف مقابلت آرام بگیری و کمتر عصبانی و خشمگین شوی .
جامعه جای دعوا و نزاع و جدال نیست .
جامعه میدان جنگ نیست !
هنر این است که تو در مقابل کسی قرار بگیری که بخواهد خشم تورا بیرون آورد اما تو با مهربانی و سکوت پاسخ او را بدهی ... .
پس جهاد نفس ، در نوع ارتباط با مردم به معنای توپ و تشر و طعنه و نزاع به یکدیگر نیست !
بلکه جهاد نفس در ارتباط گیری با مردم به معنای ، نادیده گرفتن خود و درک طرف مقابل و روابط گیری و تعامل صحیح با مردم است .
یعنی بر خلاف هوا و هوس نفسانیت با عقل و خواستگاه الهیت با مردم رابطه بر قرار کنید .
اما در بحث کلام رهبری که فرمودند مردم را روشن کنید ! یعنی به داخل جامعه بروید و با تعامل با مردم و ارتباط گیری صحیح آن حقیقت را برملا نمایید .
اصلا از کلام رهبر ، جنگ و توپ و تانک و عصبانیت و خشم و نفرت بیرون نمی آید .
مردم ما کافر حربی نیستند .
مردم ما انسان های پیرامون ما هستند که علاوه بر صفات خوب ، صفات بد هم به همراه دارند .
این بر خلاف خواستگاه الهی و ترویج و تبلیغ انبیا و اولیای خداوند است که بخواهیم با زور مردم را هدایت کنیم .
آنها همیشه با اخلاق و رفتار و سیره صحیح و نشان دادن حقیقت ، بدون جبر و اجبار مردم را هدایت می کردند .
اصلا هدایتگری همین است .
الان در آموزش و پرورش ، در حوزه های علمیه ، در دانشگاه ها ، در بحث تبلیغات همه متفق القول به این نتیجه رسیده اند که با زور و تهدید و نشان دادن اخلاق ناصحیح به طرف مقابل هیچ چیز درست نمی شود .
تنها با ورود به قلب هاست که می توان افراد را هدایت کرد .
و کلید ورود به قلب انسان ها هم ، همان مهر و محبت و نشان دادن انسانیت است .
درک متقابل مردم در نوع روابط اجتماعی گزینه بسیار پر اهمیتی است .
درک زمانه و اتفاقاتی از قبیل تحریم ها ، مشکلات اقتصادی ، نوع فرهنگ ها ، نوع تربیت و پدرو مادر ، شرایط و مکان زندگی فرد ، همه باعث میشود تا شما بیشتر و بهتر با طرف مقابلتان ارتباط بگیرید .
اصلا با او دوست می شوید با او رفاقت می کنید . احساس برادری و خواهری در وجودتان پیدا می شود .
اصلا هر گونه جنگ و ستیز و سرو صدا باشد باب قلب ها و گوش ها و چشم ها را در انسان می بندد ، شما با زور تنها به دنبال بیدار کردن خوی حیوانی طرف مقابتان می روید .
اصلا این شیوه از روش تربیتی و تبلیغی برای هدایت و ارشاد مردم صحیح نیست !
جنگ و جهاد شما با مردم نیست !
یادتان باشد جنگ و جهاد با خودتان است !
جنگ و جهاد با آن تاریکی و جهالتی هست که در قلب افراد نفوذ کرده است .
برای جنگیدن با این تاریکی باید از در مهرو محبت وارد شد و کم کم با ملایمت و آهستگی حقیقت را به روح و روان طرف مقابتان تزریق کنید و تاریکی ها را از نور اشباع کنید ... .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 معنای صحیح جهاد تبیین و روشنگری
قسمت دوم
اصلا تبیین و روشنگری بدون عشق و محبت و صفا معنا ندارد .
یادتان باشد تبیین و روشنگری به معنای وارد کردن افکارتان به زور در ذهن طرف مقابلتان نیست .
این اسمش تبیین نیست .
این اسمش جبر و اجبار است .
تبیین و روشنگری ، یعنی تو که راهت درست است و میدانی که حق با تواست و ترسی از هیچ چیز نداری ... لذا با آغوش باز حقایق را در مقابل چشمان طرف مقابلت پهن می کنی ...
اگر او خواست و دید حقیقت را با تو به سوال و پرسش بر می خیزد و تو به ارامی به سوالات او پاسخ می دهی ...
یا می پذیرد یا نمی پذیرد .
اگر پذیرفت فبهاالمراد شما پیروز شده اید .
اگر هم نپذیرفت باز هم فبهالمراد شما پیروز شدید .
چون شما به وظیفه دینیتان عمل کرده اید .
حقایق را روشن کرده اید .
و دیگر هدایت دست شما نیست !
هدایت دست خداوند است .
او که پیغمبر خدا بود نتوانست خیلی ها را هدایت کند شما که دیگر انتظاری ازتان نمی رود .
درد ما این است که فکر می کنیم هدایت دست ماست .
خیر ما مثل طبیب هستیم ، شفا دست خداوند است .
بخواهد شفا می دهد نخواهد نمی دهد .
بلکه اگر این شخص هدایت نشد و رفت در جامعه خلافی کرد بر ضد آرمان ها و ارزش های اسلامی ، آن وقت وظیفه مجریان قانون است که او را به زبان دیگری هدایت کنند .
این را گفتم تا بدانید زبان یک هدایت کننده با عشق و نرمی و محبت و بدون جبهه گیری و تعصب و تخریب است .
بله جامعه به آمرین و ناهیان عن المنکر ، ضابطین و مجریان قانون نیاز دارد .
اما صحبت این است که شما قصد تبلیغ و هدایت و تبیین و روشنگری دارید یا قصد ضبط و دستگیری و ارشاد به زبان دیگری را ؟
بله جامعه هم ضابط می خواهد هم هادی ...
اما چون رهبری امر به تبیین و روشنگری کرده است دلیل نمیشود منی که برای جنگ و حمله و ضبط و بست آموزش دیده شده ام الان به جهاد تبیین پا بگذارم .
نخیر روحیه جهاد تبیین کلا با جبهه و جنگ و توپ و تانک از زمین تا آسمان متفاوت است .
لذا این جهاد بر عهده کسانی هست که صلاحیت و روحیه فرهنگی دارند می باشد .
بر عهده کسانی هست که از اخلاق و رفتار ایده آل برخوردارند می باشد .
بر عهده کسانی هست که اسلام شناس و جامعه شناس واقعی هستند می باشد .
لذا داستان مثل این است که رهبری بگوید ما پلیس کم داریم و من روحانی بگویم پس من میروم پلیس بشوم !
خیر پلیس کم داریم اما روحیه من طلبه که با دین و فرهنگ و تعلیم و تربیت مردم سرکار دارم با پلیس متفاوت است .
پلیس کسی باید بشود که بتواند در مقابل خلافکار بایستد . جواب جبر را با زور بدهد ... .
البته جهاد تبیین هم شاخه هایی دارد و هر شاخه هم متخصصین به خود را دارد .
لذا شخص تا در خودش ظرفیت و معلوماتی ندیده است که نتواند اثر مثبت و درستی بگذارد نباید در این جایگاه داخل شود .
و امر رهبری خطاب به افراد خاص در جایگاه های مختلف بوده است .
اگر ما شرایطش را نداریم و در این جایگاه ورود کنیم مسلما هم به خودمان هم به دیگران و هم به اسلام ضربه نستقیم را خواهیم زد .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
9.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
من به فکر معجر تو
تو به فکر حنجر من😭
قبل از آمدن داعش شاید اینکه چرا و به چه دلیل اینگونه اهل بیت ما مورد شکنجه قرار گرفتند بر کسی زیاد ملموس نبود .
اما با امدن داعش این قوم افراطی تندرو کافر منافق ، خیلی حقایق را بر ما نشان دادند .
براستی چرا این جماعت منحرف این قدر به ظواهر اسلام می رسیدند اما از باطن اسلام بی خبر بودند ؟
چرا و به چه دلیل به اسم اسلام این خیانت ها با تندروی و افراط گرایی در حق مظلومان عالم اتفاق می افتاد ؟
جدن انگیزه آنها چه بود ؟
آیا به راستی آنها نمی دانستند و فقط جاهل بودند ، یا به قصد دنیا و اغراض دیگر اینگونه حقایق اسلام را کتمان می کردند و از اسلام ظاهری زشت و ترسناک می ساختند ؟
به راستی اهلبیت ما دقیقا با چه قوم منافقی که درظاهر اینقدر تندرو و افراطی بودند ولی در باطن کافر بودند به مبارزه بر می خواستند ؟
به راستی دشمنان اهل بیت ما دقیقا چه خصوصیاتی داشتند ؟
واقعا داعش دوباره داستان کربلا را زنده کرد ...
حالا فرض کنید ناموس حق دارترین حقدار ها و مظلوم ترین مظلوم ها اینگونه در چنگال و زندان این بیشرفان قرار گرفت😭
@tarighatezendegi
✨﷽✨
🔴آثار بعضی از گناهان
✍امام صادق عليه السلام:
♨️گناهى كه نعمت ها را تغيير مى دهد،
⇦•تجاوز به حقوق ديگران است.
♨️گناهى كه پشيمانى مى آورد،
⇦•قتل است.
♨️گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند،
⇦•ظلم است.
♨️گناهى که آبرو مى بَرد،
⇦•شرابخوارى است.
♨️گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد،
⇦•زناست.
♨️گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد،
⇦•قطع رابطه با خـــويـشان است.
♨️گناهى كه مانع استجابت دعامى شود و زندگى را تیره و تار می کند،
⇦•نافرمانى از پدر و مادر است.
📚علل الشرايع ، جلد ۲، صفحه ۵۸۴
❄️🌨☃🌨❄️
@tarighatezendegi
🌎 افتراق و ارتباط امر به معروف و نهی از منکر با جهاد تبیین و روشنگری
حقیقت این است که هر دو برای اسلام و جامعه اسلامی ضرورت دارد .
و هر دو از رواج فساد و تباهی در جامعه جلوگیری می کند .
اما یک فرق اساسی وجود دارد .
در جهاد تبیین ، شخص یا با اختیار و با پای خودش در کلاس تبیین شرکت می کند و یا اینکه خودش نمی آید اما وقتی استاد با عشق و علاقه برادری یا خواهری به سمت او می رود تا او را هدایت کند ، شخص پذیرای حقیقت می شود و آن را با آغوش جان می پذیرد .
اما در امر به معروف و نهی از منکر ، همان طور که می دانید امر و نهی به کار می رود دیگر در اینجا بحث آزاداندیشی وجود ندارد .
گویا شخص نه سر کلاس رفته است و نه اصلا هدایت پذیر است .
وقتی شخص در جامعه و در انظار عمومی ، مرتکب خلافی غیر شرعی و اسلامی می شود که این منکر سبب آسیب و تبلیغ سوء برای جامعه را داشته باشد، اینجاست که دیگر باید با امر و نهی با او برخورد کرد .
البته که نهی از منکر هم مراتب دارد ، گاهی یک سکوت و یک نگاه انکار کننده شخص را به ترک گناه وا می دارد و گاه هم چاره ای جز زبان نمی رود و گاه هم باید فراتر از زبان اقدام نمود .
البته که اخلاق و رفتار ، آرامش و متانت و افتادگی ، سیره و چهره نورانی یک مسلمان خودش در جامعه تبلیغ است ، خودش تبیین و روشنگری است .
اما در وقت و لحظه فساد و منکر در اکثر اوقات دیگر چشم و گوش فرد خاطی بسته شده است و اصلا در آن وقت دیگر جای کلاس درس و جای تفهیم معنایی ندارد .
البته هم ممکن است که شخص واقعا جاهل به مساله باشد که اولا بسته به نوع منکر ، باید با او با ادب و احترام برخورد شود البته اگر از وجنات شخص پیدا باشد که اهل هدایت شدن است .
علی یا ایحال این را عرض کردم تا بگویم سیستم جهاد تبیین که همان تبلیغ و تعلیم است که متاسفانه امور و علایق دنیوی مانع از این امر عقلی و شرعی می شود ، با امر به معروف و نهی از منکر متفاوت است .
وقتی جای درس و کلاس هست که گوش شنوا و چشم بینا وجود داشته باشد .
وقتی پای فساد و منکر به صورت علنی در جامعه باز می شود این شخص نتنها دیگر نمی بیند و نمی شنود بلکه گستاخیش به مرحله علنی رسیده است .
لذا اگر احتمال بدهیم که هنوز هم جای تعلیم و تربیت وجود دارد مسلما ابتدائا باید بازبان و کردار خوش ، شخص را تفهیم کنیم .
اما اگر امید هدایت نبود ، باید او را ترساند تا لااقل جامعه را مثل روان و روح خودش به سیاهی و پلیدی تبدیل نکند .
این خیلی مهم است که فرق جهاد تبیین و نهی از منکر را بدانیم .
گاهی همین اشتباه و عدم فرق گذاری باعث میشود که شخص سر کلاس درس ، با دانش آموزش که قصد فهم و هدایت دارد به تندی برخورد کند و او را کلا از فهمیدن سرد و بیزار کند و یا برعکس در جایی که باید امر کند ، نهی کند ، شخص خاطی را بترساند ، این کار را نمی کند که مثلا او خودش بفهمد و یا ارشاد شود که او تنها یاغی تر از روز قبلش می شود .
این عدم فهم موضوع و عدم تفکیک صحیح در جامعه فاجعه بار آورده است . البته همه این آتش ها زیر سر شیطان و یاران است که می داند که با چه ترفندی جای خوب و بد را با هم عوض کند تا جامعه از مسیر درستش منحرف شود .
البته که کوتاهی های ما در امر تبیین و هدایت خود عاملی بزرگ برای آن شده است که کار به میدان نهی از منکر کشیده شود و ما باید با اصلاح صحیح و روش آموزشی درست خودمان نگذاریم جنگ شیطان به میدان کشیده شود و البته هم خود شخص باید عاقل باشد و دنیا و اخرتش را سر نداشتن معلم مطلوب به باد ندهد بلکه خود او هم باید به دنبال اصلاح روح و روان خودش برآید .
و نکته آخر اینکه اگر معلمان جامعه نتوانند با جذابیت ها مردم را به راه درست و صراط مستقیم بکشانند و کار را به میدان نهی از منکر و ضبط و بست بکشانند این را بدانند درست است که شاید البته شاید بتوانند در جامعه و دید مردم فساد علنی را سرکوب کنند اما دیگر مردم و قلب آن ها را در صحنه از دست می دهند و تنها به پرورش و رشد نفاق و منافق کمک می کنند .
مردمی که در ظاهر به خاطر ترس یا عجز یا طمع ، ساکت شده اند و یا تندرویانه و متعصبانه به خاطر عدم فهم درست از دین ، سعی در تبلیغ نادرست ، و نشان دادن باطنی غیر موجه از جامعه را دارند .
آری شاید بتوان ظاهر جامعه را خالی از منکر نمود ، اما روح و روان ناسالم ، سبب بی روحی و عطر نامطبوع و باطنی خراب و فاسد در جامعه می شود .
پس می توان گفت تعلیم و تربیت ، تبیین و روشنگری نقش اساسی و از ستون و چهارچوب و زیربنای جوامع اسلامی حساب میشود .
و دشمنان جنی و انسی ما ، داخلی و خارجی دقیقا ، همین نقطه را مورد حملات توپ های خود قرار داده اند .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 مبلغین ، معلمین و مروجین دین ، کارشان از انبیا و امامان سخت تر است !
فرق معلمین و مبلغین دین خدا با انبیا :
۱ - حقیقت این است که معلم خودش در جامعه رشد پیدا می کند ، خطرات و مشکلات یک جامعه را کاملا لمس می کند ، در جدال با این مثبت و منفی ها او نیز ورزیده تر می شود .
وقتی به جایگاه فکری و روحی رسید که این توان را در خود دید که بتواند اثر گذار باشد لذا شروع به هدایتگری می کند .
اما انبیا ، توسط خداوند هدایت می شوند و به خاطر برنامه هایی که دارند خداوند مسیر زندگیشان را خود به دست می گیرد .
آنها شاید خیلی چیز ها را کسب نکنند بلکه به آنان داده شده باشد .
۲ - مبلغین فرق دیگری که با انبیا و امامان دارند این است که کسی به آنها وحی و الهام نمی کند ، آنها در مسیر هدایت گری و تعلیم و تربیت انقدر شکست می خورند تا مدام کاملتر و رشد یافته تر بشوند . لذا در این بین درد زیادتر و پیچیده تری را متحمل می شوند .
اما انبیا و امامان مسیر رسالت و نبوتشان روشن است و خداوند آنها را به صورت مستقیم کمک می کند .
۳ - انبیا و امامان معجزات فراطبیعی به همراه دارند اما مبلغین و معلمین جامعه دست هایشان خالی از این پدیده هاست .
۴ - انبیا و امامان از ظاهر و باطن کاملی برخوردار هستند اما مبلغین و معلمان ممکن است هم در ظاهر و هم در باطن نقصان داشته باشند .
۵ - انبیا و امامان عصمتشان تضمینی است اما معلمین و مبلغان دین خدا ، چنین تضمینی در آن ها وجود ندارد .
۶ - کسی معلمین و مبلغان را اجبار و درخواستی از آنها برای هدایت جامعه نکرده است ، معلمین و مبلغان ، بنا به مصلحت و حس وظیفه داوطلبانه به میدان می آیند .
۷ - مسیر حرکت انبیا و امامان از پیش برنامه ریزی شده است اما مسیر و حرکت معلمین و مبلغان با خداوند است .
۸ - آینده نگری و شهود حقیقت در کارنامه انبیا و امامان وجود دارد ، اما مبلغین و معلمان جامعه تنها با اعتماد و توکل با خداوند به میدان می روند .
۹ - مکان تبلیغی برای امامان و انبیا روشن است اما معلمین و مبلغان دین خدا ، خبر از هیچ چیزی ندارند و تنها با بیرون انداختن آنها و یا تاثیر نگرفتن انسان های آن خطه مکان را تغییر می دهند .
۱۰ - رزق و روزی انبیا و امامان از پیش تعیین شده است و آنها به خاطر وحی از هیچ چیزی هراسی ندارند اما معلمان و مبلغان خدا باید با کشیدن دردو رنج های بسیار هم به فکر خانواده و هم به فکر خدا و جامعه اسلامی باشند کسی هم آنها را یاری نکند و با تحمل دردهای زیاد در آخر این حقیقت را خودشان کسب نمایند که روزی از آن خداوند است و نباید از آن بترسند و به خاطر آن دست از وظیفه تبلیغی خود بردارند.
۱۱- امامان و انبیا خبر از غیب دارند اما معلمین و مبلغین دین خدا نمی دانند حتی گاهی اوقات کار درستی را انجام داده اند یا نداده اند. آنها از هیچ چیزی خبر ندارند.ان ها همیشه در حال واهمه هستند که آیا فعل و سخنشان مطابق با واقع بوده است یا خیر لذا انها همیشه خودشان را روی ترازوی حقیقت چکاب می کنند!
۱۲ - انبیا و امامان خبر از آینده و آخرو عاقبت خود در دنیا و آخرت داشتند اما معلمین و مبلغان خدا این خبر را هم ندارند و همیشه ترس از انحراف وجود دارد.
۱۳ - انبیا و امامان از طرف امام و یا نبی قبلی معرفی می شدند اما معلمین و مبلغان هیچ معرفی خاصی جز ماهیت صداقت در امر تبلیغی چیز دیگری در دست ندارند.
۱۴ - انبیا و امامان در مواقع حملات شیطانی و وسوسه ها از غیب به انها اطلاع داده می شد اما معلمین و مبلغان ، خبر از وسوسه ها و حملات پنهانی شیطانی و انسانی هم ندارند و آنها تنها با چشمان نابینا و گوش های ناشنوا تنها به خدا پناه می برند.
۱۵ - انبیا و امامان ، چون عصمت داشتند کسی به آنها نمی تواند بگوید حرف و ربطشان نادرست است هرچند که می گفتند.
اما معلمین و مبلغین بیچاره که همه چیزشان اکتسابی هست و خودشان هم در حال رشد و هدایت در جامعه هستند همه از آنها انتظار خدایی و عصمت را دارند و به کوچکترین خطایی آن را بزرگ می کنند و برایشان کوهی می سازند گویی که بی دین تر و بی مذهب تر او در دنیا دیگر وجود ندارد
۱۵ فرق بین انبیا و مبلغین دین خدا را بیان کردم تا بگویم انبیا ما با دستان پر به میدان آمدند و کسی صدای آنها را نشنید.کسی آنها را ندید و به آنها توجه نکرد
حال معلمین و مبلغین واقعی دین خدا که هیچ چیز در دستشان ندارند و هیچ کس آنها را نمی بیند و هیچ کس آن ها را نمی خواهد و همه آنها را فراری می دهند دیگر از آنها چه انتظاری می رود .
و باید مقام و جایگاه معلمان و مبلغان دین خدا در جامعه شناخته شود .
و سلام و درود خدا بر تمام هدایت کنندگان و روشن کنندگان راه حقیقت ، سلام و درود خدا بر تمام سربازان مخلص خدا آنها که خالصانه برای خداوند روز و شب سنگر اسلام و هدایت را خالی نمی گذارند . درود و رحمت الهی بر همه شما یاران خدا ...
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 تبیین فلسفه مصلحت اندیشی نظام :
من برعکس خیلی ها که علاقمند به انکار و پاک کردن صورت مساله را دارند ، همیشه اصل را بر اثبات چیزی قرار می دهم .
و سعی می کنم آن را اثبات کنم .
دوباره پس از اثبات سعی بر انکار آن می کنم .
انقدر مساله را می جوم و غورت می دهم و دوباره به دهان می آورم تا حقیقت بدون پرده برایم روشن شود .
در بحث اجتماع برای اینکه همیشه مساله برایتان ساده شود .
جامعه را تبدیل به خانواده کنید .
مسئولین بالارتبه نظام را جای پدر خانواده
و مردم را جای اولاد می گذارم .
حال به نوع استدلال من توجه کامل را بنمایید .
فرض می کنیم من پدر خانواده هستم مقید به اسلام هستم و با خانواده به زور و تهدید به آمریکا سفر کردیم.
۵ فرزند دارم که دو فرزند من علاقه شدید به من و اعتقادات اسلامی من دارند و همیشه زندگی من را الگو و سیره خودشان قرار می دهند .
اما ۳ فرزند دیگر من با آمدن به آمریکا و تبلیغات غربی کلا از راه به در شدند و دیگر توجهی به فرمان های من پدر نمی کنند .
اگر بخواهم با آنها برخورد تند کنم تا آنها را به زور اسلامی کنم ، خانواده از هم می پاشد و آنها محیط خانواده را ترک می کنند و یا اگر ترک نکنند زنگ پلیس آمریکا میزنند و پدر خانواده را به جرم اجبار در عقیده و کتک به زندان حبس می کنند .
در هر دو صورت خانواده از بین می رود .
هم آمریکا منتظر است تا فرزندان راه پای آنها دهند و هم خود فرزندان علاقه ای به این خانواده خشک و مذهبی ندارند .
پدر خانواده که مرد تنهاییست خوب می داند که حضور همه افراد در خانواده ضرورت دارد .
با رفتن و ترک این فرزندان قدرت خانواده از هم می پاشد و خانواده به یکدیگر محتاج است .
از طرفی پدر دو فرزند دیگر دارد که به خاطر آن دو فرزند و مصلحت آنها نمی خواهد خانواده متلاشی شود . اگر پدر دستگیر شود خانواده از هم می پاشد ، پدر هم امید دارد آن سه فرزند عاقل شوند و هم می خواهد خانواده برقرار باشد . آخر پدر می داند اگر خانواده از بین برود بچه ها دربه در میشوند و دولت آمریکا به فکر آنها نخواهد بود .
لذا به خاطر مصلحت عصا بدست در خانواده هم دو فرزندش اعلام می کند که صبر کنند و خانواده را با راهپیمایی ها بهم نریزند چون اگر آن دو فرزند صبر نکنند آن سه فرزند دیگر که تعداد بیشتری هم دارند با کمک پلیس آمریکا وارد میدان میشوند و جنگ داخلی خانوادگی اصلا به صلاح خانواده نیست !
لذا پدر مصلحت اندیشی می کند با چنین فضاها و جبر و اجبارهای داخلی و خارجی نسبت به بعضی از اقدامات آن سه فرزند ساکت شود و آنها را به حال خودشان بگذارد و به خاطر همین به دو فرزند دیگرش می گوید شما خودتان را درگیر نکنید و راه آنها را نروید صبر کنید تا فرج نزدیک است ... .
کل ماجرای مصلحت اندیشی نظام مقدس جمهوری اسلامی و سکوت و اجازه زندگی غیر اسلامی به مردمی که قصد هدایت شدن را ندارند دقیقا همین ماجرای خانواده و مصلحت اندیشی پدر است .
لذا به عنوان کسی که سیاست مدار نیستیم و اطلاعی از دستگاه های عالی نظام نداریم گاهی اوقات تنها شنونده باشیم و عکس العملی انجام ندهیم و تنها دعا کنیم و امید به خدا و امام زمان داشته باشیم و کمک به شورش و اغتشاش در جامعه ننماییم بهترین اقدام برای حفظ نظام اسلامی را کرده ایم .
البته امر به معروف و نهی از منکر فردی در حد توان باید انجام داد و خللی در آن نمی رود .
اما در مباحث حکومتی و دولتی چون اطلاعی از داستان نداریم لذا به انتخابمان ایمان می آوریم و به مسئولین انقلابی نظام وامیگذاریم و دخالتی در این امور نمی کنیم .
مسلما شورش داخلی به هر نحو در این بهره و شرایط مملکتی برای پایه های نظام به هر اقدام و روش برای هر منکر و معروفی خطرناک است .
مسلم است اگر این نظام از هم بپاشد ، پلیس آمریکا برای من و شما کاری انجام نمی دهد .
و اگر الان لااقل از قسمت هایی از حکومت اسلامی مثل امنیت و دادگاه ها و حفظ نوامیس بهره می بردیم ، با نابودی نظام همین هم دیگر نخواهیم داشت .
لذا مصلحت اندیشی حکم عقل و حکم عقل حکم دیانت است .
لذا بی شک می توان گفت در چنین وضعیتی هر گونه راهپیمایی به اسم واکسن ، به اسم امر به معروف و نهی از منکر ، به اسم نابودی مراکز گناه ، بازی در میدان دشمن است و باید مطابق با امر ولایت جلو رفت .
البته این به معنای نقد نداشتن نیست !
نقد بکنید انتقاد بکنیم .
مطالبه بکنید .
تبیین کنید روشن کنید .
اما دخالت در سیستم اداره مملکتی ننمایید .
حمله به دولت انقلابی ننمایید .
بلکه آرام ارام گام بردارید .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎دنیا درست شدنی نیست !
خیلی ها قبل شما آمدند خواستند درستش کنند ، و نتوانستند ...
سیستم دنیا همین مدلی است ...
از نگاه خالق دنیا ، همین نظام و ریتم درست است...
نمی گویم چه کار به اصلاح دارید شما بروید زندگیتان را بکنید ، خیر !
بلکه می گویم از این فرصت استفاده کنید و خودتان را اصلاح کنید ...
بلکه آنها هم که خودشان را اصلاح کردند و توانستند کاری برای دنیا هم بکنند ، در آخر به فضل الهی یا شهید شدند یا رحلت فرمودند و یا دنیا دست و پای آنها را بست و یا اینکه تا جایی توانستند قدم بردارند که شر مطلق بر دنیا حاکم نشود ...
بله درست می گویند دنیا بهشت کافر است .
دست و پای این جماعت باید باز باشد عمر طولانی کنند تا بتوانند این بی نظمی پر از چالش را در دنیا فراهم کنند .
از آن طرف دنیا هم زندان مومن است ، انسان های کامل هم چند صباحی باید باشند تا موی دماغ این کافران شوند ، تا آنها هم معنای نقصان دنیا را درک کنند ...
یادتان باشد زندگی ما در آخرت است .
دنیا همه اش بازی است .
یک نوع بازی کامپیوتری پر از چالش که تمام ابعاد فول آپشن داخلشید ، که در یک وقت نامعلوم یهو پیام میده game over ...
بازی پیچیده و سیستماتیکی که ، همه اسم و رسم و میز و صندلی و اولاد و اموال و جسم و هر چه ماده است ، همه گی عاریه ای و کرایه ای و متعلق به بازی است
درد اینجاست که انسان می خواهد جای خداوند امپراطوری کند ، به جای خداوند تصمیم بگیرد ، او فکر می کند از خدا هم بیشتر می فهمد😳
لذا می خواهد درست کند اما نمی تواند ، به خاطر همین مایوس و افسرده ، نالان ، عصبانی و پرخاشگر می شود .
اگر بدانید هیچ چیز این دنیا مال شما نیست ، نه اموالتان نه اولادتان نه خانواده ، نه جسم و نه هیچ چیز دیگر ، آن وقت به آسایش و آرامش می رسید ، اصلا معنای راضی شدن به رضای خداوند و تسلیم او قرار گرفتن دقیقا همین است .
اصلا اسلام همین است دیانت همین است. شما تنها باید تسلیم خواست او باشید ، البته باید دعا باشد حرکت باشد ، خواسته باشد ، تلاش باشد و خداوند هم شنوا و بصیر است البته که لایکلف الله نفسا الا وسعها هست ، اما تا او نخواهد کاری انجام نمی شود ...!
لذا به همین دلیل می فرماید استعینوا بالصبر و الصلاه ... یعنی کمک بگیرید از صبر و دعا ...
و در جای دیگر هم می فرماید :
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ...
بدانید همانا اموالتان ( کم و زیاد و خوب و بدش ) و اولادکم ( فرزندان و خویش و قوم و کلا آدمای اطرافتون ) همشون مایه آزمایش و رشد شما هستند . ( پس نشینید مدام غر بزنید ، زندگیتونو کنید هدایت آدما تم کار شما نیست ، راست میگید خودتونو آدم کنید ) همانا نزد خدا زندگی ابدی آنچه که تصورشم نمی کنید وجود دارد .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎انسان هیچ چیزی از خودش ندارد
اگر انسان به این درک و فهم برسد که همه وجودش عاریه ایست ، قرضیست ، و هیچ چیز از خودش ندارد ، دیگر غصه هیچ چیزی را نمی کشد دیگر از هیچ چیزی درد نمی کشد .
همه چیز از خداست ، انسان فقط باید اطاعت از حق کند و حق را در زندگیش به جریان بیاندازد چه به نفعش تمام شود و چه نشود .
نفع خودش و دیگران همه بازی است .
همه باید به خاطر خدا باشد ...
آن وقت اگر توانستیم به این درک و فهم برسیم که همه چیز از خداوند است ، ما هم از خداوند هستیم همه عبد و بنده حقیقتیم و راه فراری وجود ندارد ، آن وقت است که تسلیم و فرمانبردار خداوند می شویم ، آن وقت است که وجودمان به آرامش می رسد و لبریز از محبت می شود ، آن وقت است که دیگر حرص و طمع چیزی را نخواهیم داشت ، آن وقت است که دیگر درد از دست دادن و یا شوق بدست اوردن چیزی به ذهنمان هم خطور نمی کند .
بله این اسلام واقعی است ، این دیانت مخلصانه است .
اسلام آمده است تا انسان را به چنین مقامی برساند ، مقامی که بفهمد هیچ است .
مقامی که بداند منیتش تنها مجازی و آن هم متعلق به خودش نیست .
و الا با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود .
آقا عصبانی میشود به خاطر منفعت شخصیش هست ، خندان میشود چون جیبش پر پول شده است ، گریان می شود چون مال از دست داده است ، مغرور میشود چون فکر می کند از بقیه بیشتر دارد ، ظالم میشود چون فکر می کند او حاکم است و ...
این ها نه ظاهر اسلام است و نه باطن آن ...
این ها فقط یک نشانه دارد آن هم نشانه اسلام شناسنامه ای ، نشانه بازی با برند اسلام ، نشانه ، فدا کردن پرچم اسلام به خاطر منفعت شخصی ...
این ها همه بازی است ، کسی که می خواهد با اسلام بازی کند ، اما نمی داند که فقط خودش را بازی داده است ، اسلام بازی بردار نیست ...
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
دعوت ناصبی ها و دشمنان اهل بیت از دکتررائفی پور به مباهله ونتیجه معجزه آسای این مباهله که به فلج شدن یک نفر وسوختن نفر دومی شد. حتما ببینید فوق العاده است👌
@tarighatezendegi
🌎 چرایی و فلسفه عداوت با اهل بیت
✅ علته عداوت با علی و آل علی ، در حسادت و نتوان بینی خلفا و منکرین ولایت برحق اهل بیت بود .
وقتی می دیدند اهل بیت ما از لحاظ جسمی ، اخلاقی ، عرفانی ، خانوادگی ، علمی ، با آنها قابل قیاس نیستند ، اینها از درون می سوختند ، همان طور که ابوسفیان ها می سوختند که چرا نبوت باید به پیامبر امی که مال و منال و فرزندانش مثل آنها نبود برسد ...
این حسادت ، تا الان هم وجود دارد .
وقتی می گوییم اهل بیت ما به خاطر فضل و عنایت و امامت خداوند به آنها معارف و زیبایی فوق جسمانی و روحانی داده است ، یک عده هستند که کبر و غرورشان نمی تواند تحمل کند ...
حسادت ، عاملی بود که شیطان انسان را اغوا کرد و به جنگ با خدا برخواست .قابیل هابیل را کشت و تخم کینه و نفرت را بین انسان ها فراهم نمود ...
این حسادت بد صفتی هست ...
همه اش هم به خاطر غرور و عجب و خودبزرگ بینی صورت می گیرد ...
به نظر من حسادت مادر تمام خیانت ها به یکدیگر است .
انسان اگر بداند هیچ چیز از خودش ندارد و همه چیز از خداست دیگر حسادت نمی کند .
بلکه به فکر زندگی و کفن و گور و آخرت خودش می رود . راضی به رضای خدا می شود و اینگونه با کسی دشمنی نمی کند ...
به نظر من حسود نتنها مسلمان نیست بلکه کافر حربی است که در مقابل اهل بیت ایستاده است .
زیرا حسادت عامل مصائب اهل بیت ما بود ...
انسان حسود دین و ایمان ندارد چون خدا نشناس است ، خدانشناس هم کافر است ، چگونه خدایی را که نمی شناسد عبادت کند ؟
حربی هست چون جاهل به خواستگاه الهی است و لذا می خواهد دنیا به میل او صورت بگیرد اما چون می بیند میل او بی اثر است ، پس فقط به دنبال دشمنی و سر به نیست کردن می رود ، تا پای جادو و جادوگر هم پیش میرود حتی حاضر است با شیطان هم عهد ببندد تا فقط شخص مسلمان با خدا که خداوند به زندگیش نور بخشیده است را نبیند .
خدایا همه امت اسلام و شیعیان و محبین اهل بیت را از شر حاسد اذا حسد حفظ کن .🤲
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 عامل حسادت چیست ؟
عامل حسادت به معنای واقعی کلمه چیزی جز جهالت نیست ! یک وقت است من جاهل به چیزی هستم اما قصد فهمیدن دارم ، بر اثر تلاش و علم اندوزی مسلما عالم می شوم .
اما یک وقت هم هست که من جاهلم اما نمی خواهم هدایت شوم ! اصرار بر جهالت کور دلی را رقم می زند .
حسد ممکن است برای همه اتفاق بیفتد ، اما بال و پر دادن و وخیم کردن این ماجرا که به فی قلوبهم مرض منجر شود واژه حسود را پر معنا تر می کند .
مسلما اگر انسان کنکاش کند به فهم عالم هستی روی آورد ، خدا شناس شود و به دنبال حقیقت برود در میابد که همه چیز از خداست و خداوند مدبر هر چیزی هست ! اینجا هم دنیاست و سرای امتحان و مصیبت است .
در دنیا یکی را دارا می بینی یکی را ندار ، یکی را زیبا می بینی ، یکی را زشت !
یکی را با القاب و نسب بالا می بینی ، یکی را بدون اسم و نشان ...
همسایه خانه اش از سنگ مرمر است ، شخص خانه اش کاه گل است ...
همه این ها هم درست است که از اشتباهات و خطاهای انسان پدید آمده است اما خداوند به خاطر اینکه به انسان نشان دهد ، اختیار و حکومت تو بدون ولایت پذیری و اطاعت بی چون و چرای من منجر به سیاهی خودت و فرزندان خودت در زمین شده است ، و همچنین انسان های خوب و بد را از هم متمایز کند ، لذا راضی به این جریان نابرابری در دنیا می باشد ، به هر حال تا خدا اجازه ندهد برگی از درخت نمی تواند بالا و پایین شود ...
از آن طرف وجود بهشت و جهنم و نشانه ها و آیاتی که شهادت می دهد دنیا بسیار فانی ، بی ارزش و گذراست ، همه و همه با مواردی که نامبردنش به طولانی شدن منجر می شود ، باعث می شود که انسان بفهمد و بداند که حسادت و کور دلی نه تنها عاقلانه نیست ، بلکه اوج حماقت و نفهمی یک انسان را نشان می دهد که چگونه زندگی خودش و دیگران را ویران می کند و چگونه تنها روح و جان خودش را از ریشه می سوزاند .
حسادت انسان را از مسیر اصلیش دور می کند .
آیا انسان آفریده شده است که مدام به زندگی همسایه و اطرافیانش نگاه کند و فکر و آرزوی سر به نیست کردن آنها را داشته باشد ؟ یا آنکه آفریده شده است ، تا خودش را ببیند و از شرایط حال موجود عبرت بگیرد و خودش را آدم کند ، رشد دهد و با کوله بار تقوا و عمل صالحش راهی سفر آخرت گردد ؟
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi