هدایت شده از طریقت زندگی
🌎انسانیت را در ساختمان سازی مشاهده کردم ... .
دیدم برای اینکه ساختمانی مستحکم و تراز شده ساخته شود چگونه نیاز به همکاری و یاوری درست یکدیگر دارد .
اگر یک نفر مثل آرماتوربند ، دیوار چین یا سیمان کار ، روی دقت کارش را انجام ندهد و سرسری کار را دست همش بدهد ، این ساختمان تا آخر لنگ می زند .
و نفر های بعدی مثل گچ کار یا نما کار ، شاید نتواند کارش را بدرستی تمام کند .
و صاحب خانه بیچاره که کلی هزینه ساختمان خوب را داده است ، الان باید نصیبش ساختمان کج و معوج و سست و بی پایه شود .
بله زندگی ما آدم ها هم همین گونه است .
بیشتر اوقات آدم های قبلی کارهایی را انجام داده اند که هر چه هم بخواهی آن را درست کنی باز هم نمی شود !
یادتان باشد هر کاری که می کنید فقط کارتان را درست انجام دهید ، کوچکترین خطاها از نگاه شما ، شاید بدترین اتفاقات را به بار آورد !
شاید انسان های زیادی را به رنج و درد بکشاند !
اما شما دیگر نیستید تا عاقبت کارهایتان را ببینید ، و شاید هم هرگز نمی خواهید نتایج اعمالتان را مشاهده کنید اما چه بخواهید یا نخواهید بازخورد کارهایتان در زندگی به خودتان بر می گردد و شما هم در چالش های سخت و صعب العبوری که دیگران برایتان فراهم کرده اند قرار می گیرید و می گویید آخر برای چه این مصیبت ها بر سرم آمده است ! در حالی که بانی و باعث اتفاقات زندگیتان تنها خودتان بوده اید .
@tarighatezendegi
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
محبوب ترین مذهب در کل جهان !
سنی یا شیعه ؟😉
@tarighatezendegi
14.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
روش های تربیت فرزند ✅
بسیار کلی و جامع👌
@tarighatezendegi
#شخصی
🌎چه کنیم تا اتفاقات ناگوار ما را ناراحت نکند ؟
در طول شبانه روز شاید اتفاقاتی برایتان بیفتد تا شما را رنجیده خاطر کند.
اتفاقاتی که آرامش شما را به هم می ریزد.
مثلا فرض کنید در خانه نو و جدیدتان نشسته اید و بارش باران سبب شده است تا آب به خانه اتان نفوذ کند و سقف و درو دیوار های آن را زرد و خراب کند.
در چنین شرایطی شما می توانید غصه بخورید ، می توانید هم شاد و خندان از این چالش عبور کنید.
انسان هایی غصه می خورند که اموال و دارایی هایی که دستشان به امانت سپرده شده را جدن از آن خود می دانند.
کسانی غصه می خورند که فکر می کنند رزق و روزی آن ها فقط مقدر به همین چیزهاست.
کسانی غصه می خورند که از دنیا انتظار آرامش و سکون را دارند.
و به حق چنین انسان هایی به دنیا تکیه کرده اند و به اصطلاح به آنها دنیاگرا می گویند .
شخص با خودش می گوید حالا منی که حقوقم nتومان است باید بخشی از آن را دوباره خرج جایی کنم که قبلا کرده ام و این یعنی ضرر!
و یا اینکه من دیگر پول ندارم خسارت زده شده را درست کنم و باید مدت ها با این سقف زرد شده زندگی کنم!
چه می خواستم و چه شد.
حقیقتا انسان هایی که از خداشناسی ضعیف برخوردارند این گونه به قضایا می نگرند و اتفاقات و چالش های زندگی خیلی آن ها را می آزارد و این دردها سبب می شود تا به اطرافیانشان هم آسیب برسانند.
اما بیایید و با فلسفه فکری درست با قضیه برخورد کنیم.
انسانی که همه چیز را از خدا می داند و به واقع فهمیده است که چیزی از خودش ندارد و همه این دارایی ها تنها قرضی و امانت خداوند به دستان اوست.
و او تنها وظیفه دارد که در هر شرایطی با هر امکاناتی تنها کار درست که مطابق خواسته خداوند است را انجام دهد
انسانی که می داند که خداوند روزی دهنده اوست و او چنین سختی هایی را برایش مقدر کرده است،خداوندی که صلاح او را می خواهد و این دنیای پر از بلا و سختی را برای رشد او آفریده است.
مسلما چنین فلسفه و نگاهی به زندگی به زبان خیلی راحت است اکثریت در عمل آن را منکر می شوند.
این چنین انسانی خدا را شکر می کند و نگاه به پایین تر از خودش می کند و می گوید چه بدتر از من ها اتفاقاتی دردناک تر برایشان رخ داده است و همچنان به زندگی ادامه می دهند و من باید راضی و شکر گذار باشم.
به جای بزرگ کردن مساله خدا را شکر می کند که الحمد لله خانه ای هست که من در آن در امنیت و آسایش هستم.
با این نگاه دیگر آن زردی ها و ترک های خانه به چشمش هم نمی آید.
در واقع دنیا بهشت نیست و نمی توان از آن انتظار زیاد داشت.
کمالگرایی برای امور دنیوی به مانند بت کردن آنها ، مانع و حجاب درک حقیقت برای آدم است.
وقتی یک مشکل کوچک برایتان بزرگ میشود از حقیقت های دیگر غافل می شوید.
حقایقی که با دانستن آن ها به آرامش می رسید.
کمالگرایی در دنیا شما را به رنج و زحمت و غصه می اندازد.
هیچ جای این دنیا به صورت ۱۰۰ درصدی درست نیست!
همه جایش را هم نگاه کنید می لنگد.
و این از حکمت های خداوند است برای امتحان و رشد انسان ها.
و این شیطان است که به شما می گوید همه زندگی اشان خوب و عالیست و شما تنها انسانی هستید که انقدر بدبخت و بیچاره اید.
نخیر همه انسان ها درگیر هستند.
و کمبودهای زیاد در زندگی دارند.
تنها انسان های بزرگ هستند که با خداشناسی ، حقیقت دنیا و عالم خلقت را فهمیده اند ، لذا به کمترین چیزها قناعت می کنند.
تنها داروی مسکن و آرامبخش برای شما قناعت در زندگی است.
یادتان باشد هیچ وقت باطن زندگی خودتان را با ظاهر زندگی بقیه مقایسه نکنید.
انقدر اتفاقات خوب در زندگی شما هست که دیگران حسرت آن را می خورند که دیگر جایی برای ناشکری نمی ماند.
نیمه پر لیوان را ببینید.
هر کسی شرایطش در این دنیا متفاوت است .
درد ها و خوشی هایش هم سبکشان با هم فرق می کند.
دیر یا زود همه چیز تمام می شود.
چیزی ماندگار و دائمی در این دنیا به کسی نداده اند.
به جای غبطه خوردن ، حسادت کردن ، افسرده شدن و بازی خوردن در این دنیا ، سعی کنید در این دریای گل آلود خودتان را اصلاح کنید ، تمام هم غمتان بالابردن عقل و درک و فهمتان باشد.
البته این خداشناسی ، با نماز و انس با قرآن و اذکار کامل می گردد.
این را از من به یادگار داشته باشید!
صبح که از خواب بلند میشوید فکر کنید که دوباره متولد شده اید ، ببینید چه چیز هایی دارید و خدا را به خاطر داشته هایتان شکر کنید ، چرا که خیلی ها صبح از خواب بلند شدند و دیگر هیچ چیز نداشتند .
شاید هم دیگر در این دنیا نبودند و این توفیق را نداشتند تا دوباره مثل شما اعمالشان را اصلاح کنند.
همین شکر گذاری و دیدن نعمت های خداوند سبب آرامش و لذت در زندگیتان می شود.
وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّكُمۡ لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡۖ وَلَئِن كَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٞ (۷ابراهیم)
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند !
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 فلسفه شرک
قسمت اول
شرک در مقابل اسلام است !
اسلام یعنی تمام وجود شما تسلیم حق باشد .
شرک یعنی شما تسلیم حق نیستید بلکه چیز دیگری را اطاعت می کنید و از آن فرمان می برید .
در اسلام بندگی مراد است .
بنده کسی است که همه وجودش از آن مولاست .
کسی که می داند دارو ندارش داشته و نداشته اش ، همه چیز و همه کس مال خداوند است !
آیا جز اطاعت و فرمانبری از خداوند از کس دیگری هم دستور می گیرد ؟
کسی که خدا را بالاتر از هرچیزی می بیند ، او را به صفات کمالیه و سلبیه می شناسد ، کسی که تمام نیازات انسان را خبر دارد و بهتر از هر کسی گرفتاری ها و مشکلات او را می داند و او تنها صلاح انسان را می خواهد آیا دیگر جز اطاعت و بندگی خداوند از چیزی خوشحال میشود
؟ یا جز به گناه و نافرمانی از فرمان او ناراحت و غمگین می گردد ؟
اگر ما به چیزی غیر از این ها خوشحال شدیم یا ناراحت گشتیم این به این معناست که ما اسیر و گرفتار شرک هستیم !
اگر ما غصه از دست دادن اموالمان را داریم یعنی ما به اموالمان تکیه کرده ایم .
یعنی به آن وابسته شده ایم .
یعنی آن را مایه آرامش و نشاط خودمان می بینیم !
ما برای بندگی و فرمانبری باید دلبسته و وابسته خدا باشیم !
او خالق همه چیز است !
او می تواند همه چیز بدهد و همه چیز هم بگیرد ... .
تکیه باید بر خدا زده شود .
غم و اندوه باید به خاطر دوری از او باشد ...
شادی و نشاط باید به خاطر بندگی کردن او باشد ...
وابستگی تنها در خور شان اوست !
انسانی که بتواند دنیا در او تاثیر بگذارد چگونه می خواهد به خاطر خدا دست از دنیا بکشد ؟
یا فرمان خدا را در راس هر چیزی قرار دهد ؟
وابستگی و انتظار از خلق ، همگی شرک است !
انتظار از چه کسی داری ؟ معبود تو کیست ؟
از چه کس انتظار محبت و روزی و درک شدن داری ؟ آیا جز خالق تو کسی توانایی رفع نیازات تو را دارد ؟
آیا موجودات نیازمند و وابسته که خودشان محتاج به خدا هستند ، تو را گول میزند تا از آنها در خواست داشته باشی و تنها با بودن در کنار آنها به آرامش برسی ؟
تا خدا نخواهد هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند به شما آرامش دهد یا نیازات جسمانی و روحانیتان را سیراب کند !
آیا اگر دنیا با تمام آرایش های فریبنده اش پشت به شما کرد به این معناست که خدا پشت به شما کرده است ؟
آیا اگر همه این دنیا با بارش معدوم شد به این معناست که خدا هم معدوم و نیست شده است ؟
خیر خداوند همیشه هست و خداوند همیشه قدرت دارد تا خواسته ها و نیازات شما را به احسن وجه براورده کند !
اینجاست که می گویند دنیا نداری ، آیا خدا هم نداری ؟
بله شرک یعنی اطاعت و بندگی از غیر خدا ...
انسانی که به خاطر دنیا بالا و پایین شود ، هر جا که دنیا رفت او نیز همراه آن رود ! دنیا او را خندان و غمناک کند ...
با داشتنش احساس خوشبختی و با نداشتنش احساس بدبختی کند !
به خاطر دنیا حق را ناحق کند ...
شما بگویید این شخص بنده خداست یا بنده دنیا ؟
آیا دنیا و متعلقاتش خدای او نشده اند ؟
شاید به زبان اقرار خداپرستی می کند اما چگونه است که در عمل بت پرستی را آیین خود کرده است ؟
دنیایی را برای خودش بزرگ کرده است که خودش مخلوق و نیازمند وجود بینیاز عالم است .
مگر بت پرستان مشرک چه کردند جز آنکه یک مشت سنگ و چوب را به پرستش در آوردند در حالیکه پرستش لایق خداوند بود ؟
آیا این دنیا چیزی جز همان سنگ و چوب است ؟
این خانه ها ، این مرکب ها ، این لباس ها و ...
بله وقتی می توانم بگویم مسلمان واقعی شده ام که تمام شرک های درونم را نابود کرده باشم !
وقتی تمام شرک های درونم تمام می شود که همه هم و غم و زندگیم خدا شود .
فقط بگویم به خاطر خدا ...
تنها از او بترسم ، تنها با او آرامش بگیرم و تنها او را اطاعت و بندگی کنم ... .
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#شخصی
🌎فلسفه شرک
قسمت دوم
به طور کلی هر آن چیزی که شما را از اطاعت و بندگی خدا دور می کند شرک است !
عامل شرک دنیا و متعلقات آن است ... .
زیرا عامل فریبنده و دور کننده اصلی انسان همین عالم ماده است .
جهالت و هواپرستی سبب می شود که دنیا شریک خدا گردد و انسان را از خدا دور سازد .
انسان بر تکیه بر عقل و روحانیت است که می تواند حق و باطل را تشخیص دهد و هیچ چیزی را معبود خود به جز خدا قرار ندهد .
و تنها عقل است که این دستور را به او می دهد و الا این حیوانیت و جسمانیت اوست که امر به شرک و بت پرستی می کند .
برای اینکه عقل به درستی کار کند و چشمان روحانیش حقیقت را ببیند تا برای خدا شریک قائل نشود باید قوای جسمانی و حیوانی خود را در بند کند .
باید خودش را از این اسارت دنیا رها سازد .
تا درون انسان درست نشود نمی تواند از بندگی و بردگی دنیا خلاصی یابد !
باید خودش را به عقل نزدیک تر کند برای همین باید به شناخت برسد !
باید حقیقت خدا و خودش و فلسفه آفرینش را درک کند !
خود همین سیر به سمت معقولات و درک مفاهیم کلی و فلسفی ، سبب می شود تا از زنجیرهای مادی دورتر و دورتر گردد ...
وقتی حقیقت دنیا و انسان و اسلام را شناخت آن وقت می فهمد که تنها راه شناخت ، تفکر و تفقه در آیات و انفس نیست !
بلکه این شهوات ما و این تمایلات نفسانی و دنیوی خود عامل دور شدن ما از عقلانیت و درک و فهم است !
چگونه است که وقتی امیال ما جوشش می کند ، ما دیگر حقیقت را نمی بینیم و خودخواهانه راه باطل را در پیش میگیریم ؟
پس معلوم میشود این خدا و این درک حقیقت هنوز به مرحله حقیقی نرسیده است زیرل در عمل هنوز برای خدا شریک قائل هستیم . چگونه است که هم می دانیم اطاعت مخصوص خداست و هم نمی دانیم و در عمل کار را خراب می کنیم ؟
پس براستی ما هنوز خدا را نشناخته ایم !
فلسفه حقیقت عالم را نفهمیده ایم ...
اگر فهمیده بودیم در عمل مطابق واقع رفتار می کردیم .
برای به بند کردن قوای شهوانی باید اول این عوامل دور کننده از خدا و عقل را شناخت .
و سپس برای کنترل کردن آن اقدام نمود .
این را بدانید که خدا همان عاقل حقیقی است .
و معقولات عقلی همان دستورات و فرمان های او هستند...
با کنار گذاشتن موانع عقلی ، شما به قرب خدا می رسید .
آنجایی که دیگر بین شما و خدا هیچ شرک و فاصله ای نخواهد بود !
بله این شرک است که بین ما و خدا فاصله و دوری می اندازد ... .
وقتی به قرب واقعی خدا رسیدید آن وقت هر آنچه می کنید که او می خواهد ...
چون شما وصل به حضرت عقل شده اید .
و دیگر بین شما و عقل فاصله ای نیست .
بله اسلام و دینداری حقیقی در عاقل شدن خلاصه می شود ، تمام برنامه های اسلامی باید شما را به عاقل شدن نزدیکتر کند !
اگر دیدید که کسی ظواهر اسلام را انجام می داد اما بر عقلش افزوده نمی شود و ادعای مسلمانی هم می کند بدانید این آقا نه خدا را شناخته و نه درکی از حقیقت اسلامی دارد بلکه تنها ظاهر اسلام محفل گرمی شده است تا او خودش را از عذاب وجدان رهایی سازد برای هواپرستی ها و شهوت رانی های او ... .
اینکه می گویند اسلام می خواهد روح شما را رشد دهد یعنی می خواهد عقل و علمتان را بالا ببرد ... .
اصلا ما مسلمان بی عقل نداریم همچنانی که کافر و مشرک عاقل هم نداریم ...
انسان مسلمان ، حتما باید عاقل باشد و میزان عقل و علم او نشانه دینداری و عامل عمل صالحش است .
با سبک زندگی و برنامه عبادی اسلامی ، کم کم شما عاقل تر و عالم تر می شوید .
اگر می خواهید بدانید چه قدر عاقل تر شده اید ببینید چه قدر تمایلات حیوانیتان را تحت کنترل دارید و گناه نمی کنید !
یا ببینید چه قدر دنیا برایتان پست و بی ارزش است !
ببینید چه قدر در اخلاق و رفتار به رسول خدا و اولیا الهی نزدیک تر شده اید .
ببینید چه قدر اهل بصیریت شده اید .
چه قدر صبر بر مشکلات و مصیبت های دنیا دارید .
ببینید چه قدر از دنیا و اهل دنیا فاصله گرفته اید .
ببینید چه قدر در طلب روحانیت و عقلانیت تلاش می کنید .
ببینید چه قدر آرامش الهی در وجودتان لبریز شده است .
ببینید چه قدر مهربان و بخشنده تر شده اید .
ببینید چه قدر اهل قناعت هستید .
ببینید چه قدر در راهتان استوار و ثابت قدم هستید .
چه قدر شورو نشاط برای بندگی خدا دارید .
چه قدر به آخرتتان بیشتر اهمیت و توجه می کنید .
ببینید چه قدر در رفتار و اخلاق شبیه اولیای خدا شده اید .
چه قدر در مقابل گناهان و وسوسه های شیطان می ایستید !
و ...
همه موارد فوق نشانه میزان عقل شماست !
هر چه بیشتر بتوانید در روحانیت به رسول خدا شبیه تر بشوید این به این معناست که بیشتر از شرک و پلیدی ها دور شده اید .
هر چه قدر بیشتر شبیه اهل دنیا باشید و اوصاف دشمنان آن حضرت در وجودتان بیشتر نمایان باشد به این معناست که دورتر از خدا و عقل و اسوه های هدایت شده اید .
و من الله توفیق
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 قوای چهارگانه و پیروی سایر قوا از آنها
⚠️تذکر : شناخت قوای نفس سبب می شود تا بتوانید در مقابل رذایل اخلاقی بایستید و در مسیر رشد عقل و روحتان که سبب مومن تر شدنتان می شود و شما را به بهشت نزدیک تر می کند کوشش کنید ...
بخش کوتاهی از کتاب معراج السعاده احمد نراقی👇
بدن انسان مملکتی است که خداوندِ عالم، آن را به روح مجرّد واگذار کرده و در این مملکت، اعضا و جوارح و حواس و قوای ظاهری و باطنی را در اختیار روح قرار داده است. "و ما یعلم جنود ربّک الّا هو...یعنی: و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمیداند."
برای هر یک از این جوارح، خدمت و وظیفهی مشخصی تعیین شده است. از میان آنان، چهار قوهی "عقل"، "شهوت"، "غضب" و "وهم" حکمِ کارفرما و سران لشکر را دارند و سایر قوا، زیردست و فرمانبردارِ این چهار قوّه میباشند.
شأن "قوهی عقل"، ادراک و فهم حقایق امور و مشخص نمودن امور خیر و شر و دستور دادن به افعال نیکو و نهی از صفات ناپسند است. فایدهی ایجاد "قوّه شهویه"، بقا و ماندگاری بدن است که ابزار تحصیل کمال نفس میباشد، چرا که زیستِ چندروزهی بدن در این دنیا، مشروط به تناول غذا، نوشیدنی، نکاح و تولید نسل است. فایدهی "قوّهی وهمیه"، فهمیدن امور جزئی و دانستن دقیق مسائل است.
فعالیت "قوهی غضبیه" نیز آن است که ضررهای خارجی را از بدن دفع میکند و نیز هنگامی که قوهی شهویه یا وهمیه، ارادهی سرکشی و خودسری کنند و قدم از مسیر اطاعتِ عقل بیرون کنند، این دو قوّه را مقهور نموده و به راه راست درآورده و تحت اقتدار و تسلط عقل کند.
باید توجه داشت که به غیر از چهار قوّهی فوق، هیچ یک از قوای ظاهری و باطنی بدن، هیچگاه خیال فرمانروایی و اندیشهی سروری نخواهند کرد و همگی محکوم به اطاعت از این چهار قوّه هستند.
اما؛ این چهار قوّهی حاکم
قوّهی عقل، وزیرِ روح است که پادشاه میباشد. عقل همواره در تدبیر آن است که "روح" از صلاحدید و اوامر و نواهی او تجاوز نکند تا بتواند با حُسن کفایت و تدبیر، امور را مرتب و منظم کند و سفر پادشاه (روح) را به عالم ملکوت سهل و آسان نماید.
قوّهی شهوت، مانند برخی مامورین مالیات، دروغگو، طمّاع، خرابکار و فضول است؛ هرآنچه عقل که وزیر است بگوید، شهوت، با آن مخالفت کند و همیشه در صدد آن است که "روح" را از مسیر حق منحرف کرده و تابع حکم خود کند و آن را مانند چهارپایان غرق در شهوات نموده و هرآنچه امر کند، روح بدون مشورت با وزیر که عقل باشد آن را انجام دهد.
قوّهی غضب، همانند نگهبان مملکت، تند و تیز و بیباک است. این قوّه در پی کشتن و زدن و شکستن و ظلم و عداوت و بغض بوده و همواره درصدد آن است که پادشاه یا همان روح را فریب دهد، تا به آنچه او اشاره میکند عمل نماید و فرمان عقل را اطاعت نکند و در نهایت روح را به موجودی درّنده و بیرحم مبدّل کند.
قوّهی وهم، به دنبال مکر، خدعه و پنهان کردن حقیقت و همچنین ایجاد فتنه و خیانت است. وهم میخواهد که سلطانِ مملکتِ بدن یعنی روح، مطیع او شود تا هرچه وی از فریب و شیطنت و فساد و مکر فرمان دهد اطاعت نماید.
باید توجه داشت که به سبب اختلاف انگیزهی قوای چهارگانهی "عقل"، "شهوت"، "غضب" و "وهم" است که مملکتِ بدن همواره میدان نبرد و معرکه میباشد. گاهی آثار فرشتگان در آن ظاهر میشود. زمانی افعال چهارپایان هویدا میگردد. لحظهای مظهر آثار شیطان و زمانی هم خوی درّندگان به خود میگیرد. این وضعیتِ کشاکش همواره ادامه دارد تا اینکه یکی از این قوای چهارگانه بر بقیهی قوا حاکم شود و مابقی مقهور حکم او گردند.
@tarighatezendegi
4.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# کلیپ
کشاورز و کیسه زر
دکتر انوشه
@tarighatezendegi
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
اخلاق اسلامی برند یک مسلمان
مولانا فقهی
@tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 فلسفه نماز و روزه و اثبات حقانیت اسلام
قسمت اول
همان طور که می دانید در زندگی انسان دو راه وجود دارد . اولی راه درست یا راه حق و دومی راه نادرست و راه ناحق ... .
از هر انسان سالم اگر بپرسید که آدم باید راه درست را برود یا کار نادرست را انجام دهد مسلما پاسخش راه حق و درست است .
همان طور که می دانید این دنیا پر از قانون است که اگر این قوانین به درستی اجرا شود ، انسان به راه درست رسیده است .
اما یکسری عوامل مانع از دیدن حقیقت و اجرای درست آن می شود .
خیلی اتفاق می افتد که خواسته های نفسانی انسان با حقیقت به نقطه تقابل می رسند .
حقیقت یک مسیری می رود اما خواست انسان چیز دیگریست !
همه می دانیم که حقیقت یک مسیر مستقیم ، قطعی و روشنی دارد اما خواسته ها و هواهای نفسانی انسان ، هر روز به یک سازی می رقصند ... و این خواسته ها چون با راه حق منافات دارد لذا انسان را به مسیر ناحق می کشاند .
شرایطی در انسان به وجود می آید که او را به سمت شهوت رانی و خواسته های نفسانی می برد ، به حدی که دیگر حقیقت را نمی خواهند لذا آن را نمی بینند و لذا بر خلاف آن عمل می کنند .
انسان ها شاید در وهله اول ادعا می کنند که دارند راه درست را می روند و این راه ، مطابق با عقل سلیم است اما جدن تشخیص این مساله سخت است .
انسانی که حیوانیت و شهوت از ذاتیات وجودی او به حساب می آید به راستی چگونه می تواند بفهمد راه و مسیری که می رود به خاطر لذات شهوانی اوست یا اطاعت مستقیم از جناب عقل ؟
فعل انسان هر چند به ظاهر درست باشد می تواند به خاطر حقیقت نباشد بلکه چون صاحب عمل میلش کشیده است این کار را کرده است !
آیا انسانی که میلش به فعلی می کشد آیا برای او واجب است که دفعه بعد هم ، همان کار را مطابق با واقع انجام دهد ؟
خیر چه بسا دفعه بعد این انسان میلش نکشید و اگر بنا باشد انسان مطابق با میل و هواهایش جلو برود که سنگ روی سنگ بند نمی شود !
جالب است بدانید انسان هر چه قدر مطابق با میل و شهواتش جلو برود ، آن بعد حیوانی و غریزه نفسانیش بزرگ تر می شود و با بزرگتر کردن آن ، مسلما خواسته های او بیشتر از قبل میشود و کار به جایی می رسد که دیگر نمی شود این افسارگسیختگی نفس را کنترل نمود !
اما اگر انسان بیاید و آنچه که نفسش خواهش کرد بدان عمل ننماید و عقلانیت و حقیقت یا به عبارتی روحانیت را بر جسمانیتش حاکم کند و حرف خدا را بالاتر از هر خواسته ای قرار دهد ، مسلما رفته رفته ، این بعد حقیقت طلبی ، عقلانیت ، روحانیت و اطاعت پذیری از حق در او بزرگ تر می شود و لذا به مرور کار به جایی می رسد که جز حق و سخن خداوند چیز دیگری را نمی بیند و نمی شنود و در نهایت نفسش مطیع حضرت حق می گردد .
عرض کردیم که تشخیص اخلاص در عمل سخت است و انسان ها در اینکه فعلی را به خاطر حق کرده اند یا به خاطر هوای نفسانی برایشان سردرگمی می آورد و خیلی ها بر این باورند که به خاطر حق و طبق جریان عقل عمل می کنند در حالیکه اینگونه نبوده و شواهد و ظواهر چیز دیگری را نشان می دهد .
لذا در اینجا فعل و امری را می طلبد که در آن اخلاص واقعی قرار گیرد که انسان توسط آن هم میزان اخلاص و حق گراییش را بسنجد و هم تمرین و ممارستی باشد تا او در دیگر اعمالی که مشتبه می شود بین حق گرایی و هواپرستی ، شخص اطاعت از حق را بکند !
جدن حضرت حق بر او واجب عقلیست که چنین دستور و امری را صادر کند !
عملی که در آن اخلاص محض باشد و با عمل کردن به این امر ، انسان آن بعد حق گرایی را در وجودش بزرگتر کند تا از هوا و هوس دوری گزیند .
خداوند متعال این واجب عقلی را به فعلیت رسانده است و دو عبادت خاص و واجب را برای حقیقت طلبان و تسلیم شدگان حق قرار داده است !
اولی نماز و دومی روزه است .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
#شخصی
🌎 فلسفه نماز و روزه و اثبات حقانیت اسلام
قسمت دوم :
در نماز انسان باید در زمان و شرایط خاص یک سری اعمال گفته شده را انجام دهد ، اعمالی که در آن هیچ گونه از عوامل ارضای حیوانی وجود ندارد ، به طور مثال یعنی در نماز غذا وجود ندارد ، که انسان به خاطر شکم آن را بخواند و یا اینکه در نماز به خاطر موسیقی و اشعار دل انگیز انسان جلب آن نمی شود .
بلکه ما فقط در این نوع عبادت فقط معنای قضیه را مشاهده می کنیم . یک سری اذکار که تنها یک واقعیت و یک حقیقت را به ما متذکر می شود .
خب انسان های اهل هوا و هوس به چنین عبادتی تمایل نشان نمی دهند ، بلکه حوصله خواندن این نماز را ندارند .
علتش واضح است چون آن ها با هواپرستی و رسیدن به تمایلات نفسانی ، آن بعد حیوانیتشان بزرگتر از روحانیت شده است .
لذا نمازی که همه چیزش ، روحانی و عقلانی صرف است را به آن تمایلی نشان نمی دهند .
گاها اتفاق می افتد که شخص می گوید من خودم هر جور که خواستم با خدایم ارتباط میگیرم و کاری به این مدل نماز خواندن ندارم . اما این شخص غافل است که این دعا و عبادتی که می خواهد انجام بدهد از سر خودخواهی و خودبینی می باشد .
و به خاطر خدا در آن منظور نمی باشد .
اما نماز وقتی انسان آن گونه که خداوند به او امر کرده است انجام می دهد ، این یعنی او خودخواهی ها ، خودبینی ها ، هوا پرستی ها ، منیت و برتری طلبی ها را که همه با حق خواهی و حق طلبی انسان سر ناسازگاری دارد را کنار می گذارد و داخل در عبادتی می شود که همه ارکانش دم از اخلاص و اطاعت کردن صرف از حق است .
علاوه بر آن ما در نماز یک سری اعمال مثل سجده و رکوع داریم که این اعمال نهایت اخلاص را در این عبادت بیان می کند .
همان طور که می دانید افعال و نوع حرکات و اعمال انسان در روند و چگونگی زندگی او تاثیر بسزایی دارد .
تکرار عاداتی خاص ، مطلبی را به ضمیر ناخداگاه او تلقین می کند که بیان گر چگونگی رفتار آینده او خواهد شد .
وقتی انسان سر بر سجده می گذارد این عمل یعنی من تسلیم محض خداوند هستم .
یعنی تسلیم محض حضرت حق ...
یعنی در طول زندگیم هر چه حق باشد عمل می کنم !
بعضی ها خدا را جدای حق می بینند . العیاذ بالله خدا را یک غول متکبر ، ظالم و اضافی تصور می کنند که می خواهد انسان را بردگی بکشد ، گویا با سجده بر او هویت و اعتبار انسانیشان که همان عقل و حق خواهی باشد را از دست می دهند .
خیر خداوند همان حق است !
چگونه است که می گویید من هر چه حق باشد انجام می دهم ؟
آری این خواسته از خداوند است و خداوند اول و آخر و سرآمد و نهایت و ظاهر و کنه هر حقیقتیست ... .
تو که ادعای حق بودن می کنی و به خاطر حق و درستی می خواهی زندگی کنی !
این حق همان خداست و این خدا همان حق است .
اما انسان او را با ناحق اشتباه می گیرد لذا به گمانش راهش درست است اما غافل از آنکه راه او آمیخته از شهوات و تمایلات نفسانی ست و راه حق چیز دیگری است .
سجده بر خداوند یعنی تسلیم شدن در برابر خداوند ! و عمل و چگونگی حالت اندام شما دقیقا این معنا را دارد به خود شما و عالم مخابره می کند که من فقط از حق اطاعت می کنم !
و این عبادت رفته رفته حق خواهی را در وجود شخص تسلیم شده بزرگتر می کند و او از هواپرستی دور تر می شود .
همچنان که عکس این ماجرا هم صادق است .
هر چه قدر اعمال ما بوی خودخواهی و خودبینی دهد ، به همان اندازه ما از حقیقت دور تر می شویم و این مطالب از عقلیات و مسلمات است و جای هیچ گونه تردیدی در آن نخواهد بود .
مسلما انسان هایی که راه منیت خواهی را پیش گرفته باشند با حقیقت که همان عقلانیت و روحانیت است بیگانه تر و دور ترند لذا شما می بینید که نه تنها تمایلی به این مطالب عقلی ندارند ، بلکه اگر هم ببینند و بشنوند انگار نوشته ها و اصوات چینی ژاپنی را شنیده اند . اگر این زبان های سخت دنیا را در بدون آموزش و تمرین فهمیدند ، علوم عقلی را هم بدون حق طلبی و عبادت و تمرین الهی ، خواهند فهمید .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
#شخصی
🌎 فلسفه نماز و روزه و اثبات حقانیت اسلام
قسمت سوم :
عبادت دوم که از واجبات الهیست روزه است .
روزه ، یعنی پشت پا زدن به تمام خواسته ها و خواهش های نفسانی که منشا و علت اکثر آن ها شکم است .
با نخوردن و نیاشامیدن به خاطر خدا ، انسان در مسیر حق طلبی بیشتر و بهتر رشد می کند .
خیلی وقت ها می شود که شکم ما ، شهوت ما چیزی می خواهد که منافات با حق است .
یا مثلا انسان به خاطر شکم و شهوات دیگر که منشا اصلی آن معده اوست ، کاری را انجام می دهد که اگر او افسار این حیوانیات در دستش می بود این کارها و رفتار های زشت از او سر نمی زد .
خیلی ها شاید به خاطر کار وتحصیلات و پول و اندام و رژیم غذایی دست از خوردن و آشامیدن می زنند . اما به واقع آیا این نخوردن و نیاشامیدن تاثیری در انسانیت و بالارفتن روحانیت و عقلانیت انسان دارد ؟
خیر هیچ تاثیری ندارد بلکه اگر انسان به خاطر خدا و فرمان حق این کار را بکند یعنی او می تواند در جاها و مسیر های دیگر زندگی که فرمان حق صادر شد ، او بی چون و چرا آن را بپذیرد و عمل کند و چنین عبادتی با چنین نیتی حاصل ثمر است .
اما عملی که نیت و خواسته اش چیز دیگری باشد چگونه می توان به رشد حق خواهی و حق طلبی انسان کمک کند ؟
الا یا ایحال باید بگویم این دو عبادت عظیم که خداوند بر انسان خلق و واجب کرده است ، طبق مسلمات عقلی و بنا بر حکمت والا تقدیم انسان شده است .
درست است که عقل انسان در ابتدا قاصر به فهم چنین حکمت هایی است ، اما خداوند است که عقلیات و حکمت ها همگی از اوست ، اما انسان پس از شناخت و تفکر و خواهش فهم از حضرت حق ، او به درک چنین حکمت هایی به اندازه وسعت وجودیش خواهد رسید .
لذا نمی توان گفت چون من نفهمیدم پس حقیقت ندارد ...
نخیر ، تو نمی فهمی چون از عقل دور هستی ! و چگونه با این همه حجاب های عقلی و هیجانات حیوانی ، انسان می تواند به عقل نزدیک باشد ؟
بلکه باید گفت من نمی فهمم و باید بروم مطالعه کنم ، عبادت کنم آنگونه که او گفته است و از آنکه همه درک ها و ادراکات از اوست تسلیم او شوم خواهش و تمنا کنم تا قدری از معلومات خودش را نصیب من کند .
پس در نهایت باید گفت وجود عبادت واجبی مثل نماز و روزه از مقتضیات عالم خلقت است و اگر نبود انسانیت به سمت روحانیت و نورانیت رشد نمی یافت .
و لذا وجود چنین عبادتی همراه این اخلاص که بدون برانگیختن هر گونه خواسته های نفسانی است ، دلالت بر اثبات و حقانیت اسلام دارد .
از آن طرف ادیان تحریف شده ای مثل مسیحیت که عبادتشان را با امور هوس انگیز و طرب انگیز مخلوط کرده اند ، و دنیا و عالم ماده را داخل این عبادات برده اند ، این ها بالکل باطل و انحرافی هستند .
و این عبادات جز بزرگ کردن خواهش های نفسانی و هدایت انسان به مسیر های باطل و شیطانی کار دیگری از آن بر نمی آید .
لذا اگر خواستید دین حق خدا را از ناحق تشخیص دهید ببینید آیا این دین شما را به عقلانیت نزدیک می کند ! برای اینکه بفهمید ببینید عبادت آن ها خالص برای خدا هست ؟ آیا این اخلاص ما را به حق خواهی و خداخواهی و مسیر عقلانیت نزدیک می کند ؟
آیا توانسته است هوا و هوس که آفت عقل است را از ما دور کند یا خودش هم ممزوج با آلات لهو و لعب است ؟
آیا اعمال و رفتار چنین عباداتی ، انسان را تسلیم خداوند می نماید ؟ آیا به صورت برنامه ریزی شده و مکرر هر روز و به صورت چند وعده واجب شده است ؟
یا می گوید که هر مدل که دوست داشتی و عشقت کشید می توانی با خدایت ارتباط برقرار کنی؟
آیا با واجب بودنش در وقت و ساعت خاص خودخواهی ها و منیت طلبی های افراد را از بین می برد !
آیا اصلا این عبادات انسان را به سوی حق می کشاند و یا اینکه انسان را به سوی خدای قلابی که امر به شهوت و دنیا طلبی می کند می برد ؟
و اینجاست که دین اسلام از زاویه نماز و روزه بار دیگر حقانیتش برای ما مکشوف و ملزوم می شود .
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّـهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّـهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi