eitaa logo
طریقت زندگی
834 دنبال‌کننده
360 عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
مجموعه روش ها و برنامه های صحیح زندگی که انسان رابه کمال اخلاق فردی و اجتماعی خود نزدیکتر می کند . ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Eslamdinehagh
مشاهده در ایتا
دانلود
1.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اول مؤدبانه نماز بخوان... ✍استاد پناهیان @tarighatezendegi
طریقت زندگی
#کلیپ 🎥 اول مؤدبانه نماز بخوان... ✍استاد پناهیان @tarighatezendegi
🌎خیلی دردناکه انسان در مقابل هر نیازمند محتاجی تا سجده خم می شود اما به خداوند که می رسد 😔 ... کسی که ولایت خدا را نبیند ، کسی که برای خدا نترسد ، ترسش از دیگران هم فقط از سر رفع حوائج است او می ترسد در حالیکه نفاق در قلب اوست ... اما اگر کسی که از خدا بترسد و ولایت او را در راس همه چیز ببیند ، او به همه کس و همه چیز عاشقانه احترام می گذارد و قلبش را لبریز از عشق می کند گویا که کافران فکر می کنند که او نیز از همه می ترسد ، مادامیکه او جز خدا از هیچ کس نمی ترسد .❤️⚠️🙏 @tarighatezendegi
4.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این علی کیست که عاشقان او را جلوه الله ، دوستاران او را ولی الله و دشمنان او را یگانه مخلوق خدا که دیگر مادر بزاید می خوانند . یا علی ، هنرمند تویی که در بندگی خدا به نهایت قرب الله رسیدی و هنرمندی من رو سیاه هم تنها این است که عاشقانه نام تو را صدا زنم و به همگان بگویم من محب و شیعه مولا علی هستم . یا علی چه کنم که در کنار ذکر تو به آرامش می رسم ! یا علی چه کنم که ذکر تو و ذکر خدا برایم یکی شده است . یا علی تنها عاشقان می فهمند مرا ، که تو را می خوانم گویا خدا را خوانده ام ، خدا را می خوانم گویا تو را می خوانم . یاعلی حق یکیست ، خدا یکیست و تو نیز ، حق هستی و تنها حق یکیست ... جاهلان نمی بینند این وحدت حق را ... آنها فکر می کنند خدا را در مقابل علی می خوانم ... در حالیکه علی را حق و حق را در علی می بینم آری جاهلان نمی بینند آنچه را که عاشقان می بینند ...❤️✅🙏 ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
طریقت زندگی
این علی کیست که عاشقان او را جلوه الله ، دوستاران او را ولی الله و دشمنان او را یگانه مخلوق خدا که د
تفسیر کلام بالا👆 بین انسان و خداوند آن منیتش فاصله است . زیرا خداوند حق است . و شما می دانید دو حق وجود ندارد ... حقیقت هم یک مسیر و یک خواستگاه هم بیشتر ندارد و آن هم اشاعه حق و نور و درستکاری در هر جایگاهی است . وقتی انسان ها با غرور و منیتشان راهی را جز صداقت و راستی و پاکی و نور می روند یعنی بین آن ها و حقیقت یا بین آنها و خداوند فاصله می افتد . قرب الی الله در اطاعت فرمان حق است . کسی می تواند در مقابل حق آنچه که او می گوید در هر حال تسلیم بی چون و چرای او قرار گیرد که آن منیتش را بکشد ! آن کبر و غرور و طاغوتش را شهید کند . آن اسم و رسم و جایگاه و منافع دنیاییش را نبیند . تنها از خدا بترسد و تنها پیرو حقیقت گردد ... همه چیز را فدای حقیقت کند . نه آنکه حق را فدای هوا و خودخواهی ها و شهوت رانی هایش کند . کسی که دیگر گوش به حرف شکم و زیر شکم و بالای شکم نمی دهد (زبانش) کسی که عقل را بر جسمانیتش حاکم کند . کسی که روحش را بر شهوتش غالب کند . آری کسی که منیتش را بکشد ، و دل به دنیا و هوا و هوسش ندهد او فنای در حق شده است . یعنی دیگر بین او و حق فاصله نیست . آری منیت است که بین من و خدا فاصله گذاشته است . کسی که این منیت را رفته رفته جانش را بگیرد ، به همان اندازه نیز کم کم صفات خدا در درونش هویدا میشود . وقتی صفات حق در ذات او هویدا شد . او جلوه الله میشود . وقتی خدا دوستان او را میبینند کنار او آرامش میگیرند و وقتی ولی نعمت نشناسان کافران و منافقان او را میبینند از او تنفر و با او دشمنی پیدا می کنند . آری وقتی دوست خدا شدید ، یعنی از خدا شده اید ، دشمنان خدا با خدا و دوستان خدا در جنگ و ستیزند ... . انسان وقتی منیتش را بکشد ، اسم و رسمش را بکشد و تنها حق را در خود را پیاده کند و حق را ببیند و به حق عمل کند او دیگر دستش دست خدا شده است ، قدم هایش قدم های خدا شده است ، زبانش زبان خدا می شود ، شمشیرش شمشیر خدا می شود و وجودش همه در تسخیر خداوند می گردد . آری مولا علی ع وقتی منیتی جز خدا ندارد ، خواسته ای جز خدا ندارد ، تفکری جز خدا ندارد ، او می شود عین الحق .... . و چون حق یکیست ، علی نیز در حق فنا میشود . و چون حق پایدار است به او بقا می دهد لذا امیرالمومنین بقیت الله می شود . وقتی عاشقان خدا را می خوانند اگر ولایت علی را نبینند ، گویا حق را ندیده اند و گویا خدا را نخوانده اند . چون حق این است که علی عین الله است، ولی الله است ، جلوه الله است و این حق است و چگونه عاشقان خدا ، خدا را می خوانند در حالیکه علی را نمی بینند و او را صدا نمی زنند ؟ بین علی و خدا فاصله ای نیست ! جز آنکه علی مخلوق خدا هست و خدا خالق علی ... بین علی و خدا تنها در اسم و جایگاه فاصله است . در حالیکه علی خودش را کشته است و در خدا فنا شده است . خداوند به علی احترام می گذارد و او را باقی می کند و ولایتش را بر همه واجب می گرداند و علی نیز چیزی را جز حق هرگز نمی بیند ... . حق یکی هست و دوگانگی در حق وجود ندارد . علی چون منیتی ندارد بین او و خدا فاصله ای ندارد . برای همین است که چون علی حق شد و حق نیز در علی جلوه کرد لذا عارفان با ذکر علی چنان آرامش میگیرند که گویا خدا را خوانده اند و با ذکر خدا چنان به خدا آرامش میگیرند که گویا با علی آرامش یافته اند . ما دوستاران امیرالمومنین را بندگان واقعی خدا می خوانیم و دشمنان او را ، دشمنان واقعی خداوند ...‌ علی نماینده خدا روی زمین شده است ... علی خلیفت الله روی زمین شده است ... راه او راه خداست ... حرف او حرف خداست ... فرمان او فرمان خداست ... شمشیر او شمشیر خداست ... پس ای عاشقان و شیعیان علی ببینید بدانید که اگر هر چه در صفات و انسانیت به امیرالمومنین شبیه تر شوید شما به خداوند و به بهشت علی نزدیک تر شده اید ... و اگر هر چه قدر در صفات و اخلاق از علی و آل علی فاصله داشتید به همان اندازه به جهنم نزدیک تر شده اید . ولایت و تشیع واقعی در شبیه کردن خود به اخلاق و مرام و اعمال مولا علی ع ... بدانید و بشنوید آنچه را که می خواهید از علی نگیرید ... بلکه آنچه که علی از شما می خواهد خدا از شما می خواهد اطاعت کنید و به آن تسلیم شوید ... . دنیایتان را فدای آخرتتان نکنید ... بهشت را فدای جهنمتان نکنید ... و من الله توفیق ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎 ارتباط گناه و آثار آن در نماز قسمت اول یکی از معجزات و آیاتی که خداوند برای ما انسان ها روی زمین قرار داده است این است که وقتی انسان ها به دنبال خودخواهی ها ، اغراض و امیال نفسانی خودشان می روند ، به همان میزان و اندازه از خداوند هم دور می شوند . دوری از خداوند نشانه هایی دارد ، سلب توفیق از بندگی خداوند و اینکه دیگر نسبت به اوامر الهی سرد و بی رغبت می شود و یا اینکه انگیزه ای برای اطاعت امر مولا ندارد ، یا اینکه به ظاهر اطاعت می کند اما نمی تواند خالص برای خدا انجام دهد ، یا این که دیگر نمی تواند از اطاعت امر مولا خرسند و شادمان گردد ، همه و همه نشانه های دور شدن از خداوند است . همه شما می دانید که گناه و عصیان انسان را از خدا دور می کند . در روایات آمده است تا جایی بنده جلو می رود که دیگر خدا را هم فراموش می کند . دیگر خدا را هم از یاد می برد که حالا بخواهد او را هم حتی صدا بزند . بله از این هم جلوتر می توان رفت ، به جایی می رسد که با خداوند دشمن می شود و کلا او را انکار و یا او را العیاذ بالله ظالم و ستمکار خطاب می کند . به طور مثال شما کافیست در طول روز به حق الناس و یا به لهو و لعب و هوا و هوس بپردازید ، دقیقا وقتی تاثیر اعمالتان را مشاهده می کنید که نماز صبح را قضا کرده اید ! و یا اینکه به زور و به سختی از خواب ناز بلند می شوید ! و عکس ان هم میشود وقتی اعمالتان در طول روز خوب و مورد تایید و رضایت خداوند باشد شما توفیق نماز شب و قرائت قرآن در وقت سحر را هم پیدا می کنید و این ها و سلب توفیق از این امور همه و همه رابطه مستقیم به اعمال روز ما دارد . همان نماز ظهر یا مغرب یا همان نماز اول وقت حتی ! اگر انسان غرق در گناه شد آن حس و علاقه بندگی و شوق و ذوق نماز از او گرفته می شود . لذا می بینید که وقت نماز که می شود انگار کوه سنگین بر دوش او گذاشته اند که دیگر نمی تواند نماز بخواند . و بدانید این یعنی دور شدن از خداوند . من به شما یقین می دهم ، اگر به اوقات نماز پایبند بودید ، اهل نماز شب بودید ، سحر خیز بودید ، با خدا رابطه عاشقانه و صمیمانه در نماز برقرار نمودید ، تاکید می کنم در نمازی که خداوند به شما امر کرده است نه عبادت به سبک دلبخواهی ، یا مثلا یه گام بیشتر برداشتید و اهل تعقیبات نماز شدید ، به همان اندازه شما به خداوند نزدیکتر هستید . اصلا نماز شما معیار بندگی شماست . میزان قرب شما به خداوند همین نماز است . هرگونه کاهلی و سستی و فراموشی و توجیه و حاشا در امور عبادی همه و همه نشانه دوری شما از خداوند است . البته این را هم بگویم خیلی ها خداوند به آنها نظر می اندازد که لااقل توفیق یک روز بندگی خالصانه خدا نصیبشان شود اما فردا که می شود دوباره شخص با گناهانش همه چیز را خراب می کند . لذا بندگی خداوند به صورت مستمر و ممتد شرط است و این مایه کمال ، رشد و ترقی آدم هست . انسان باید بتواند همیشه و در هر حالت قرب خودش را به خدا حفظ کند . اینجاست که وقتی امام معصوم از قضا شدن یک نماز، انسان را چنان می ترساند که گویا از قله بندگی دوباره به پرتگاه خودخواهی و خودبینی می رسد دقیقا منظور همین است . گناهان ما را از خدا دور می کند و دور شدن از خدا را شما باید در نمازتان ببینید . آری نماز وسیله سنجش و معیار بندگی خداوند است . می خواهید بدانید چه قدر به خدا نزدیک شده اید آن را در نمازتان بررسی کنید . اگر نماز درست شود همه جا درست میشود . حق الناس هم درست می شود . اصلا نماز و گناه با هم جنگ و ستیز دارند . ممکن نیست که هم نماز باشد هم پای گناه وسط بیاید . انه الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر دقیقا خطاب به همین ادعاست ! آنهایی که می گویند اسلام دروغ می گوید بسم الله امتحان کنند ! کافیست فقط چهل روز نماز با شرایط به خاطر خدا بخوانند تا ببینند چه قدر سطح بینش و تفکر و زندگی و اعمال آنها از زمین تا آسمان متفاوت می شود . آری میشود ولی شیطان نمی گذارد ... عجیب است وقت گناه که می شود او ما را تعجیل به گناه می کند اما وقت عبادت خدا که می شود او همش می گوید صبر کن نکند تو را گول بزنند و یا اگر بگذارد این کار را بکنید با غرور و خودبینی کاری می کند که اعمالمان در نظرمان بزرگ شود و لذا اخلاص را از ما می گیرد و دیگر این نماز نتیجه آنچنانی نخواهد داشت . تمام تلاش شیطان روی نماز ماست . نماز را جدی بگیرید . آن را درست کنید تا دینتان خالص شود . و این اتفاق همگی از معجزات و آیات خداوند است و بر هر مومن و اهل تقوا و پرهیزکاری پوشیده نیست . بله میزان ورود خدا را به زندگیتان را در نماز و در اوقات نمازتان جستجو کنید ✅❤️⚠️ ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎 ارتباط گناه و آثار آن در نماز قسمت دوم اکثر اوقات شخص در میزان نمازش به اشتباه می افتد ، یا مثلا خیلی ها می پرسند که چگونه است فلانی و فلانی ها نماز می خوانند اما در عمل و اخلاق آثار نمازشان دیده نمی شود! لذا باید گفت نماز و اعمال ما رابطه مستقیم با هم دارند در روایت هم به صورت مستقیم بیان کرده اند که اگر می خواهید ببینید نمازتان درست است یا نه ببینید اعمالتان چگونه است! لذا مسلم است که ما می توانیم اعمالمان را با نمازمان یا برعکس هر دو با هم بسنجیم ، اتفاقا باید هر دو را با هم سنجید. بعضی وقت ها نمازمان برایمان بزرگ میشود و دیگر غافل از اخلاق و کردارمان می شویم . و این عجب و غرور خیلی خطر ناک است ، اصلا شیطان از راه خدا به خاطر همین غرور در عبادتش منحرف شد. لذا چون تشخیص برای خود فرد معمولا سخت می شود بیشتر مواقع شخص مسلمان باید خودش را به داوری دیگر مسلمانان در آورد . آنها او را نقد کنند ، اصلا مومن باید انتقاد پذیر باشد ، نباید در مقابل انتقادات جبهه بگیرد ، این باعث کوردلی و بیماری های روحی و اخلاقی او می گردد. مومن خودش را و اوصافش را مدام باید با سیره اهل بیت ، سنت پیامبر بسنجد. خودش را در مقابل آینه بگذارد و مدام خود را مواخذه کند. اصلا اهل بیت را جلوی خودش بگذارد و مدام خودش را به چالش بکشد. انسان های خودباور ، خودبین ، متعصب ، جبهه بگیر ، اهل انکار و توجیه و حاشا ، هیچ گاه نمی خواهند به چالش کشیده شوند و همیشه خودشان و راهشان را درست می بینند و این مرام کلا با اسلام محمدی سر ناسازگاری دارد. این که من نماز می خوانم دلیل نمی شود که همه کارهای من درست باشد! اینکه من ولایی و پیرو خط امام و رهبری هستم دلیل نمی شود که من همه ابعاد زندگیم هم ولایی و اسلامی باشد. من باید خودم را روی میزان قرار دهم ببینم چه قدر در اخلاق و رفتار شبیه انسان های کامل و اولیا خداوند شده ام. و در کل برای اینکه خودم بیشتر اوقات متوجه نمی شوم که آیا نماز کامل و درستی خوانده ام یا خیر لذا باید نمازم را در اعمالم جستجو کنم و اعمالم را در سنت نبوی به دادگاه الهی ببرم. به دادگاه وجدان ببرم. لذا در طول تاریخ خیلی ها گول نمازشان را خورده اند. خیلی ها گول ظاهرشان را خورده اند. و همین فاجعه شده است. شیطان خیلی در کمین است نمی گذارد به همین راحتی ها شما به وصال خدا درآیید. نمی گذارد به همین راحتی ها ما به مدینه فاضله اسلامی دست بیابیم. لذا کار خیلی سخت است. طرف نماز می خواند ، اخلاق ندارد. طرف نماز می خواند اخلاق دارد ، ولایت ندارد. طرف نماز نمی خواند اخلاق دارد ولایت هم دارد اما مفت همه اش با هم گران است. وقتی اسلام شما واقعی میشود که هم نماز بخوانید هم اخلاق داشته باشید و هم اعمالتان درست باشد و هم ولایت پذیر باشید. لذا میبینید شیطان خیلی کارو بارش سنگین است تا اکثریت را گمراه کند. لذا میبینید انسان های واقعی کم و نایاب و شمارششان راحت و آسان میشود. همیشه همین بوده ، قرآن به این معترف است. وقتی می فرماید اکثرهم لایعلمون یا اکثرهم لا یشکرون اکثرهم الکافرون . اکثرهم للحق کارهون اکثرهم لایسمعون ماکان اکثرهم مومنین اکثرهم کاذبون اکثرهم مشرکین عین صریح این کلمات در قرآن به کررات ۴۴ مرتبه بیان شده است . و پنجاه ، شصت مرتبه به واژه قلیل عکس این ماجرا برای مومنین واقعی بیان شده است. من دروغ می گویم آیا قرآن هم دروغ می گوید !؟ چه قدر آیات در مورد کافران و منافقین وجود دارد؟ آیا منافقین به جز این صفات اوصاف دقیقتری هم دارند؟ فرق آنها با کافران جز همین ادعای اسلامی بودن چیست؟ چگونه میشود که ظواهر اسلام را تندرویانه مو به مو در صحنه اجرا می کند اما با بطن اسلام کاملا بیگانه است؟ مگر کافر هم با باطن اسلام بیگانه نیست؟ جدن به چه دلیل و به چه خاطر اینگونه می کند ؟ چه منفعت و چه دنیایی او را امر به این ظاهرگرایی می کند ؟ آیا می توان گفت تنها خودبینی و غرور او را به نفاق کشانده است یا قصد و غرض در کار است. اگر نفاق نیست چرا ماهیت نماز ، ماهیت حقیقی دین را در بین مردم به انکار کشیده اند . جالب اینجاست که اکثریت هم خودشان را اهل بهشت و بهترین مومنین و مقربین خدا خطاب می کنند . اکثریت اهل جبهه گیری ، اهل گوش ندادن ، اهل خودبینی ، خودخواهی ، غرور و متاسفانه این در بین انسان ها بسیار شایع است. خیلی کمند انسان های حق پذیر ، انسان های شنوا ، انسان هایی که مدام خودشان را به چالش می کشند ، انسان هایی که از خدا می ترسند و اعمال و رفتارشان را مدام کنترل می کنند این ها خیلی کمند . لذا در آخر دوباره با کلمات دیگری می گویم ، اگر ادعا داریم نماز کاملی می خوانیم حتما خودمان را در ترازوی اهل بیت قرار دهیم . هر چه قدر به آنها شبیه تر باشیم مسلما نمازمان هم درست تر و کامل تر خواهد بود . حواستان باشد گول شیطان را نخورید . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎 معنای صحیح جهاد تبیین و روشنگری قسمت اول همان طور که می دانید دو نوع جهاد داریم ! یکی جهاد اصغر و دیگری جهاد اکبر ... در جهاد اصغر ، جنگ ما با دشمن خارجی است . در میدان نبرد با کافر حربی ، جای هیچ گونه صلح و سازشی وجود ندارد . فرمان فرمان حمله است . یک جهاد هم داریم به اسم جهاد اکبر ! این همان جهاد با نفس است . یعنی در مقابل خواهش ها و خواسته های نفسانی که علیه حق شمشیر کشیده است بجنگیم . یکی از شاخه های این جهاد نفس ، طریقه ارتباط با مردم است . مردمی که هم صفات خوب در وجودشان نهفته است و هم صفات منفی و بد را به دوش می کشند . نفس انسان یک طاغوتی دارد که بسیار مغرور و خودخواه و خودبین است . هر کس که مطابق میل او نباشد را دوست نمی دارد و در مقابل او هر کاری برای به زمین زدن آن شخص انجام می دهد . صفاتی مثل حسادت ، غیبت ، تهمت ، خیانت ، خشم و غضب ، درگیری و جدال همه از این قشر صفات منفی در وجود انسان است که در ارتباط با دیگر انسان ها ممکن است رخ بدهد . اسلام این صفات را مانع زندگی اجتماعی و حقوق کامل و عدالت صحیح برای افراد جامعه می بیند . انسان ها اگر خود سر و سلیقه ای از هر کس که خوششان نیامد رابطه اشان را با او قطع کنند یا با او به جنگ و جدال دربیایند که دیگر هیچ سنگی روی سنگ بند نخواهد شد . عامل عدم ارتباط صحیح با مردم همین صفات منفی و طاغوت حیوانی در وجود آدمیزاد است . اتفاقا جهاد این است که تو غرورت را خرد کنی ، تو شخصیت و اسم و رسمت را زیر پا بگذاری ، جهاد این است که تو بر دشمن درونیت غلبه کنی و در مقابل جسارت های طرف مقابلت آرام بگیری و کمتر عصبانی و خشمگین شوی . جامعه جای دعوا و نزاع و جدال نیست . جامعه میدان جنگ نیست ! هنر این است که تو در مقابل کسی قرار بگیری که بخواهد خشم تورا بیرون آورد اما تو با مهربانی و سکوت پاسخ او را بدهی ... . پس جهاد نفس ، در نوع ارتباط با مردم به معنای توپ و تشر و طعنه و نزاع به یکدیگر نیست ! بلکه جهاد نفس در ارتباط گیری با مردم به معنای ، نادیده گرفتن خود و درک طرف مقابل و روابط گیری و تعامل صحیح با مردم است . یعنی بر خلاف هوا و هوس نفسانیت با عقل و خواستگاه الهیت با مردم رابطه بر قرار کنید . اما در بحث کلام رهبری که فرمودند مردم را روشن کنید ! یعنی به داخل جامعه بروید و با تعامل با مردم و ارتباط گیری صحیح آن حقیقت را برملا نمایید . اصلا از کلام رهبر ، جنگ و توپ و تانک و عصبانیت و خشم و نفرت بیرون نمی آید . مردم ما کافر حربی نیستند . مردم ما انسان های پیرامون ما هستند که علاوه بر صفات خوب ، صفات بد هم به همراه دارند . این بر خلاف خواستگاه الهی و ترویج و تبلیغ انبیا و اولیای خداوند است که بخواهیم با زور مردم را هدایت کنیم . آنها همیشه با اخلاق و رفتار و سیره صحیح و نشان دادن حقیقت ، بدون جبر و اجبار مردم را هدایت می کردند . اصلا هدایتگری همین است . الان در آموزش و پرورش ، در حوزه های علمیه ، در دانشگاه ها ، در بحث تبلیغات همه متفق القول به این نتیجه رسیده اند که با زور و تهدید و نشان دادن اخلاق ناصحیح به طرف مقابل هیچ چیز درست نمی شود . تنها با ورود به قلب هاست که می توان افراد را هدایت کرد . ‌ و کلید ورود به قلب انسان ها هم ، همان مهر و محبت و نشان دادن انسانیت است . درک متقابل مردم در نوع روابط اجتماعی گزینه بسیار پر اهمیتی است . درک زمانه و اتفاقاتی از قبیل تحریم ها ، مشکلات اقتصادی ، نوع فرهنگ ها ، نوع تربیت و پدرو مادر ، شرایط و مکان زندگی فرد ، همه باعث میشود تا شما بیشتر و بهتر با طرف مقابلتان ارتباط بگیرید . اصلا با او دوست می شوید با او رفاقت می کنید . احساس برادری و خواهری در وجودتان پیدا می شود . اصلا هر گونه جنگ و ستیز و سرو صدا باشد باب قلب ها و گوش ها و چشم ها را در انسان می بندد ، شما با زور تنها به دنبال بیدار کردن خوی حیوانی طرف مقابتان می روید . اصلا این شیوه از روش تربیتی و تبلیغی برای هدایت و ارشاد مردم صحیح نیست ! جنگ و جهاد شما با مردم نیست ! یادتان باشد جنگ و جهاد با خودتان است ! جنگ و جهاد با آن تاریکی و جهالتی هست که در قلب افراد نفوذ کرده است . برای جنگیدن با این تاریکی باید از در مهرو محبت وارد شد و کم کم با ملایمت و آهستگی حقیقت را به روح و روان طرف مقابتان تزریق کنید و تاریکی ها را از نور اشباع کنید ... . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎 معنای صحیح جهاد تبیین و روشنگری قسمت دوم اصلا تبیین و روشنگری بدون عشق و محبت و صفا معنا ندارد . یادتان باشد تبیین و روشنگری به معنای وارد کردن افکارتان به زور در ذهن طرف مقابلتان نیست . این اسمش تبیین نیست . این اسمش جبر و اجبار است . تبیین و روشنگری ، یعنی تو که راهت درست است و میدانی که حق با تواست و ترسی از هیچ چیز نداری ... لذا با آغوش باز حقایق را در مقابل چشمان طرف مقابلت پهن می کنی ... اگر او خواست و دید حقیقت را با تو به سوال و پرسش بر می خیزد و تو به ارامی به سوالات او پاسخ می دهی ... یا می پذیرد یا نمی پذیرد . اگر پذیرفت فبهاالمراد شما پیروز شده اید . اگر هم نپذیرفت باز هم فبهالمراد شما پیروز شدید . چون شما به وظیفه دینیتان عمل کرده اید . حقایق را روشن کرده اید . و دیگر هدایت دست شما نیست ! هدایت دست خداوند است . او که پیغمبر خدا بود نتوانست خیلی ها را هدایت کند شما که دیگر انتظاری ازتان نمی رود . درد ما این است که فکر می کنیم هدایت دست ماست . خیر ما مثل طبیب هستیم ، شفا دست خداوند است . بخواهد شفا می دهد نخواهد نمی دهد . بلکه اگر این شخص هدایت نشد و رفت در جامعه خلافی کرد بر ضد آرمان ها و ارزش های اسلامی ، آن وقت وظیفه مجریان قانون است که او را به زبان دیگری هدایت کنند . این را گفتم تا بدانید زبان یک هدایت کننده با عشق و نرمی و محبت و بدون جبهه گیری و تعصب و تخریب است . بله جامعه به آمرین و ناهیان عن المنکر ، ضابطین و مجریان قانون نیاز دارد . اما صحبت این است که شما قصد تبلیغ و هدایت و تبیین و روشنگری دارید یا قصد ضبط و دستگیری و ارشاد به زبان دیگری را ؟ بله جامعه هم ضابط می خواهد هم هادی ... اما چون رهبری امر به تبیین و روشنگری کرده است دلیل نمیشود منی که برای جنگ و حمله و ضبط و بست آموزش دیده شده ام الان به جهاد تبیین پا بگذارم . نخیر روحیه جهاد تبیین کلا با جبهه و جنگ و توپ و تانک از زمین تا آسمان متفاوت است . لذا این جهاد بر عهده کسانی هست که صلاحیت و روحیه فرهنگی دارند می باشد . بر عهده کسانی هست که از اخلاق و رفتار ایده آل برخوردارند می باشد . بر عهده کسانی هست که اسلام شناس و جامعه شناس واقعی هستند می باشد . لذا داستان مثل این است که رهبری بگوید ما پلیس کم داریم و من روحانی بگویم پس من میروم پلیس بشوم ! خیر پلیس کم داریم اما روحیه من طلبه که با دین و فرهنگ و تعلیم و تربیت مردم سرکار دارم با پلیس متفاوت است . پلیس کسی باید بشود که بتواند در مقابل خلافکار بایستد . جواب جبر را با زور بدهد ... . البته جهاد تبیین هم شاخه هایی دارد و هر شاخه هم متخصصین به خود را دارد . لذا شخص تا در خودش ظرفیت و معلوماتی ندیده است که نتواند اثر مثبت و درستی بگذارد نباید در این جایگاه داخل شود . و امر رهبری خطاب به افراد خاص در جایگاه های مختلف بوده است . اگر ما شرایطش را نداریم و در این جایگاه ورود کنیم مسلما هم به خودمان هم به دیگران و هم به اسلام ضربه نستقیم را خواهیم زد . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
9.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من به فکر معجر تو تو به فکر حنجر من😭 قبل از آمدن داعش شاید اینکه چرا و به چه دلیل اینگونه اهل بیت ما مورد شکنجه قرار گرفتند بر کسی زیاد ملموس نبود . اما با امدن داعش این قوم افراطی تندرو کافر منافق ، خیلی حقایق را بر ما نشان دادند . براستی چرا این جماعت منحرف این قدر به ظواهر اسلام می رسیدند اما از باطن اسلام بی خبر بودند ؟ چرا و به چه دلیل به اسم اسلام این خیانت ها با تندروی و افراط گرایی در حق مظلومان عالم اتفاق می افتاد ؟ جدن انگیزه آنها چه بود ؟ آیا به راستی آنها نمی دانستند و فقط جاهل بودند ، یا به قصد دنیا و اغراض دیگر اینگونه حقایق اسلام را کتمان می کردند و از اسلام ظاهری زشت و ترسناک می ساختند ؟ به راستی اهلبیت ما دقیقا با چه قوم منافقی که درظاهر اینقدر تندرو و افراطی بودند ولی در باطن کافر بودند به مبارزه بر می خواستند ؟ به راستی دشمنان اهل بیت ما دقیقا چه خصوصیاتی داشتند ؟ واقعا داعش دوباره داستان کربلا را زنده کرد ... حالا فرض کنید ناموس حق دارترین حقدار ها و مظلوم ترین مظلوم ها اینگونه در چنگال و زندان این بیشرفان قرار گرفت😭 @tarighatezendegi
✨﷽✨ 🔴آثار بعضی از گناهان ✍امام صادق عليه السلام: ♨️گناهى كه نعمت ها را تغيير مى دهد، ⇦•تجاوز به حقوق ديگران است. ♨️گناهى كه پشيمانى مى آورد، ⇦•قتل است. ♨️گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند، ⇦•ظلم است. ♨️گناهى که آبرو مى بَرد، ⇦•شرابخوارى است. ♨️گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد، ⇦•زناست. ♨️گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد، ⇦•قطع رابطه با خـــويـشان است. ♨️گناهى كه مانع استجابت دعامى شود و زندگى را تیره و تار می کند، ⇦•نافرمانى از پدر و مادر است. 📚علل الشرايع ، جلد ۲، صفحه ۵۸۴ ❄️🌨☃🌨❄️ @tarighatezendegi
🌎 افتراق و ارتباط امر به معروف و نهی از منکر با جهاد تبیین و روشنگری حقیقت این است که هر دو برای اسلام و جامعه اسلامی ضرورت دارد . و هر دو از رواج فساد و تباهی در جامعه جلوگیری می کند . اما یک فرق اساسی وجود دارد . در جهاد تبیین ، شخص یا با اختیار و با پای خودش در کلاس تبیین شرکت می کند و یا اینکه خودش نمی آید اما وقتی استاد با عشق و علاقه برادری یا خواهری به سمت او می رود تا او را هدایت کند ، شخص پذیرای حقیقت می شود و آن را با آغوش جان می پذیرد . اما در امر به معروف و نهی از منکر ، همان طور که می دانید امر و نهی به کار می رود دیگر در اینجا بحث آزاداندیشی وجود ندارد . گویا شخص نه سر کلاس رفته است و نه اصلا هدایت پذیر است . وقتی شخص در جامعه و در انظار عمومی ، مرتکب خلافی غیر شرعی و اسلامی می شود که این منکر سبب آسیب و تبلیغ سوء برای جامعه را داشته باشد، اینجاست که دیگر باید با امر و نهی با او برخورد کرد . البته که نهی از منکر هم مراتب دارد ، گاهی یک سکوت و یک نگاه انکار کننده شخص را به ترک گناه وا می دارد و گاه هم چاره ای جز زبان نمی رود و گاه هم باید فراتر از زبان اقدام نمود . البته که اخلاق و رفتار ، آرامش و متانت و افتادگی ، سیره و چهره نورانی یک مسلمان خودش در جامعه تبلیغ است ، خودش تبیین و روشنگری است . اما در وقت و لحظه فساد و منکر در اکثر اوقات دیگر چشم و گوش فرد خاطی بسته شده است و اصلا در آن وقت دیگر جای کلاس درس و جای تفهیم معنایی ندارد . البته هم ممکن است که شخص واقعا جاهل به مساله باشد که اولا بسته به نوع منکر ، باید با او با ادب و احترام برخورد شود البته اگر از وجنات شخص پیدا باشد که اهل هدایت شدن است . علی یا ایحال این را عرض کردم تا بگویم سیستم جهاد تبیین که همان تبلیغ و تعلیم است که متاسفانه امور و علایق دنیوی مانع از این امر عقلی و شرعی می شود ، با امر به معروف و نهی از منکر متفاوت است ‌. وقتی جای درس و کلاس هست که گوش شنوا و چشم بینا وجود داشته باشد . وقتی پای فساد و منکر به صورت علنی در جامعه باز می شود این شخص نتنها دیگر نمی بیند و نمی شنود بلکه گستاخیش به مرحله علنی رسیده است . لذا اگر احتمال بدهیم که هنوز هم جای تعلیم و تربیت وجود دارد مسلما ابتدائا باید بازبان و کردار خوش ، شخص را تفهیم کنیم . اما اگر امید هدایت نبود ، باید او را ترساند تا لااقل جامعه را مثل روان و روح خودش به سیاهی و پلیدی تبدیل نکند . این خیلی مهم است که فرق جهاد تبیین و نهی از منکر را بدانیم . گاهی همین اشتباه و عدم فرق گذاری باعث میشود که شخص سر کلاس درس ، با دانش آموزش که قصد فهم و هدایت دارد به تندی برخورد کند و او را کلا از فهمیدن سرد و بیزار کند و یا برعکس در جایی که باید امر کند ، نهی کند ، شخص خاطی را بترساند ، این کار را نمی کند که مثلا او خودش بفهمد و یا ارشاد شود که او تنها یاغی تر از روز قبلش می شود . این عدم فهم موضوع و عدم تفکیک صحیح در جامعه فاجعه بار آورده است . البته همه این آتش ها زیر سر شیطان و یاران است که می داند که با چه ترفندی جای خوب و بد را با هم عوض کند تا جامعه از مسیر درستش منحرف شود ‌. البته که کوتاهی های ما در امر تبیین و هدایت خود عاملی بزرگ برای آن شده است که کار به میدان نهی از منکر کشیده شود و ما باید با اصلاح صحیح و روش آموزشی درست خودمان نگذاریم جنگ شیطان به میدان کشیده شود و البته هم خود شخص باید عاقل باشد و دنیا و اخرتش را سر نداشتن معلم مطلوب به باد ندهد بلکه خود او هم باید به دنبال اصلاح روح و روان خودش برآید . و نکته آخر اینکه اگر معلمان جامعه نتوانند با جذابیت ها مردم را به راه درست و صراط مستقیم بکشانند و کار را به میدان نهی از منکر و ضبط و بست بکشانند این را بدانند درست است که شاید البته شاید بتوانند در جامعه و دید مردم فساد علنی را سرکوب کنند اما دیگر مردم و قلب آن ها را در صحنه از دست می دهند و تنها به پرورش و رشد نفاق و منافق کمک می کنند . مردمی که در ظاهر به خاطر ترس یا عجز یا طمع ، ساکت شده اند و یا تندرویانه و متعصبانه به خاطر عدم فهم درست از دین ، سعی در تبلیغ نادرست ، و نشان دادن باطنی غیر موجه از جامعه را دارند . آری شاید بتوان ظاهر جامعه را خالی از منکر نمود ، اما روح و روان ناسالم ، سبب بی روحی و عطر نامطبوع و باطنی خراب و فاسد در جامعه می شود . پس می توان گفت تعلیم و تربیت ، تبیین و روشنگری نقش اساسی و از ستون و چهارچوب و زیربنای جوامع اسلامی حساب میشود . و دشمنان جنی و انسی ما ، داخلی و خارجی دقیقا ، همین نقطه را مورد حملات توپ های خود قرار داده اند . ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi
🌎 مبلغین ، معلمین و مروجین دین ، کارشان از انبیا و امامان سخت تر است ! فرق معلمین و مبلغین دین خدا با انبیا : ۱ - حقیقت این است که معلم خودش در جامعه رشد پیدا می کند ، خطرات و مشکلات یک جامعه را کاملا لمس می کند ، در جدال با این مثبت و منفی ها او نیز ورزیده تر می شود . وقتی به جایگاه فکری و روحی رسید که این توان را در خود دید که بتواند اثر گذار باشد لذا شروع به هدایتگری می کند . اما انبیا ، توسط خداوند هدایت می شوند و به خاطر برنامه هایی که دارند خداوند مسیر زندگیشان را خود به دست می گیرد . آنها شاید خیلی چیز ها را کسب نکنند بلکه به آنان داده شده باشد . ۲ - مبلغین فرق دیگری که با انبیا و امامان دارند این است که کسی به آنها وحی و الهام نمی کند ، آنها در مسیر هدایت گری و تعلیم و تربیت انقدر شکست می خورند تا مدام کاملتر و رشد یافته تر بشوند . لذا در این بین درد زیادتر و پیچیده تری را متحمل می شوند . اما انبیا و امامان مسیر رسالت و نبوتشان روشن است و خداوند آنها را به صورت مستقیم کمک می کند . ۳ - انبیا و امامان معجزات فراطبیعی به همراه دارند اما مبلغین و معلمین جامعه دست هایشان خالی از این پدیده هاست . ۴ - انبیا و امامان از ظاهر و باطن کاملی برخوردار هستند اما مبلغین و معلمان ممکن است هم در ظاهر و هم در باطن نقصان داشته باشند . ۵ - انبیا و امامان عصمتشان تضمینی است اما معلمین و مبلغان دین خدا ، چنین تضمینی در آن ها وجود ندارد . ۶ - کسی معلمین و مبلغان را اجبار و درخواستی از آنها برای هدایت جامعه نکرده است ، معلمین و مبلغان ، بنا به مصلحت و حس وظیفه داوطلبانه به میدان می آیند . ۷ - مسیر حرکت انبیا و امامان از پیش برنامه ریزی شده است اما مسیر و حرکت معلمین و مبلغان با خداوند است . ۸ - آینده نگری و شهود حقیقت در کارنامه انبیا و امامان وجود دارد ، اما مبلغین و معلمان جامعه تنها با اعتماد و توکل با خداوند به میدان می روند . ۹ - مکان تبلیغی برای امامان و انبیا روشن است اما معلمین و مبلغان دین خدا ، خبر از هیچ چیزی ندارند و تنها با بیرون انداختن آنها و یا تاثیر نگرفتن انسان های آن خطه مکان را تغییر می دهند . ۱۰ - رزق و روزی انبیا و امامان از پیش تعیین شده است و آنها به خاطر وحی از هیچ چیزی هراسی ندارند اما معلمان و مبلغان خدا باید با کشیدن دردو رنج های بسیار هم به فکر خانواده و هم به فکر خدا و جامعه اسلامی باشند کسی هم آنها را یاری نکند و با تحمل دردهای زیاد در آخر این حقیقت را خودشان کسب نمایند که روزی از آن خداوند است و نباید از آن بترسند و به خاطر آن دست از وظیفه تبلیغی خود بردارند. ۱۱- امامان و انبیا خبر از غیب دارند اما معلمین و مبلغین دین خدا نمی دانند حتی گاهی اوقات کار درستی را انجام داده اند یا نداده اند. آنها از هیچ چیزی خبر ندارند.ان ها همیشه در حال واهمه هستند که آیا فعل و سخنشان مطابق با واقع بوده است یا خیر لذا انها همیشه خودشان را روی ترازوی حقیقت چکاب می کنند! ۱۲ - انبیا و امامان خبر از آینده و آخرو عاقبت خود در دنیا و آخرت داشتند اما معلمین و مبلغان خدا این خبر را هم ندارند و همیشه ترس از انحراف وجود دارد. ۱۳ - انبیا و امامان از طرف امام و یا نبی قبلی معرفی می شدند اما معلمین و مبلغان هیچ معرفی خاصی جز ماهیت صداقت در امر تبلیغی چیز دیگری در دست ندارند. ۱۴ - انبیا و امامان در مواقع حملات شیطانی و وسوسه ها از غیب به انها اطلاع داده می شد اما معلمین و مبلغان ، خبر از وسوسه ها و حملات پنهانی شیطانی و انسانی هم ندارند و آنها تنها با چشمان نابینا و گوش های ناشنوا تنها به خدا پناه می برند. ۱۵ - انبیا و امامان ، چون عصمت داشتند کسی به آنها نمی تواند بگوید حرف و ربطشان نادرست است هرچند که می گفتند. اما معلمین و مبلغین بیچاره که همه چیزشان اکتسابی هست و خودشان هم در حال رشد و هدایت در جامعه هستند همه از آنها انتظار خدایی و عصمت را دارند و به کوچکترین خطایی آن را بزرگ می کنند و برایشان کوهی می سازند گویی که بی دین تر و بی مذهب تر او در دنیا دیگر وجود ندارد ۱۵ فرق بین انبیا و مبلغین دین خدا را بیان کردم تا بگویم انبیا ما با دستان پر به میدان آمدند و کسی صدای آنها را نشنید.کسی آنها را ندید و به آنها توجه نکرد حال معلمین و مبلغین واقعی دین خدا که هیچ چیز در دستشان ندارند و هیچ کس آنها را نمی بیند و هیچ کس آن ها را نمی خواهد و همه آنها را فراری می دهند دیگر از آنها چه انتظاری می رود . و باید مقام و جایگاه معلمان و مبلغان دین خدا در جامعه شناخته شود . و سلام و درود خدا بر تمام هدایت کنندگان و روشن کنندگان راه حقیقت ، سلام و درود خدا بر تمام سربازان مخلص خدا آنها که خالصانه برای خداوند روز و شب سنگر اسلام و هدایت را خالی نمی گذارند . درود و رحمت الهی بر همه شما یاران خدا ... ✍علیرضا ساغندی @tarighatezendegi