eitaa logo
طریقت زندگی
839 دنبال‌کننده
358 عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
مجموعه روش ها و برنامه های صحیح زندگی که انسان رابه کمال اخلاق فردی و اجتماعی خود نزدیکتر می کند . ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Eslamdinehagh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 فلسفه نماز و روزه و اثبات حقانیت اسلام قسمت اول همان طور که می دانید در زندگی انسان دو راه وجود دارد . اولی راه درست یا راه حق و دومی راه نادرست و راه ناحق ... . از هر انسان سالم اگر بپرسید که آدم باید راه درست را برود یا کار نادرست را انجام دهد مسلما پاسخش راه حق و درست است . همان طور که می دانید این دنیا پر از قانون است که اگر این قوانین به درستی اجرا شود ، انسان به راه درست رسیده است . اما یکسری عوامل مانع از دیدن حقیقت و اجرای درست آن می شود . خیلی اتفاق می افتد که خواسته های نفسانی انسان با حقیقت به نقطه تقابل می رسند . حقیقت یک مسیری می رود اما خواست انسان چیز دیگریست ! همه می دانیم که حقیقت یک مسیر مستقیم ، قطعی و روشنی دارد اما خواسته ها و هواهای نفسانی انسان ، هر روز به یک سازی می رقصند ... و این خواسته ها چون با راه حق منافات دارد لذا انسان را به مسیر ناحق می کشاند . شرایطی در انسان به وجود می آید که او را به سمت شهوت رانی و خواسته های نفسانی می برد ، به حدی که دیگر حقیقت را نمی خواهند لذا آن را نمی بینند و لذا بر خلاف آن عمل می کنند . انسان ها شاید در وهله اول ادعا می کنند که دارند راه درست را می روند و این راه ، مطابق با عقل سلیم است اما جدن تشخیص این مساله سخت است . انسانی که حیوانیت و شهوت از ذاتیات وجودی او به حساب می آید به راستی چگونه می تواند بفهمد راه و مسیری که می رود به خاطر لذات شهوانی اوست یا اطاعت مستقیم از جناب عقل ؟ فعل انسان هر چند به ظاهر درست باشد می تواند به خاطر حقیقت نباشد بلکه چون صاحب عمل میلش کشیده است این کار را کرده است ! آیا انسانی که میلش به فعلی می کشد آیا برای او واجب است که دفعه بعد هم ، همان کار را مطابق با واقع انجام دهد ؟ خیر چه بسا دفعه بعد این انسان میلش نکشید و اگر بنا باشد انسان مطابق با میل و هواهایش جلو برود که سنگ روی سنگ بند نمی شود ! جالب است بدانید انسان هر چه قدر مطابق با میل و شهواتش جلو برود ، آن بعد حیوانی و غریزه نفسانیش بزرگ تر می شود و با بزرگتر کردن آن ، مسلما خواسته های او بیشتر از قبل میشود و کار به جایی می رسد که دیگر نمی شود این افسارگسیختگی نفس را کنترل نمود ! اما اگر انسان بیاید و آنچه که نفسش خواهش کرد بدان عمل ننماید و عقلانیت و حقیقت یا به عبارتی روحانیت را بر جسمانیتش حاکم کند و حرف خدا را بالاتر از هر خواسته ای قرار دهد ، مسلما رفته رفته ، این بعد حقیقت طلبی ، عقلانیت ، روحانیت و اطاعت پذیری از حق در او بزرگ تر می شود و لذا به مرور کار به جایی می رسد که جز حق و سخن خداوند چیز دیگری را نمی بیند و نمی شنود و در نهایت نفسش مطیع حضرت حق می گردد . عرض کردیم که تشخیص اخلاص در عمل سخت است و انسان ها در اینکه فعلی را به خاطر حق کرده اند یا به خاطر هوای نفسانی برایشان سردرگمی می آورد و خیلی ها بر این باورند که به خاطر حق و طبق جریان عقل عمل می کنند در حالیکه اینگونه نبوده و شواهد و ظواهر چیز دیگری را نشان می دهد . لذا در اینجا فعل و امری را می طلبد که در آن اخلاص واقعی قرار گیرد که انسان توسط آن هم میزان اخلاص و حق گراییش را بسنجد و هم تمرین و ممارستی باشد تا او در دیگر اعمالی که مشتبه می شود بین حق گرایی و هواپرستی ، شخص اطاعت از حق را بکند ! جدن حضرت حق بر او واجب عقلیست که چنین دستور و امری را صادر کند ! عملی که در آن اخلاص محض باشد و با عمل کردن به این امر ، انسان آن بعد حق گرایی را در وجودش بزرگتر کند تا از هوا و هوس دوری گزیند . خداوند متعال این واجب عقلی را به فعلیت رسانده است و دو عبادت خاص و واجب را برای حقیقت طلبان و تسلیم شدگان حق قرار داده است ! اولی نماز و دومی روزه است . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 فلسفه نماز و روزه و اثبات حقانیت اسلام قسمت دوم : در نماز انسان باید در زمان و شرایط خاص یک سری اعمال گفته شده را انجام دهد ، اعمالی که در آن هیچ گونه از عوامل ارضای حیوانی وجود ندارد ، به طور مثال یعنی در نماز غذا وجود ندارد ، که انسان به خاطر شکم آن را بخواند و یا اینکه در نماز به خاطر موسیقی و اشعار دل انگیز انسان جلب آن نمی شود . بلکه ما فقط در این نوع عبادت فقط معنای قضیه را مشاهده می کنیم . یک سری اذکار که تنها یک واقعیت و یک حقیقت را به ما متذکر می شود . خب انسان های اهل هوا و هوس به چنین عبادتی تمایل نشان نمی دهند ، بلکه حوصله خواندن این نماز را ندارند . علتش واضح است چون آن ها با هواپرستی و رسیدن به تمایلات نفسانی ، آن بعد حیوانیتشان بزرگتر از روحانیت شده است . لذا نمازی که همه چیزش ، روحانی و عقلانی صرف است را به آن تمایلی نشان نمی دهند . گاها اتفاق می افتد که شخص می گوید من خودم هر جور که خواستم با خدایم ارتباط میگیرم و کاری به این مدل نماز خواندن ندارم . اما این شخص غافل است که این دعا و عبادتی که می خواهد انجام بدهد از سر خودخواهی و خودبینی می باشد . و به خاطر خدا در آن منظور نمی باشد . اما نماز وقتی انسان آن گونه که خداوند به او امر کرده است انجام می دهد ، این یعنی او خودخواهی ها ، خودبینی ها ، هوا پرستی ها ، منیت و برتری طلبی ها را که همه با حق خواهی و حق طلبی انسان سر ناسازگاری دارد را کنار می گذارد و داخل در عبادتی می شود که همه ارکانش دم از اخلاص و اطاعت کردن صرف از حق است . علاوه بر آن ما در نماز یک سری اعمال مثل سجده و رکوع داریم که این اعمال نهایت اخلاص را در این عبادت بیان می کند . همان طور که می دانید افعال و نوع حرکات و اعمال انسان در روند و چگونگی زندگی او تاثیر بسزایی دارد . تکرار عاداتی خاص ، مطلبی را به ضمیر ناخداگاه او تلقین می کند که بیان گر چگونگی رفتار آینده او خواهد شد . وقتی انسان سر بر سجده می گذارد این عمل یعنی من تسلیم محض خداوند هستم . یعنی تسلیم محض حضرت حق ... یعنی در طول زندگیم هر چه حق باشد عمل می کنم ! بعضی ها خدا را جدای حق می بینند . العیاذ بالله خدا را یک غول متکبر ، ظالم و اضافی تصور می کنند که می خواهد انسان را بردگی بکشد ، گویا با سجده بر او هویت و اعتبار انسانیشان که همان عقل و حق خواهی باشد را از دست می دهند . خیر خداوند همان حق است ! چگونه است که می گویید من هر چه حق باشد انجام می دهم ؟ آری این خواسته از خداوند است و خداوند اول و آخر و سرآمد و نهایت و ظاهر و کنه هر حقیقتیست ... . تو که ادعای حق بودن می کنی و به خاطر حق و درستی می خواهی زندگی کنی ! این حق همان خداست و این خدا همان حق است . اما انسان او را با ناحق اشتباه می گیرد لذا به گمانش راهش درست است اما غافل از آنکه راه او آمیخته از شهوات و تمایلات نفسانی ست و راه حق چیز دیگری است . سجده بر خداوند یعنی تسلیم شدن در برابر خداوند ! و عمل و چگونگی حالت اندام شما دقیقا این معنا را دارد به خود شما و عالم مخابره می کند که من فقط از حق اطاعت می کنم ! و این عبادت رفته رفته حق خواهی را در وجود شخص تسلیم شده بزرگتر می کند و او از هواپرستی دور تر می شود . همچنان که عکس این ماجرا هم صادق است . هر چه قدر اعمال ما بوی خودخواهی و خودبینی دهد ، به همان اندازه ما از حقیقت دور تر می شویم و این مطالب از عقلیات و مسلمات است و جای هیچ گونه تردیدی در آن نخواهد بود . مسلما انسان هایی که راه منیت خواهی را پیش گرفته باشند با حقیقت که همان عقلانیت و روحانیت است بیگانه تر و دور ترند لذا شما می بینید که نه تنها تمایلی به این مطالب عقلی ندارند ، بلکه اگر هم ببینند و بشنوند انگار نوشته ها و اصوات چینی ژاپنی را شنیده اند . اگر این زبان های سخت دنیا را در بدون آموزش و تمرین فهمیدند ، علوم عقلی را هم بدون حق طلبی و عبادت و تمرین الهی ، خواهند فهمید . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 فلسفه نماز و روزه و اثبات حقانیت اسلام قسمت سوم : عبادت دوم که از واجبات الهیست روزه است . روزه ، یعنی پشت پا زدن به تمام خواسته ها و خواهش های نفسانی که منشا و علت اکثر آن ها شکم است . با نخوردن و نیاشامیدن به خاطر خدا ، انسان در مسیر حق طلبی بیشتر و بهتر رشد می کند . خیلی وقت ها می شود که شکم ما ، شهوت ما چیزی می خواهد که منافات با حق است . یا مثلا انسان به خاطر شکم و شهوات دیگر که منشا اصلی آن معده اوست ، کاری را انجام می دهد که اگر او افسار این حیوانیات در دستش می بود این کارها و رفتار های زشت از او سر نمی زد . خیلی ها شاید به خاطر کار وتحصیلات و پول و اندام و رژیم غذایی دست از خوردن و آشامیدن می زنند . اما به واقع آیا این نخوردن و نیاشامیدن تاثیری در انسانیت و بالارفتن روحانیت و عقلانیت انسان دارد ؟ خیر هیچ تاثیری ندارد بلکه اگر انسان به خاطر خدا و فرمان حق این کار را بکند یعنی او می تواند در جاها و مسیر های دیگر زندگی که فرمان حق صادر شد ، او بی چون و چرا آن را بپذیرد و عمل کند و چنین عبادتی با چنین نیتی حاصل ثمر است . اما عملی که نیت و خواسته اش چیز دیگری باشد چگونه می توان به رشد حق خواهی و حق طلبی انسان کمک کند ؟ الا یا ایحال باید بگویم این دو عبادت عظیم که خداوند بر انسان خلق و واجب کرده است ، طبق مسلمات عقلی و بنا بر حکمت والا تقدیم انسان شده است . درست است که عقل انسان در ابتدا قاصر به فهم چنین حکمت هایی است ، اما خداوند است که عقلیات و حکمت ها همگی از اوست ، اما انسان پس از شناخت و تفکر و خواهش فهم از حضرت حق ، او به درک چنین حکمت هایی به اندازه وسعت وجودیش خواهد رسید . لذا نمی توان گفت چون من نفهمیدم پس حقیقت ندارد ... نخیر ، تو نمی فهمی چون از عقل دور هستی ! و چگونه با این همه حجاب های عقلی و هیجانات حیوانی ، انسان می تواند به عقل نزدیک باشد ؟ بلکه باید گفت من نمی فهمم و باید بروم مطالعه کنم ، عبادت کنم آنگونه که او گفته است و از آنکه همه درک ها و ادراکات از اوست تسلیم او شوم خواهش و تمنا کنم تا قدری از معلومات خودش را نصیب من کند . پس در نهایت باید گفت وجود عبادت واجبی مثل نماز و روزه از مقتضیات عالم خلقت است و اگر نبود انسانیت به سمت روحانیت و نورانیت رشد نمی یافت . و لذا وجود چنین عبادتی همراه این اخلاص که بدون برانگیختن هر گونه خواسته های نفسانی است ، دلالت بر اثبات و حقانیت اسلام دارد . از آن طرف ادیان تحریف شده ای مثل مسیحیت که عبادتشان را با امور هوس انگیز و طرب انگیز مخلوط کرده اند ، و دنیا و عالم ماده را داخل این عبادات برده اند ، این ها بالکل باطل و انحرافی هستند . و این عبادات جز بزرگ کردن خواهش های نفسانی و هدایت انسان به مسیر های باطل و شیطانی کار دیگری از آن بر نمی آید . لذا اگر خواستید دین حق خدا را از ناحق تشخیص دهید ببینید آیا این دین شما را به عقلانیت نزدیک می کند ! برای اینکه بفهمید ببینید عبادت آن ها خالص برای خدا هست ؟ آیا این اخلاص ما را به حق خواهی و خداخواهی و مسیر عقلانیت نزدیک می کند ؟ آیا توانسته است هوا و هوس که آفت عقل است را از ما دور کند یا خودش هم ممزوج با آلات لهو و لعب است ؟ آیا اعمال و رفتار چنین عباداتی ، انسان را تسلیم خداوند می نماید ؟ آیا به صورت برنامه ریزی شده و مکرر هر روز و به صورت چند وعده واجب شده است ؟ یا می گوید که هر مدل که دوست داشتی و عشقت کشید می توانی با خدایت ارتباط برقرار کنی؟ آیا با واجب بودنش در وقت و ساعت خاص خودخواهی ها و منیت طلبی های افراد را از بین می برد ! آیا اصلا این عبادات انسان را به سوی حق می کشاند و یا اینکه انسان را به سوی خدای قلابی که امر به شهوت و دنیا طلبی می کند می برد ؟ و اینجاست که دین اسلام از زاویه نماز و روزه بار دیگر حقانیتش برای ما مکشوف و ملزوم می شود . إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّـهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّـهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 چه کنیم تا در دنیای پر از تلاطم به آرامش برسیم ؟ در هنگام ابتلا به مصیبت ها و رنج های دنیوی راهکار هایی وجود دارد که قلب شما را آرام می کند . شاید شما نتوانید دنیای خارجتان را عوض کنید اما می توانید خودتان را تغییر دهید . دانستن موارد زیر به همراه تکرار و تلقین در موارد و شرایط سخت می تواند کوه مشکلات را برایتان همچون آب خوش و روان تغییر دهد ! ۱ - این را باید بدانید که قضای الهی از قبل نوشته شده است ، پس هر اتفاقی بیافتد حق است و این اتفاق باید می افتاد و راه بازگشتی وجود ندارد و اگر شما دوباره هم به نقطه اولتان باز میگشتید باز هم با همان معلومات و اتفاقات و شرایط همین به سرتان می آمد . ۲- شما تنها همه کاره داستان نبودید ، عوامل و شرایط زیاد منجر شد تا این اتفاق بیافتد ، پس خودتان را بی دلیل آزار ندهید . ۳ - یادتان باشد که اینجا دنیاست و محل رشد و امتحان همه انسان هاست و هر انسانی در جایگاه خود به ابتلاها و بلاهای مختلف دچار می شود پس شما در این مشکلات تنها نیستید . ۴ - همیشه می تواند بدتر از این هم اتفاق بیافتد ، همچنانی که برای دیگران این اتفاق افتاد ، پس خداوند را به خاطر رحمانیت و کرامتش شکر کنید . ۵ - یادتان باشد که شما فقیر هستید و چیزی از خودتان ندارید که به خاطر از دست دادن آنها ناراحت شوید همه اش مال خداست و اوست که می گوید چه بشود و چه نشود ... . ۶ - خیلی ها با شرایطی از این بدتر به زندگیشان ادامه دادند ، و این اتفاق افتاد و آینده معلوم نیست چه بسا شرایط به نفع شما تمام شود ! ۷- خیلی ها که الان آنها را خوشبخت می بینید شاید روزگاری را در سختی ها گذرانده اند و شاید هم روزی برسد که آنها نیز گرفتار شوند ، چرخ فلک در حال گردش است یک روز بالاست و یک روز هم پایین ... . ۸- دنیا محل امتحان است ، دردو رنج و مصیبت از ذاتیات این عالم است تا مومن را به کمال روحی و قرب الی الله برساند . اگر دنیا بهشت بود ، پس دیگر بهشت برای چه ؟ یادتان باشد دنیا با تمام رنج ها و سختی هایش برای همه به زودی زود تمام می شود . پس غصه دارندگی و نداریش را نخورید ... . ۱۰ - کمیت و کیفیت هیچ کدام خوشبختی زندگی شما را ضمانت نمی کند . چه بسا انسان هایی را که هیچ نداشتند اما با آرامش و نشاط زندگی کردند و چه بسا انسان هایی که همه چیز داشتند و یک روز هم خیر داشته هایشان را ندیدند ... . ۱۱ - با عبادت و عشق بازی با خداوند ، از انتظاراتتان نسبت به این دنیا بکاهید چرا که قلبی که در آن خدا بزرگ شود ، جایی برای بقیه چیزها وجود ندارد ... . ۱۲ - دل از دنیا بکنید قبل از آنکه شما را به زور از این دنیا بکنند ... یادتان باشد آرامش و سعادت در وابسطه نبودن به مادیات است ... دنیایی نیست ، اگر کل دنیا را هم به نحو احسنت مدیریت کنید و همه چیز هم به کام شما تمام شود ، دیر یا زود آن را از شما تحویل می گیرند و هر چه کاشتید ، گویا که اصلا هیچ نکاشته اید ... . ۱۳ - از اینکه به خاطر دنیای فانی دارید درد میکشید از خودتان خجالت بکشید ، که چگونه بنده و عبد آن شده اید که با بود آن خوشحال و با نبودش ناراحتید ،پس این واقعه را به فال نیک بگیرید و بدانید که در مسیر بندگی خداوند چه قدر عقبید ، با مطالعه آیات و انفس الهی و عبودیت خداوند تلاش کنید تا به نقطه ای برسید که تنها از اطاعت اوامر او خوشحال و از نافرمانی او اندوهناک و ناراحت شوید . ۱۴ - مرگ را زیاد یاد کنید و بدانید آیا فردایی هم هست که شما باشید و غصه آن را بخورید ؟ و چه دردو رنجی بالاتر از اعمال و کردار ما که ما را از خدا و بهشت او دور می کند ؟ ۱۵ - یادتان باشد هر روز رزق تازه ای را می آورد ، امیدتان را از دست ندهید امید است که زمان همه چیز را درست کند ! ۱۶ - اهل قناعت باشید و کمترین ها را از دنیا بخواهید ، بیش از این خودتان را وابسته دنیا نکنید ، وابستگی به جز خداوند برای انسان ، تولید رنج می کند . عبد آن نشوید و به خاطر دنیای بی وفا خودتان را به آب و آتش نزنید ۱۷ - این را بدانید که درد ها و رنج های دنیا تنها بر دوستان و بنده های خوب او آسان می شود ،زیرا آنها عالم را از خدا می دانند ، او را مالک و مدبر هستی می شناسند و تنها از او انتظار دارند و تنها به او توکل می کنند و همیشه اهل قناعت و شکر گذار نعمت های او هستند . برای رسیدن به آرامش باید خداشناس شد ، باید بندگی خداوند را کرد و باید از او خواست تا انسان را هدایت کند ، وقتی انسان راه حق را یافت و قدم در آن نهاد مسلما به لذت و نشاط واقعی دست خواهد یافت . و در آخر باید گفت که البته موارد و عوامل دیگر هم حتما وجود خواهد داشت اما اهم آنها و کلیاتشان همین ها بود که خدمتتان بیان کردم . آرامش و سعادت چیزی جز تسلیم خدا شدن نیست ، پس اسلام و بندگی واقعی خداوند را برای همه انسان های روی زمین آرزومندم ... . ✍ علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 فلسفه فقر و بینیازی انسان قسمت اول : وقتی خداوند و آن حقیقت اسلام در قلب مردم نباشد ۱ - فقیران و نداران جامعه : ناشکر ، افسرده ، مایوس و عصبانی و پرخاشگر می شوند . و ثروتمندان و کسانی که درهای دنیا به روی آن ها باز است : خودخواه ، مغرور ، مستکبر ، حریص و طمع کار می شوند . هر دو دسته شاید با هم در ظاهر تفاوتی آشکار داشته باشند اما به راستی چون خداوند در زندگی آنها نیست ، آنها فقیر و محتاج و مفلوک هستند . دسته اول که فقر و احتیاج آن علنی و آشکار است و ما می بینیم که چگونه به خاطر مال دو روزه دنیا و به خاطر نداری ، حقیقت را فراموش کردند و چگونه خودشان را باختند و چگونه دنیا توانست با روی برگرفتن از آن ها ، آنان را به ذلت و خواری بکشاند . دسته دوم هم که به ظاهر دارا هستند و دنیا روی خوش به آن ها نشان داده است ، را می بینیم که چگونه همین مال دو روزه دنیا که به هیچ کس وفا نکرد و برای هیچ کس هم نماند ، چگونه انسانیت ، عقلانیت و شرافت آن ها را گرفته است . بسیاری از عقلا ، انسان های به ظاهر بینیاز از نگاه مادی ، که خدا و عقلانیت اسلامی در زندگی آن ها وجود ندارد را به راستی فقیر می دانند . آن ها می گویند که با نبود خدا و فهم و درک صحیح از نظام عالم ، انسان آن تکیه گاه عظیم خودش را از دست می دهد ، دیگر خدایی وجود ندارد تا او را وکیل کارهای خودش بکند . اگر هم خدایی وجود داشته باشد آیا مسیر او و هدف او از زندگی با خداوند و حکمت خلقت او سازگار است ؟ چون این انسان خدای واقعی را از دست می دهد لذا چاره ای ندارد که در اوج نیازمندی و وابستگی الان باید به جای خداوند تکیه گاه جدیدی قرار دهد و این کسری و کمبود را جور دیگری جبران کند و لذا فلسفه و حکمت نویی را که مطابق امیال و خواسته هایش است را برای هستی خلق می نماید . این را من به شما قول می دهم که خدایی که آنها برای خودشان می سازند یا فلسفه فکری که برای خودشان در رویا می بافند ، همه این ها در راستای دنیا گری و دنیا نگری و دنیا خواهی آن ها خواهد بود . آن ها دنیا را می خواهند و به هر قیمتی آنها راضی نمی شوند که نقد را به نسیه بهشت بدهند . و برای این تفکر سراپا خودخواهانه و منیت طلبانه اشان چه تفکر ها و چه فلسفه ها را که نمی بافند . به راستی خدای واقعی در قلب های این ها محو شد و خدای دروغین که همان دنیا باشد قلب های آن ها را تیره و تار ساخت . آنها بنده دنیا شدند و به خاطر دنیا و مال دنیا هر حقی را ناحق کردند ... . فقر آنها وقتی ملموس و به ظهور خودش می رسد ، پستی و زشتی افکار آنها وقتی نما می کند که آن ها را از دنیایشان دور کنید و یا به آن ها بیم دوری آن را نوید دهید . آن وقت می بینید چگونه مثل حیوانات درنده ماهیت و باطن فقیر از انسانیت و روحانیتشان را نمایان می کنند . آن ها هر چه قدر در ظاهر دستانشان بیشتر به دنیا می رسد ، به همان مقدار هم فقیر تر می شوند . وابستگی آنها به دنیا بیشتر می شود و آنها هر لحظه بیشتر و بیشتر به دنیا محتاج تر و نیازمند تر می شوند . ✍ علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 فلسفه فقر و بینیازی انسان قسمت دوم اگر تا دیروز ترس از دست رفتن اندکی از دنیا را داشتند و اگر تا دیروز حرص کمتری از دنیا را می خوردند امروز هم ترس از دست رفتن مال بیشتر را می خورند و هم حرص بیشتر برای دنیا آن ها را کاملا کور و کر کرده است . لذا برای یک فقیر و محتاج که پست و فرومایه است چه اوصافی زشت تر و مفلوک تر از اینکه انسان ترسوتر ، حریص تر و تشنه تر شود ؟ واقعا برای دنیای فانی که گفته اند همچون پیرزنی است که ظاهر خود را قشنگ و فریبنده کرده است و باطنی پوچ و توخالی دارد چه چیزی زشت تر و احمقانه تر است که انسان اینگونه بنده و محتاج او شود که هر مسیری را که او می رود انسان هم همراه او برود و هر شرافت و انسانیت و هر حق و حقوقی را به خاطر این دنیای پست زیر پا بگذارد ؟ براستی آیا زشت تر و فرومایه تر از این انسان ها وجود دارد که این گونه حقیقت و انسانیت را فدای این دنیای پوچ و توخالی کنند ؟ آیا احمق تر ، ابله تر و حیوان صفتانی بالاتر از این موجودات در عالم هستی وجود دارد ؟ آری عقلا فقر واقعی در انسان را که مسبب ذلت ، پستی ، فرومایگی و بیچارگی و حقارت و ذلت است تنها در نبود خداوند و عقلانیت در زندگی انسان ها می دانند . انسان هایی که به خاطر هیچ و پوچ چگونه بنده و اسیر هیچ و پوچ شده اند و به خاطر هیچ و پوچ دنیا چگونه خود را ذلیل و فرومایه ، حریص و محتاج و نیازمند و این قدر گرسنه و عطشان شده اند ... . در مقابل این انسان ها ، کسانی هستند که به دنبال خدای واقعی و اسلام حقیقی شتافتند و بر این سعی بودند که عقلانیت و حقانیت را در زندگیشان جاری سازند و در نهایت قلب هایشان را لبریز از خداوند کنند . این ها زندگی فانی دنیا را شناختند و با رویگرداندن و یا باز شدن در های دنیا نه با دارایی آن و نه با نداری آن ، تن به بندگی و بردگی این دنیا ندادند ، همیشه طالب حق و از کسانی بودند که خواهان احقاق حقوق روی زمین شدند . ظواهر فریبنده این دنیا در آنها اثر نکرد و در فقر و دارندگی بندگی خدا را کردند و خودشان را به دنیا و شیطان نفروختند . این ها به راستی با وجود قدرت خداوند در قلب ها و زندگی آن ها بود که توانستند در مقابل خواهش های دنیا ایستادگی کنند و حق را به خاطر حیوانیت و خواهش های نفسانی زیر پا نگذارند . وجود خداوند بینیاز در اعتقادات آن ها سبب شد تا به خواست و مشیت خداوند راضی شوند و دائم به خداوند توکل کنند پس در نهایت قناعت و اندازه خواهی در دنیا را سرلوحه کار خودشان قرار دادند و این گونه مانند کافران تشنه و گرسنه و حریص دنیا نشدند بلکه دنیا را فدای خداوند و راه او کردند . آنها به خاطر خدای بینیاز و اتصال آنهه به او ، ایشان نیز بینیاز شدند و با بندگی و تکامل روحانی خود بر خواهش های نفسانی و حیوانیشان فائق آمدند . لذا در اوج نیازمندی خود به خداوند بر دنیای فانی و وسوسه های آن بینیاز گشتند . و این گونه شد که خداوند به جهانیان نشان داد که چگونه بندگی و عبودیت او سبب بزرگی و سرفرازی انسان می شود و برعکس چگونه دوری از خداوند و بیگانگی از عقلانیت و روحانیت ، انسان را فقیر و پست و فرومایه می کند . و اینگونه است که انسان یا باید بر هواها و خواهش های حیوانی و نفسانی اش مسلط شود تا مسلمان و تسلیم حقیقت شود و یا اینکه با حماقت و جهالتش که از سر هواها و خواهش های نفسانیش زاییده شد حقیقت را فراموش کند و دنباله رو دنیای فریبنده و تو خالی رود که به خاطر این دنیای پست و پوچ اینگونه کوچک و ذلیل شود و تا کنه جهنم بشتابد . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 فلسفه فقر و بینیازی انسان قسمت سوم وقتی دنیا بتواند با رنگ و لعاب ها و باز کردن درب های خودش به شما نشاط و آرامش دهد و یا وقتی دنیا باز دوباره بتواند با پشت کردن به شما و بستن باب هایش شما را اندوهگین و غصه دار کند ، این را بدانید که نهایت کلام این است که حکومت دنیا چنان بر شما قدرت دارد که شما را خوشحال یا ناراحت کند . میزان تاثیر دنیا در روح و روان شما نشان دهنده میزان تسلیم و نیازمندی شما به دنیا است . و این دگرگونی در حالات شما سبب می شود تا در مسیر زندگی دنیا ، شما هم دگرگون شوید . مسلما با شادی های مستانه ، راه غرور و تکبر برای شما باز می شود و با پشت کردن و پا گذاشتن بر روی حقوق انسان ها ، خلاف بندگی خداوند را انجام می دهید و یا حتی بر عکس با ناامیدی و یاس و پوچی ، جور دیگری به حقوق حقداران تجاوز می کنید . انسانی می تواند ادعا کند که کاملا بنده و مطیع خداوند است و هر گونه شرک و کفری را در زندگیش نابود کرده است که به هر بادی نلرزد و به هر وعده ای دلخوش نشود . میل به دنیا شرک به خداوند است . و این شرک در مواقع سخت و یا در اوج رفاه خودش را نشان می دهد . وقتی که انسان در سختی و یا آسایش باشد و بتواند به خاطر خداوند حقیقت را به جریان اندازد و کسی می تواند اینچنین کند که حقوق حق داران را ببیند و مطابق با انسانیت و شرافت قدم بردارد و این چنین شخصیتی نباید دنیا بر او اثر داشته باشد . مسلما انسان هایی که همه فکر و بحثشان در همین محدوده عالم خاکی می چرخد ، این ها بندگان خوبی برای خداوند نیستند و از همه کس و همه چیز حرف شنوی دارند الا خداوند باری تعالی . البته عکس آن هم وجود دارد ! کسانی که با روزه داری و عبادت ، با قناعت و عقلانیت ، با احتیاط و مدارا در دنیا گام بر می دارند و همیشه سعی بر ان داشته اند که از دنیا بهره اندک ببرند تا دست و پای آنها کمتر در آن فرو رود تا کمتر محتاج تر و کمتر خواهان تر دنیا باشند . مسلما با خواهش کمتر تمایل و حرف شنوی هم از دنیا بسیار محدود و یا حتی معدوم خواهد بود . این دسته از انسان ها توانسته اند نفس دنیا طلب خودشان را اسیر روحانیتشان کنند و در نهایت از بندگان مخلص خداوند شوند . اگر دیدید انسانی را که چگونه دنیا و بازی های آن روی او تاثیر بسزایی می گذارد بدانید که این انسان مشرک است و معبودش دنیای او می باشد و الا انسان های با خدا و کسانیکه در راه بندگی خداوند قدم برداشتند ، تنها اوامر و نواهی خداوند است که در اینها تاثیر می گذارد و آنها را به جوش و خروش می آورد . انسان مخلص در سختی ها و در دارندگی ها شناخته می شود . و خداوند هم دقیقا همین نقطه را در دنیا برای انسان نشانه می رود و اینگونه آدمیزاد را با ابتلا به بلاهای متفاوت می آزماید تا انسان از حقیقت خودش آگاه شود ، آنها که قصد اصلاح دارند اصلاح شوند و آنها که می خواهند در جهالتشان بمانند ، هم مایه عبرت دیگران شوند و در نهایت همگان ببینند و بدانند چرا این چنین انسان هایی در دار آخرت جز جهنم نصیبشان نمی شود . اما به راستی در آخر باید بگویم که وقتی انسان بیشتر اسلام را مطالعه می کند و در میابد که چگونه پازل نظام عقلی و فلسفی اسلام با عقل و فکر انسانی سازگار و هم خوانی دارد ، انسان هر لحظه بیشتر به اسلام خودش یقین دارتر و بر باورش محکم تر می شود . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎 تنها عوامل موفقیت در زندگی زناشویی و خانوادگی ! قسمت اول حقیقتا انسان مومن و دین دار است که می تواند خانواده و حرمت های آن را حفظ کند . شخص مومن و با خدا ، به خاطر بندگی خدا دست از امیال و خواسته ها و خودخواهی های خود می کشد ، و سعی دارد تا به خاطر خدا و رضایت او زندگی کند . او شاید در زندگی خانوادگی اش ، دچار دلسردی ها ، و دلشکستن ها و مشکلات عاطفی قرار بگیرد ، اما به خاطر دل سپردن به خدا و بزرگی او در زندگیش در این امتحانات الهی مقاومت می کند . و این مقاومت که ثمره اش از خودگذشتگی و ایثار است سبب می شود تا مانند دژی محکم در مقابل طوفان های محکم زندگی قرار بگیرد اما به خاطر حرمت ها و ارزش های خانواده باعدالت و رئفت کارهای درست را انجام دهد . علت این که بعضی از خانواده ها به دنبال شخص مومن برای دختر یا فرزند خود می گیرند همین است ! تا در کوچکترین مشکلات و اتفاقات خانوادگی ، دختر یا پسرشان را در سردرگمی و تنهایب رها نکنند ، بلکه ایستادگی کنند و زندگی را به کمک هم ادامه بدهند . آدم های بی خدا ، خداناباور یا خدانشناس ، انسان هایی که اهل نماز و روزه نیستند و هیچ قید و بند الهی در زندگی ندارند ، اینها بسیار خودخواه و خودبین اند ! محبت و عشقشان هم خودخواهانه است ... چون اگر این ها حق خواه و خداخواه بودند ، الان مومن اهل عبادت بودند و از خدا به خاطر گناهان می ترسیدند . انسان های خداترس هیچ گاه حق و حقوق دیگران را نادیده نمی گیرند . اما انسان هایی که فقط خودشان و نیازاتشان را می بینند این ها چگونه می توانند خدا و حقوق دیگران هم ببینند ؟ لذا این خانواده ها که در جستجوی انسان مومن هستند و مادیات و رفاه برایشان اهمیت ندارد بلکه دنیای کوچک را برای فرزندشان به دنیایی بزرگ اما پر از اختلافات و تشنجات می پسندند خیلی زرنگ و از درک و عقل بالا برخوردارند . همینجا به صورت کوبنده بیان می کنم ، که علت اختلافات بزرگ و بسیاری از طلاق ها در خانواده ها از سر کم ایمانی ، جهالت و خدانشناسی زوجین است . زیرا اگر این ها به واقع مومن بودند و زندگی را به خاطر خدا ادامه می دادند ، انقدر با خودخواهی ها و خود بینی هایشان انتظارات گوناگون از یکدیگر نمی داشتند . انقدر با وابستگی و تکیه به محبت یکدیگر زندگی نمی کردند که الان ، کوهی از داشستگی و بی عاطفگی را همراه خود داشته باشند . بلکه با تکیه و وابستگی به خدا و عشق به او به هم کمک می کردند تا در مسیر دینداری و خداشناسی رشد کنند . پس خود خواهی یکی از عوامل مهم در تزلزل و ناپایداری خانواده هاست . که خداخواهی و حق خواهی که از قلب اسلام بیرون می آید عامل استحکام خانواده هاست . مشکل بعدی که این هم از خدانشناسی و جهالت انسان ها شکل می گیرد این است که زن و شوهر انتظار دارند که خانواده محل آرامش و سکون و رسیدن به لذت ها و خواسته های دنیویشان باشد. لذا انتظار زن و شوهر از هم بالا می رود ... در حالیکه اگر فلسفه درست عالم خلقت را می شناختند و درکی از آن داشتند ، در می یافتند که در دنیا کم و کاستی زیاد است و شرایط به گونه ای هست که انسان ها رفتارهای درست نخواهند داشت . و در چنین شرایطی نمی توان از آنها انتظار داشت که مطابق میل شما رفتار کنند . و دنیا به جد با سختی ها و کم و کاستی هایش وسیله رشد و امتحان انسان است . مسلما خانواده هم از این دایره مستثنی نیست ! در خانواده انسان می فهمد که نباید به محبت های یکدیگر تکیه کرد ، نباید به بودن ها و نبودن های هم امید بست . بلکه تکیه گاه فقط خداست و باید به خاطر خدا به یکدیگر محبت نمود . و انتظار از یکدیگر ، و وابستگی های محبتی و عاطفی ، خودش از شرک های مخفی و عوامل دوری از خداوند است . انسان اگر در خانواده نتواند درست شود نتواند خداباور شود و بخواهد مدام از مهلکه فرار کند ، او هیچ گاه درست نخواهد شد . پس نباید گول رسانه ها و فیلم ها و کتاب های داستان را خورد و اسیر تفکرات عشق های مجازی و انسانی شد . بلکه باید بدانید خانواده محل امتحان و رشد اصلی شماست ، نه محل بهشت و آسایش و راحتی ! و در اسلام خانواده از مهمترین جایگاه برخوردار است ‌و وقتی این جایگاه مهمترین مکان باشد ، یعنی بهترین مکان رشد و تربیت همین جاست ! و رشد و تربیت هم وقتی اتفاق می افتد ، که سختی ها و ناملایمت ها هم بیشتر باشد . و الا شما بگویید جایی که بهشت باشد و همه چیز وفق مرادتان گردد دیگر مکان حرکت ، رشد و هدایت روحی خواهد بود ؟ پس مشکل بعدی این است که زن و شوهر خانواده را محل آرامش خودشان می بینند و لذا انتظارات و سطح توقعاتشان هم بالا میرود . اما اگر خانواده را محل رشد و آزمایش الهی می دیدند ، خودشان را برای سخت ترین امتحانات الهی آماده می کردند و این آمادگی سبب می شد تا دیگر انتظار و توقعاتشان را در حد زیادی پایین می آوردند . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎 تنها عوامل موفقیت در زندگی زناشویی و خانوادگی ! قسمت دوم نکته دیگر که سبب ناپایداری خانواده ها می شود این است که به حق خودشان قانع نیستند ، مدام با چشم ها و گوش هایشان زندگی ها و آدم های دیگر را با زندگی خودشان و همسرشان قیاس می کنند . به دلیل کمالگرایی زیاد ، از زندگیشان دلسرد می شوند و مدام حسرت زندگی این و آن را می خورند . این ها که تماما از خودخواهی نشات می گیرد ، سبب می شود که با رویابافی و تخیل گرایی ، دیگر حقوق طرف مقابلشان را نبینند و رفته رفته با بدخلقی ها و بی محلی ها تا روابط پنهانی با کسانیکه فکر می کنند با آنها زندگیشان زیباتر می شود به یکدیگر خیانت می کنند . من برای زندگی خوب و ایده آل زن و شوهر ها به انها می گویم که ‌به همسرتان قناعت کنید و برای خودتان حد و مرزی داشته باشید ! چشم ها و گوش هایتان را کنترل کنید تا نبینند و نشنوند ... باور کنید که یک همسر دارید و آن هم طرف مقابلتان هست . هیچ راه در رویی وجود ندارد ... برای رسیدن به نیازات و خاستگاه های روحانی و جسمانیتان فقط باید طرف مقابلتان باشد و راه دیگری ندارید . اگر به این نتیجه رسیدید و حدود الهی پایبند شدید ، آن وقت به جای خیانت و دور شدن از یکدیگر ، وقتتان را سر اصلاح خود و همسرتان می گذارید . به دنبال آموزش برای چگونگی اصلاح زندگیتان می روید و رفته رفته هم به حقوق طرف مقابلتان می رسید و هم نیازات جسمی و روحیتان را حل و فصل می کنید . متاسفانه در این قرن رسانه ها ... شیطان های جنی و انسانی دست به دست هم می دهند تا با رویا بافی و تخیلگرایی شما را از زندگی زناشویی تان دور کنند تا در حق هم خیانت کنید . در مسائل جنسی هم همینگونه است ! آقا و خانم وقتی چشم ها و گوش هایشان را آلوده به نگاه های جنسی دیگران کرده اند ، دیگر چگونه می توانند با نگاه به همدیگر به هم قناعت کنند و لذت ببرند . و لذا سطح توقعات بالا و بالاتر می رود ... در مسائل جنسی همینگونه است ، عاطفی و محبتی همین است ، دنیایی و اقتصادی همین شکل است و دیگر مسائل هم این چنین است ... با سرک کشیدن و نگاه کردن به زندگی دیگران و یا رویابافی و تخیل گرایی توسط دیدن فیلم ها و شنیدن موسیقی ها یا خواندن کتاب های داستانی ، جز آنکه بر خودخواهی های خود بیافزایید و آن را بزرگ کنید و حقوق یکدیگر را پایمال کنید کار دیگری نمی کنید . به جای بزرگ کردن خواهش ها و تمایلات حیوانی و نفسانیتان ... به دنبال حقیقت بروید ، به دنبال روحانیت و عقلانیت بروید ... به دنبال نگریستن به حقوق همدیگر باشید خودتان را جای طرف مقابل بگذارید ... و در آخر باز می گویم علت تمام اختلافات خانوادگی ، خودخواهی و خدانشناسی است ... و علت تمام زندگی ها و خانواده های موفق ، خداباوری ، دینداری و خداترسی زوجین است . البته عوامل غیر مادی را هم نباید نادیده گرفت . در خانواده هایی که با رعایت حقوق همدیگر با تلاوت قران و رعایت امور عبادی ، فرشته ها را به خانه هایشان راه می دهند ، آن ها خیلی خوب به شما کمک می کنند تا در پایداری و استحکام بیشتر زندگیتان کوشاتر بشوید . و خانواده هایی هم که در آن مسیر خودخواهی و حق الناس و گناه زیاد است ، شیاطینی که در آنجا پرسه می زنند روز به روز زندگی هایشان را نحس تر و پست تر می کنند ... . نارضایتی ها ، بزرگ کردن مشکلات برای همدیگر ، افسردگی ها ، کینه ها و عداوت ها ، خیانت ها ، همه به خاطر وسوسه های شیاطین دور و بر آن ها هستند که روزو شب در گوششان یاس و ناامیدی و دشمنی را زمزمه می کنند ... . پس برای داشتن دنیایی پاک و پر از نور ،خودتان را اصلاح کنید ، خداترس شوید تا گناه نکنید ... برای خداترس شدن ، خداشناس بشوید ! و برای خدا شناس شدن مطالعه کنید ، فکر کنید ، بپرسید ، مشورت کنید... و برای مطالعه کردن و فکر کردن ، باید از دنیا طلبی و خودخواهی هایتان بکاهید ... جدن چگونه می شود همه فکر و ذهنتان دنیا و جسمتان باشد و از آن طرف به روح و عقلتان هم توجه کنید ؟ به دنبال شناخت و بزرگ کردن آنها حرکت کنید ؟ ✍ علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎🌎🌎 *آیا ما انسان خوب و به درد بخوری هستیم؟ امام باقر علیه السلام. پاسخ میدهد.* 💚💚💚 *خودمان را صادقانه محک بزنیم. آیا در ما خیری هست؟؟؟؟؟* 💜💜💜 *💠 امام باقر (علیه‌ السلام) فرمودند اگر خواستی بدانی که در تو خیری هست یا نه، به دلت بنگر.* *اگر در دلت انسانهای اهل طاعت خدا را دوست داری و از مردم اهل گناه بدت می‌ آید، در تو خیری هست و خداوند هم تو را دوست دارد؛ اما اگر دلت از اهل مردم متدین و اهل طاعت بدش می‌ آید و اهل معصیت را دوست می‌ داری، در تو هیچ خیری نیست و خداوند هم تو را دوست ندارد و هر انسانی در آخرت با کسی‌ است که او را دوست دارد.* 📕منبع: اصول کافی، جلد ۳، صفحه ۱۹۲ @tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 انسان ها را در سختی ها بشناسید گویند انسان ها را در سختی ها می توان شناخت . در سختی ها است که ذات اصلی انسان نمایان می شود . می توان فهمید تا چه اندازه افراد خودخواه و خودبین و کوتاه فکر هستند . وقتی گفته اند انسان ها را در معامله ، در مسافرت ، در هم خانه شدن یا مواقعی که نیاز به کمک داشتیدو یا در فقر و بینیازی ، بشناسید به خاطر همین شناسایی در سختی هاست . وقتی در معامله شخص پای منافع مادی اش وسط است، آن وقت اگر چنین انسانی از فریب و خدعه و نیرنگ و دروغ ، تعریف و تمجید خلاف واقع از جنسش ننمود ، بلکه با صداقت و روراستی کالا را به شما فروخت و یا کالایی را از شما خرید و یا حتی اگر به خاطر انسانیت ایثار کرد و اندکی از حق خودش گذشت ، آن وقت می توان فهمید چنین انسانی چه قدر با ارزش و پر عیار است. و یا وقتی مدتی با او مسافرت کردید و پس از آن ، چون دیگر دو رویی برای فرد سخت می شود دیگر نمی تواند چهره واقعیش را پنهان کند ، لذا آشکارا حقیقتش را عیان می کند و من واقعیش را بیرون می ریزد . و یا اگر موقعی که شما گرفتار شدید ، او به سمت شما آمد و در طلب براوردن حوائج و نیازات شما تلاش کرد ، بدانید چنین شخصی ارزشمند است . و یا کسی که فقیر شده است ، چگونه با ناشکری و انکار و کتمان و عدم صبر و صلاتش تن به خیانت و دزدی و باطل کردن حقوق انسان ها بر می آید و تنها تفکرش جمع کردن مال به هر قیمتی است و دیگر انسانیت را بالکل فراموش می کند . و یا کسی که دارا شده است چگونه غرور او را می گیرد و تکبر ، باعث خودخواهی ها و خودبینی های او می شود که دیگر دوستان و خانواده و آشنایان قبلیش را فراموش می کند و دیگر آنها در شان و منزلت خودش نمی بیند و یا دیگر چگونه سخاوت و گذشت و ایثار و کمک به هم نوعش را فراموش می کند ! بعضی وقت ها هم افراد خیلی زود خودشان را رسوا می کنند ، در اولین برخورد و اولین نگاه و یا پس از دقایقی همنشینی از ماهیت تو خالی آنها مطلع خواهید شد و این افراد دیگر نیازی به امتحانات بعدی ندارند . جالب است برایتان بگویم خداوند هم بندگان خودش را اینگونه در سختی ها می آزماید . اصلا این آزمایش در سختی ها، مخصوص امتحان انسان یا خداوند به طور خاص نیست ، بلکه حکم عقل است که در تمامی شرایط توسط هر کسی اگر می خواهید انسانی را بشناسید او را در سختی ها جستجو کنید . جالبتر اینکه خداوند انسان ها را در همین روابط انسانیشان بایکدیگر آزمایش می کند و قبل از اینکه شما بخواهید انسانی را بشناسید خداوند به آن انسان علم کافی و نهایت اشراف را دارد . مسلما انسان هایی که روابط انسانی خوب با یکدیگر ندارند با اندک سختی ، به ناشکری ، بدگویی و ناسپاسی و ترک بندگی خداوند بر می آیند ، آنها بندگان خوبی برای خداوند هم نیستند . علت آن هم معلوم است چون اول سخن گفتم که خودخواهی ها ، خودبینی ها و کم عقلی انسان ها باعث روابط تیره و تار آنها با یکدیگر می شود مسلما همین صفات زشت ، انسان را از خداوند هم دور می کند . چگونه انسانی می تواند تنها خودش را ببیند و پی به خدای خودش و اوامر و نواهی واقعی او هم ببرد ؟ آیا انسان خود بینی که کور همه جاست جز منفعت خودش می تواند بندگی بی قبد و شرط خداوند هم انجام دهد ...؟ اصلا محال است ، انسانی با خداوند رابطه خوبی داشته باشد اما با دیگر انسان ها در نوع تعامل درست ، روابطش خراب باشد و یا حتی برعکس ... البته شاید در چنین جایی شخصی برایش سوال شود و بگوید چگونه است که خلافکاران با یکدیگر تعامل خوبی دارند اما با خداوند نامهربان هستند . اولا آنها چون خلاف کارند ، پس تعامل درست با انسانیت ندارند ، آنها فقط با انسان های پلید مانند خودشان همراهی می کنند که این هم به معنای تعامل درست انسانی نیست . و الا انسانی که اهل تعامل و همکاری درست با انسان ها باشد با خلافکاران در جنگ و ارشاد و نهی از منکر به سر می برد نه اینکه همکاری و همیاری هم با آنها داشته باشد . از این مسائل که بگذریم اما بعضی از انسان ها هم هستند که در مراتب سختی ها بیشتر شناخته می شوند ، لذا خداوند مدام شرایط را برای این افراد سخت تر می کند تا به همگان نشان دهد که بندگان مخلص من در همه حال بندگی مرا می کنند . البته انسان ها نیز متفاوتند و در امتحانات و درجات گوناگون و در زندگی کارنامه های متفاوتی دارند . و عجب داستان و حکایتی دارند این آزمایش در سختی ها و براستی تامل و تفکر در این نقطه به معنای تفکر در لااقل جزئی از آیات و معجزات و نشانه های خداوند است . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
هدایت شده از طریقت زندگی
🌎 چرا و به چه علت انسان ها را در سختی ها می توان شناخت ؟ انسان از دو بعد جسم و روح تشکیل شده است ، وقتی جسمانیت او قوی شود از روحانیت او کاسته می شود وقتی روحانیت او قوی تر شود از جسمانیت او کاسته می شود ! اگر روحانیت او قوی تر شود ، یعنی جسمانیت او بر عقلانیت او تاثیر کم تر و یا بالکل تاثیر نخواهد گذاشت . در چنین مواقعی به طور مثال وقتی انسان گرسنه شد ، دیگر شدت گرسنگی در عقل و هوش او اثر ندارد ، یعنی چه این انسان گرسنه شود یا گرسنه نشود در تمام مراحل مهمانش را ، خانواده اش را ، دوستانش را به صرف غذا دعوت می کند و چنان نشان می دهد که اصلا گرسنگی سبب خودخواهی او نمی شود به گونه ای که همه را فراموش کند و اول خودش سیر بخورد وقتی شکمش اشباع از غذا شد حالا یاد دوستان نیز بکند ... این یک مثال بارز در یک بعد از حیوانیت بود . ابعاددیگر حیوانیت وجود دارد مثل قوه خشم و غضب ، قوه جنسی ، قوه منیت طلبی ، قوه خودخواهی یا برای خود خواهی و یا قوه خود بینی و حس تکبر و غرور و ... این قوای نام برده همه خصلت های خوی حیوانی انسان هاست . شما در حیوانات تمام این خصلت ها را مشاهده می کنید . وقتی جسمانیت بر روحانیت اشرف و اولا باشد ، انسان ها صفات حیوانیشان پدیدار تر است . حالا من از شما یک سوالی می پرسم خوی یک حیوان را در چه وقت می شناسید ؟ وقتی که او تشنه است ، وقتی که او گرسنه است ، وقتی که او رغیبی برای خودش می بیند ! وقتی نیروی جنسی بر او فشار اورده است ... در چنین شرایطی شاهد هستید که یک حیوان چگونه به خاطر غرایزش هر کاری را می کند و الا حیوانی که سیراب از هر چیزی شده است و در آرامش زیر سایه یک درخت نشسته است آیا او را می توان شناخت ؟ دقیقا انسان را وقتی که می گویند در سختی ها می توان شناخت به همین دلیل است . اگر خوی حیوانی او قوی تر و اولاتر از عقلانیت و روحانیتش باشد ، شما خواهید دید چگونه انسانیت را فدای هوا و هوس و خواسته های حیوانیش می کند ... . اصلا شرایط سخت مخصوص خوی حیوانی است . و الا عقلانیت که شرایط بردار نیست ! در هر شرایطی عقل حکم خودش را دارد و احساس بردار نیست . اما چون انسان موجود عجیب و غریبیست و از دو بعد عقل و احساس یا از دو بعد روحانیت و حیوانیت ساخته شده است ، لذا اگر در شرایط متفاوت عقلانیت او تغییر می کند این را بدانید که حکم عقل تغییر بردار نیست بلکه این حکم شهوت و حیوانیت انسان هاست که بر عقلانیت و روحانیتشان پرده و حجاب می افکند و آنها را در تصمیم و گزینش به اشتباه و خطا می اندازد ... . گویند عقلانیت و روحانیت را با دو چیز بالا می برند ! هم با مطالعه ، و تفکر در آیات و نشانه های خداوند و زندگی و تاریخ انسان ها ... و هم با عبادت و بندگی خداوند ... عبادت و بندگی خداوند خودش ریاضتی دارد ، و انسان ها داوطلبانه سختی ها را متحمل می شوند ! اصلا مگر می شود انسانی در سختی ها خودش را رشد ندهد خودش را بزرگ نکند ، روحانیتش را بر حیوانیتش اشراف ندهد ، آن وقت بتواند در شرایط سخت ذات خودش را گونه ای نشان دهد که گویا روحانیت بر جسمانیت حاکم بوده است ؟ نخیر با تنبلی و تن پروری و گوش کردن و اطاعت بردن از هوا های نفسانی و ارضای شهوات ، تنها خوی حیوانی بزرگ تر می شود . با بزرگ شدن این بعد انسانی ، شک نکنید که دیگر جایی برای عقلانیت و روحانیت نمی ماند . با بزرگ شدن حیوانیت ، حتی اگر انسان ها بخواهند ادعای روشن فکری بکنند ! حتی اگر کل تاریخ و علوم را مطالعه کرده باشند . حتی اگر با همه ایسم های فلسفی و همه زبان های دنیا آشناییت داشته باشند در آخر تز و حرفشان و نهایت سخنانشان نتیجه اش ، دنیاگرایی ، دنیا طلبی و آزادی در ارضای خوی حیوانی انسان هاست . نهایت حرفشان مادیگرایی ، تک بعدی نگری حیوانی انسان است . نهایت سخنشان همان تکامل داروینیسم و میمون بودن ذات انسانی است که تنها الان یاد گرفته است چگونه متمدنانه و با فریب و نیرنگ و خدعه و با ظاهر زیباتر ، همان شکم پرستی و قدرت طلبی و شهوت رانیش را به نمایش بگذارد . آری آخر سخن ، انسان های زمینی و دنیایی ، و حیوانی ، همین است ... . لذا به جد می گویم ، اگر انسانی می خواهد حقیقت عالم برایش مکشوف شود ، عقلانیت بر او ظاهر شود ، بتواند حق و باطل را درست تشخیص دهد ، به تواند در همه مراحل و موارد زندگی یک جور زندگی کند ، باید با بندگی و اطاعت خداوند ، روحانیتش را بزرگ تر کند . باید دست از صفات حیوانی اش بر دارد ، دست از غرورو تعصب و کبر و حسد و ... بردارد . باید مثل آینه صاف و زلال شود . اگر چنین انسانی روحانیت را بر جسمانیت حاکم کرد ، آن وقت این انسان ارزشمند و کمیاب می شود . و خداوند نیز با ابتلا به بلا ها و مصیبت ها در دنیا انسان های خواب را چنان بیدار می کند که از توهم دینداری ، و خودکاملی بیرون آیند . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi