eitaa logo
طریقت زندگی
840 دنبال‌کننده
357 عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
مجموعه روش ها و برنامه های صحیح زندگی که انسان رابه کمال اخلاق فردی و اجتماعی خود نزدیکتر می کند . ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Eslamdinehagh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌏 چرا بر خداست که انسان را روی زمین هدایت کند ؟ بر خلاف حیوان که تنها غرایز حیوانی بر او حاکم است ، انسان علاوه بر غرایز حیوانی موجودی حق جو و حق طلب است ، یعنی دارای یک بُعد عقلانی و روحانی است که قابلیت نزدیکی به عقل مجرد یا نفس حقیقت و یا همان خدا را دارد ! ... اگر انسان روی زمین بدون راهنما و معلم حقیقی رها شود غرایز مادی بر فطرت روحانی او غلبه می کند و دیگر فرقی با حیوان نخواهد داشت ، حال آنکه خداوند قابلیت رشد فطرت روحانی را در او قرار داده است و او می تواند از طریق تربیت و سبک زندگی درست از زندگی یک حیوان مادی به یک انسان عادل و عاقل تبدیل شود . او می تواند به جایگاهی برسد که دیگر نه به خودش و نه به هیچ دیگری ظلم نکند ! ... او می تواند در مقابل امیال حیوانی خودش بایستد و طریق راستی و درستی را بپیماید ! اما آیا با آزاد گذاشتن انسان روی زمین و چیره شدن حیوانات دو پا روی آن انسان می تواند به این سعادت برسد ؟ نه ظلم بکند و نه بگذارد به خودش و دیگران ظلم بشود ؟ یا خداوند بدون هدف انسان را آفریده است و یا هدف و حکمتی پشت این داستان است ؟ یا العیاذ بالله خداوند بیکار و ظالم و سهل انگار است و یا به هدفی این خلقت را انجام داده است ؟ مسلما بر خداوند حکیم و عادل و بینیاز این حرف های پوچ و بی اساس نمی چسبد ! اما به واقع هدف و حکمت آفرینش انسان چه بود ؟ آیا هدف این است که مانند دیگر حیوانات بخورد و بخوابد و بجنگد و مقدار عمری بکند و بمیرد و تمام شود ؟ یا هدف این است که با مبارزه با نفس و شیطان به خدا یا همان عقل و حقیقت نزدیک شود و به عدالت برسد ؟ انسان دارای فطرت عقلانی و خدا جو است و اگر خدا بگذارد که در اثر سیاهی و ظلمات و تاریکی انسان همچون حیوان زندگی کند و بمیرد ، در حقیقت بر خلاف آفرینش خود عمل کرده است و پاسخ نیازات روحانی و عقلانی انسان را نداده و او را در زمینه رسیدن به عدالت و انسانیت کمک نکرده است ! پس خدایا تو چرا آفریده ای ؟ مشتی حیوان چهارپا که هیچ چیز نمی فهمند و دست آخر به فنا می روند و دیگری حیوان دو پا که می توانستی پاسخگوی نیازات روحانی آنان باشی اما آنان را رها کردی و آنان با کلی پرسش از وجود تو مردند و آنها را به حال خودشان واگذاشتی ! شما ای خدا اگر بهر لذت بردن هم می آفریدی این دنیا رسمش نبود که جز ظلم و درد ، این انسان دوپای عاقل چیز دیگری ندید ! براستی نه لذت و بهشتی دیدیم و نه آدم شدیم ... اصلا نمی دانستیم ابدی هستیم یا خاکی ... آیا بعد از مردنمان خبری هست یا همه چیز به پایان می رسد ! آیا بهشتی هست یا جهنمی ؟ اصلا کدام امتحان و پاداش و جزا ؟ که بخواهی حالا ما را بهشت ببری و جهنم ... و اینجاست که اگر روی زمین خداوند انسان را هدایت نکند و به بعد روحانی و عقلانی و مجرد او توجه ننماید ، براستی در حق او ظلم کرده است ! اگر حیوان نمی فهمید و زندگی می کرد ، اینبار این انسان می فهمد و درد می کشد و با کلی عقده های ذهنی و روانی زندگی می کند ! خداوندی که برای نیازات حیوانی انسان کوتاهی نکرده است ، نیازات خداجویانه اش را هم نادیده نگرفته است و به آن بهای زیادی داده است . آری بر خداست که یا انسان را نبای بر فطرت خداطلب می آفرید و حال که او را حق طلب آفریده است ، دست او را بگیرد و او را در مسیر هدایت قرار دهد ! که اگر غیر از این کند این به این معناست که خلقت خدا بدون حکمت و تدبیر است و از خدای حکیم و علیم و بینیاز جز لطف و رحمت و حکمت بیرون نمی آید ... و اگر خدا حکیم و علیم و بی نیاز نباشد پس او باید جاهل و نادان و نیازمند باشد و در واقع خدای واقعی را بالکل انکار کنیم ... . تنها با انکار خدای واقعی می توانیم بساط حکمت و تدبیر خلقت را جمع کنیم و همه چیز را تصادفی و انرژی و ماده را در راس امه چیز قرار دهیم ! یعنی کسی که می گوید هدایت خدا کجا بود ، پیامبران یعنی چه ، بهشت و جهنم سیخی چند و جمع کنید این حرفا را ، در واقع به خدای حکیم و علیم و مجرد و عقلانی هیچ اعتقاد و باوری ندارد ! ... و الا کسی که به خدای روحانی و مجرد و غیر مادی ایمان داشت ، هیچ گاه نمی تواند خلقت خدا را بدون حکمت و علم و عدالت در نظر بگیرد و حتماً حتماً دست هدایت خدا روی زمین را بالاتر از هر دستی می پذیرد ! ✍ علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌏 جنود و لشکر عقل و جهل قسمت اول سماعۀ مهران گوید: نزد امام صادق علیه السّلام بودم و گروهی از دوستانش نیز در حضورش بودند که سخن از خرد و نادانی به میان آمد، حضرت علیه السّلام فرمود: خرد را با لشکرش و نادانی را با لشکرش بشناسید تا از هدایت یافتگان باشد. [سماعه گوید: ]عرض کردم: قربانت گردم! جز آنچه به ما یاد داده اید، چیزی نمی دانیم. امام علیه السّلام فرمود: همانا خدای بزرگ و والا خرد را آفرید و آن نخستین آفریده از روحانیّین است که خدا آن را از سمت راست عرش از نور خویش بیافرید، پس به او فرمود: برگرد پس برگشت، سپس فرمود: پیش آی، پس پیش رو آمد. خدای پرخیر و والا فرمود: تو را مخلوقی بزرگ آفریدم و بر تمام آفریدگانم تو را ارجمند داشتم. سپس نادانی را از دریایی تلخ و تیره آفرید و به او فرمود: برگرد، پس برگشت و سپس فرمود: پیش آی، پس پیش نیامد. فرمود: خویش را بزرگ داشتی. آن گاه او را لعنت نمود و سپس برای خرد، هفتاد و پنج لشکر قرار داد. پس چون نادانی دید که خدا چگونه بر خرد ارج می‌نهد و چه به او بخشیده است، دشمنی او را به دل گرفت و عرض کرد: پروردگارا، او آفریده ای همانند من است. او را آفریدی و ارج نهادی و توانایش ساختی؛ من ضدّ اویم و توان و نیرویی ندارم، پس همانند لشکری که به او ارزانی داشته ای به من نیز ارزانی نما. پس خدای فرازمند فرمود: آری، می‌دهم؛ ولی اگر از این پس از فرمانم سر باز زنی، تو و لشکرت را از پیشگاه رحمتم بیرون رانم. عرض کرد: به راستی که پذیرفتم. پس خدا هفتاد و پنج لشکر به او داد پس آنچه را که خدا به خرد ارزانی فرمود هفتاد و پنج لشکر بود (و آنها) ؛١-نیکی و آن وزیر خرد است و ضدّ آن را بدی قرار داد که وزیر نادانی است؛٢-ایمان و ضدّ آن کفر؛ ٣-باورداری و ضدّ آن ناباوری حقّ؛ ۴-امیدواری [به پاداش الهی]و ضدّ آن ناامیدی؛۵-دادگری و ضدّ آن بیدادگری؛ ۶-خشنودی [به قضای الهی]و ضدّ آن ناخشنودی [به قضای الهی]؛٧-سپاسداری و ضدّ آن ناسپاسی؛٨-چشم داشت [از رحمت خدا] و ضدّ آن، ناامیدی از رحمتش؛٩-توکّل (به خدا) و ضدّ آن آز؛ ١٠-نرم دلی و ضدّ آن سخت دلی؛ ١١-مهربانی و ضدّ آن کینه توزی؛١٢-دانش و ضدّ آن نادانی؛ ١٣-شعور و ضدّ آن کودنی؛١۴-پاکدامنی و ضدّ آن پرده دری؛ ١۵-پارسایی (خداترسی) ضدّ آن دنیاپرستی؛١۶-نرم رفتاری و ضدّ آن بدرفتاری؛١٧-بیم و ضدّ آن گستاخی؛ ١٨-فروتنی و ضدّ آن بزرگی؛ ١٩-آرامی و ضدّ آن شتاب زدگی؛ ٢٠-خردمندی و ضدّ آن بی خردی؛ ٢١-خاموشی و ضدّ آن پرگوییی؛ ٢٢-پذیرفتن حقّ و ضدّ آن گردن کشی؛ ٢٣-فرمانبری و ضدّ آن تردید کردن؛ ٢۴-شکیبایی و ضدّ آن بی قراری؛ ٢۵-چشم پوشی و ضدّ آن انتقام جویی؛ ٢۶-بی نیازی و ضدّ آن نیازمندی؛٢٧-به یاد داشتن و ضدّ آن بی خبر بودن؛٢٨-در خاطر نگه داشتن و ضدّ آن فراموشی؛ ٢٩-مهرورزی و ضدّ آن کناره گیری؛ ادامه دارد...👇 @tarighatezendegi
🌏 جنود و لشکر عقل و جهل قسمت دوم ٣٠-قناعت و ضدّ آن حرص و آز؛٣١-گشاده دستی و ضدّ آن مضایقه؛٣٢-دوستی و ضدّ آن دشمنی؛٣٣-پیمان داری و ضدّ آن پیمان شکنی؛ ٣۴-فرمان بری و ضدّ آن نافرمانی؛٣۵-فروتنی و ضدّ آن گردن فرازی؛ ٣۶-سلامتی و ضدّ آن ناگواری؛٣٧-دوست داری و ضدّ آن دشمن داری؛٣٨-راست گویی و ضدّ آن دروغ گویی؛٣٩-حق (درستی) و ضدّ آن باطل (نادرستی) ؛ ۴٠-امانت و ضدّ آن خیانت؛۴١-پاکدلی و ضدّ آن ناپاکدلی؛۴٢-شجاعت و پردلی و ضدّ آن گستاخی و بی شرمی؛ [زیرکی و ضدّ آن نفهمیدن؛ شناختن و ضدّ آن انکار کردن]۴٣-مدارا و ضدّ آن تندی؛۴۴-پاک درونی و ضدّ آن حیله گری به همدیگر؛ ۴۵-رازداری و ضدّ آن افشاگری؛ ۴۶-نمازگزاری و ضدّ آن تباه گری (نماز) ؛ ۴٧-روزه داری و ضدّ آن روزه خوری؛ ۴٨-جهادگری و ضدّ آن جهادگریزی؛ ۴٩-حجّ گزاری و ضدّ آن پیمان حجّ شکستن؛۵٠-نگاهداری [سخن مردم]و ضدّ آن سخن چینی؛ ۵١-نیکی به پدر و مادر و ضدّ آن سرپیچی از آنها؛۵٢-حقیقت ورزی و ضدّ آن ریاکاری؛۵٣-پسند و ضدّ آن ناپسند؛۵۴-خودپوشی و ضدّ آن خودآرایی؛ ۵۵-مخفی کاری و ضدّ آن آشکارنمایی؛ ۵۶-انصاف ورزی و ضدّ آن تعصّب ورزی؛ ۵٧-سازگاری و ضدّ آن تجاوزگری؛ ۵٨-پاکیزگی و ضدّ آن آلودگی؛ ۵٩-حیا و ضدّ آن بی حیایی؛۶٠-میانه روی و ضدّ آن زیاده روی؛۶١-آسودگی و ضدّ آن سختی؛ ۶٢-آسان گیری و ضدّ آن سخت گیری؛ ۶٣-برکت داشتن و ضدّ آن بی برکتی؛ [تندرستی و ضدّ آن گرفتاری؛]۶۴-اعتدال و ضدّ آن فزون طلبی؛ ۶۵-حکمت جویی و ضدّ آن هوسبازی؛۶۶-متانت (سنگینی) و ضدّ آن سبکی؛۶٧-نیک بختی و ضدّ آن بدبختی؛ ۶٨-توبه (بازگشت به خدا) و ضدّ آن پافشاری بر گناه؛ ۶٩-آمرزش جویی و ضدّ آن فریفتگی [به نعمت‌ها و فراموشی گناهان خویش]؛ ٧٠-مراقبت و ضدّ آن سهل انگاری؛٧١-دعا کردن و ضدّ آن تکبّرورزی و سر باز زدن از دعا؛٧٢-خرّمی و شادابی و ضدّ آن تنبلی و کسالت؛ ٧٣-خوشحالی [از فرمانبری خدا]و ضدّ آن غمگینی [از فرمانبری خدا]؛٧۴-الفت گیری [با نیکان] و ضدّ آن کناره گیری [از نیکان]؛٧۵-بخشندگی و ضدّ آن تنگ نظری. تمام این صفت‌ها که لشکریان خردند، جز در پیغمبر یا جانشین او یا مؤمنی که خدا دلش را با ایمان آزموده است، جمع نشود و اما دوستان دیگر ما برخی از اینها را دارند تا اینکه به تدریج لشکریان خرد در آنان کامل شود و از لشکریان جهل پاک گردند. پس در آن هنگام با پیغمبران و جانشینان در بلندترین مرتبه همراه شوند که این مقام تنها با شناختن خرد و لشکریانش و دوری از نادانی و لشکریانش به دست آید. خداوند ما و شما را به فرمانبری و خشنودی توفیق دهد. ترجمه اصول کافی جلد ۱ . صفحه ۵۳ . کتاب عقل و جهل @tarighatezendegi
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجوری در خدمت شیعیانش باش خود امام میاد به دیدنت... ✍ انقدر به فکر سود خودمان هستیم که جز خودمان همه را فراموش کرده ایم @tarighatezendegi
🌏 علم از نگاه پیامبر چیست ؟ امام کاظم علیه السّلام فرمود: رسول خدا به مسجد وارد شد و ناگاه گروهی را دید گرد مردی را گرفته اند. فرمود: چه خبر است؟ گفتند: علاّمه است. فرمود: علاّمه یعنی چه؟ گفتند: دربارۀ دودمان عرب و رویدادهای ایشان و روزگار جاهلیّت و اشعار عرب و عربی فصیح، داناترین مردم است. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: اینها دانشی است که نادان به آن دانش‌ها را زیانی نرساند و دانایش را هم سودی نبخشد ؛ سپس پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: همانا دانش سه چیز است آیۀ محکم (اصول عقاید)، فریضۀ دادگرانه (اخلاق) و سنّت استوار (سبک و روش و سیره زندگی) و غیر اینها، فضیلت است. ترجمه اصول کافی جلد ۱ ص ۶۸۶ @tarighatezendegi
🌏 با چه کسی همنشین باشیم ؟ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: حواریّون به عیسی علیه السّلام گفتند: ای روح اللّه، با چه کسی بنشینیم؟ فرمود: با آنکه دیدارش شما را به یاد خدا اندازد و گفتارش دانشتان را بیفزاید و کردارش شما را مشتاق سرای واپسین سازد. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: همنشینی با دینداران، ارجمندی دنیا و آخرت است. امام باقر علیه السّلام فرمود: همانا نشستن نزد کسی که به او اطمینان دارم از عبادت یک سال برایم اطمینان بخش تر است. @tarighatezendegi
شهادت دلخراش شهدای سانحه سقوط بالگرد ریاست جمهوری الالخصوص سید ابراهیم رئیسی را به همه مسلمانان و دوست داران ایشان تسلیت می گویم و از خداوند منان ضمن نهایت اجر اخروی برای این عزیزان ، عاقبت و آینده ای درخشان خالی از دست های کثیف کافران ، مستکبران و طاغوتیان ، برای عموم جامعه مسلمانان در سطح جهان خواستارم 🖤🌹 ... @tarighatezendegi
🌏 حق پرستان و دنیا پرستان زیر ذره بین انسان ها از نگاه عقلی در معیار بندگی به دو دسته کلی تقسیم می شوند ! یک دسته ، دنیا پرستان ... و دسته دیگر حق پرستان ... دسته دنیا پرستان ، تنها امور مادی ، دنیایی ، حیوانی و زمینی را قبول دارند و در دنیا در جستجو و تلاش برای هر چیزی هستند جز حقیقت و واقعیت ! آنها یا برای حقیقت و واقعیت ارزشی قائل نیستند یا اگر هم از حقیقت و واقعیت و خدا دم می زنند در واقع تنها منظورشان ، امیال ، شهوات و غرایز و خودخواهی های خودشان است . آنها درگیر مسائل دنیا هستند و هدفشان تنها رسیدن به مقصود شخصی و رسیدن به سود و دفع ضرر های مادی است . اما دسته دوم یعنی حق پرستان ... آنها در دنیا تنها برای رسیدن به حقیقت تلاش می کنند ... آنها اولا به دنبال درک درست از نظام هستی هستند و دوما در جستجوی درست زیستن زیر محور خداشناسی می روند ... هدف آنها در دنیا خداست و دائم جوری زندگی می کنند که مورد رضایت خداوند قرار بگیرد . فرق خداپرستان با مادی گراها در سبک زندگی و چگونه زیستن آنها معلوم می شود و الا در حرف و سخن همه به دنبال حق هستند ! ماده پرستان هدفشان راحتی جسم ، لذت طلبی، رفاه ، تن پروری و انواع و اقسام شهوات و هیجانات و کیف و حال های مادی است . و هر حقی را در حد توان فدای خواسته های جسمانی خود می کنند . اما حق پرستان هدفشان درستی و پاکی است و این وسط هر لذت ، راحتی و هر شهوت و میل دنیایی را اگر مقابل حق ببینند آن را فدای حقیقت می کنند و تنها تسلیم حقیقت می شوند ... . آنها برای اینکه بتوانند بر پیمانشان با حق ، استوار بمانند و از هر حیله و مکر دنیا در امان باشند ، با توجه زیاد به اطاعت از اوامر و نواهی خداوند به اندک دنیا از هر نظر در حد نیاز قناعت می کنند و به جای لهو و لعب و بطالت وقت تمام هم و غمشان را بر خداشناسی و بر خودسازی بر اساس پایه بندگی می گذارند ! آنان با فرار از بازی های فریبنده دنیا به سوی خدا از هر تلاشی کوتاهی نمی کنند و دائم به یاد خداوند هستند . ✍ حقیقت ... @tarighatezendegi
طبیعی است وقتی نظام فکری انسان ها متفاوت باشد نگاه به ارزش ها هم متفاوت می شود و در انتخاب این دو نفر هم تفاوت به وجود می آید . از نگاه انسان های دنیا پرست ملاک و میزان ارزش و عزت انسان ها ، به اندازه دنیاداری ، دنیا طلبی و استعداد های مادی و حیوانی در کسب هر چه بیشتر هرگونه مادیات برای رسیدن به رفاه و آسایش بیشتر است ... آنها چون تمام هم و غمشان دنیا و مادیات است ، مسلما الگو ها و اسوه هایشان هم کسانی اند که از هر جهت در دنیا داری و دنیا طلبی پیشتاز از دیگران هستند . از آن طرف خدا پرستان و حق پرستانند ، که تنها حقیقت و درستی و صداقت برایشان اهمیت دارد و هدف و محور آنها در زندگی فقط خداست . آنها امور عقلانی ، معنوی و روحانی را بر غرایز مادی و حیوانی خود حاکم می کنند و تسلیم اوامر خداوند می شوند . برای نزدیکی به خدا و خارج نشدن از عدالت و انسانیت به دنیای کم قناعت می کنند و از بازی های آن کناره می گیرند . الگو ها و اسوه های آنها بر خلاف دنیا پرستان ، افراد حکیم و عاقل ، اهل معنا و روحانی است . آنها به دنبال حقیقتند و تنها خدا را در وجود افراد بررسی می کنند ... . و به میزان با خدا بودن و خدا ترسی افراد به آنها بها می دهند ... ارزش انسان ها نزد آنها با عیار خدا محاسبه می گردد ... . ایثار و از خودگذشتگی و سختی دیدن و رنج کشیدن و مجاهدت و ایستادگی در راه حق و انسان سازی در مسیر بندگی خدا ، آخرت خواهی و توجه زیاد به بعد روحانی انسان ، از ارزش های والا در نزد خدا پرستان محسوب است . @tarighatezendegi
🌏 ثمره و میوه خداشناسی اخلاق الهی است انسان حق جو ، حق طلب و حق خواه در واقع عاشق حقیقت است ! او برای شناخت حقیقت و راه باطل تلاش می کند و در صدد احقاق حق و نابودی باطل کوتاهی نمی کند ! وقتی انسان هایی را دید که چه قدر در اعمال و رفتار و کردارشان به حق نزدیکند و خودش را با آنان مقایسه نمود و دید چه قدر وجودش از باطل لبریز است ، به خاطر عشق به حق و نفرتش از باطل در راه نزدیک شدن به اوصاف نیک بندگان خوب خدا و تمرین سبک زندگی آنها و کنار گذاشتن عادت های بد قبلی ، همه نوع فعالیتی انجام می دهد . مگر میشود عاشق و طالب خدا در درونش ، باطل و شرک و جهالت ببیند و بتواند آن را تحمل کند و آن را به حال خودش بگذارد ؟ انسان هایی که تا دیروز در اندیشه هایشان برای فرار از باطل ، تمام وقت در طلب حقیقت ، به جستجو و تحقیق و پژوهش و کنکاش و مجاهدت های عقلی می پرداختند ، امروز بعد از شناخت حق ، با نگاه به انسان هایی که از سردمداران حقیقت بودند ، ذلیلانه و خاشعانه خودشان را خالی از هر گونه حقیقتی یافتند و در طلب قرب و نزدیکی به احوالات آنها روز و شب در حال تلاش و کوشش شدند ... . حق جویی که همه را ببیند و حق را در همه کس جستجو کند ، اما خودش را نخواهد ببیند و بی آنکه خودش و راهش را در ترازوی بندگان خاص خدا درآورد ، خود را حق بشمارد به این انسان حق جو و حق طلب نمی گویند ! چون خودش نیز بخشی از این حقیقت است ، چگونه طالب حق همه را می بیند اما خودش و راهش را نمی خواهد ببیند تا میزان حق و باطلش را بسنجد تا بتواند کاستی ها را در خود جبران کند و به خدا نزدیک تر بگردد ؟ @tarighatezendegi
🌏 چه عاملی انسان را از معرفت و شناخت به خدا دور می کند ؟ ثمره و میوه خداشناسی و نظام فکری مبتنی بر لا اله الا الله ، اخلاق الهی است . چگونگی اخلاق الهی را باید در پیامبر و اهل بیتش که از همه خداشناس ترند جستجو کرد پس هر کس که ادعای خداشناسی داشت باید او را با پیامبر و اهل بیتش مقایسه نمود، که چه قدر در کردار و اخلاق به ایشان نزدیک است و به آنها شباهت دارد . خیلی فرق است بین انسانی که بزرگ ترین هدفش در زندگی حقیقت و راستی باشد با انسانی که هدفش هر خواسته دنیایی و مادی باشد جز خواست و مشیت خداوند ... . امیال ، غرایز و احساسات و نیازمندی های مادی ، حیوانی ، جسمانی و زمینی ما ، که راحت طلبی ، تن پروری و لذت گرایی و رفاه و آسایش را از ما مطالبه می کنند ، اگر به خودی خود و بدون تربیت اسلامی رها شوند ، نمی گذارند و نمی خواهند که ما در صورت تداخل بین منافع شخصی ، مادی و دنیایی با حقوق الهی ، ایثار و از خودگذشتگی را سرلوحه کارمان قرار دهیم و خواست خدا را بر همه چیز مقدم بداریم . یعنی به عبارت روشنتر ، مانع درست اندیشیدن مبتنی بر خداشناسی ، امیال حیوانی ماست ! و تا حکومت امیال و غرایز در انسانی که راه خداشناسی را آغاز کرده است باشد ، این انسان در وقتی که باید خودش و علمش را نشان دهد ، نمی تواند و بر خلاف موازین الهی عمل می کند . پس عاملی که جهالت را در ما تثبیت می کند حتی اگر به زبان و عقل هم بگوییم که هیچ معبودی بالاتر از خداوند یکتا نیست ، فرمانبری و اطاعت از خواسته های نفس و تسلیم بودن نزد اوامر دنیاست . بله علم و عقل و محوریت خدا در وجود انسان وقتی سالم می ماند ،که نفس اماره تحت کنترل عقل باشد و بدون تربیت و بدون سبک زندگی درست اسلامی این امر امکان پذیر نیست ! ... پس به صرف دانستن و بدون تربیت و کنترل نفس انسان خداشناس نمی شود . کسی می تواند به یقین بگوید که من لا اله الا الله را شناختم که در عمل لا اله الا الله را به جریان بیاندازد . چگونه کسی که در عمل تسلیم هوای نفس و بازی های دنیاست و خدا را فراموش می کند و از یاد می برد و ارزشی برای او قائل نیست می تواند بگوید که من یگانگی و بزرگی خدا را شناختم ؟ اگر تو واقعا می دانی که خدا از همه بزرگ تر است پس چرا با دنیا زدگی و بندگی دنیا جوری عمل می کنی که او را از همه کوچک تر می بینی ؟ اگر هیچ کس جز خدا نزد تو بزرگ نیست پس تو باید بنده او باشی و خواست او را اجرا کنی ، چرا اطاعت از هر کس و هر چیز می کنی جز خدا ؟ تو که ادعای توحید و خداشناسی می کنی ؟ پس شناخت واقعی لا اله الا الله در اخلاق ، رفتار و کردار انسان خودش را نشان می دهد . @tarighatezendegi
🌏 علت وجوب امام در بین مردم با مهر تایید امام صادق (ع) جمعى از اصحاب که حمران و ابن نعمان و ابن سالم و طیار در میانشان بودند خدمت امام صادق علیه السلام بودند و جمع دیگرى در اطراف هشام بن حکم که تازه جوانى بود، نیز حضور داشتند، امام صادق علیه السلام فرمود: اى هشام: گزارش نمى‏دهى که (در مباحثه) با عمروبن عبید چه کردى و چگونه از او سؤال نمودى؟ عرض کرد: جلالت شما مرا مى‏گیرد و شرم مى‏دارم و زبانم نزد شما بکار نمى‏افتد، امام صادق علیه السلام فرمود: چون بشما امرى نمودم بجاى آرید. هشام عرض کرد: وضع عمروبن عبید و مجلس مسجد بصره او بمن خبر رسید، بر من گران آمد، بسویش رهسپار شدم، روز جمعه‏اى وارد بصره شدم و به مسجد آنجا در آمدم، جماعت بسیارى را دیدم که حلقه زده و عمروبن عبید در میان آنهاست، جامه پشمینه سیاهى بکمر بسته و عبائى بدوش انداخته و مردم از او سؤال مى‏کردند، از مردم راه خواستم، بمن راه دادند تا در آخر مردم بزانو نشستم: آنگاه گفتم: اى مرد دانشمند من مردى غریبم، اجازه دارم مسأله‏اى بپرسم؟ گفت: آرى. گفتم: شما چشم دارید گفت: پسر جانم این چه سؤالى است، چیزى را که مى‏بینى چگونه از آن مى‏پرسى؟!! گفتم: سؤال من همین طور است.گفتم: بپرسم، گفتم شما چشم دارید؟ گفت: آرى، گفتم: با آن چکار مى‏کنید؟ گفت: با آن رنگها و اشخاص را مى‏بینم، گفتم بینى دارید؟ گفت: آرى گفتم: با آن چه مى‏کنى گفت: با آن مى‏بویم، گفتم: دهن دارید؟ گفت آرى گفتم: با آن چه مى‏کنید؟ گفت: با آن مزه را مى‏چشم گفتم: گوش دارید؟ گفت آرى گفتم: با آن چه مى‏کنید؟ گفت: با آن صدا را مى‏شنوم گفتم: شما دل دارید گفت آرى گفتم: با آن چه مى‏کنید گفت: با آن هر چه بر اعضاء و حواسم در آید، تشخیص مى‏دهم، گفتم مگر با وجود این اعضاء از دل بى‏نیازى نیست؟ گفت، نه، گفتم چگونه؟ با آنکه اعضاء صحیح و سالم باشد (چه نیازى بدل دارى)؟ گفت پسر جانم هر گاه اعضاء بدن در چیزیکه ببوید یا ببیند یا بچشد یا بشنود تردید کند، آنرا بدل ارجاع دهد تا تردیدش برود و یقین حاصل کند، من گفتم: پس خدا دل را براى رفع تردید اعضاء گذاشته است؟ گفت: آرى، گفتم: دل لازمست و گرنه براى اعضاء یقینى نباشد گفت: آرى گفتم، اى ابا مروان (عمروبن عبید) خداى تبارک و تعالى که اعضاء ترا بدون امامى که صحیح را تشخیص دهد و تردید را متیقن کند وانگذاشته، این همه مخلوق را در سر گردانى و تردید و اختلاف واگذارد و براى ایشان امامى که در تردید و سرگردانى خود به او رجوع کنند قرار نداده. در صورتیکه براى اعضاء تو امامى قرار داده که حیرت و تردیدت را باو ارجاع دهى؟ او ساکت شد و بمن جوابى نداد، سپس بمن متوجه شد و گفت: تو هشام بن حکمى؟ گفتم: نه گفت: از همنشین‏هاى او هستى؟ گفتم: نه گفت: اهل کجائى؟ گفتم: اهل کوفه، گفت: تو همان هشامى. سپس مرا در آغوش گرفت و بجاى خود نشانید و خودش از آنجا بر خاست و تا من آنجا بودم سخن نگفت، حضرت صادق علیه السلام خندید و فرمود: این را کى بتو آموخت؟ عرضکردم: آنچه از شما شنیده بودم منظم کردم، فرمود بخدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسى مى‏باشد. اصول کافى جلد 1 صفحه: 238 روایة: 3 ✍ قبل از این حدیث متوجه حدیث دیگری شدم که در همان قسمت آمده بود که قرآن به تنهایی نمی تواند حجت باشد ، چون خیلی از مذاهب که دارای عقاید گوناگونند به قرآن استناد می کنند و از این قرآن معانی متفاوتی را می توان به ذائقه های مختلف بیرون آورد ، پس باید حجتی در کنار قرآن باشد که تفسیر و فهم درست از آن را به ما بدهد ، و اگر هر کسی بخواهد بگوید من خودم با عقل خودم می گویم حرف قران چه هست و نیازی به مرجع هدایت ندارم که نمی شود ! براستی کدام عقل و سر ، راست می گوید و خداوند همان را تایید می کند !؟ پس می بینید که نیاز به تایید خدا داریم و خداوند هم با انتصاب امامان از قبل و بیان تعدادشان و اسامی اشان و مشخصاتشان ، آنان و راهشان و سخنانشان را کاملا تایید کرده است . و این گونه است که بدون تمسک به امام ، داعش ، اسلام رحمانی ، اسلام انگلیسی ، اسلام سلطنتی و اسلامی که همه چیز در آن آزاد است و هر چه می خواهی بکن فقط دلت پاک باشد و انواع و اقسام اسلام های متفاوت به عدد انسان ها و هرچیزی که فکر کنید یا نتوانید درک کنید ساخته می شود . @tarighatezendegi