#اخلاص #توهم
#حقیقت #سعادت
#خیال #خوشبختی
همه درد ها و ضربه های ما انسان ها در دنیا فقط و فقط به خاطر وابستگی ، انتظار ، یاری ، و در خواست تشویق و محبت از غیر خداوند است .
هدفی جز مشیت و حکمت خداوند می خواهیم .
خواست خودمان را به خواست خداوند ترجیح می دهیم و هیچ اعتمادی به خدا نداریم ... .
برای خودمان اهدافی به جز اهداف خدا قائل میشویم و می خواهیم به زور و جبر خواسته های خودمان نهایی شوند .
همه این عوامل به معنای این است که ما در جلوی خدا ایستاده ایم و با خواست و حکمت و مشیت حق سر ستیز و جنگ داریم .
و چون خدا حق است و حرف هم در آخر حرف خدا می شود و در این مسیر ما که جز ناحق نخواسته ایم و چون مخالف انتظار ما پیش میرود و حساب و کتاب ما با واقعیت جور در نمی آید در آخر خدا و حقانیت و هستی را کلا زیر سوال می بریم و می گوییم یا خدا وجود ندارد یا خدا ظالم است یا ما بدبختیم یا خدا اهل مساوات نیست یا هر چیز دیگر ی که به فکر بشریت رسیده است ...
و در نهایت افسردگی ، بیچارگی و احساسات بد بر ما هجوم می آورد .
ما از خدای خود و عالم حقیقت یک فرضیه بافی و یک تخیل گاه میسازیم و دوست داریم زندگیمان را بر آنچه که خودمان تخیل کرده ایم بنا کنیم !
ما دنبال حق نمی رویم ، هیچ وقت نمی گوییم واقعیت چیست ؟ حقیقت چیست ؟ خدا از ما چه می خواهد ؟
به خاطر القائات شیطان همیشه از حق گریزانیم ... و چون از حق و واقعیت گریزانیم و مدام سر خودمان را با توهماتمان از زندگی شیره می مالیم در نهایت یک حقه باز و نیرنگ باز به تمام معنا می شویم ...
برای رسیدن به آرمان هایمان هر حقه ای را در زندگی به کار می بریم ! هر حقی را ناحق می کنیم !
چون مثلا می خواهیم که در دنیا پولدار باشیم و می گوییم حق هم همین است و چون با درستی و حقیقت نمی توانیم به این مقصود برسیم لذا از در نیرنگ و فریب و خدعه وارد می شویم ...
ما از حق دور و دور تر میشویم تا آنجا که دیگر هیچ کس و هیچ واقعیتی را جز خودمان نمیبینیم ... کار ما فقط توجیه اعمال و رفتارمان میشود ... چون ما می خواهیم فقط به مراد دلمان برسیم در حالیکه نمی دانیم واقعا مرادو خواسته خداوند در زندگی این دنیا برای ما دقیقا چیست ؟
خلاصه کنم این درجات ناحقی در وجود ما ، این حق الناس ها انقدر بیشترو بیشتر میشوند که بسته به استاد شیطان ما تا نهایت درجات پستی و شقاوت گام بر می داریم .
اما چون حق واقعیت است و واقعیتی نبود جز اخلاص و شناخت حق و حرف ، حرف خداوند بود و جای تسلیم و ایمان به خدا آنچه که خداوند خواست را عمل نکردیم ، شاید چند صباحی مست اعمال و رفتار و فلسفه های کذایی ذهنمان شویم اما در آخر حق خودش را نشان می دهد و گندکاری های ما دقیقا بر سر خودما فرود می افتد ...
عده ای اوایل کار می فهمند ... عده ای اواسط عمر ... عده ای اواخر آن و عده ای هم هیچ وقت نخواهند فهمید ... البته بینندگان نکبت و سیاهی و ناحقی و بدبختی را در زندگی آنها مشاهده می کنند و عبرت می گیرند ...
اما اینها خودشان کور شده اند و هیچ چیز نمی فهمند ... .
رمز زندگی نرمال و درست در دنیا فقط یک چیز است ...
۱ حقیقت چیست ؟ ۲ از ما چه می خواهد ۳ ما چه کار کنیم ۴ رعایت اخلاص و فقط برای حق و خدا ۵ تنها انتظار از خدا ۶ تسلیم ۷ گوش به فرمان خدا و تمام ...
غیر اینها باشد درد میکشیم ...
می سوزیم ...
تباه می شویم ...
زندگیتان را از حق پر کنید ...
ناحق ها را از زندگی دور کنید ...
اینکه تو چه می خواهی و چه فکر می کنی مهم نیست !
خداوند از تو چه می خواهد ؟
خداوند را بالای سر خودتان شاهد قرار دهید ...
مطالعه کنید تحقیق کنید ، عبادت کنید و حقیقت را ببینید ...
رمز دیدن حقیقت فقط یک چیز است هوای نفس را از خودتان دور کنید چون هوای نفس بر عقلتان پرده می اندازد ...
پس خود را تزکیه کنید و خالص کنید و ناحق را از خودتان دور کنید .
هر چه به حق نزدیکتر شوید از ناحق دور تر شده اید ...
آرامش شما فقط و فقط در قالب معیت حق است والسلام .
@tarighatezendegi