#حدیث
مفضل نقل کرده، امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند متعال برای انسان مؤمن، أجلی قرار نداده است و تا هر زمان که دوست داشته باشد او را زنده نگاه میدارد. وقتی زمانی میرسد که خداوند متعال میداند زندگی بیش از آن موجب خرابی دینش میشود، او را به اکراه به نزد خود میبرد.
📚امالی شیخ طوسی/بحارالانوارجلد۵ص۱۴۰
@tarighatezendegi
#حدیث
"فضیل بن یسار از طریق مردی نقل کرده، امام صادق علیه السلام فرمودند: آنهایی که به سبب گناهانشان میمیرند، بیشتر از کسانی اند که به سبب رسیدن أجل هایشان میمیرند و کسانی که به سبب نیکی هایشان زنده هستند، بیش از آنهایی که به سبب عمرهایشان زنده اند میباشند.
📚بحارالانوارجلد۵ص۱۴۰
@tarighatezendegi
#حدیث
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: همراه هر انسانی دو فرشته وجود دارد که او را حفظ میکنند؛ هنگامی که قَدَر خداوند سر رسد، او را با أجلش رها میکننند. همانا أجل دژی استوار است.
📚نهج البلاغه/بحارالانوارجلد۵ص۱۴۰
@tarighatezendegi
#حدیث
از سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام، هنگامی که ایشان را از نیرنگ [و غافل گیری] بیم دادند، فرمودند :
از جانب خداوند بر روی من دژی
استوار وجود دارد که زمانی که روز [مرگ]م فرا رسد، از روی من برداشته میشود و مرا تسلیم [مرگ] میکند؛ در آن زمان، دیگر نه تیری به خطا میرود و نه زخمی بهبود مییابد.
📚نهج البلاغه/بحارالانوارجلد۵ص۱۴۲
@tarighatezendegi
#حدیث
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: أجل [انسان] برای حفاظت او کافی است.
📚نهج البلاغه/بحارالانوارجلد۵ص۱۴۲
@tarighatezendegi
#حدیث
ابن علوان از امام صادق و ایشان از پدرشان علیهما السلام نقل کرده اند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مسلّماً رزق از آسمان به زمین، و به تعداد قطرات باران، و بر هر کسی به اندازه ای که برایش مقدر شده نازل میشود، ولی خداوند بسیار بخشنده است؛ پس از فضلش طلب کنید!
📚قرب الاسناد/بحارالانوارجلد۵ص۱۴۶
@tarighatezendegi
#حدیث
أحمد بن الحسن الحسینی از امام حسن عسگری و ایشان از طریق پدرشان از جدشان از امام رضا از امام موسی کاظم علیهم السلام نقل کرده اند، امام صادق علیه السلام از حال یکی از افراد مجلس [درس] خود جویا شدند؛ به ایشان عرض شد که او بیمار است. ایشان به قصد عیادت پیش او رفتند و بر بالای سرشان نشستند و دیدند به سختی بیمار است، به او فرمودند: به خدا حسن ظن داشته باش! او عرض کرد: ظن من به خداوند حَسَن است، اندوه من به جهت دخترانم است و اندوه آنان است که مرا بیمار کرده است. امام صادق علیه السلام فرمودند: همان امیدی که به چندین برابر شدن اعمال نیکت و پاک شدن اعمال بدت داری، همان امید را برای سامان یافتن دخترانت داشته باش؛ مگر نمی دانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هنگامی که از کنار سدرۀ المنتهی میگذشتم و به ساقهها و شاخهها آن رسیدم، دیدم که بعضی از میوههای شاخههای آن، مانند پستانهایی آویزان است و از بعضی از آنها شیر میچکد و از بعضی دیگر عسل میچکد و از بعضی روغن میچکد و از بعضی دیگر نیز چیزی شبیه به آرد خارج میشود و از بعض دیگر لباس و از بعضی چیزی شبیه به میوه سدر خارج میشود و همه اینها به سمت زمین فرود میآمدند. با خود گفتم این چیزهایی که از این چکانهها خارج میشود به کجاها میروند، در آن زمان دیگر جبرئیل همراهم نبود [که از او بپرسم]، زیرا من از مرتبه او گذشته بودم و او از من جدا شده بود. پروردگارم جلّ و عزّ، در درونم به من ندا داد که: ای محمد! اینها را از این مکان مرتفع فرو میریزم تا دختران افراد مؤمن امت تو و فرزندانشان را به وسیله آنها غذا دهم؛ به پدران دختران بگو، خود را به جهت بی چیزی آنان نگران نکنید که من همان گونه که خلقشان کردم، روزی اشان نیز میدهم.
📚عیون اخبارالرضا/بحارالانوارجلد۵ص۱۴۶
@tarighatezendegi
#حدیث
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: رزق بر دو گونه است: رزقی که در پی آن میروی، و رزقی که در پی تو میآید و اگر تو نیز به دنبالش نروی، به تو میرسد؛ پس تلاش سالت را بر تلاش روزت بار نکن، چرا که همان که داری برای آن روزت کافیست. اگر آن سال از عمر تو باشد [و تا پایان آن زنده باشی]، خداوندی که در عظمت بلندمرتبه است، در هر روز جدید آن چه که برایت قسمت کرده را به تو خواهد داد و اگر آن سال از عمر تو نباشد، پس چرا برای [رسیدن به] چیزی که از آن تو نیست تلاش کنی!؟ و حال آن که هرگز کسی زودتر از تو به رزق تو نرسد و هیچ کس برای [ستاندن] آن بر تو غلبه نکند و هیچ گاه آن چه که برای تو مقدر شده، دیرتر [از موعد مقرر] به تو نرسد.
📚نهج البلاغه/بحارالانوارجلد۵ص۱۴۷
@tarighatezendegi
#حدیث
ابراهیم بن أبی البلاد از پدرش نقل کرده، امام باقر علیه السلام فرمودند: هیچ کسی نیست مگر این که خداوند رزقی حلال برایش مقرر داشته که به سلامت به او میرسد، از سوی دیگر روزی حرام نیز در دسترس او قرار میگیرد، اگر از روزی حرام چیزی بخورد، خداوند از آن حلالی که برایش مقرر داشته کم میکند. [البته] جز این دو، فضل بزرگی نیز نزد خداوند است.
📚تفسیرعیاشی/بحارالانوارجلد۵ص۱۴۷
@tarighatezendegi
#حدیث
حسین بن مسلم نقل کرده، به امام باقر علیه السلام عرض کردم: فدایتان شوم! میگویند که خواب بعد از فجر مکروه است، چرا که رزقها در آن زمان تقسیم میشود؛ ایشان فرمودند: رزقها جیره بندی و تقسیم شده هستند، و خداوند فضلی دارد که آن را از طلوع فجر تا طلوع خورشید قسمت میکند و این همان سخن اوست [که فرمود]: «وَ اسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ»{و از فضل خدا درخواست کنید}. سپس فرمودند: ذکر خداوند بعد از طلوع فجر بیشتر از پیمودن زمین [در طلب روزی]، به انسان رزق میرساند.
📚تفسیرعیاشی/بحارالانوارجلد۵ص۱۴۷
@tarighatezendegi
2.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
دزده گفته من از این پنجره وارد خونه شدم ، پلیس براش سوال شده گفته نشون بده ببینم چه چوری وارد شدی 🧐😁...
@tarighatezendegi
#داستان
#عهدین
[2] در آن صحرا، جماعتِ بنیاسرائیل جملگی بر ضد موسی و هارون زبان به شکایت گشودند.
[3] و گفتند: «ای کاش خداوند ما را در سرزمین مصر میکشت. زیرا در آنجا میتوانستیم در کنار دیگهای گوشت بنشینیم و غذای سیری بخوریم. امّا تو ما را به این بیابان آوردهای تا از گرسنگی بمیریم.»
[4] پس خداوند به موسی فرمود: «من برای همهٔ شما از آسمان مثل باران غذا خواهم ریخت. مردم باید هر روز بیرون بروند و به اندازهٔ احتیاج آن روز از آن جمعآوری کنند. به این ترتیب من میتوانم ایشان را امتحان کنم که آیا دستورات مرا انجام میدهند، یا خیر.
[5] آنچه در روز ششم جمع میکنند، دو برابر روزهای قبل خواهد بود.»
[6] پس موسی و هارون به تمام مردم اسرائیل گفتند: «شما امشب خواهید دانست کسیکه شما را از سرزمین مصر، بیرون آورده است، خداوند است.
[7] هنگام صبح جلال خداوند را خواهید دید. خداوند شکایتهای شما را که برضد او کردهاید، شنیده است. زیرا ما چه کسی هستیم که شما از ما شکایت کنید؟»
[8] سپس موسی گفت: «خداوند، غروبها گوشت و صبحها نان به هر اندازهای که بتوانید بخورید به شما خواهد داد، زیرا خداوند شکایتهایی را که علیه او کردهاید شنیده است. وقتی شما برضد ما شكایت میكنید در واقع برضد خداوند شكایت می کنید»
[9] موسی به هارون گفت: «به تمام مردم بگو بیایند و در حضور خداوند بایستند، زیرا که او شکایتهای ایشان را شنیده است.»
[10] همین که هارون با مردم صحبت کرد آنها به بیابان نگاه کردند و جلال خداوند را که در ابر ظاهر شده بود دیدند.
[11] خداوند به موسی فرمود:
[12] «من شکایتهای بنیاسرائیل را شنیدم. به آنها بگو غروبها گوشت و صبحها نان به هر اندازهای که بخواهند، خواهند داشت تا بدانند من خداوند خدای ایشان میباشم.»
[13] هنگام غروب دستهٔ بزرگی از بلدرچین آمد و سرتاسر اردوگاه را پوشاند و هنگام صبح شبنم گرداگرد اردوگاه را فراگرفت.
[14] چون شبنم بخار شد چیزهایی نازک و دانهدانه روی سطح بیابان را پوشانده بود که همانند شبنم لطیف بودند.
[15] وقتی بنیاسرائیل آنها را دیدند نمیدانستند که آنها چه هستند. پس از یکدیگر میپرسیدند: «اینها چه هستند؟» موسی به آنها گفت: «این نانی است که خداوند به شما داده است تا بخورید.
[16] خداوند دستور داده است که هریک از شما به اندازهٔ احتیاج خود یعنی یک پیمانه دو لیتری برای هر نفر از اعضای خانوادهاش از اینها جمع کند.»
[17] بنیاسرائیل شروع کردند به جمع کردن؛ بعضیها بیشتر و بعضیها کمتر.
[18] وقتی آنها را وزن میکردند، کسانیکه زیاد جمع کرده بودند زیاد نداشتند و آنهایی که کمتر جمع کرده بودند کم نداشتند، هرکس به همان اندازهای که احتیاج داشت جمع کرده بود.
[19] موسی به آنها گفت: «هیچکس نباید چیزی از آن را برای فردا نگاه دارد.»
[20] امّا بعضیها به حرف موسی گوش ندادند و قسمتی از آن را نگاه داشتند. ولی صبح روز بعد همهٔ آنها کرم گذاشته و گندیده بود و موسی نسبت به آنها خشمگین شد.
[21] هرکس هر روز صبح به اندازهٔ احتیاجش جمع میکرد و وقتی خورشید بالا میآمد و گرم میشد آنچه که روی زمین باقیمانده بود آب میشد و از بین می رفت.
[22] در روز ششم آنها دو برابر احتیاج روزانه خود جمع میکردند یعنی هرکس به اندازهٔ دو پیمانهٔ چهار لیتری. پس رهبران قوم آمدند وبه موسی خبر دادند.
[23] موسی به آنها گفت: «این دستور خداوند است. فردا، روز استراحت و روز مقدّس است. پس امروز هرچه میخواهید با آتش بپزید و هرچه میخواهید با آب بپزید. هرچه که باقی بماند آن را برای فردا نگاه دارید.»
[24] همانطور که موسی دستور داده بود، هرچه را باقیمانده بود برای فردا نگه داشتند، ولی نه کرم گذاشت و نه گندید.
[25] موسی گفت:«این را امروز بخورید زیرا امروز سبت، روز خداوند و روز استراحت است و خارج از اردوگاه هیچ غذایی پیدا نخواهید کرد.
[26] شما باید شش روز غذا جمعآوری کنید ولی در روز هفتم که روز استراحت است غذا نخواهد بود.»
[27] در روز هفتم بعضی از مردم به بیابان رفتند تا غذا جمع کنند ولی چیزی پیدا نکردند.
[28] سپس خداوند به موسی فرمود: «شما تا کی میخواهید از دستورات من سرپیچی کنید؟
[29] این را بهخاطر داشته باشید که من، خداوند، یک روز برای استراحت به شما دادهام و به همین دلیل است که همیشه در روز ششم به اندازهٔ دو روز به شما غذا میدهم. پس در روز هفتم هرکس در جای خود بماند و از خیمهاش بیرون نیاید»
[30] بنابراین مردم در روز هفتم به استراحت پرداختند.
📚تورات/خروج۱۶/ ۲تا۳۰
@tarighatezendegi