#شخصی
🌎 فلسفه نماز و روزه و اثبات حقانیت اسلام
قسمت دوم :
در نماز انسان باید در زمان و شرایط خاص یک سری اعمال گفته شده را انجام دهد ، اعمالی که در آن هیچ گونه از عوامل ارضای حیوانی وجود ندارد ، به طور مثال یعنی در نماز غذا وجود ندارد ، که انسان به خاطر شکم آن را بخواند و یا اینکه در نماز به خاطر موسیقی و اشعار دل انگیز انسان جلب آن نمی شود .
بلکه ما فقط در این نوع عبادت فقط معنای قضیه را مشاهده می کنیم . یک سری اذکار که تنها یک واقعیت و یک حقیقت را به ما متذکر می شود .
خب انسان های اهل هوا و هوس به چنین عبادتی تمایل نشان نمی دهند ، بلکه حوصله خواندن این نماز را ندارند .
علتش واضح است چون آن ها با هواپرستی و رسیدن به تمایلات نفسانی ، آن بعد حیوانیتشان بزرگتر از روحانیت شده است .
لذا نمازی که همه چیزش ، روحانی و عقلانی صرف است را به آن تمایلی نشان نمی دهند .
گاها اتفاق می افتد که شخص می گوید من خودم هر جور که خواستم با خدایم ارتباط میگیرم و کاری به این مدل نماز خواندن ندارم . اما این شخص غافل است که این دعا و عبادتی که می خواهد انجام بدهد از سر خودخواهی و خودبینی می باشد .
و به خاطر خدا در آن منظور نمی باشد .
اما نماز وقتی انسان آن گونه که خداوند به او امر کرده است انجام می دهد ، این یعنی او خودخواهی ها ، خودبینی ها ، هوا پرستی ها ، منیت و برتری طلبی ها را که همه با حق خواهی و حق طلبی انسان سر ناسازگاری دارد را کنار می گذارد و داخل در عبادتی می شود که همه ارکانش دم از اخلاص و اطاعت کردن صرف از حق است .
علاوه بر آن ما در نماز یک سری اعمال مثل سجده و رکوع داریم که این اعمال نهایت اخلاص را در این عبادت بیان می کند .
همان طور که می دانید افعال و نوع حرکات و اعمال انسان در روند و چگونگی زندگی او تاثیر بسزایی دارد .
تکرار عاداتی خاص ، مطلبی را به ضمیر ناخداگاه او تلقین می کند که بیان گر چگونگی رفتار آینده او خواهد شد .
وقتی انسان سر بر سجده می گذارد این عمل یعنی من تسلیم محض خداوند هستم .
یعنی تسلیم محض حضرت حق ...
یعنی در طول زندگیم هر چه حق باشد عمل می کنم !
بعضی ها خدا را جدای حق می بینند . العیاذ بالله خدا را یک غول متکبر ، ظالم و اضافی تصور می کنند که می خواهد انسان را بردگی بکشد ، گویا با سجده بر او هویت و اعتبار انسانیشان که همان عقل و حق خواهی باشد را از دست می دهند .
خیر خداوند همان حق است !
چگونه است که می گویید من هر چه حق باشد انجام می دهم ؟
آری این خواسته از خداوند است و خداوند اول و آخر و سرآمد و نهایت و ظاهر و کنه هر حقیقتیست ... .
تو که ادعای حق بودن می کنی و به خاطر حق و درستی می خواهی زندگی کنی !
این حق همان خداست و این خدا همان حق است .
اما انسان او را با ناحق اشتباه می گیرد لذا به گمانش راهش درست است اما غافل از آنکه راه او آمیخته از شهوات و تمایلات نفسانی ست و راه حق چیز دیگری است .
سجده بر خداوند یعنی تسلیم شدن در برابر خداوند ! و عمل و چگونگی حالت اندام شما دقیقا این معنا را دارد به خود شما و عالم مخابره می کند که من فقط از حق اطاعت می کنم !
و این عبادت رفته رفته حق خواهی را در وجود شخص تسلیم شده بزرگتر می کند و او از هواپرستی دور تر می شود .
همچنان که عکس این ماجرا هم صادق است .
هر چه قدر اعمال ما بوی خودخواهی و خودبینی دهد ، به همان اندازه ما از حقیقت دور تر می شویم و این مطالب از عقلیات و مسلمات است و جای هیچ گونه تردیدی در آن نخواهد بود .
مسلما انسان هایی که راه منیت خواهی را پیش گرفته باشند با حقیقت که همان عقلانیت و روحانیت است بیگانه تر و دور ترند لذا شما می بینید که نه تنها تمایلی به این مطالب عقلی ندارند ، بلکه اگر هم ببینند و بشنوند انگار نوشته ها و اصوات چینی ژاپنی را شنیده اند . اگر این زبان های سخت دنیا را در بدون آموزش و تمرین فهمیدند ، علوم عقلی را هم بدون حق طلبی و عبادت و تمرین الهی ، خواهند فهمید .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#شخصی
🌎 فلسفه نماز و روزه و اثبات حقانیت اسلام
قسمت سوم :
عبادت دوم که از واجبات الهیست روزه است .
روزه ، یعنی پشت پا زدن به تمام خواسته ها و خواهش های نفسانی که منشا و علت اکثر آن ها شکم است .
با نخوردن و نیاشامیدن به خاطر خدا ، انسان در مسیر حق طلبی بیشتر و بهتر رشد می کند .
خیلی وقت ها می شود که شکم ما ، شهوت ما چیزی می خواهد که منافات با حق است .
یا مثلا انسان به خاطر شکم و شهوات دیگر که منشا اصلی آن معده اوست ، کاری را انجام می دهد که اگر او افسار این حیوانیات در دستش می بود این کارها و رفتار های زشت از او سر نمی زد .
خیلی ها شاید به خاطر کار وتحصیلات و پول و اندام و رژیم غذایی دست از خوردن و آشامیدن می زنند . اما به واقع آیا این نخوردن و نیاشامیدن تاثیری در انسانیت و بالارفتن روحانیت و عقلانیت انسان دارد ؟
خیر هیچ تاثیری ندارد بلکه اگر انسان به خاطر خدا و فرمان حق این کار را بکند یعنی او می تواند در جاها و مسیر های دیگر زندگی که فرمان حق صادر شد ، او بی چون و چرا آن را بپذیرد و عمل کند و چنین عبادتی با چنین نیتی حاصل ثمر است .
اما عملی که نیت و خواسته اش چیز دیگری باشد چگونه می توان به رشد حق خواهی و حق طلبی انسان کمک کند ؟
الا یا ایحال باید بگویم این دو عبادت عظیم که خداوند بر انسان خلق و واجب کرده است ، طبق مسلمات عقلی و بنا بر حکمت والا تقدیم انسان شده است .
درست است که عقل انسان در ابتدا قاصر به فهم چنین حکمت هایی است ، اما خداوند است که عقلیات و حکمت ها همگی از اوست ، اما انسان پس از شناخت و تفکر و خواهش فهم از حضرت حق ، او به درک چنین حکمت هایی به اندازه وسعت وجودیش خواهد رسید .
لذا نمی توان گفت چون من نفهمیدم پس حقیقت ندارد ...
نخیر ، تو نمی فهمی چون از عقل دور هستی ! و چگونه با این همه حجاب های عقلی و هیجانات حیوانی ، انسان می تواند به عقل نزدیک باشد ؟
بلکه باید گفت من نمی فهمم و باید بروم مطالعه کنم ، عبادت کنم آنگونه که او گفته است و از آنکه همه درک ها و ادراکات از اوست تسلیم او شوم خواهش و تمنا کنم تا قدری از معلومات خودش را نصیب من کند .
پس در نهایت باید گفت وجود عبادت واجبی مثل نماز و روزه از مقتضیات عالم خلقت است و اگر نبود انسانیت به سمت روحانیت و نورانیت رشد نمی یافت .
و لذا وجود چنین عبادتی همراه این اخلاص که بدون برانگیختن هر گونه خواسته های نفسانی است ، دلالت بر اثبات و حقانیت اسلام دارد .
از آن طرف ادیان تحریف شده ای مثل مسیحیت که عبادتشان را با امور هوس انگیز و طرب انگیز مخلوط کرده اند ، و دنیا و عالم ماده را داخل این عبادات برده اند ، این ها بالکل باطل و انحرافی هستند .
و این عبادات جز بزرگ کردن خواهش های نفسانی و هدایت انسان به مسیر های باطل و شیطانی کار دیگری از آن بر نمی آید .
لذا اگر خواستید دین حق خدا را از ناحق تشخیص دهید ببینید آیا این دین شما را به عقلانیت نزدیک می کند ! برای اینکه بفهمید ببینید عبادت آن ها خالص برای خدا هست ؟ آیا این اخلاص ما را به حق خواهی و خداخواهی و مسیر عقلانیت نزدیک می کند ؟
آیا توانسته است هوا و هوس که آفت عقل است را از ما دور کند یا خودش هم ممزوج با آلات لهو و لعب است ؟
آیا اعمال و رفتار چنین عباداتی ، انسان را تسلیم خداوند می نماید ؟ آیا به صورت برنامه ریزی شده و مکرر هر روز و به صورت چند وعده واجب شده است ؟
یا می گوید که هر مدل که دوست داشتی و عشقت کشید می توانی با خدایت ارتباط برقرار کنی؟
آیا با واجب بودنش در وقت و ساعت خاص خودخواهی ها و منیت طلبی های افراد را از بین می برد !
آیا اصلا این عبادات انسان را به سوی حق می کشاند و یا اینکه انسان را به سوی خدای قلابی که امر به شهوت و دنیا طلبی می کند می برد ؟
و اینجاست که دین اسلام از زاویه نماز و روزه بار دیگر حقانیتش برای ما مکشوف و ملزوم می شود .
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّـهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّـهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 کاری که برای خدا انجام نگیرد ، عاقبت خوشی ندارد
اگر کاری برای کسی انجام دادید و انتظار تشکر داشتید بدانید عمل را به خاطر خدا نکرده اید .
انسان وقتی به خاطر کاری بر دیگری منت می گذارد ، که فکر کند با دارایی هایش کاری را برای کسی انجام داده است .
در حالیکه بالواقع انسان فقیر است و چیزی از خودش ندارد ، همه چیز از خداست .
البته شاید خیلی ها این مطلب را قبول داشته باشند اما کم اند کسانیکه به مرحله باور رسیده باشند !
انسانی که یقین کند همه چیزش از خداست ، هیچ گاه حس مالکیت واقعی به او دست نمی دهد .
نعمت ها و موهبت هایی که به او شده است را به خاطر خدا و در راه او خرج می کند .
و کسی که واقعا بفهمد که همه چیزش از خداست و دست او بالاتر از هر دستی هست ، هیچگاه مغرور نمی شود و هیچ وقت بر سر کسی منت نمی گذارد ، پاداشش را از خدا طلب می کند و به خاطر بی محلی یا اهانت دیگران راهش را تغییر نمی دهد .
انسان مخلص ، همه نگاهش به خداست .
تنها او را می بیند و تنها از او می خواهد و تنها از او اطاعت می کند .
انسان های مخلص ، هیچ گاه نمی گویند دست من نمک نداشت ، یا اینکه ای کاش فلان کار را برایت نکرده بودم تا اینگونه در مقابل من نایستی !
عمل مخلصانه ، فعل را زیبا می کند ، قلب انسان ها را از شما راضی می کند و روحتان را همیشه در آرامش و لطافت قرار می دهد .
وقتی کار برای خدا کردید ، اگر فعل تباه شد و یا اینکه شخص ناسپاسی کرد ، هیچ وقت ناراحت نمی شوید چون شما دانسته اید که تنها وسیله و یک دست برای محقق شدن اوامر الهی هستید و برگی از درختی نمی افتد و کاری به پایان نمی رسد مگر اینکه خداوند رضایت دهد .
اکثر دلخوری ها ، تیره شدن روابط ، بسیاری از مشکلات خانوادگی همه و همه به خاطر انتظار از هم داشتن ، صورت می گیرد .
انتظار هم تنها یک اشتباه است که از سراب و توهم ، دارا بودن نشات میگیرد .
انسان ندار و فقیر از هیچ کس جز خدا انتظاری ندارد .
زیرا می داند به جز خالق همگی مانند او فقیر هستند .
لذا دلخوری و ناراحتی هم نه برای خودش درست می کند و نه برای دیگران ...
پس رمز خوشبختی در اخلاص است ، که مقدمه آن باور کردن فقر خود و دیگران است .
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
913K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دنیا انسان هایی را به خودش دید ، که برای تبلیغ دین اسلام ، درد و مصیبت و رنج و تنهایی انبیا را دیدند اما هیچ وحی و فرشته ای هم بر آنان نازل نشد ، اما به خواست و مشیت الهی بر قلب های اینان چنان حجت شد ، که دست از دنیا کشیدند و تمام هم و غمشان روحانیت و سیر و سلوک خداوند گشت.
اینان خود مشق انسانیت را به مشقت دریافت کردند و بر صدد نشر و تبیین آن برآمدند .
متاسفانه انسان های دنیا طلب ، اینان را ندیدند و نه تنها سخنانشان را نشنیدند بلکه به تهمت و استهزاء آنها هم پرداختند .
این هادیان جامعه ، چون که تنها استخدام خدا بودند ، از هیچ کس و از هیچ چیز چشم داشتی نداشتند، و راهشان عوض نشد و البته خداوند به کوری دشمنان رزق و روزی این آمرین بالمعروف و ناهیان عن المنکر جامعه را احتسب من حیث لایحتسب برایشان می فرستاد ،اما کوران و گمراهان به جای اینکه آنها را در مسیر هدایت جامعه همیاری کنند ، به یک زندگی ساده آنها هم حسادت کردند و نمی توانستندهمین را هم ببینند.
گمراهان دنیا طلب دوست می داشتند آنها را در منجلاب و مشکلات دنیا ببینند اما فضل و رحمت الهی آرامش و سعادتی به آنها داد که هیچ بنده ای را توانایی بر نابودی آن موهبت و نشاط را نباشد.
کسانیکه به واقع دنیا آنها را به خود ندید ، و همیشه با دنیا بیگانه بودند و همیشه اهل دنیا آنها را مسبب همه مشکلات می دیدند .
انسان هایی برای این خدمت الهی ، مقدر شدند،که از توانایی و درک روحانیت بالا برخوردا بودند چنان که هیچ کس را بر صبر در رنج دنیایی که آنها کشیدند ، طاقت و درکی نیست!
درود و رحمت الهی بر تمام عالمان ،هادیان، مبلغان و مبشران جامعه اسلامی ...
Seyed Reza NarimaniSeyed Reza Narimani - Nemishe Bavaram.mp3
زمان:
حجم:
15.08M
نمیشه باورم خبرایی که می شنوم
🔈 رضا نریمانی
@tarighatezendegi
🌎 چه کنیم تا در دنیای پر از تلاطم به آرامش برسیم ؟
در هنگام ابتلا به مصیبت ها و رنج های دنیوی راهکار هایی وجود دارد که قلب شما را آرام می کند .
شاید شما نتوانید دنیای خارجتان را عوض کنید اما می توانید خودتان را تغییر دهید .
دانستن موارد زیر به همراه تکرار و تلقین در موارد و شرایط سخت می تواند کوه مشکلات را برایتان همچون آب خوش و روان تغییر دهد !
۱ - این را باید بدانید که قضای الهی از قبل نوشته شده است ، پس هر اتفاقی بیافتد حق است و این اتفاق باید می افتاد و راه بازگشتی وجود ندارد و اگر شما دوباره هم به نقطه اولتان باز میگشتید باز هم با همان معلومات و اتفاقات و شرایط همین به سرتان می آمد .
۲- شما تنها همه کاره داستان نبودید ، عوامل و شرایط زیاد منجر شد تا این اتفاق بیافتد ، پس خودتان را بی دلیل آزار ندهید .
۳ - یادتان باشد که اینجا دنیاست و محل رشد و امتحان همه انسان هاست و هر انسانی در جایگاه خود به ابتلاها و بلاهای مختلف دچار می شود پس شما در این مشکلات تنها نیستید .
۴ - همیشه می تواند بدتر از این هم اتفاق بیافتد ، همچنانی که برای دیگران این اتفاق افتاد ، پس خداوند را به خاطر رحمانیت و کرامتش شکر کنید .
۵ - یادتان باشد که شما فقیر هستید و چیزی از خودتان ندارید که به خاطر از دست دادن آنها ناراحت شوید همه اش مال خداست و اوست که می گوید چه بشود و چه نشود ... .
۶ - خیلی ها با شرایطی از این بدتر به زندگیشان ادامه دادند ، و این اتفاق افتاد و آینده معلوم نیست چه بسا شرایط به نفع شما تمام شود !
۷- خیلی ها که الان آنها را خوشبخت می بینید شاید روزگاری را در سختی ها گذرانده اند و شاید هم روزی برسد که آنها نیز گرفتار شوند ، چرخ فلک در حال گردش است یک روز بالاست و یک روز هم پایین ... .
۸- دنیا محل امتحان است ، دردو رنج و مصیبت از ذاتیات این عالم است تا مومن را به کمال روحی و قرب الی الله برساند .
اگر دنیا بهشت بود ، پس دیگر بهشت برای چه ؟ یادتان باشد دنیا با تمام رنج ها و سختی هایش برای همه به زودی زود تمام می شود . پس غصه دارندگی و نداریش را نخورید ... .
۱۰ - کمیت و کیفیت هیچ کدام خوشبختی زندگی شما را ضمانت نمی کند .
چه بسا انسان هایی را که هیچ نداشتند اما با آرامش و نشاط زندگی کردند و چه بسا انسان هایی که همه چیز داشتند و یک روز هم خیر داشته هایشان را ندیدند ... .
۱۱ - با عبادت و عشق بازی با خداوند ، از انتظاراتتان نسبت به این دنیا بکاهید چرا که قلبی که در آن خدا بزرگ شود ، جایی برای بقیه چیزها وجود ندارد ... .
۱۲ - دل از دنیا بکنید قبل از آنکه شما را به زور از این دنیا بکنند ... یادتان باشد آرامش و سعادت در وابسطه نبودن به مادیات است ... دنیایی نیست ، اگر کل دنیا را هم به نحو احسنت مدیریت کنید و همه چیز هم به کام شما تمام شود ، دیر یا زود آن را از شما تحویل می گیرند و هر چه کاشتید ، گویا که اصلا هیچ نکاشته اید ... .
۱۳ - از اینکه به خاطر دنیای فانی دارید درد میکشید از خودتان خجالت بکشید ، که چگونه بنده و عبد آن شده اید که با بود آن خوشحال و با نبودش ناراحتید ،پس این واقعه را به فال نیک بگیرید و بدانید که در مسیر بندگی خداوند چه قدر عقبید ، با مطالعه آیات و انفس الهی و عبودیت خداوند تلاش کنید تا به نقطه ای برسید که تنها از اطاعت اوامر او خوشحال و از نافرمانی او اندوهناک و ناراحت شوید .
۱۴ - مرگ را زیاد یاد کنید و بدانید آیا فردایی هم هست که شما باشید و غصه آن را بخورید ؟ و چه دردو رنجی بالاتر از اعمال و کردار ما که ما را از خدا و بهشت او دور می کند ؟
۱۵ - یادتان باشد هر روز رزق تازه ای را می آورد ، امیدتان را از دست ندهید امید است که زمان همه چیز را درست کند !
۱۶ - اهل قناعت باشید و کمترین ها را از دنیا بخواهید ، بیش از این خودتان را وابسته دنیا نکنید ، وابستگی به جز خداوند برای انسان ، تولید رنج می کند . عبد آن نشوید و به خاطر دنیای بی وفا خودتان را به آب و آتش نزنید
۱۷ - این را بدانید که درد ها و رنج های دنیا تنها بر دوستان و بنده های خوب او آسان می شود ،زیرا آنها عالم را از خدا می دانند ، او را مالک و مدبر هستی می شناسند و تنها از او انتظار دارند و تنها به او توکل می کنند و همیشه اهل قناعت و شکر گذار نعمت های او هستند . برای رسیدن به آرامش باید خداشناس شد ، باید بندگی خداوند را کرد و باید از او خواست تا انسان را هدایت کند ، وقتی انسان راه حق را یافت و قدم در آن نهاد مسلما به لذت و نشاط واقعی دست خواهد یافت .
و در آخر باید گفت که البته موارد و عوامل دیگر هم حتما وجود خواهد داشت اما اهم آنها و کلیاتشان همین ها بود که خدمتتان بیان کردم .
آرامش و سعادت چیزی جز تسلیم خدا شدن نیست ، پس اسلام و بندگی واقعی خداوند را برای همه انسان های روی زمین آرزومندم ... .
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎چگونه روابط زناشویی محکم می شود؟
قسمت اول
برای محکم شدن تعهدات زناشویی باید راه های فرار زوجین و راه های نفوذ عوامل بیگانه بسته باشد .
اگر بخواهم کلی ترین عامل تزلزل و سقوط خانواده ها را در یک جمله بیان کنم همین بیان بالا است .
یعنی چون زن و شوهر در خانواده راه فرار برای خودشان میبینند و اجازه می دهند تا عوامل بیرونی به زندگی آن ها نفوذ کند لذا می بینیم که رابطه ها سست و لغزان می شود .
اسلام برای استحکام خانواده ، برنامه های گسترده ای دارد که همه آن ها راه فرار و نفوذ را می بندند .
من یک مثالی از یک خانواده مستحکم برایتان بیان می کنم تا شما به عمق ماجرا پی ببرید .
دختر و پسری را تصور کنید که در یک خانواده مذهبی بر مبنای تعالیم اسلام رشد کرده اند ، پدر و مادر به همراه حلال زادگی و تغذیه حلال ، امر به نماز و روزه و تلاوت قرآن به آنها یاد داده اند که عفیف و پاکدامن زندگی کنند .
در آن روستایی که آنها زندگی می کردند خبری از تلویزیون و اینترنت و ماهواره نبود ، لذا روح آنها از طریق رسانه ها تغذیه نمی شد ، آن ها آزادانه با فطرت پاک می توانستند حقیقت را ببینند و دوستان آنها نیز در چنین خانواده های پاکی تربیت شده بودند لذا رفیق ناباب نداشتند تا با افکار ویروسیشان مانع رشد و تعالی صحیح آن ها بشوند .
مدرسه فضای اسلامی بود معلمانی که با روش ها و الگو های اسلامی دانش آموزان را تربیت می کردند .
جامعه ناسالمی نداشتند ، هر کسی مشغول کار خودش بود و کسی دیگری را با بدحجابی و یا لباس های جلب توجه کننده و زبان بازی اغفال نمی کرد .
رفاقت وصمیمیت و اتحاد در جامعه آن ها مرسوم بود و کمبودهای عاطفی و اقتصادی در وجود آنها نبود ... .
زیرا آنها یاد گرفته بودند ، که نیازات روحیشان را با خداوند سیراب کنند و همچنین قناعت و آخرت گرایی در بین آن ها مانع از دنیا گرایی و هوا و هوس های مادی میشد .
و این ها همه به خاطر همان تربیت اسلامی آن ها بود .
خب این ها که آفتاب مهتاب ندیده بالغ شدند ، در همان ابتدای جوانی و شروع جوش و خروش های دوران بلوغ ، خانواده ها یک جا نشستند و به دنبال همسر خوب و با خدا و خداترس برای فرزندشان گشتند و آنها قبل از آنکه چشم های خود را آلوده به نگاهی کنند به عقد هم درآمدند .
قناعت و ساده زیستی شعار خانواده های آن ها بود و آنها نیز همین رویه را در زندگیشان پیاده کردند .
و زندگی را با داشته ها و نداشته هایشان آغاز نمودند .
مرد و زن که با خدا و اهل نمازو روزه بودند ، به یکدیگر قناعت کردند و همان نجابت و چشم پاکی از نامحرم را ادامه دادند .
آنها به خود گفتند که تنها روزی ما از همسر همین آقا و خانم من بوده است و چون چشم ها و گوش های آن ها پاک بود چیزی را ندیدند و نشنیدند که به خاطر آن بخواهند دل هایشان سمت و سوی دیگری برود .
اگر اختلافی برای آن ها به وجود می آمد سعی می کردند تا خودشان این اختلاف را حل کنند و حتی المقدور مساله را به بزرگ تر ها نمی کشاندند ، زیرا بزرگ تر ها با آن ها به تندی برخورد می کردند که مشکلاتتان را خودتان باید حل کنید و جای گلایه و ناله وجود ندارد و باب دخالت را در زندگی این ها باز نمی کردند .
در جامعه آنها طلاق ننگ و عار بود ، طلاق نشان از ، بی عرضگی ، خودخواهی و دم دمی مجازی افراد بود . زنان بی حیا و مردان هوس باز وجود نداشت ، فرهنگ غربی راهی نداشت .آن ها چون می دانستند راه فراری ندارند ، لذا تمام تلاششان را می کردند تا به تفاهم برسند .
مسلما می دانستند که اگر بخواهند به زندگی شاداب و مطلوب دست یابند و از محبت همدیگر سیراب شوند بایستی ، به خواسته های یکدیگر توجه کنند تا عشق و علاقه همدیگر را به خود جلب نمایند .
و این گونه بود که باب فرار و نفوذ در خانواده و جامعه ، آن ها بسته بود لذا به خوبی و خوشی در بالا و پایینی های زندگی یار و همراه هم بودند و تا آخر عمر در کنار هم دوباره فرزندانی را با همان قوانین اسلامی مثل خودشان تربیت نمودند که آن ها هم خانواده هایی مستحکم به وجود آورند .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 چگونه روابط زناشویی محکم می شود ؟
قسمت دوم
همان طور که در داستان واقعی بالا مشاهده کردید ، تعالیم اسلام در زندگی خانواده هاست که عامل استحکام خانواده ها می باشد تعالیمی که عمل به دستورات آن ، راه های فرار و نفوذ را در اشخاص می بندد .
تعالیمی همچون دستور به عبادت نماز و روزه، تلاوت قرآن ، لقمه حلال ، تربیت سالم ، محیط سالم ، جامعه مطلوب ، حفظ حجاب ، حفظ چشم ها و گوش ها از حرام ، عدم مد گرایی و خودنشانی ، نبودن دوست های ناباب و بست کردن راه وسواس های انسانی و شیطانی ، قناعت و دوری از شهوت رانی ها ...
رعایت حقوق هم و دخالت نکردن در زندگی همدیگر و ...
ارتباط دائم ، واقعی ، قلبی و روحانی با خداوند ...
مسلما در قلب چنین خانواده ها و جامعه هایی که از تربیت اسلامی برخوردار هستند می توان چنین انتظاری داشت که ، رشد روحانی و کامل و مطلوب افراد را برای تشکیل خانواده صحیح بدون راه فرار و نفوذ شاهد باشیم .
البته این را انکار نمی کنم که شخص اگر در شرایط غیر مطلوبی رشد کرد ، دیگر نمی تواند به خانواده ای مستحکم دست یابد ، خیر اینگونه نیست ، اگر او اراده کند و بفهمد که در چه شرایط ناصحیحی قرار دارد و قصد اصلاح داشته باشد مسلما می تواند کم کم زندگی خودش را به شرایط مطلوب تغییر دهد .
البته اگر در خانواده های سالم رشد چنین اتفاقاتی بیشتر و راحت تر امکان پذیر باشد ، الان او با شرایط ناهموار مسلما راه سخت تری را باید نسبت به آن افراد بپیماید و هر جور که ممکن است باید به هر ترتیبی که شده خودش ، برای آدم شدن خودش که نتیجه اش استحکام خانواده است ، راه های نفوذ و فرارش را ببندد .
حال می خواهم داستان زندگی یک خانواده دیگر را برایتان روایت کنم تا بتوانید مطلب را بهتر درک کنید .
فرض کنید یک انسان در خانواده ای متولد می شود که ، در آن خانواده تربیت اسلام پیاده نمی شود ، پدر خانواده فقط قصدش پول دراوردن است کاری ندارد که خدا و بنده اش راضی اند یا خیر ...
مادر خانواده همه اش به دنبال زرق و برق های دنیا و رفع حوائج مادی و جسمانی اش هست ، همه اش این پول شوهر را بر می دارد و صبح تا شب بیرون از منزل به فکر خوشگذرانی ها و چرخ زدن از این مکان به آن مکان می رود و در راه زیبایی ها و خواهش های خود ، پول ها را خرج می کند . اساس فکری این خانواده ، خوشگذرانی است . تمام تلاششان این است که از این دنیا بهترین لذت را ببرند .
کاری به خدا و نماز و تربیت و رشد روحانی و عقلانی خانواده و این چیز ها هم ندارند ... . در خانه اشان مدام از رسانه های غربی استفاده می شود ... پدر خانواده تمام فکرش پول دراوردن است ، مادر خانواده هم تمام زندگیش خرج کردن همان پول هاست ... .
پدر خانواده رفته رفته از زندگیش خسته میشود چون مادر خانواده همه اش بیرون منزل است و کار و زندگیش رسیدن به خودش است ، پدر چون راه فرار دارد و در محیط کار و جامعه مدام خانم های جورواجور و رنگارنگ در حال عرض اندامند بخور چشم می دهد و انواع و اقسام خانم ها با تیپ های متفاوت را مشاهده می کند ، و تازه می فهمد چه کلاهی بر سرش رفته است و واقعا چرا و به چه دلیل با همسرش ازدواج کرده است و خودش را وقف زندگی با او کرده است؟ خلاصه دلش هوس یار می کند ...
مادر خانواده هم وقتی می بیند پدر خانواده به او محبت نمی کند لذا او هم رفته رفته به فکر یار خودش می افتد ... .
فرض کنید پدرو مادر این خانواده فرهنگ طلاق برایشان عادیست و این حق را به فرزندانشان می دهند که زندگیشان را به پای هم نسوزانند زیرا شعار آن ها آزادی و داشتن زندگی بی عیب و نقص از آرزوهای آنهاست . خب مسلما این خانواده از هم می پاشد و کار به طلاق می کشد .
بعضی وقت ها هم زن و شوهر می فهمند که به یکدیگر نیاز دارند و عشق ها و علاقه های خارجی نون و آب نمی شود ! نگهداری از فرزندان چه می شود ؟ چگونه یه تنه می توان آن ها را بزرگ کرد ؟ لذا در یک خانه همدیگر را تحمل می کنند و اصلا با کردار هم می سازند و یک جفت ایده آل می شوند هر دو به فکر کیف و خوشی های فردگرایانه اشان می روند و رابطه ها هم با طلاق عاطفی به خاطر منافع مادی به ظاهر حفظ می کنند .
خب مسلما تکلیف فرزندان هم معلوم است .
روح فرزندان خالی از تربیت و رشد صحیح می شود لذا تنها بعد جسمانی آن ها رشد می کند ... .
فرزندان هم راه پدرومادر را می روند و پس از بلوغ به خاطر اینکه خانواده ها ازدواج در سنین بالا و پس از پختگی های زیاد را مطلوب می بینند ، آن ها همه حال و هول خود را به صورت چشمانی و گوشی و لمسی و در خفا و نهان به فعلیت می رسانند ... .
خیانت پشت خیانت ... .
پای مال کردن حقوق انسان ها مثل آب خوردن ...
خانواده ها روی هوا ...
در آخر هم فرزندان در سنین بالا ، با یکی مثل مادرها و پدرهایشان وصلت می کنند که دوباره این داستان تکرار می شود ... .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 چگونه روابط زناشویی محکم می شود ؟
قسمت آخر
من در این نوشتار قصد ندارم بگویم کدام خانواده برای جامعه مطلوب تر است .
هر چند که از ظواهر ماجرا همه چیز پیداست و نیاز به توضیح و اثبات چیزی نیست ...
اما به خوبی می توان تشخیص داد که چه عواملی باعث تزلزل و آسیب و نفاق در روابط زناشویی می شود ... .
جالب این جاست که اسلام هم به همه آن موارد به صورت وسیع پرداخته است و برای رفع همه این چالش ها برنامه های خاص خودش را دارد .
داستان اول انسان را یاد آدم های قدیمی با سبک های تاریخی می اندازد ...
پدر بزرگ ها و مادربزرگ های ما در گذشته در روستاها این چنین فرهنگ ها و زندگی های مطلوب اسلامی را داشته اند .
واما متاسفانه داستان دوم واقعیت زندگی خیلی از مردم شهری الان ما را نشان می دهد که به خاطر دور شدن از فرهنگ اسلامی ، اسیر فرهنگ های غربی ، شهوات و هواهای نفسانی و دنیا طلبانه اشان شده اند .
این وضعیت اسفناک جامعه ، حال همه را خراب می کند .
خود این خانواده ها هم حالشان خراب است اما نمی دانند از کجا دارند ضربه می خورند به خیالشان مشکل اصلی دین و حکومت اسلامی است ولی کاملا اشتباه و خلاف فکر می کنند ...
برادری ها ، خواهری ها ،برابری ، عدالت انسانیت ، همه و همه بر باد رفته است و همه این ها به خاطر طریق باطل در زندگی یعنی خودخواهی و دنیا طلبی انسان هایی بوده است که با فرهنگ سازی بیگانگان و زیبا نشان دادن این بدبختی ها جلوی چشمانشان ، کم کم در طول سال های زیاد ، با پنبه گول خورده اند و الان داخل منجلاب کثیفی گرفتار شده اند که خودشان با دستان خود آن را درست کرده اند .
و مسبب اصلی تمام این سیاهی ها تنها و تنها خودشان و هم کیشان غربی و شیطانی آنها است .
خودشان جامعه خود را تباه کردند و الان این اتفاق را به گردن دین اسلام می اندازند .
نخیر اسلام راه انسانیت ، راه تحکیم خانواده را که جوامع انسانی را پدید می آورند به شما نشان داد ، اما شما فریب زرق و برق ها و زیبایی های پوچ و تو خالی دنیایی را خوردید که حکومت شیطانی غرب برایتان به تصویر کشید و هم دنیای تان را خراب کردید و هم چیزی برای آخرتتان جز هیزم های جهنم برجا نگذاشته اید .
این همه بی عدالتی ها ، حق نا حق کردن حقوق همدیگر ، دل شکستن ها ، خیانت ها ، ظلم و ستم ها ، همگی به خاطر خودخواهی های دنیا طلبانه ای بود که از دل ظواهر دلفریب و پاسخ به ندای هواها و تمایلات نفسانیتان پدید آمد .
خودتان به خودتان ظلم کردید ،آن را به اسم خدا و اسلام ننویسید .
الان هم یا خیلی ها کور شده اند و عامل بدبختی های خودشان را نمی بینند و همچنان بر سر رفتارو کردار های زشتشان ایستادگی می کنند و یا می دانند از کجا می خورند ، اما هواها و تمایلات نفسانیشان که در حد غول بزرگ شده است نمی گذارد تا مسیر هدایت و طریقت را در پیش گیرند .
و یا انقدر خودخواه و مغرور هستند که می دانند از کجا می خورند اما نمی خواهند اعتراف کنند و نمی خواهند خودشان را اصلاح کنند گویا با خدا به دشمنی پرداخته اند و عامل همه بدبختی هایشان را اسلام و خدا می بینند ... .
اما هستند هنوز انسان هایی که در قلب این ظلمت ها روزنه هایی از نور را می بینند و به آن چنگ می اندازند و کم کم و رفته رفته به مرور زمان خودشان را از این تاریکی ها به سوی نور نجات می دهند .
و کار مبلغین و مبشرین و مبینین جامعه همین است که آن ها را شناسایی کنند به آن ها کمک کنند تا بتوانند با سلامت و با کمترین آسیب به سمت راه درست هدایت شوند .
و در خاتمه باید عرض کنم که اگر دستورات اسلام در زندگی انسان ها به جریان بیفتد ، نه تنها روابط زناشویی ، بلکه روابط خانوادگی ، روابط خویشاوندی ، هر نوع رابطه دوستانه ای مستحکم ، و عاشقانه تر خواهد شد .
در نهایت با نشاط فرد فرد اعضای جامعه ، جامعه اسلامی محکمتر و پیوند های عمیق تری ایجاد خواهد شد و جامعه به مقصد اصلی و مطلوب خودش خواهد رسید .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 چرا مردم نسبت به اسلام ، روحانیت و حکومت اسلامی برگشته اند ؟
قسمت اول
یک وقت انسان ، به دنبال دانشی میرود که به سبب آن ، اسباب امرارو معاشش را فراهم کند ، خب این دانش ثمره اش در خارج موجود می شود و این نتیجه خودش بیان گر دانش شخص است .
مثلا نانوا ، وقتی نان دست مردم می دهد ، وجود و ماهیت نان ، مزه ، رنگ و بویش ، ماندگاری و خوشمزه گی اش ، همه نشان از دانش و همت نانوا را می رساند .
به بیان ساده تر ، دانش نانوا ، در خارج ملموس است .
یک وقت انسان به دنبال دانشی می رود که قصد او از آن لذت بردن است ، مثل شعر و موسیقی و ... که در این مثال هم خود شعر و خود موسیقی بیان گر دانش شاعر و موسیقی دان است .
یک وقت هم انسان به دنبال علمی می رود که تنها قصد او بالا بردن سطح آگاهی و شعور است .
یعنی صرف دانستن خودش هدف علم است ، و البته خروجی آن علم در رفتار و کردار انسان تا حد زیادی تاثیر می گذارد .
خب در این مورد ، مشخصه ای از صحت و سقم علم این انسان به طور ملموس وجود ندارد یعنی به عبارتی ، مثل نان نیست که انسان با خوردن و چشیدن آن سریع به صحت و درستی قضیه پی ببرد بلکه مقدماتی می خواهد ، شرایطی را می طلبد ، عواملی باید باشند تا انسان پس از گذراندن پرسه ای به صحت و دانش این شخص پی ببرد .
و به همین دلیل مسلما اشکالات و نواقصی در روند تحقیق و بررسی افراد وجود دارد که چنان که شاهد هستید ، شاید خیلی ها نظراتی مختلف با دیگران داشته باشند و همه آن ها هم به صحت معلومات و دانششان اعتراف می کنند در حالی که خیلی وقت ها با هم تعارض نیز دارند .
لذا می توان گفت ، که اینگونه از علوم ، صدقیت و کذبشان نیاز به تفحص و تحقیق و کنکاش دارد و هر کسی توانایی و وقت این کار ها را ندارد .
لذا انسان های معدود شماری پیدا می شوند که تمام وقت و مطالعه اشان را سر این موضوع می گذارند و با استناد به منابع معتبر موضوع را روشن می کنند .
جالب توجه اینجاست که اگر فرد بگوید که من می خواهم خودم کارشناسانه علت ها و معلول های داستان را بررسی کنم ، هم باید یکسری علوم پایه ای که زبان چنین علم خاصی هست را یاد بگیرد که رسیدن و آموختن چنین علومی شاید سال ها به طول انجامد و هم باید تمام توان و تلاشش را بر سر موضوع بگذارد و متخصص در کار شود و هم اینکه در آخر اگر شخص به چنین جایگاهی برسد او نیز از معدود انسان هایی میشود که زندگیشان را برای اثبات و نشر و تبلیغ آن خرج کرده اند.
اما سوال ، چگونه انسان ها به حرف های این متخصصان اعتماد و آن ها را باور می کنند و بدون استنباط و کارشناسی آن را می پذیرند ؟
حقیقت این است که آدم ها ، نسبت به باورهایشان ، انتخاب می کنند .
آن نظام فکری و شخصیتی آنها که بر اثر دی ان ای ، تربیت در خانواده وجامعه و شرایط دیگر پدید آمده است ، آن انتخاب می کند که انسان ها از چه تفکر و از چه باوری تقلید کنند و حرف های آن ها را مو به مو پذیرا باشند!
بعضی ها هم در آن قالب فکری که دارند ، در راستای آن اندیشه ، قصد دارند به اطلاعات و معلومات بیشتری برسند و لذا جدی تر داستان را دنبال می کنند .
من در کلی ترین وجه ممکنه دو قالب فکری را که فلاسفه نیز آن را بیان کرده اند نام می برم .
اولی راسیونالیسم یا عقل گراها...
دومی ماتریالیست یا ماده گراها ...
من عقل گرایی را به خداباوری و ماده گرایی را به دنیا گرایی تعبیر می کنم .
انسان های عقل گرا یا به کل از عقل تبعیت می کنند این ها را تسلیم شدگان یا مسلمانان واقعی خداوند خطاب می کنم .
یا که این عقل گرایی در آن ها ممزوج و مختلط با دنیاگرایی هم شده است .
به عبارتی این ها برای خدا و اطاعت از حضرت عقل ، شریک قائل شدند و چیز هایی را در اذهانشان بت کرده اند که آن ها را از عقل دور می کند ، آنها اطاعت مستقیم از عقل ندارند و لذا شاخه انحرافات بسیار است . ادیان و مکاتب گوناگونی وجود دارند که شاید ادعای عقلگرایی و تجرد گرایی داشته باشند اما در فکر و عمل راه بت پرستان و مشرکان و دنیا گرایان را می روند .
البته راه دنیا گرایان یا ماتریالیست های صد درصدی هم که روشن است . خالص ترین این ها کسانی هستند که هر گونه عقل و خدا و وجودی خارج از ماده را انکار می کنند . و البته درجات پایین تری هم وجود دارد که دیگر نیازی به ذکر اوصاف آن ها نمی بینم .
گفتم خدمتتان که دو تفکر و دو فلسفه فکری حاکم در بین بشریت است که سومی ندارد .
البته این دو تفکر به خاطر دوقطبی بودن ذات انسان است ، انسانی که از عقل و حیوانیت تشکیل شده است .
اعمال انسان ها ، رفتار ، لقمه آن ها ، پدرو مادرها و محیطی که آن ها در آن رشد کرده اند همه گی معلوم می کند که چه قدر افراد در دنیاطلبی یا خداباوری ، شدت و ضعف دارند .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎چرا مردم نسبت به اسلام ، روحانیت و حکومت اسلامی برگشته اند ؟
قسمت دوم
مسلما افرادی که در خداباوری شدت دارند ، مقلد ، خداباورها هستند و حرف های آنان را قبول دارند.
و کسانی که دنیا طلبند منبع اطلاعاتی آنها از ماتریالیست ها و خداناباوران گرفته می شود.
لذا از همین جا می توان تشخیص داد که چرا مسلمانان به منابع اطلاعاتی و رسانه ای خداناباوران،علاقه ای نشان نمی دهند.
و یا چرا دنیاطلبان از منابع اطلاعاتی خداباوران استفاده ای نمی کنند و یا به آن اهمیت نمی دهند.
جالب اینجاست که دنیا طلبان با خداباوران ، یک جا با هم سازگاری هم ندارند و دائم در حال جنگ و عناد به سر می برند.
چون عقل گراها،به خاطر یک سری امور عاقلانه خیلی از کارها را انجام نمی دهند و یا یکسری از اعمال و کارها را به خاطر اطاعت از عقل انجام می دهند که دنیا طلبان نمیکنند
آنها وجود تفکرات دنیا گرا و دنیا طلبانه را مانع و خلاف عقلانیت وبرای جامعه و انسانیت مسموم زا میدانند.
از آن طرف دنیا گراها هم عقلگرایان را برای لذت گرایی هر چه بیشتر در دنیا مانع می بینند به عبارتی هر دو جبهه قصد امپراطوری و ریشه کردن جبهه مقابل را دارند .
مطلب را برایتان کاملا شکافتم تا بدانید چرا عده ای اینگونه به اسلام که دین عقلانیت است می تازند و آن را به تمسخر می گیرند علت آنها دنیاگرایی آنهاست.
حال که موضوع برایتان شفاف شد،باید بگویم که متاسفانه با عصر مدرنیته و تکنولوژی ، و به وجود آمدن این سیستم پیچیده زندگی و نمایان شدن زرق و برق های تازه ای از دنیا ، خیلی از انسان ها شیفته و حیران دنیا شدند و اینگونه شد که ارباب و قبله آنها این حکومت های پیشرفته و صنعتی گشت ، لذا مسلمانانی هستند که به صورت ناخداگاه هر چند اگر نماز می خوانند،روزه میگیرند،اما دلباخته این دنیا شدند.
انکارها ، کتمان ها ، شک و شبهه ها نسبت به دین و مرجعیت آغاز شد.
این انقلاب در وجود اشخاص اگر چه،بی صدا شروع شد اما اتفاق افتاد.
روحانیت و مرجعیت که از قطب اطلاع رسانی مسلمانان بودند و مسلمانان چشم و گوششان به این رسانه های خبری بود، متاسفانه با این انقلاب فرهنگی غربی،از چشمان خیلی ها افتاد.
جبهه اسلام و عقلانیت که دنیاگرایی را عامل دوری از عقلانیت و حقگرایی می دیدند،در چشمان این مسلمانان انحراف یافته،به سنت گرایی،عقب ماندگی واز موانع رسیدن انسان به مقامات عالیه دنیایی تبدیل شدند .
لذا غرب که حاکمیت ماتریالیستی و ضد خدایی را در پیش داشت،برای آن ها اسوه و الگوی تمدن ، پیشرفت و فرهنگ عصر جدید شد.
حقیقت با آمدن برق،و به وجود آمدن، دوربین ها و فیلم ها و گسترش سینما،و حتی در زمینه موسیقی و تبلیغات با استفاده از خانم ها ، و کار و تلاش در این حوزه ها خیلی توانستند نگاه ها را به خودشان جلب کنند.
لذا کسانی که تا دیروز از مرجعیت دینی تقلید می کردند رفته رفته،با دنیاگرایی،مرجعیت دینی را مانع رشد و رسیدن به اهداف پوشالی دنیوی خود دیدند.
شما اگر توجه کنید کسانیکه مدافع فرهنگ غرب هستند و از مقلدان حاکمیت های سرمایه داری شده اند،اگر به آن ها بگویید مثلا فلان مهندس یا فلان دکتر،یا فلان دانشمند مثلا تجاوز به عنف کرده است،این اخبار مانع از دست کشیدن آن ها از اربابان رسانه ایشان نمی شود.هر چند که اگر به کسانیکه مدافع حکومت اسلامی هستند، بگویید فلان سپاهی یا فلان آخوند یا فلان بسیجی در نقطه ای خلاف شرعی کرده اند، باز آن ها دست از راهشان نمی کشند.
این ها را گفتم که بگویم این سوال و پرسش های انکارکننده ، و شک و شبهه ها و حملات طوفانی به اسلام و مرجعیت های دینی و روحانیت ، همه و همه به خاطر دنیاطلبی و تمایل و انقلاب درونی به سمت غرب است .
و الا اگر کسی بعد عقلانیت و روحانیتش بالا باشد و خودش را با فیلم ها ، و موسیقی ها ،گناهان و آفت های فرهنگی غرب ، خراب نکرده باشد هیچ گاه چنین انکار ها و کتمان هایی از دین نمی کند .
همچنانی که دنیا طلبان از اربابان و حکومت های غربی ، دلزده نمی شوند .
پس نمی توان گفت ، چون روحانیت و حکومت اسلامی بد عمل کرده است مردم نسبت به دین و مرجعیت دلزده شده اند .
خیر همچنانی که اگر مثلا حکومت های غربی بیایند و سران حاکمیتشان را از مرجعیت اسلامی قرار دهند و حکومت های باطلشان را تبدیل به حکومت اسلامی کنند،باز شاهد خواهید بود که اسیران دنیا گرا چون آمریکا و اروپا الان حکومتشان اسلامی شده است،آنها به مرجعیت و حاکمیت اسلامی بر نمی گردند.
بلکه دنباله رو فرهنگ ها و روش های دنیوی خودشان می روند و بار دیگر کسانی را اربابان خود می کنند که در دنیاگرایی و دنیا طلبی زبانزد عام و خاص شوند
همین الان هم خیلی از مسلمانان هستند که اگر بدانند و متوجه شوند که مسیر انقلاب و اسلام در این کشور به سمت طاغوت کشیده شده است،آنها نه تنها دست از اسلام نمی کشند بلکه دوباره برای جریان یافتن حکومت اسلامی تلاش می کنند.
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎چرا مردم نسبت به اسلام ، روحانیت و حکومت اسلامی برگشته اند ؟
قسمت سوم
البته منکر ، مشکلات و ناکارآمدی ها و نفوذ فرهنگ غربی و شیوع دنیاگرایی و خودخواهی ها در مردم و حوزه مدیریتی و اجرایی و دیگر جاهای حکومت های اسلامی نیستم .
اما این اتفاق را به خاطر ضعف اسلام و مبانی و قوانین آن هم نمی دانم .
بلکه کوتاهی از خود افراد است ، کوتاهی از کسانیست که با تفکرات دنیاطلبانه و اومانیستی ، وارد در حوزه های دین و سپاه و بسیج میشوند ، با غرور و خودخواهی و صفات شیطانی نهفته ، به جای تبلیغ درست ، و نشان دادن اسلام واقعی ، عملکرد صحیح ، و جلب مردم به اسلام و مقدسات دینی ، راه را به مردم اشتباه نشان می دهند و بهانه به به آنها می دهند که کلا قید مسیر اسلامی را بزنند .
بله این ها وجود دارند ، در همه جا هم هست ، در هر حکومت اسلامی که شما فکرش را هم بکنید این پدیده ها و این ویروس های خداناباور منافق هزار چهره که به قصد دنیا وارد این حوزه ها می شوند ، وجود پیدا خواهند کرد .
اما همه این ها دلیل نمی شود که کسی که می داند دنیا چگونه می تواند او را از مسیر عقلانیت و خداباوری دور کند ، اسیر هوا و هوس های دلفریبانه فرهنگ های غربی شود ، و به دنبال بهانه بگردد تا از مسیر مستقیم اسلام خارج شود .
همچنانی که یک دنیا طلب اگر تمام دنیا طلبان عالم را ببیند که مثلا مدفوع خوار هستند .
دست از راهش بر نمی دارد ، و می گوید من به قصد خواسته هاو آرزوهای دنیاییم جلو میروم و هرگز لب به نجاست هم نمی زنم .
هیچ گاه نمی گوید چون این ها نجاست خوار شده اند من دست از راه و روشم بر می دارم .
چون او مسیر منحرفانه اش برایش قطعی و راهش استوار شده است و دیگر تزلزلی در او به وجود نخواهد آمد .
البته که او نجاست خواران را دوست ندارد ، اما راهش را که درست می بیندو لذا دست از مسیرش بر نمی دارد .
و در آخر خلاصه می کنم چون حکومت اسلامی ، روحانیت و مرجعیت دینی از اصول و چهارچوب اسلامی که منافات با دنیاگرایی و دنیاطلبی است حمایت می کند ، و چون مانع از کردارهای غلط حکومت های غربی در سطح دنیا می شوند ، با هواها و تمایلات نفسانی بعضی ها خوش نمی آید لذا این افراد دشمن این جریان شده اند ، و با هجمه های زیاد ، تمسخر و تحریف ، انکار و کتمان قصد نابودی حکومت اسلامی را دارند .
و هر کس که بخواهد مانع دنیاطلبی آنها شود آنها را زشت و مانع راهشان می بینند .
البته که آنها با اسلام و سپاه و بسیج و روحانیت بدون امر به معروف و نهی از منکر و روحیه انقلابی ، دشمنی ندارند .
آنها با آن اسلامی که مانع اهدافشان می شود مشکل دارند .
لذا میبینید که مثلا در رسانه های غربی ، چهره هایی مثل آقای کروبی ، خاتمی ، منتظری و ... این ها از انسان های والا و متمدن نامبرده میشوند .
اما روحانیتی که مانع از راه و طریقت آن ها شود ، با مغز های پوسیده و کهنه و بی کلاس و بی فرهنگ خطاب میشوند .
کار ندارد ، در لباس سپاه باشد یا روحانیت ، یا لباس عادی مردم ، یا در صنفت های مختلف یا حتی ، بازیگری و موسیقی و ... حتی !
اگر کسی مخالف راه آنها بشود ،این شخصیت با هر لباس و با هر جایگاهی ، منحوس و بی فرهنگ خوانده خواهد شد.
مثلا ما در دوره آقای احمدی نژاد شاهد بودیم که در ابتدایی که ایشان رییس جمهور شد در آن دوره اول که خوب کار کردند ، چه قدر به او حمله می کردند و او را تخریب شخصیتی می نمودند . اما الان که با نظام و رهبری به مشکل برخورده است ببینید چگونه همان آدم ها جوری احمدی نژاد ، احمدی نژاد می کنند که گویا او فرشته نجات جبهه سرمایه داری یهودی است .
او را ترکیه می برند ، اینجا و آنجا می برند ، مسئولین کشورها با او عکس میگیرند ، کسانی که تا دیروز در سازمان ملل تا فهمیدند او می خواهد سخنرانی کند همه سالن را خالی کردند .
و این نشان دهنده این است که ، لباس روحانیت و سپاه و بسیج و حزب الله این ها همه ظاهر داستان است .
بلکه اگر همین ها بیایند و مدافع جریان انحرافی غرب زده بشوند ، ببینید چگونه آنها را تشویق و تمجید می کنند و چگونه به لباس و برای جایگاه آنها ارزش و بها قائل خواهند شد .
و من الله توفیق
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi