🌏 آیا به صرف نیازمندی انسان و اخذ آرامش و حس امنیتی که او از یاد خدا می گیرد می توان وجود واقعی خدا را تصدیق کرد ؟
نیاز انسان به تکیه گاه امن و همیشگی ، به عنوان موجودی که فی البداهه فقر و نیاز ذاتی خودش را تشخیص می دهد و از آن طرف مشاهده می کند کسی که واقعا کار از دستش بر بیاید و همیشه همراه او باشد و خودش فقیر و محتاج دیگری نباشد وجودش یک نیاز عقلی و روحانی است !
حقیقت این است دنیای مادی ثبات ندارد و دائم در حال تغییر و حرکت است ، همه اشیا به نوعی به همدیگر محتاج و نیازمندند انسان در این میان به دنبال یک وجود باثبات پایدار است کسی که علت وجود همه هستی است ... .
این خواستن برگرفته از فقرو نیاز ذاتی و درونی انسان و تمام موجودات محتاج و نیازمند دیگر است ... .
به عبارتی سوال اینگونه می شود که انسان فقیر و محتاج و جهانی که همگی به نوعی وابسته و فقیرند و این فقر و وابستگی در پرتو یک بینیاز و علت کل موجود می شوند آیا وجود این بینیاز در بین آنها امری عقلاییست یا غیر عقلانی ... ؟
جواب روشن است ! این موجودات فقیرو نیازمند وجودشان در گرو خالق بینیاز و قادر و قوی است ! چرا که وقتی می گوییم اشیا و هستی همه فقیر و محتاج هستند یعنی یک بی نیاز هم وجود دارد و الا فقر و نیستی بدون وجود و غنا اصلا موجود نمی شود ... کانه وقتی سخن از بالا می کنیم باید پایین هم باشد ! وقتی می گوییم روز حتما شب هم هست !یا وقتی می گوییم فرد حتما زوج هم می باشد و ...
پس نمی توان گفت این نیاز به علت و خدا در وجود انسان یک نیاز شهوانی و حیوانیست ، تا مثلا به بیان بعضی از کافران بگوییم انسان دوست دارد چراغ جادویی باشد که از آن غولی بیرون بیاید و آن غول تمام خواسته های او را براورده کند ! پس اگر قبول کنیم خداوند به صرف خواستن انسان باید وجود داشته باشد ، غول چراغ جادو هم باید حتما موجود باشد ! حال آنکه نیست ، پس خدا هم با این فرضیه قابل اثبات نمی باشد !
اینچنین نمی توان گفت زیرا این نیاز و وابستگی انسان به علت بینیاز هستی یک نیاز کاملا عقلانیست نه احساسی و حیوانی که مثال غول و چراغ جادو در رد آن گفته شود ...
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
جنگ رسانه ای امیرکبیر را زمین گیر کرد!
@tarighatezendegi
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🔰 کنجکاوانه قرآن بخوان!
🔹 خاطرهای از روش قرآن خواندن استاد پناهیان
🔹 باید به عنوان غذای روزانه قرآن بخوانیم!
✍ وقتی به قرآن اهمیت نمی دهیم ، تنها یک معنا دارد ، یعنی به میزان اهمیت ندادن ، ما به خدای قرآن و کلام خدا بودن آن و معاد و بهشت و جهنمی که او فرموده است و کلام پیامبرش و امامان بعد از او که بسیار سفارش به مطالعه قرآن کرده اند ایمان نداریم ، که اگر داشتیم به اندازه خواهی دنیا با اصرار قناعت می کردیم و الباقی ساعات عمرمان را که متاسفانه عده ای آن را صرف چرت و پرت گویی و وقت تلف کردن های بیهوده و خیابان و کوچه و بازار گردی و پارک رفتن و فیلم دیدن و موزیک شنیدن و کلی لهو و لعب دیگر می کنند ، خرج خداشناسی و معارف قرآن و علوم اهل بیت می کردیم و ساختن آخرتمان می کردیم ! ...
متاسفانه بعضی ها ایمان ندارند و گناهانشان مانع از عشق آنها به فهم کلام خدا و احادیث اهل بیت و در نتیجه عبادت واقعی خداوند می شود ، لذا به لهو و لعب و دنیا خواهی و افزون طلبی طلبی آن می پردازند و از آخرت و کلام خدا و اهل بیت و خدای اسلام و واقعی که اینگونه فرمان به آنها می دهد غافل می شوند ...
@tarighatezendegi
#حرف_حق
🌏 لازمه کسب ایمان قلب سلیم است ...
آن ایمان و اطمینان قلبی به خدای اسلام شیعی اثنی عشری پیرو خط ولایت فقیه ، تنها با مجاهدت و تلاش و کوشش بسیار در جهت زدودن سیاهی ها و ظلمات و مرض های قلبی و در نتیجه رسیدن به قلب سلیم به انسان داده می شود ! ...
تا قلب سالم نشود و صلاحیت انوار الهی را نداشته باشد ، انسان اگر کل کتاب های عالم را با تمام زبان های مختلف یکجا هم نخواند باز به خدای اسلام ایمان نمی آورد چنانچه که شاهدیم که خیلی ها خواندند و ایمان هم نیاوردند ... البته مطالعه و تفکر لازمه فهم و رسیدن به علم و در نتیجه ایمان او می شود ، اما تا انسان با عبادت و اعمال صالح و اطاعت پذیری از خداوند از کردار ناشایست و لقمه های شبهه ناک باز نایستد ، قلب او به سلامت نرسد و در نتیجه خبری از ایمان هم نخواهد بود ... .
البته کسی که در ظلمات است و به او توفیق هدایت داده می شود تا نیت کند تا حقیقت را بفهمد تا به آن ایمان بیاورد و در این راه کوشش های فراوان و عجز و ناله ها ، گریه ها و توسلات زیاد به صورت مصرانه و دائم انجام می دهد ، دست او را خواهند گرفت و گام به گام با تغییر سبک زندگیش به سمت سبک زندگی اسلامی ، قلب او روشن تر شده و لذا درجات ایمان را پله پله طی خواهد نمود ... .
اینکه بعضی ها فکر کنند که بتوانند هم مسلمان باشند و هم به مانند کافران زندگی کنند نتیجه اش می شود زندگی به سبک معاویه ! اگر جبهه معاویه و یزید ایمان داشتند و مسلمانند پس آن ها نیز مومن و مسلمانند ! ... البته اینچنین اسلامی شاید اسم و پسوند اسلامی داشته باشد ، شاید نمازی هم در آن به ظاهر خوانده شود اما این نماز و این اسلام چون از قلب مریض و فاسد برخواسته است دقیقا به مانند کافران که حتی بدتر از آن ها در مقابل امام زمان خود خواهد ایستاد و اسلام و حکومت او را انکار خواهدکرد ، چنانکه که در مقابل ائمه اطهار گذشته نیز چنین کرد و با آنها به دشمنی آشکار پرداخت ... !
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#شخصی
🌏 آیا این جمله ، من یک مسلمان خاص هستم واقعیت دارد ؟
بعد از اینکه فی البداهه دانستیم تمام داشته های مادی و جسمانی و استعداد های ذاتی ما از سر لطف و کرم و موهبت خداوند برماست و تمام آن در دنیا نه به نشانه خوب بودن ما بلکه همگی تنها برای وسیله رشد و امتحان و هدایت انسان ، به او داده شده است پس دیگر فخر فروختن به چیزی که عاریه ای ، موقت و گذراست و اصلا مال ما هم نیست چه معنایی خواهد داشت جز نشان از حماقت آدمی ...
حال این را نیز هم باید بدانیم در زمینه امور معنوی و دینی هم مباهات جستن به خود مایه کم عقلی و جهل انسان است چرا که انسان عاقل به این باور می رسد که در این همه مدت دنیا از آغاز خلقت تا الان چه قدر مومن و مسلمان به واقع بندگی خداوند را به نحو شایسته تر از او انجام داده اند که اگر واقعا مسلمان هم باشد سر سوزن از این همه بندگان بیشمار خدا به حساب حتی نمی آید ، آن وقت است که دیگر غرور کاذبانه نخواهد داشت و عبادات بسیار کمش را به چشم هم نمی آورد و گناهان بسیار زیادش را هم از یاد و خاطر نمی برد و خاضعانه ، خاشعانه تنها به لطف و رحمت خداوند دل و امید می بندد و از بیم دور شدن از او به خاطر اعمال نامقبول و سست و بی پایه اش شب و روز استغفارش ترک نمی گردد ، این کار نتیجه اش این میشود که اولا با نگاه به نواقص و اصلاح خودش در این مسیر کوتاهی و کم کاری نمی کند و دائم بدون منت و هیچ چشم داشتی تنها از سر وظیفه از هیچ عمل نیک و صالحی که در توان دارد مضایقه نمی کند و دیگر خود را فراموش می کند و تنها به مانند یک عبد و بنده سراپا ، تسلیم عظمت و صفات کمالیه خدا می شود و تنها او را می بیند و به پاس نعمت بندگی و توفیق عمل صالحی که خدا به او ارزانی کرده است او را هر لحظه بسیار شکرگزاری می کند .
حال اگر این باور را نداشته باشد و غیر این اوصافی که بیان شد داشته باشد و مغرورانه خودش را یک مسلمان خاص بپندارد ، اثرات مخالف این هم می گذارد ...
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#شخصی
🌏 آیا بینیازی در بخل است یا بخشندگی ؟
انسانی را تصور کنید که در اوج ثروت و اقتدار بسیار خودبین و خودخواه و مغرور است به نحوی که از دست او اگر نفعی برای خودش نداشته باشد یک ریال هم بیرون نمی آید ، از آن سو انسانی را ببینید که با اوج تنگدستی و نداری اهل گذشت و ایثار و بخشندگی هست ! براستی گدا و فقیر کدام یک از این دو است ؟
مسلما اولی چون انقدر خودش محتاج است که یک ریال از دستش مفت به دیگری نمی رسد ! ...
اما دومی انقدر بینیاز است که آن حد کم هم که دارد به نیازمند دیگری می بخشد ! ...
عده ای می گویند خدا انقدر ثروتمند و داراست که دیگر نگاهی جز به خودش به دیگری نمی اندازد و این خلایق که شما می بینید از سر شدت دارا بودن به مانند کوه آتش فشان فوران کرده است و این هستی به وجود آمده است ...
یعنی خدا را به مانند آن ثروتمندی تشبیه کرده اند که انقدر ثروت دارد که جز خودش چیز دیگری نمی بیند و لذا جز نگاه به خودش ثمری نمی بیند که بخواهد چیزی را بیافریند که ضامن روزیش هم بگردد ! ، حال آنکه چنین خدایی که اینگونه متکبر و مغرور و خود بین است و جز خودش کسی نمی بیند او جدن فقیرو نیازمند است ! انقدر فقیر به توجه به داشته هایش که از دستش چیزی نمی چکد مگر به زور و انفجار و فوران شدت دارندگی ...
اما خدای واقعی که ما او را بینیاز می دانیم از سر بینیازی نگاه به پایین و جز خودش می اندازد و این گونه خلایق را تنها بهر خودشان می آفریند تا به آنها مجاناً روزی دهد ...
البته از قلب فرهنگ غربی جز این انتظار نمی رود که چون آنها نظام فلسفه فکریشان برپایه منیت و خودخواهی است اگر خدایی هم باور داشوه باشند اینگونه در مورد خدا صحبت کنند و تصویرشان از خدای ثروتمند یک خدای مغرور و خودخواه باشد ، همچنان که ثروتمندان خودشان هم همین گونه اند و پول مفت به کسی نمی دهند و هر اسکناسشان باید در جهت نفع و سودشان خرج شود ...
اما خدای اسلام جور دیگریست ، او در اوج بینیازی ، بسیار فروتن و خاشع و نهایت لطف و رحمت و ادب است که این گونه بدون هر گونه برطرف کردن نیازی برای خود مفت و رایگان نیازمندترین مخلوقات را می آفریند و آنها را به نحو احسن روزی می دهد و برای آنها نظام آفرینش بزرگ و احسنی تدبیر می کند ... . انسانی را آفریده است که در زمین به اختیار به غرور و طغیان دست می زند اما او مهربانانه و با صبر بسیار و بدون هرگونه عجله ای در هلاکت او در جهت هدایت او می کوشد ! و پیامبران و امامان و کتاب راه هدایت برای او قرار می دهد تا شاید بتواند او را از اهل بهشت قرار دهد ...
بله خدای بینیاز بخشنده است و بخشندگی را هم از بندگانش می خواهد و تنها بخیلان اند که بسیار گدا و فقیرند اند و به همدیگر بخل و عدم دستگیری را توصیه می کنند ... .
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
15.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
استاد شهید مطهری
انکار قیامت با فلسفهبافی؛ برای اینکه بتواند هر گناهی که میخواهد انجام دهد
@tarighatezendegi
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🎥 خاطره جالب حجتالاسلام قرائتی از بیپولی و درخواست پول از امام رضا(ع)
✍
@tarighatezendegi
#شخصی
🌏 فلسفه توسل به مقربان خدا
خداوند حافظ و دوستار ولایت مداری است .
علت دعای پدرو مادر در حق اولاد ، دعای مومنین در حق همدیگر ، دعای اهل بیت و پیامبران در استجابت دعا ، همه نشان از این است که خداوند دوست می دارد آدمی به همراه دوستان خدا نزد او حاضر شود !
برای فهم بیشتر فرض کنید شما مدیر کل یک اداره هستید و کلی کارمند و زیر دست دارید ! یک نفر بدون اینکه بخواهد کار را از طریق کارمندان انجام دهد مستقیم می خواهد از دست مدیر کل این مساله حل شود ! مستقیم به سوی شما می آید و می گوید کار من را حل کنید ! مدیر کل می گوید امضای نهایی را من باید بزنم اما شما باید به کارمندانم رجوع بکنید ! آن شخص می گوید آخر چرا مگر شما همه کاره نیستید خب کارم را همین جا حل کنید چرا من را به دیگران پاس می دهید ! شما می گویید مگر من همه کاره نیستم ، پس من می گویم شما چه کار کنید تا کارتان حل شود ! به کارمندانم رجوع کنید و الا کارتان به سرانجام نخواهد رسید ! اگر شما از سر نیازتان واقعا من را دوست دارید تا کارتان را انجام دهم من نیز می گویم از طریق دوستانم رجوع کن تا کارتان انجام شود ... ! اگر شما زیر دستان و دوستان مورد اعتماد من را و همچنین تدبیر من به نظم چنین ساختار اداری رو نمی پسندید من نیز شما را نمی پسندم و کار شما را هم انجام نمی دهم !
آن شخص در نهایت با انجام سیر مراحل اداری ، در واقع نتیجه کارش چه می شود ؟ که ارباب رجوع قانون مدار می شود و تابع اوامر ملوکانه مدیر کل می گردد ، منیت ، خودخواهی و دلم بخواهی هایش را کنار می گذارد و تابع و پیرو نظم و مکتب مدیر کل می گردد ، از کارمندان و دوستان مدیر حساب می برد و اوامر آنها را مو به مو انجام می دهد و در آخر پرونده توسط کارمندان امضا می شود و به دست مدیر کل می رسد و مدیر که شما باشید با اعتماد کامل به کارمندانتان و رضایت کامل پرونده را مهر می کنید و همان طور که مشاهده می کنید فرمانبری و اطاعت از کارمندان در واقع فرمانبری و اطاعت از مدیر کل خواهد بود و عدم فرمانبری از کارمندان مجموعه ، آن هم به معنای عدم اطاعت از مدیر کل است . این سنت خداوند از این حیث است که خداوند به دست های غیر خود که در مسیر خودش حرکت می کنند احترام می گذارد و گویا آن دستان را دست خودش می بیند ! فی المثال اگر انسانی در حق پدرو مادر یا مومنین دیگر ظلمی بکند ، چون آن ها همه از ناحیه خدا و وسیله رشد و هدایت او بوده اند و از این حیث قابل احترام بودن آن ها حجت است ، مسلما دعای انسان پذیرای خداوند نخواهد بود ! و از آن طرف چون خداوند آنها را دوست دارد وقتی شما به آنها نزدیک می شوید و با انجام کار خیر در حق آنها باعث می شوید که آنها در حق شما دعا کنند فی الواقع یعنی شما اطاعت و فرمابری خدا را کرده اید و خداوند به سبب آنها گناهان قبلیتان را می آمرزد و دعاهایتان را مستجاب می کند !
دعا و خیرات برای اهل بیت و پیامبران الهی و شهدا و علما هم همینگونه است !
با توسل به آنها در واقع شما به خدا توسل جسته اید ! آنها دوستان خدا هستند و دعا و خیرات در حق آنها و استمداد کمک از ایشان یعنی شما به اجر و درجه و برتری که خدا به آنها داده است رسیده اید و آنها را به عنوان مقربان خدا به سمت او جلو می کنید و این بهانه ای میشود برای نادیده گرفتن و آمرزش گناهانتان و در نهایت استجابت دعای شما ! ...
مثلا فرض کنید کسی به سمت شما می آید و در خواست کمک دارد ! اما او شما را به طرق مختلفی آزرده است ! ، او شما را به مادرتان که خیلی برایتان عزیز است قسم می دهد ! اما شما قبول نمی کنید ! او در نهایت به عزیز شما متوسل می شود . و عزیز شما به شما می گوید به خاطر من او را ببخشید و کارش را انجام دهید ! آن وقت شما به خاطر مادرتان او را می بخشید ! ... این معنایش این است اگر من را دوست داری باید عزیزان من را هم دوست بداری تا من تو را ببخشم !
و اگر عزیز منتو را دوست داشت پس من هم تو را دوست خواهم داشت !
وقتی انسان به سمت مقربان خدا توسل می کند و آنها را دوست دارد و آنها را اطاعت می کند و از ایشان مدد و درخواست می نماید در واقع یعنی نخ تسبیح را یافته است!خدای واقعی را شناخته!خدایی که از طریق پیامبر واهل بیتش و همچنین برادران و خواهران ایمانی که با تقوا و اعمال صالحشان و همچین پدرو مادری که با سبک زندگی اسلامی،همگی وسیله رشد و هدایت و نور را در زندگی انسان قرار داده اند توسل و نزدیکی و اطاعت و عدم ظلم و ستم و دوری از این بزرگان در واقع نزدیکی به همان خداوند عالم است!
حال اگر خداوند می گفت همه را ول کن خودم و خودت را عشق است ! حسبی الله !نتیجه اش چه میشود؟ یک مشت انسان بی قیدو بند و دور از اسلام محمدی که تنها خدایشان هوا وهوسشان است که هر گونه بخواهند و دوست بدارند رفتار می کنند و در نهایت این خدا هر گونه که بخواهند برایشان می رقصد !
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 پندهای امام صادق علیه السلام
در حدیث است که شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید واز حضرت درخواست موعظه کرد. حضرت فرمود: «اگر خداوند عهده دار روزی مردم است، پس غم وغصّه برای چیست؟ واگر روزی ات از سوی خدا قسمت شده، پس حرص برای چیست؟ واگر حساب قیامت حقّ است، مال اندوزی بی حساب برای چیست؟ واگر آنچه را در راه خدا انفاق میکنی خداوند عوض آن را میدهد، پس بخل ورزیدن چه جایگاهی دارد؟ واگر مجازات خدا به وسیله آتش جهنّم است، نافرمانی خدا برای چیست؟ واگر مرگ حقّ است، شادی بیجا برای چیست؟ واگر همه چیز بر خدا عرضه میشود، مکر برای چیست؟ واگر شیطان دشمن تو است، غفلت از او برای چیست؟ واگر همه کس باید از صراط عبور کنند، عُجب وخودستایی برای چیست؟ واگر همه چیز به قضا وقدر الهی است، اندوه برای چیست؟ واگر دنیا فانی است، دل به دنیا بستن برای چیست؟ ». [۱]
----------
[۱]: امالی صدوق، ص ۷، ح ۵.
@tarighatezendegi
#شخصی
🌏 مانع روحانیت و عقلانیت ، هوای نفس ، حرص و آز و دنیا پرستی انسان است ...
تنها هوای نفس و حرص و آز انسان است که او را از توجه به حقیقت و عقلانیت معاف می کند ! ...
اگر آمدن انسان به این دنیا بهر تن پروری و ماده خواهی او بود ، عجب خدایی که در دنیا اسباب آن را باید و شاید در اختیار انسان ها به مساوات قرار نداد !
این همه بالا پایینی ها و تلخی ها و خوشی ها و درد و لذت های فانی پیری جوانی مرگ و حیات انسان تنها یک چیز را نشان می دهد ، که ای انسان دنیا محل آرامش و تکیه گاه خوبی برای جسم و آسایش تو نیست ؟
همین چیز هاست که آدم را به فکر فرو می برد !...
یا خدا هست ؟ یا خدا نیست !
اگر خدا نیست عجب دنیای ترسناک و نا آرام و بی نظمی ... !
اگر خدایی هست و ما را به حال خودمان واگذاشته است عجب خدای ظالم و ستمکاری ...
اما اگر خدا هست و عالم و قادر و هدایت کننده است ، اینجاست که باب حقیقت جویی و خدا طلبی و معرفت خواهی باز می شود ...
خداوندگار هستی چرا من را در این دنیای ناآرام قرار داده است ؟ ...
هدف از خلقت من چه هست ؟
هر چه در جستجوی سراب در طلب دنیا بر صدد تن پروری و لذت های بیشتر دنیایی باشیم ، از خدا و از حق طلبی و مسیر عقلانیت غافل و دورتر می شویم ! چرا که دیگر بازی های دنیا و ارضای شهوات و امیال و خواسته های جسمانی وقتی نمی گذارد که انسان کمی هم به معقولات وروحانیات تن دهد ! ...
کار به جایی می رسد که تمام هم و غم آدم ها دنیا و رفع نیازات مادی خود می شود تا بدانجا که اینگونه تفکرات و اندیشه ها و خداشناسی ها این گونه معارف و علوم را مایه و عصاره کودنی ، بی عرزگی ، تنبلی ، شکم سیری و حماقت آدم ها می پندارد و آن را مانع اصلی رشد انسان در دنیا می بینند ! همچنانی که الان دنیا پرستان همین گونه اند و خداپرستان و حقیقت طلبان را اینگونه استهزاء و مسخره می کنند !
طبیعت ، دنیا ، علم و صنعت و ماده باوری را چنان همچون خدایی برتر بر سر اندیشه های الهی می زنند و خود و باور دنیا پرست خود را برتر از هر چیز و کسی می پندارند ، حال آنکه طبق اندیشه های الهی ، آن ها همچون حیوانات در جستجوی اشیاء بی ارزش و دنیای سنگی و بی روح در تلاشند و هیچ ارزش و والا مرتبگی در آنها وجود ندارد ....
این که می گوییم دنیا پرست دقیقا همین است که از خدای واقعی و حضرت عقل و جهان پس از مرگ غافل می شوند و تمام اسباب و سبب های مادی این دنیا را می بینند الا دست خدا و نیروهای غیبی را !
از هر چیز و هر کسی انتظار و امید نعمت دارند جز خدای یکتا و لشکری که از جنس ماده نیست !
اما در عین حال این چنین تفکراتی بسیار غیر معقول است ، که این انسان ها به روحانیات و عقلیات که ثابت و پایدارند و در عین حال با این که احتمال زندگی پس از مرگ هم وجود دارد ، روحانیتی که ماندگارو ابدیست و هیچ یک از مادیات دنیا را با خود به آن ور مرگ نمی برد ، بها ندهند و آن را انکار کنند ، حال آنکه اصلا در این دنیا بتوانند خانه هایی از جنس طلا و اموالی همه از جنس الماس داشته باشند ! باز هم عمر محدود انسان ارزش غرق شدن در اقیانوس طلا هم ندارد ، حال آنکه همچین تخیلاتی در کل خلقت انسان برای معدود انسان هایی شاید اتفاق افتاده باشد شاید هم نه ...
یعنی اگر تمام انسان ها به برکت علمی که همه منشاش این هستی است و انسان با وجود و قدرت و هوش الهی به این علومی که در جهت خواست و مشیت الهی آنگونه که او می خواهد رسیده است اصلا همه فضانورد شوند و هر یک برای خود یک کهکشان جداگانه داشته باشد باز این عمر کوتاه دنیا ارزش پشت کردن به خدا و روحانیت و حق گرایی و عالم ماورای ماده را ندارد و اصلا این چیز ها موهبتی برای انسان ندارد که بخواهد به آن ببالد و این فنا و نیستی برای او جایی برای خودستایی و فخر فروشی و برتر بینی خود درجهت دستاوردهایی که او تنها ابزار و وسیله آن بوده است که باز هم همین را مدیون داشته های خداوند یکتاست ، نمی گذارد ...
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#شخصی
🌏 دنیا پرستی یا خدا پرستی ؟
انسان خواه ناخواه موجود نیازمند است ! به نوعی که برای رفع نیازات مادی و معنوی خود به همه چیز و همه کس محتاج است ! از این قاعده نمی شود فرار کرد ! ...
نیازمند یعنی محتاج ، یعنی اسیر ، یعنی فقیر یعنی عبد ... .
اگر انسان به خاطر رسیدن به مایحتاج زندگیش هر کاری بکند به نحوی که خدا و حقیقت و معقولات و روحانیات را نادیده بگیرد و آن را فراموش کند و یا حتی آن را انکار کند ، این یعنی انسان بنده همه چیز و همه کس هست جز خدا ...
به خاطر جسم و تمایلات حیوانیش ، تمام فکر و اندیشه اش دنیا و امور مادی می شود ! یعنی به خاطر دنیا و امور مادی از هر حقی می گذرد ... .
این افراد را دنیا پرست ، دنیا زده و به عبارتی عبد و بنده عالم ماده یا بت پرست می نامند ... چرا که خدای آنها ، تکیه گاهشان ، مایه ایمنی و آرامششان همگی عالم ماده و محتاج و نیازمند است .
تمام عمر و هدف و تلاششان را صرف رسیدن به آن کرده اند ... .
آنچه که انسان از همه چیز بیشتر به آن بها دهد و همه چیز و همه کس را فدای آن کند و تمام عمر را در راه آن بپردازد و دائم در جستجوی آن باشد ، آن چیز خدای انسان می شود ! خدا یعنی بزرگ ! خدا یعنی همه کاره ! خدا یعنی تکیه گاه و مایه آرامش ! به نحوی که انسان هر چه به آن نزدیکتر شود از اطمینان خاطر بیشتری برخوردار است ... .
اما خداپرستان کاملا از بت پرستان متمایز هستند ! آنها هر دنیایی را به خاطر خدای واقعی قادر و عالم و حکیم فدا می کنند !
دائم به یاد او هستند و تنها با یاد او آرامش می گیرند .... تمام هم و غمشان این است که خدا چه می خواهد و یا نمی خواهد به همان عمل می کنند ! خواست خودشان را فدای خواست خداوند می کنند ! با خاطر او زندگی می کنند و با اطاعت از اوامر او در تلاشند تا مدام به او نزدیکتر شوند ! آنها را نمی شود گفت که بنده شهوت و شکم و یا دنیا هستند ، چون بینیاز مطلق و آرامش واقعی و به عبارتی خدایشان را غیر از مادیات و دنیا می دانند ! تنها خداپرستان هستند که بینیاز هستند ! آنها در اوج نیازمندی به هر چیز و هر کسی ، اما همه را فدای خواست الهی می کنند ! آنها به اندک دنیایی قناعت می کنند تا عبد و دنیا زده و اسیر عالم ماده نشوند تا دنیا به آن ها فرمان و نهی نکند تا از خدا و از عبادت و بندگی او غافل نشوند ... آنها با وجود خدا در اوج نیازمندی ، انسان های بینیازی هستند ! کسانی که دنیا و عالم ماده برای آنها امر و نهی نمی کند ! بلکه آنها تنها عبادت و بندگی یکی را می کنند و آن هم بندگی بینیاز واقعی را انجام می دهند ! با بندگی آن خدا ، از همه عالم و امور مادی و غیر مادی نیازمند ، بینیاز می شوند ...
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi