🌏 داستان واقعی آخوندی که با رفتارش در مسجد مردم دیگر او را نمی خواستند ...😮🤫🤭
قسمت اول
من روحانی یک مسجد هستم . خدا قسمت همتون کنه ، من تازگی ها یه سفر رفتم زیارت ، تو این مدت یه جانشین به جای خودم گذاشتم نیتم هم این بود تا مردم متفرق نشن و نظم مسجد برهم نخورد .
رفتم و برگشتم ، دیدم بعض شما نباشه ، روحانی مسجد هم انسان جاافتاده تر ، خوش اخلاق تر ، مهربانتر و حتی حس کردم به خاطر تجربه بیشترش ، بیانشون در منبر هم از من خیلی بهتر است .
مثلا من عادت داشتم صحبت از اخلاق کنم ولی مردم رغبتی نشان نمی دادند و این آقا مساله گو بود و مردم بیشتر رغبت به مساله شرعی داشتند تا مباحث اخلاقی و عرفانی .
جالب توجه این جا بود ، که مردم گوشه پوزه می زدند و این ور و اونور می گفتند تا به گوش من برسه که ما این روحانی رو دوست داریم و دیگه التماس دعا داریم .
حقیقت من اصلا ناراحت نشدم تازه خوشحال هم بودم ، گفتم وقتی یه کسی بهتر از من پیدا شده باید سنگر رو تقدیم کنم . و الا در حق همه جفا کرده ام .
اول اونایی که می اومدن و انتقاد از من داشتند خیلی واضح و مسرت بخش بهشون گفتم ، اتفاقا این حاج اقا جای پدر من هست و حتما بگید از فردا شب بیان مسجد ... .
با مدیرو بانی های مسجد هم صحبت کردم ، آنها هم ساکت بودند و متعجبانه از این اقدام داوطلبانه ام مات و مبهوت شدند .
یه چند روزی منتظر شدم دیدم که آمدند و گفتند این حاج اقای بهتر از من، می گه که من کربلا زیاد میرم و نمی توانم همیشه به صورت دائم در مسجد حاضر باشم و توانایی حضور همیشگی و سر وقت را ندارم .
باور کنید خودم سراغ آن روحانی رفتم و از ایشون درخواست کردم که بیان و امام جماعت مسجد بشن .
خالصانه بهشون گفتم ، حاج آقا شما جای پدر من هستید ، مردم از شما خوششون آمده لطفا بیاید سنگر مسجد رو دست بگیرید .
با کمال تعجب ، گفتند ، اونا من رو دوست دارند صحبت اینه من اون ها رو دوست ندارم .😳
خیلی تعجب کردم گفتم حاج اقا شما که در ظاهر خیلی با این مردم مهربان بودید ، گفت مهربانی من برای همین چند روز بود و ناچار به درخواست آقای فلانی که برای من خیلی ارزشمند بودند قبول کردم .
علت ماجرا را پرس جو کردم ، گفتند حقیقت من حوالی همین مسجد روحانی نزدیک مسجد شما بودم ، همین مردمی که امروز از من در مسجد می خواهند مساله برایشان بگویم ، من با جماعت دیگر که هم محله ای این مردم هستند در مسجد دیگر بودم و برایشان مساله می گفتم . آنها حرف های من را گوش نمی کردند و سر خود اقداماتی در مسجد انجام دادند ، گویا وسایل مسجد را فروخته بودند و خرج آن را جای دیگری کرده بودند . گفت این ها برای امام مسجدشون احترامی قائل نبودند و پس از اعتراض من به من گفتند شما مساله بلد نیستی لطفا مساله نگو برامون از اخلاق و عرفان بگو😐 همین دو سه ماه پیش مسجدشون رو با احترام ترک کردم .
گفت مردمی که به شما احترام نگذارند و با وفا برای شما نباشند وفایی هم به من نخواهند کرد .
من هم اگر جای شما بیایم یکی دوماهی به به چه چه م می کنند و دوباره با آمدن روحانی جدیدتر داستان شما دوباره تکرار می شود و این بار می گویند روحانی جدید قصه می گه و ما قصه بیشتر دوست داریم😒 .
او گفت من سال ها مسجد داری کرده ام و سال ها هست که در مساجد مختلف بوده ام و این چیز ها مثل روز برای من روشن است و با این جماعت ها زیاد نشست و برخواست داشته ام .
جدای از اینکه فهمیدم انگار سنگر فقط دست خودم هست و خواست خداوند برای من فعلا همین تقدیر شده و جدای اینکه فهمیدم اگر همه بخواهند من از مسجد بروم اما خدا نخواهد اتفاقی نخواهد افتاد ، و جدای از این که اگر مردم قدر تو را ندانند اما خدا تو را برای این وظیفه مقدر کرده است و جدای اینکه فهمیدم هر جور رفتار نکنم دوباره ایراد جدیدتر از من می گیرند و چاره ای جز اطاعت و ساختن ندارم ، چیز دیگری را هم دریافتم که خیلی برایم دردناک بود . 😢
گفتم خدایا ، یک شیخ که از امامت مسجد از من برتر بود و گویا او امام من بود نه من امام او ، من باید پشت سر او نماز می خواندم نه او ، در حالیکه پشت سر من نماز خواند .
یعنی امام برتر او بود نه من ...
یعنی او ولایت بر همه ما داشت .
وقتی دیدم یک روحانی ریش سفید که ولی بالاتر از من بود ، گفت آنها من را دوست دارند اما من آنها را دوست ندارم ، چون به من گفت ان ها ولایت پذیر نبودند و ولایت تو را در مسجد نمی خواستند و اینگونه جواب محبت های تو را با آمدن یک شخص تازه به مسجد دادند و سریع خواستار تعویض کردن تو بودند . او گفت آنها من را دوست ندارند ، همان طور که تو را دوست ندارند . آنها خودشان را و هوای نفسشان را دوست دارند .
آنها فکر می کنند که من را دوست دارند . اگر من هم به مسجد بیایم همان کاری را با من می کنند که با تو کردند .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌏 داستان واقعی آخوندی که با رفتارش در مسجد مردم دیگر او را نمی خواستند ...😮🤫🤭
قسمت دوم
من پس از این صحبت ها یهو یاد خدایی که سردسته همه اولیا است افتادم .
یاد کلام او افتادم .
آن وقت که فرمود اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اوالامر منکم .
وقتی که گفت و بالوالدین احسانا !
تازه فهمیدم چرا خدا انقدر به ولایت پذیری ما حساس است .
چرا از ما می خواهد به پدر و مادر و معلم و ریش سفیدان احترام بگذاریم .
چرا می خواهد با رفتار و کردار خوش از آن ها تشکر کنیم .
چرا می خواهد به جای طلاق و هوس رانی ، با همسرانمون سازگاری کنیم و قدر خدمات آنها را بدانیم .
با دوست ها و آشنایانمان همراهی کنیم و با آنها قطع رحم نکنیم و سراغ تنهایی هایمان نرویم و هزار درخواست دیگر که در این داستان نمی گنجد .
آری خدا از ما ولایت داری می خواهد ...
همه این ها را که نام برده ام به نوعی حق ولایت بر گردن ما دارند .
درست است که پدرو مادر مثل امام معصوم نیست ، درست است که فامیل و دوستان اشتباه دارند ، درست است که خطا زیاد است ، اما حق این همه محبت و نگهداری آنها از ما این نیست که آنها را رها کنیم و با آنها به تندی برخورد داشته باشیم .
خدا و امام معصوم بنده ای که به پدرو مادر و به بزرگترش احترام نمی گذارد دوست نمی دارد .
چون امام معصوم و خدا خوب می دانند ، آنها اگر چه به ظاهر خدا خدا می کنند ، یا فریاد علی جان علی جانشان هوار است ،اما این را از پس خودخواهی و خودبینی انجام می دهند .
و الا اگر حق طلبانه و واقعی می گفتن آنگونه می کردند که خدا و پیغمبرش هم خوششان بیاید نه آنکه پا روی خواسته های آنها بگذارند .
و الا این اذکار فقط در زبان آسان است ، آن ها حق را زیر پا می گذارند و تنها بر روی ظاهر و از روی هوا و منیت خودشان خدایی را می خوانند که او را تحریف کرده اند ، خدایی که مطابق میلشان است و خدایی که تنها دست ساز و ساخته و پرداخته ذهنشان است . در حالیکه خدای واقعی و یامعصوم راستکی از کردار انها راضی نیست بله براستی آنها خدای واقعی را نمی پسندند .
آنها چگونه خدا را دوست دارند در حالیکه حق و حقوق یکدیگر و حق و حقوق اولیای خودشان را رعایت نمی کنند .
آنها در همین ابتدای کار خدا را نمی بینند ، چگونه در انتظار قرب خدا هم هستند ؟
آنها خدا را دوست ندارند آنها تنها هوای نفسشان را می پرستند !
وقتی دانستم یک ولی بالاتر از من به خاطر بی ادبی آنها ، اینگونه ناراحت می شود و از من و حق من دفاع می کند ، آن وقت چگونه اولیای بالاتر و یا امام زمان ، از آنها راضی می شود ؟ و به کردار آنها خشنود است !؟
آیا اگر امام زمان هم بین آنها بود و امام مسجدشان می شد مدام بر سرش غر نمی زدند که بالای منبر اینگونه صحبت کن یا اینگونه که ما می خواهیم حرف بزن ، صحبت سیاسی نکن ، به تو ربطی ندارد که از آمریکا بد بگویی ، آمریکا با تو چه کرده است ؟ یا به رهبری صلوات بفرستی و دعا کنی برای چه ؟ و از این حرف ها ...
شکی نیست انها امام زمان هم یکی دو ساله می پذیرفتند و پس از مقدار زمانی از او هم خسته می شدند .
چون امام زمان حق است و انها فقط خودشان را می بینند و فکر می کنند خودشان بیشتر از امامشان می فهمند. امام را فقط وسیله و ابزار دستی خود می خواهند . اگر امام با اعمال انها مشکل می داشت هرگز نمی پذیرفتند و شکی نیست او را هم با نامردی از مسجد بیرون می کردند.و به او می گفتند جای این حرف ها قصه بگو ، شعر بگو ،مساله بگو یا روضه بخون یا اصلا هیچی نگو😔 چنانچه با امامان قبل او هم چنین کردند که تاریخ گواه همه این ماجراها و ولایت ناپذیری آنها بوده است.
اما عجب داستانیست این امر ولایت پذیری و داستان عمق فاجعه خودبینی و بزرگ بینی ...
دریافتم درست است که من ولایت پایین تری دارم ، ولی خدا راضی به هواپرستی ، و خودخواهی، و ندیدن خدمات من در مسجد نیست.
درست است که من ظرفیت پایین تری در امر تبلیغ داشتم، اما خداوند اینگونه نمی خواهد که آنها می خواهند و با کلام این امام برتر ، خواست از من و خدمات من در مسجد تشکر کند و خداوند اینگونه مهربان و اینگونه قدردان کوچکترین خدمت هاست.
بیایید به همدیگر احترام بگذاریم،و قدر همدیگر را بدانیم ، و همیشه خدا را در همه زندگیمان فراموش نکنیم.
اگر ما حق را بین همدیگر پایمال کنیم انگار خدا را پایمال کرده ایم. خدایی که حق است و خدایی که جز حق نمی خواهد.
پس ما واقعا که را صدا می زنیم در حالیکه آنچه خدا می خواهد را ما نمی خواهیم؟ آیا جز هوای نفسمان را صدا می زنیم؟نه ما خدا را صدا نمی زنیم !برای همین است که می گویند اگر می خواهی خدا دعایت را براورده کند باید او را تنها او را صدا بزنی!
حالا ما چگونه خدایی را صدا می زنیم که اصلا او را نمیشناسیم ؟
بدانیم که خدا چه می خواهد.کسی خدا را دوست دارد،که آنچه خدا بخواهد را دوست داشته باشد.
یاعلی
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#سلامت
#درد #دندان
سلام به همه دوستان برادران و خواهران گرامیم ، یه تجربه شخصی داشتم از درد دندان !
اولش که اگه دندانتون به عصب رسید حتما برید درستش کنید .
اما در این مدت برای تسکین درد دندان ، از نارگیل استفاده کنید .
خود من اوایل ، چای یا آب سرد روی دندانم تاثیر می ذاشت و درد شدیدی می گرفت .
الان با گذاشتن یه حبه نارگیل تازه و جویدن اون ، باورتون نشه تا ۲۴ ساعت از درد درمان در امانم .
هر ۲۴ ساعت یه حب کفایت می کنه .
نیاز نیست کل نارگیل رو یجا بخورید .
دوستان حتما تجربیاتتون رو در این رابطه و یا حتی مسائل و موارد دیگر با هم به اشتراک بذاریم .
شاید یه کسی درد شما رو داشت ، و شما وسیله تسکین دردش باشید .
عشق و محبت رو به هم منتقل کنیم .
اسلام دین عقل و عشق است .
😍😍😍😍
جهته ارتباط با حقیر 👇
https://eitaa.com/Eslamdinehagh
@tarighatezendegi
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دیدنی ۴ دقیقه
توهم یا واقعیت...!
مجتبی تمسکی
@tarighatezendegi
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آیا با این همه گناه میتوانیم یار امام زمان باشیم؟
🎙استاد عالی
@tarighatezendegi
❤️خوشبختی آن چیزی نیست که تو می دانی و در انتظار او هستی !
❤️خوشبختی آن است که خدا برای تو بخواهد ...
خوشبختی همین جاست کافیه چشم هایت را به درستی باز کنی .
خوشبختی همیشه کنار توست .
کافیه فقط اونو صدا بزنی .
خوشبختی همان خداست 😊
☺️و تو چه می دانی چه چیز به صلاح تو است !
😘در حالیکه همه خیرات و برکات همه از خداست و خدا بر همه چیز قادر و توانا می باشد ✅
برای رسیدن به خوشبختی تنها باید جسم و روحت را به آب بزنی ! و این کشتی رحمت هر کجا لنگر انداخت پیاده شوی ...
سعی کنید از مسیر لذت ببرید ! ...
از خدا لذت ببرید ...
از اطاعت و بندگی او ...
از رسیدن به خواسته های او ...
از فدا کردن خودتون برای رضایت او ...
یادتون باشه با فدا کردن ناحق برای ، حق لذت ببریم و الا زیر پا گذاشتن حق هیچ گاه به سود شما تمام نمی شود . 😍❤️☺️
بله با حق باش ، با حق فکر کن ، با حق عمل کن ، و حق را همیشه در قلبت به جریان بیانداز تا همیشه پادشاه و همیشه کامروا باشید .
کامتان را از حق کنید تا تنها از حقیقت دلشاد شوید .
با کنارگذاشتن خودخواهی ها ، هواها و خواهش های غیر معقول ، و لذات فریبنده شما می توانید همراه حقیقت سوار بر این کشتی بزرگ شوید .
تنها در جستجوی حق باشید و و مانند شنا در آب منعطف باشید ، ببینید خداوند چگونه زندگیتان را کن فیکون می کند .
لذت و آرامش واقعی ، همیشه در گرو رضایت از حقیقت است .
@tarighatezendegi
✨﷽✨
🌹 علایم محبت و نزدیکی به خدا🌹
1🔹 نترسیدن از مرگ؛ چون کسی که علاقمند به خدا باشد از شنیدن خبر مرگ که خبر وصل اوست هراس بر او حاکم نمیشود و ناله و افسوس راه نمیاندازد.
2🔹 از علائم محبت خدا برتری دادن خواستهی خدا بر خواستهی خود و حتی فرزندان است؛ یعنی کسی که عاشق خدا باشد به دنبال رفع نیاز از حوائج دیگر نیازمندان است. چنین کسی هر اندازه در حق فرزندان خود کم بگذارد قطعاً خدا تلاش او را در حق فرزندانش جبران به نحو اعلی میکند.
3🔹 از علائم محبت خدا وجود محبت دائم معشوق در قلب عاشق است که همیشه حتی در خواب و بیداری هم یاد اوست.
4🔹 تلاوت قرآن از علایم محبت خدا است؛ چون عاشق دوست دارد با معشوق سخن بگوید و خواستهی او را بشنود؛ پس به نماز ایستاده و قرآن زیاد تلاوت میکند.
5🔹 از علائم محبت خدا بر علاقه محب به خلوت گزیدن و سخن گفتن در خلوت با حبیب است و نیمه شب برای سخن گفتن با دوست به راحتی خواب بر چشم حرام کرده و بر میخیزد.
6🔹 از علائم محبت خدا شیرین شدن عبادت است؛ چنین کسی از عبادت رنجور و خسته نمیشود.
7🔹 محب خدا بر بندگان مؤمن خدا نزدیک میشود و آنها را چون دوستان خدا هستند دوست دارد و بر آنها هم محبت میکند.
@tarighatezendegi
13.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ #شبهه
⁉️ چرا آخوند ها برای تبلیغ دین پول می گیرند مگر مولا علی و امامان برای آموزش دین پول می گرفتند؟
@tarighatezendegi
طریقت زندگی
❌ #شبهه ⁉️ چرا آخوند ها برای تبلیغ دین پول می گیرند مگر مولا علی و امامان برای آموزش دین پول می گرف
نکته دیگر در تکمیل مباحث حضرت اقای شاهرودی :
آیا مولا علی توانایی حضور در تمام مجالس که نیاز به مبلغ و دین شناس بود ، را داشتند ؟
آیا فقط در آن دوران ایشان بودند که در تمام کل بلاد اسلامی به منبر و خطابه می رفتند و یا خیر ، ایشان مسئولیت امامت بر عهده اشان بود و وظیفه نشر و تبلیغ و رساندن صدای اسلام با دیگر مبلغان اسلام بود ؟
آیا خود مولا علی نان نمی خورد ؟ زن و فرزندانش با اکسیژن زندگی می کردند ؟
آیا شرایط به گونه ای برای ایشان پدید نیامد که هم زن و فرزندان را سیر کنند و هم به داد اسلام برسند ؟
آیا هر کسی شرایطش با دیگری متفاوت نیست ؟
آیا اگر امت همان وقت هم نسبت به خمس و زکات و کمک برای اسلام خدمت می کردند الان حکومت دست علی و آل علی نبود ؟
چرا اون وقت به مولا خیانت کردند و اسلام را تنها گذاشتند که علی خودش یه تنه چاه می کند و الان هم به همان بهانه راه دیروز را می روند و بهانه روی بهانه می اورند . آیا مردم دیروز شبیه همین ادمهای مخالف حقوق روحانیت نیستند ؟
آیا دیگر مبلغان اسلام آن روزگار می توانستند هم خانه داری کنند ، هم چاه بکنند ، هم نان دربیاورند ، هم بشنوند ، هم بنویسند ، هم نشر دهند ، هم تفسیر کنند ، هم اجتهاد کنند و هم کفش و لباسشان را بدوزند و ...؟
مسلما این معجزه برای هیچ کس نمی افتد ، کار باید تقسیم شود .
یکی باید نان بپزد ، یکی باید خانه بسازد ، یکی هم باید تبلیغ دین کند .
آن کس که نان می پزد که با پرداخت پول حق الزحمه اش ادا میشود .
اما آن کس که دارد دین را تبلیغ می کند ، کسی تنها به فکر امرارو نعاش اوست که دغدغه دین دارد ، بداند دین برای او نیاز است ، بداند دین نیاز به حفاظت و نیاز به رشد دادن دارد .
و الا اگر کسی دین خدا ، برایش بی ارزش شد ، مدام اینورو آنور بهانه می آورد که من چرا باید به مبلغ دین کمک کنم !
مدام افکار منفی در ذهنش زاده می شود که این آخوندها به دنبال پولند و ... .
و الا چرا موقعی که گوشت می خواهد بخرد این حرف و نگاه را نسبت به قصاب ندارد ؟
مثلا بگوید این قصاب چه کار می کند مگر ، گوسفند را یکی دیگر افریده ، نانش را یکی دیگر داده ولی این انسان فقط ان موجود بدبخت را کشته است پس قصاب لیاقت هیچ پولی را ندارد !
مگر کسانیکه خودشان ، گوشتخوار نیستند و تنها گیاه خوارند از این حرف ها نمی زنند ؟
پس معلوم می شود تا آدم حس نیاز به چیزی را در درونش نداشته باشد نتنها به آن رغبت نشان نمی دهد ، بلکه حالا بخواهد برایش خرج هم بکند و اصلا این امکان پذیر نیست .
حالا همه این ها را گفتم اما بدانند اسلام به این آدم ها نیاز ندارد .
اسلام کسی را می خواهد که تشنه دین حق باشد .
تشنه خدا باشد ... .
در عجبم همین هایی که این همه خودشان سوال می کنند که چرا باید به روحانیت پول داد ، آیا خودشان تا الان پولی هم داده اند ؟
حتما باید پولشان را رسید بکنند ، اسلام اصلا مال مردم خور نیست .
حتما بیایند و رسید پولشان را که به حساب روحانی خاصی ریخته اند بدهند تا پولشان سریعا بازگشت داده شود .
من نمی دانم یکی دیگر روزی رسان است و فکر بنده هایش هست و برای اسلام کم نمی گذارد چرا بقیه انقدر دایه داغ تر از مادر شده اند ؟
دینی که فایده ای ندارد ! آخوندی که مفت نمی ارزد ، پولی که به او هم می دهند بی ارزش خواهد بود ، پس چرا انقدر خودشان را می سوزانند ؟
اصلا چرا این جماعت فکر می کنند حق و حقوقی جدای حق خدا و اسلام دارند ، که الان انقدر متکبرانه روی زمین به خواست و مشیت الهی معترض میشوند ؟
آیا آنها مالک زمین و آسمان هستند که در حق رزق و روزی بنگان خدا هم اعتراض دارند ؟
یا آنها هم خودشان بندگان فقیر و محتاجی هستند که تنها خیال و توهم دارایی و ثروت های دنیا را دارند و اینگونه بخل و اعتراض می ورزند؟
آیا همین ها که الان معترض به حقوق روحانیت هستند ، آیا در جمع های خصوصیشان ، معترض به مسجد و نماز جماعت و ، منبر و روضه سیدالشهدا و دسته ها و هیات ها و تجمعات اسلامی نیستند ؟
آیا این ها مشکلشان روحانیت است یا به واقع با دین خدا مشکل و جنگ دارند ؟
آیا دین خدا جدای از خداست ؟
آیا اینها مشکلشان به دین خداست یا اصلا با خود خدا درگیر هستند ؟
و عجب بندگان ناشکر و معصیت کاری هستند که روی زمین ، هلوف هلوف ، از نعمت های خداوند می خورند ، حق مظلومان را نمی دهند و اعتراض به جریان و جنبش الهی هم دارند ...
واقعا دوزخ خدا جایگاه چه کسانیست !
من دیگر حرفی ندارم😕
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 تاریخ را درست گفتند ، اما حقیقت را تحریف کردند !
گویند امام علی هم چاه می کند ، هم خانه داری می کرد ، هم شمشیر میزد و هم حکومت ، تازه حضرت علی کنار چاه هم می رفت و دردو دل هم می کرد !
ببینید چه قدر علی ع کار می کرده ! پس ای یاوران علی شما هم این کارها را بکنید .
همه این ها درست است ، امام علی ، همه این کارها را می کرد !
اما آیا به شما گفتند که علی چرا همه این کارها را می کرد ؟
آیا گذاشتند که علی حکمرانی و امامت کند و علی هم در حین حکم رانی کردن ، به ناگاه یادش آمد که برای فقرا چاه نکنده است ؟
یا آیا برای فاطمه در منزل نان پخته است یا نپخته است ؟
آری شرایط را بر علی ع اینگونه کردند که مولا هم خانه دار خوبی بود ، هم کارگر رشید و هم سرباز یگانه و هم حکمران عادل .
آنها حتی به فقرا هم کمک نمی کردند و مولا علی مجبور بود شبانه به صورت پنهانی به یتیمان غذا بدهد !
آیا اگر امت کارشان را درست انجام می دادند و در حق علی ع جفا نمی کردند ، علی از حق وظیفه اصلیش که امامت و خلافت بود می زد و میرفت در منزل کنار حضرت فاطمه به تربیت فرزندان می رسید !؟
چرا انقدر جفا کردند ،چرا انقدر علی را تحریف کردند ، و چرا دست از کارشان بر نمی دارند ...
آنها با چه کسی مشکل دارند ؟
آیا علی سرباز خدا نیست ؟
آیا اگر با سربازی که وظیفه اطاعت دارد تندی و برخورد کنید آیا شما با حکومت دشمن نشده اید ؟
آیا علی جز برای خدا اطاعت می کرد ؟
آیا دعوای اینها بر سر مرام و حق خواهی علی نیست؟
آیا جنگ این ها با خدا نیست ؟
آیا تاریخ تکرار شدنی نیست ؟
آیا می فهمند کسانی که نفهمیدند یا اینکه می فهمند در حالیکه نمی خواهند بفهمند ؟
آیا هدایت از قلب های مریضی که لبریز از کینه و بغض است عبور می کند ؟
آیا دیوار حاشا و کتمان بلند نیست ؟
و آیا و آیا های تمام نشدنی دیگر ....
علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 خوب زیستن خیلی سخت است !
زندگی برای خدا ...
زندگی به خاطر حق ...
زندگی درست ...
زندگی پاک ...
زندگی به سبک آدمیت و ...
کلا این زندگی جهاد است .
کلا این زندگی سخت است .
کلا این زندگی با رنج همراه است .
زیرا انسان ، دارای امیال ، خودخواهی ها ، خواسته ها و نیازات بسیار پیچیده ای است ، که برای اینکه بخواهد درست زندگی کند و حق را به حقدار برساند باید خیلی از این خواسته ها را زیر پا بگذارد .
از طرفی دنیا هم ، محل آرامش و رسیدن انسان به خواسته هایش نیست !
دنیا اصلا وفایی به کسی نکرده است و همیشه تو را به تلاطم و طوفان می اندازد .
انسان خوب بودن جدن در این دنیای پر تلاطم و پر از بالا و پایینی ، خیلی سخت است .
جدن دنیا اصلا دوست داشتنی نیست !
نه رحم به دنیا دوستان کرده است و نه رحمی به دنیا گریزان ...
نیش مارش همه را می گزد ...
در دنیا هیچ تکیه ای وجود ندارد ...
هیچ چیز قطعیت ندارد ...
هیچ چیز صد درصدی نیست !
اگر هم باشد پایدار نیست !
میزان پایداریش هم معلوم نیست ...
و بیچاره فرزند آدم که در دنیا هست و هیچ تکیه ای ندارد و دنیا هم دوست خوبی برایش نیست !
تنها یک راه باقی می ماند !
درست است خوب بودن سخت است ولی انگار چاره ای هم نیست .
چاره ای جز خوب بودن داریم ؟
اگر خوب نباشیم همیشه درد می کشیم ...
خوب نبودن یعنی همراه موج های دنیا شدن ، با بالا رفتنش بالا برویم و پایین رفتنش پایین ...
خوب نبودن یعنی تکیه زدن و امید داشتن به دنیای گول زننده ای که ظاهرش باطن پلیدش را می پوشاند ...
خوب نبودن یعنی بنده دشمن شدن که عاقبتش سیاه و تاریک است !
جدن انسان عاقل آیا راهی جز خوب بودن دارد ؟
ما خوب می شویم تا درد نکشیم !
ما تکیه نمیزنیم تا دیوار دنیا بر سرمان آوار نشود ...
ما وابسته نمی شویم چون دنیای نامردیست !
ما گول ظاهر فریبنده دنیا را نمی خوریم تا باطن حقیقت ما را به تاوان مجازات نکشاند ... .
آری خوب بودن نتیجه اش درد نکشیدن است .
متضاد دنیا ، عقل است ...
دنیا یعنی ناپایدار و عقل یعنی ثبات ...
ما تکیه بر عقل میزنیم !
عقل است که ثابت است ... عقل است که محکم است .
آری تکیه بر حق می زنیم چون همیشه ثابت و یکنواخت و ظاهرو باطنش همه اش نور و روشنایی است .
تکیه بر خدا زدن و همراه خدا شدن ، سوار بر کشتی هدایت شدن ، به انسان آرامش می دهد .
درست است که در ابتدا به ناخدای کشتی هدایت اعتماد نداریم ! او را مدام مواخذه می کنیم که چرا اصلا ما را همراه خود برده است ...
اما رفته رفته ، چنان ایمان به نجات خداوند میاوریم که دیگر این طناب و ریسمان هدایت را رها نمی کنیم ! اصلا عاشق راه می شویم !
عاشق دریا نوردی می شویم ، عاشق این فرازو نشیب های دنیا می شویم ... .
با خدا شدن ، یعنی زیر پا گذاشتن ظواهر دنیا یعنی باطن را به ظاهر حکم کردن ...
یعنی حرکت های قطعی و با ثبات که بر خلاف موج های دنیا عمل می کند را قبول کردن ... .
یعنی شجاعت ...
با خدا شدن یعنی باختن جسم در دنیا ...
با خدا شدن ، یعنی نابودی هوا و هوس و تمایلات حیوانی ...
با خدا شدن یعنی ، حرکت به خاطر حق و ندیدن و بی محلی کردن به ظواهر خوشایند دنیا ...
خلاصه کنم راه رسیدن به خدا و راه رسیدن به زندگی بدون درد ، راه رسیدن به آرامش و راه رسیدن به رضایت واقعی ، تنها و تنها فدا کردن هر چه دنیا و خواسته دنیاست در مقابل گام ها و رضایت الهی است ... .
اگر خدا دوستت داشته باشد انقدر روی زمین تو را می چرخاند و می گرداند تا اخرش انقدر درد بکشی ، تا داوطلبانه ، سر را جلو ببری تا تو را قربانی کنند .
اشک بریزی گریه کنی فریاد بزنی خدایا مرا قربانی کن ،خسته شدم از این همه درد و مصیبت ... .
قربانی شدن برای خدا وقتی معنا پیدا می کند که دیگر از هیچ دنیایب نترسیدی ، و با هر بادی هوایی نشوی .
سمعا و طاعتا تنها گوش به فرمان باشی !
ذات انسانیت که نیمش حیوانیت است را کلا فدای خدا کنی ...
فدای خدا شدن یعنی در حال زندگی کردن ...
برای خدا تصمیم نگرفتن ...
آرزو های دراز نداشتن ...
راضی شدن به هر شرایطی ...
تا قربانی نشوید تا شهید نشوید به عمق رضایت در دنیا نخواهید رسید ...
وقتی همه وجودت را در راه خدا بدهی ، آن وقت به همه چیز راضی میشوی و همه چیز برایت زیبا ، آسان و وفق مراد می شود ...
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#حدیث
🌎مؤمن و کافر هر دو سه مسکن دارند
✍ابراهيم بن عبد الحميد مى گويد:
امام موسى بن جعفر (ع) از امام صادق (ع) نقل مى كند كه فرمود:
✅دنيا زندان مؤمن و قبر حصار او و بهشت جايگاه اوست،
✅و دنيا بهشت كافر و قبر زندان او و آتش جايگاه اوست.
💥 منبع کتاب خصال ، خصلت های سه گانه
@tarighatezendegi