13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردار کاظم میرحسینی ...
از شهدای زنده استان یزد ...
مرد بسیار پاک و باتقوا ...
استاد اخلاق و گمنام عرفان واقعی ...
الگو و سیره درست زندگی ...
انشالله همیشه زنده باشن تا به برکت وجود چنین افرادی خداوند درهای رحمت و برکاتش را همیشه بر سر مردم ایران بریزد .
هر چی از ایشان بگم کم گفتم ...
@tarighatezendegi
23.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
مصاحبه تاریخی شبکه منو تو را به فنا داد ...
از دعوت کردنش سخت پشیمون شدن😂
حقیقت همیشه برای کسانی که باهاش مشکل دارن ، تلخ است و از شنیدنش گریزان هستند ...
واقعیتی که خیلی ها به خاطر عناد و کینه و توهم واهی از اسلام و جمهوری اسلامی نمی خواهند بشنوند !
اگر آنها تقوا پیشه می کردند و از شهوات و هواهای نفسانیشان دوری می نمودند و خواهان حقیقت می شدند ، همه چیز را به وضوح شهود می کردند !
اما گناهان و تمایلات دنیایی ، و خواستگاه های نفسانیشان مانع از دیدن و شنیدن حقیقت می شود ...
قرآن در وصف این جماعت می فرماید :👇
وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ
ﻣﺜﻞ کسانی که کافر شدند مانند ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﺎﺳﻴﻦ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺧﺮ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ! اما آنها جز ادا و شکلک و یک مشت صدای بی معنا چیز دیگری نمی فهمند ﺍﻳﻦﻫﺎ ﻛﺮ ﻭ ﻟﺎﻝ ﻭ ﻛﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻴﻦ، ﻋﻘﻠﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪﻛﺎﺭ ﻧﻤﻲﺍﻧﺪﺍﺯﻧﺪ. (١٧١)
@tarighatezendegi
#شخصی
🌎 رمز خوشبختی در زندگی اخلاص است !
کاری که برای خدا انجام بشود ، دیگر نه انتظار به تشویق و پاداش دیگران است و نه اندوه و غصه ، از انکار و مذمت و قدر نشناسی مردم می باشد !
پس اگر ادم خدمتی را برای کسی انجام داد ، و آن شخص خدمت او را نادیده گرفت و جوابش را با بی اعتنایی یا بدی داد ، اگر گفت دست من نمک ندارد ، و توقع کرد و آزرده شد ، بداند که کارش به خاطر خدا نبوده بلکه به این انتظار بوده که طرف مقابل در حقش خوبی کند و به پاداش عملش وی را مورد احترام قرار دهد و این با اخلاص در تعارض است .
اگر انسان بتواند اعمال روزانه اش را به خاطر خدا انجام بدهد ، نه به خاطر دلش ، نه به خاطر دیگران ، نه به خاطر هر منفعت و دنیایی ، در آن صورت در دنیایی که هیچ کس نمی تواند تو را و صدق اعمالت را درک کند ، و نمی تواند پاداش کارت را آنگونه که لیاقتش را داری بدهد و یا تو را همراهی و دلداری کند ، دیگر هیچ گاه دل آزرده و رنجیده خاطر نخواهد شد ! و چون توقع و انتظاری از دیگران ندارد ، همیشه به آنها بدون چشم داشت به خاطر خدا و طلب و رضایت او ، نیکی و محبت می کند ! و دیگر اعمال زشت و اخلاق های ناروایشان برایش بزرگ نمی شود ، خب در این صورت او در قلب مردم داخل میشود ، همه او را دوست خواهند داشت ، و دیگر او روشن کننده فتنه ها و یا ادامه دهنده آن نخواهد بود ، و ناراحتی ها و دلخوری ها و دشمنی ها که می توانست چه صدمات و چه آسیب هایی را به روح و روان شخص و دیگران و روابط خانوادگی و اجتماعی بزند ، دیگر وجود نخواهد داشت !
من توجه کرده ام کسانیکه در روابط اجتماعیشان پیروز و سربلندند ، انتظارات و توقعاتشان از دیگران خیلی پایین است و به اندک رفتاری دل خور و رنجیده خاطر نمی شوند .
البته این را هم می دانم که خیلی ها به خاطر تکیه و اعتماد به اسباب دیگر دنیا اینگونه ، بی توقع شده اند !
مثلا شخصی پدرو مادر خوبی دارد یا همسر و فرزندان و یا دوستان خاصی دارد که در همه مواقع پشتیبان آنها و دلداری دهنده او هستند!
یا مال و اموالی دارند که به آنها آرامش می دهد و به آن تکیه کرده اند و لذا دیگر از دیگران توقعی ندارند ... .
اما به واقع این ها هیچ کدام معنای اخلاص را نمی دهد ... .
هنر این است که انسان بفهمد که هیچ کس به جز خدا به درد او نمی خورد اگر هم احترام و محبت دیگران و یا مال و اموالی هم دارد ، تا خدا نخواهد و اذن ندهد آنها هیچ کاری برای انسان انجام نمی دهند ، چه بسا که وقت، وقتش انسان را تنها هم بگذارند و یا نتوانند به داد او برسند .
لذا تکیه و وابستگی انسان مخلص در همه حال به خداست ، چنانچه اگر از مالش کم شد ، یا از محبت نزدیکان و دوستانش کاستی به وجود آمد ، او دیگر وابسته و نیازمند کسی نیست که الان بخواهد با این کم و کاستی ها ، توقع کند یا دلخور شود که بخواهد عصبانی شود ، یا ناراحتی روی ناراحتی به وجود آورد یا اینکه خدای ناکرده دشمنی ورزد .
البته یک فرق اساسی دیگر بین انسان تکیه کننده به خدا با انسانی که تکیه اش به اسباب دنیاست ، وجود دارد !
و آن اینست که انسان مخلص خدا به خاطر خدا که دیگر بندگانش را دوست دارد ، بدون چشم داشت خدمت می کند !
اما انسان متکی به دنیا ، چون دنیا از او خواسته اینچنینی ندارد اینگونه رفتارهایی از او سر نمی زند ، بلکه تنها چون می داند از آنها کار و هنری بر نمی آید و نمی توانند در مواقع نیازش به فریادش برسند لذا انتظار و توقعش پایین می آید ... .
و یا اینکه چون می خواهد لز آنها استفاده ابزاری کند و به وقت نیاز کمک آنها را داشته باشد ، لذا سعی می کند بدی های آنها را فراموش کنند ...
پس همان طور که مشاهده فرمودید ، رمز اصلی خوشبختی ، آرامش ، گذشت ، محبت و خانواده دوستی و مردم داری ، در اخلاص خلاصه می شود !
جااب است این اعتقاد به وجود خدا چگونه می تواند در تمام ابعاد زندگی انسان نقش حیاتی و کلیدی داشته باشد و او را در تمام زمینه ها و جهت ها هدایت و راهبری درست را بنماید . اگر دیدید انسان هایی که دنیای آنها کم بود ، و در محیطی قرار داشتند که اطرافیانشان از خودخواهی و خودبینی لبریز بودند ، اما آنها بدون رنج و غصه ، با چهره و اخلاقی مهربان با آنها به درستی و نیکی رفتار می کردند ، در امور روزمره اشان با شوق و نشاط کارها را به سرانجام می رساندند ، بدانید آن انسان ها ،با تقوا ترین و مخلص ترین افراد به خدا هستند و شک نکنید ... .
زیرا انسان فقط باید وحودی به گستردگی خدا در قلب او باشد تا اینگونه بدون چشم داشت از کسی زندگی کند !
و چگونه ازکسی که خدا که تمام امید و زندگی در قلب اوست ، جز زیبایی و نشاط و سرزندگی انتظاری می توان داشت ؟
آیا مونس و همدل و غمخوار و همراه و تکیه گاهی محکمتر از خدا برای آن شخص وجود دارد ؟
آیا با وجود خدا دیگر نیازی به نگاه و علاقه و عشق کسی پیدا می کند ؟
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#شخصی
🌎 اخلاص بدون ایمان و یقین حاصل نمی شود !
حقیقت این است که اخلاص و توحید ، بدون باور و یقین امکان پذیر نیست !
یعنی در ابتدا باید قلب و باور انسان به توحید برسد تا بتواند در زبان و عمل این توحید خودش را نشان دهد ... .
اخلاص همان کلمه لااله الا الله است و این کلمه تنها ظاهرش مراد نیست !
بلکه کسی که تنها به دنبال خدا باشد و بخواهد صفات او را بشناسد و به جستجوی او بشتابد و دنیا را فدای رسیدن به او بکند ، او رفته رفته ، با جداکردن قلبش از وابستگی ها و دلبستن و امید داشتن و انتظارات از خلق ، به این مراد می رسد .
او به واقع در می یابد که همه قدرت و علم و روزی به دست خداوند است و همه این اسباب و وسایل و حتی خودش تنها به ظاهر اراده و قدرت خود دارند در حالیکه واقع همگی فقر مطلقند و تا خدا نخواهد هیچ برگی از زمین روی زمین نمی افتد .
بله براستی با چنین تفکر و فلسفه و ایمان و باوری است که انسان مخلص می تواند با تمام کمبود ها و سختی های دنیا ، با تمام درد و رنج هایش ، با عشق و محبت به طاعت و بندگی خدا قدم بردارد و اخلاق و رفتارش از همه کس به رسول خدا و اولیای او شبیه تر بگردد ... .
و چگونه انسان هایی که ایمان و یقین و باور به این حقیقت ندارند می توانند اینگونه خالصانه روی زمین زندگی کنند ؟
لذا آدم ها اگر بخواهند به توحید برسند باید توحید را بشناسند و در گوشت و خون و جانشان آن را گره بزنند ...
و بدون شناخت و علم این ایمان و یقین پدید نمی آید ...
البته که این شناخت و علم منحصر در کتاب خواندن و مطالعه نظری نیست !
بلکه نگاه به آفاق و انفس ، و کردار و رفتار های خود و دیگران و سنجش این امور با توحید و حقیقت و تلاش و اصلاح و دست کشیدن از هواها و شهوت ها و تمرین دادن خود به عقلگرایی و اطاعت از خدا همه و همه در راه مسیر شناخت و ملکه شدن کلمه لااله الا الله در وجود انسان ، اجباری و مسلم است .
لذا کسانی که ایمان و اعتقاد درستی ندارند ، و رفتارها و کردارشان همگی از روی هوا و هوس و شهوت است ، اینها هیچ گاه نمی توانند به توحید ایمان بیاورند ... و اگر هم به زبان بگویند خدا یکی است ! این یگانگی قدرت ، در اعمال و قلبشان هرگز معنا پیدا نمی کند .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
داستان زیبای گازانبر خدا
@tarighatezendegi
🌎 گناه امروز من به خاطر دوری از خدای دیروز من است !
اگر گناه کبیره ای از شما سر زد فکر نکنید همان دم فریب شیطان را خورده اید و از خدا دور شده اید !
بلکه بدانید که مدت هاست با گناهان صغیره و رعایت نکردن تقوا و باز گذاشتن درب های نفوذ و انواع و اقسام سهل انگاری ها ، چنان ملائکه را از خود دور کرده اید و چنان شیاطین در شما رخنه کرده اند و چنان از قرب او فاصله گرفته اید که دیگر خانه روحتان بر سرتان آوار شده است .
پس می توان گفت گناه امروز من به خاطر سهل انگاری ها و غفلت ها و دوری از یاد خدا و نهایتا داخل شدن در ظلمات و همنشینی با شیاطین دیروز من بوده است !
محال است انسان با تقوا ، که یاد خدا را در دلش قرار داده است ، و به وسیله های خدا چنگ زده است به وقت وسوسه ، از خدا طلب کمک نکند و خدا هم دعایش را براورده نکند و او از چنگال گناه نجات نیابد !
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 چگونه گناه نکنیم و به خدا برسیم ؟
اگر انسان تقوا پیشه کند و خودش را با ذکر و دعا و یاد خدا حرز و بیمه کند و از نزدیک شدن به محیط گناه و حدود الهی دوری کند این انسان هیچ گاه گناه نمی کند !
همه مشکلات انسان این است که خدا را فراموش می کند و به خاطر هوا و هوسش به گناه نزدیک می شود ، با نزدیک شدن به گناه مسلما با قدرت جاذبه نیروی حیوانی و ضعف قوای روحانی( چون که تمایلات شهوانیش بزرگ کرد و کسی که شهواتش بزرگ شود مسلما از عقل و روحش کاسته می شود . ) به هلاکت می افتد .
با تمرین و ممارست عقلانی و دوری از تن دادن به خواسته های حیوانی و نفسانی ، کم کم قوای روحانی در انسان بزرگ می شود و انسان از شهوات که مایه اصلی به گناه افتادن انسان است دور تر می شود .
دور شدن از شهوت به معنای ضعیف شدن این قوا برای به سلطه در نیامدن انسان است .
انسان با بی توجهی به امیال حیوانی اش کم کم او را از خود دور می کند !
با کنترل چشم و ندیدن باطل ها ( همچون سرچ نکردن و نگاه نکردن لهو و لعب و چیزهایی که منفعتی در آن نیست) ، با کنترل گوش و نشنیدن غنا و آنچه که موجب تحریک ایجاد سرخوشی در انسان می شود و باب وهم و خیال را باز می کند !
با حرف نزدن و گرفتن زبان مگر به قصد نیاز !
با فکر نکردن به محرک های شهوانی ، و به جای آن با کار کردن و مطالعه کردن به آنچه که خدا و رسولش به آن راضی هستند ... .
با کنترل شکم و نریختن هر باطلی و تن ندادن به لذت های زبانی و چشایی و انواع و اقسام پرخوری ها ... که می گویند مایه اصلی گناهان همین پرخوری و توجه و حساس بودن به طعم و ذائقه و خوشمزگز و لذیذ بودن آن است !
و کنترل خشم و ...
همه این ها سبب دور شدن انسان از گناه می شود ... .
یادتان باشد با تحریک هر ناحیه از قوای جسمانی و تن دادن به خواسته های آن ، تمام قوا درگیر میشوند و بقیه هم سرکش می شوند و مدام خواهش و درخواست به گناه می کنند !
در ابتدا شاید سخت به نظر برسد ، اما کم کم با سرکوب کردن هوا های نفسانی ، خوتسته ها و خواهش های عقلانی به قوه ظهور خود می رسند و آن وقت است ، که به جای اینکه بخواهید یک فیلمی که هیچ فایده ای جز لذت بردن و گذر وقت برایتان سودی ندارد ، را ببینید ، مثلا علاقمند به خواندن قران می شوید ، یا میل به نماز پیدا می کنید یا می خواهید در آن وقت کتاب هایی که عقلتان را بزرگتر می کنند مطالعه کنید !
یا که به کارهای خیر و به حقوق مردم برسید !
یا اینکه کمی به خدا رو روز قیامت و شب اول قبرتان فکر کنید !
یا که به محاسبه اعمالتان بپردازید ...
یا که به فکر اصلاح نفستان بپردازید و ...
بله اینبار است که قوه عقل با خواهش های منطقی اش به خاطر بزرگ شدن و ارزشمندتر شدنش که در نتیجه دوری و کوچک کردن همان هوا ها و هوس ها و لهو و لعب ها و باطل ها که ازش سخن گفتیم جایگزین می شود و در این صورت انسان دیگر خفه نمی شود و حس بی ارزشی و سرکوبی به او دست نمی دهد !
تا دیروز در مسیر بزرگ کردن تمایلات جسمانی اش تلاش می کرد و معتاد به همان بود ، اما امروز در مسیر بزرگ کردن روحانیات و باقیات و الصالحات و آخرتش افتاده است و به بزرگ کردن آن تن می دهد !
و پس از مدتی این غریزه اعتیاد میشود و چه اعتیاد خوبی که انسان معتاد به اطاعت و فرمانبری از خدا و عقل گردد !
لذا عاشقانه یک نفس بدون استراحت آن را دنبال خواهد کرد ...!
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌎 شرط جهاد در راه خدا پاکیزگی درون است .
یکی از نکات جالب در مورد انسان ها این است که کسانی می توانند در مقابل ناحق برای حق بایستند و امر به معروف و نهی از منکر بکنند و سعیشان بر این باشد که طاغوت را از خانه و محل کار و جامعه اشان بیرون بیاندازند و در این راه از هیچ احدی نترسند ، که در وجودشان طاغوت و شیطان و شرک وجود نداشته باشد !
انسان ها با درون و اعمال پر از فساد و پر از گناه و پر از شهوت ، نمی توانند کاری از پیش ببرند ، اصلا نمی خواهند ،اصلا نمی فهمند که حق چیست ، که بخواهند حالا به خاطر آن از خودگذشتگی هم انجام دهند !
چه بسا ناحقی را حق می بینند و در راه ناحق علیه حق می ایستند و خودشان فکر می کنند که دارند کار درست را انجام می دهند ،در حالی که اگر به آنها تذکر هم بدهید ، که فلانی مسیر و راه تو اشتباه است، به خاطر غرور و کینه و خباثت درونی ، حرف شما را چپکی حتی می شنوند و چه بسا با شما درگیر هم بشوند !
کسی می تواند حق را ببیند و به خاطر حق ، از خودگذشتگی کند ، که درونش از حق لبریز شده است !
و الا قلب پر از هوا و هوس و شهوت و غرور و حب دنیا ، هیچ وقت حق را نمی بیند که حالا بخواهد به خاطر او ایستادگی هم بکند ...
چرا ما برای شهید ارزش خاصی قائلیم ؟
چون شهید قلبش لبریز از خدا و حقیقیت بود ، که حق را دید و وارد میدان جهاد شد که به خاطر حق جانش را هم فدای او نمود !
اگر شهید قلب ، پر از شهوت و حب دنیا و پر از صداهای گوناگون و رنگارنگ و انواع و اقسام شرک در وجودش می بود به راستی آیا راه میدان جنگ را اصلا جستجو می نمود ؟
یا که به مثابه اهل دنیا در جستجوی هواها و تمایلات نفسانی اش ، می شتافت ؟
@tarighatezendegi
#حدیث
🌎گشاده رویی و خوش خلقی
عن رسول الله صلی الله علیه و آله:
إنَّکُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بأموالِکُم، فالْقُوهُم بِطَلاقةِ الوَجهِ و حُسْنِ البِشرِ.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
شما هرگز نمی توانید همه مردم را از اموال خود بهره مند سازید، پس با آنان با گشاده رویی و خوشرویی تمام برخورد کنید.
✍الکافی: ۲ / ۱۰۳ / ۱
معنای حدیث :
یعنی اگر می خواهید ثواب کمک به خلق ، برای شما نوشته شود و خداوند از شما راضی گردد ، در حالیکه نمی توانید تمام خواسته های مردم را برآورده کنید ، لااقل با خوش اخلاقی و گشاده رویی ، کاری کنید که مردم از بودن در کنار شما احساس رضایت و شادمانی کنند ! و این بالاترین خیرات و کمک به دیگران است . البته این دلیل نمی شود که اگر خدمتی در توان کسی بود و توانست کاری برای دیگری انجام دهد ، آن را رها کند و بگوید من تنها با اخلاق خوشم به آنها دلداری می دهم ، که این کار فقط نشانه تظاهر به کمک است ، که مسلما در چشم مردم منفور و ناپسند است ! شخص باید در همه حال قصد کمک به برادران و خواهران دینی خودش را داشته باشد ، اما چون در بسیاری مواقع نمی تواند ، لااقل چهره گشاده و نورانی و قلب مهربان و خلق خوشش را از دیگران مخفی نکند !
@tarighatezendegi
#حدیث
عن امام علی علیه السلام:
إنَّ أحْسنَ ما یَأْلَفُ بهِ النّاسُ قلوبَ أوِدّائهِم، و نَفَوا بهِ الضِّغْنَ عن قُلوبِ أعْدائهِم: حُسنُ البِشرِ عند لِقائهِم، و التَّفَقُّدُ فی غَیبتِهم، و البَشاشةُ بِهم عند حُضورِهِم
امام علی علیه السلام:
بهترین وسیله ای که مردم با آن دلهای دوستان خود را به دست میآورند و کینهها را از دلهای دشمنانشان میزدایند، خوشرویی هنگام برخورد با آنان است و جویای احوال آنان شدن در غیابشان و گشاده رویی با آنان در حضورشان.
[۱۲]: بحار الأنوار: ۷۸/۵۷/۱۲۴.
[۱۳]: (انظر) عنوان ۳۰۹ «الضحک».
شرح حدیث :
تنها انسان مومن است که با تکیه بر خدا و انس و قرب الهی ، می تواند به شادی و نشاط باطن دست یابد !
کسانی که روز و شب به یاد خدا هستند و به قرآن و احادیث اهل بیت مشغول شده اند !
و تمام هم و غمشان بدست آوردن رضای الهی است ، تنها آنند که می توانند به خاطر خدا کینه ها و دشمنی ها را فراموش کنند و علت همه چیز را خواست الهی بدانند و از دیگران توقع و انتظار نداشته باشند و همین اتفاق در وجود آنها سبب می شود تا به واقع نه به قصد ریا ، نه به قصد تظاهر و فریب و نه به قصد کسب منفعت و اجبار ، دل خوش و خوش رفتار و گشاده رو باشند !
@tarighatezendegi
# شخصی
🌎 داستان واقعی پدر و فرزندانش
پدری را ببینید که چند فرزند داشت ...
او فرزندانش را دوست می داشت ، اما فرزندان از او اطاعت نمی کردند !
آنها با دوستان ناباب می گشتند و شب ها به منزل می آمدند ...
اخلاق و رفتار فرزندان که تاثیر یافته از دوستان ناباب شده بود ، جمع خانه را متشنج می کرد !
پدر ابتدا آنها را نصیحت می کرد و آنها را تشویق به کار درست و صلاح می نمود ...
و سپس چون که می دید آنها به کار خود ادامه می دهند ، آنها را تهدید به تنبیه می کرد ...
آنها گوش نمی دانند و پدر ناچار به تنبیه و زدن کرد .
پدر چون آنها را دوست می داشت ، می گفت شما را می زنم تا شاید آدم شوید ... .
اما فرزندان باز به کار خود ادامه می دانند ... .
کار به جایی رسید که پدر ناامید از آنها گشت .
و به آنها گفت منزل مرا ترک کنید ...
آنها ترسیدند و گفتند پدر ما از منزل تو بیرون برویم به کجا پناه ببریم ؟
گفت بروید پیش همان رفیق ها و دوستانتان که شما از آنها پیروی می کنید !
گفتند آخر پدر ، آنها ما را نگه نمی دارند ...
پدر گفت : یا بروید پیش همان هایی که دوستشان دارید و از آنها اطاعت می کنید یا که اگر پیش من می مانید باید اطاعت از من کنید !
آنها که ترسیدند و فهمیدند هیچ محیط و مکان امنی ، هیچ دلسوز و انسان کمک دهنده ای جز پدر و خانه او نمی تواند آنها را پناه دهد و به درستی از آنها مراقبت کند ، پیش پدر ماندند و آنها که بسیار سرکش و جاهل شده بودند خانه را ترک کردند !
آنها که خانه را ترک کردند ، چند ساعتی با رفقا خوشی کردند و پس از آن دریافتند که حالا باید کار کنند و تلاش کنند و این بار برای دوستان و اربابشان با خواری و ذلالت در راه گمراهی و سیاهی ، با ترس و ناامیدی از رهایی باید اطاعت کنند .
اما آنها که در منزل ماندند ، پدر دیگر کتکشان نزد ، بلکه به آنها گفت من خیلی به شما مهربانترم ، مادامیکه اطاعت از من کنید و دیگر با رفقای باطلتان نگردید !
آنها که گوش کردند هرچند که پدر می دانست فرزندان به خاطر محیط امن خانه ترسیدند و او را اطاعت کردند ، اما پدر به همین هم قانع بود ، به امید روزی که فرزندان به او به خاطر خودش محبت کنند ، یعنی گرچه به فرض محیط بیرون برایشان زیباتر و آرام بخش تر بشود ، اما آنها مقام پدر را درک کنند و هیچ وقت او را به خاطر هیچ چیز ترک نکنند !
پدر به آنها گفت ، فرزندان من تا امروز که همه اش با شما سر دوستی با اراذل و اوباش ، جنگ داشتم ، تمام فکر و روحم به سمت بازگشتتان بود و امید به چیز دیگری نداشتم !
اما حالا اگر فرزندان خوبی باشید و همراه من شوید به شما فنون زندگی و کار و معیشت را یاد می دهم ، برایتان اسباب زندگی را فراهم می کنم ! برای زندگی و تشکیل خانواده اتان تلاش می کنم ، اما اگر بنا باشد دوباره از پیش من بروید و خانه را با بودن و کردار فاسدتان تباه و فاسد کنید ، دیگر شما را نمی خواهم و این بار مجازات سنگین تری برای بازگشتتان قرار می دهم و ...
فرزندان گفتند پدر حالا که ما با تو رفیق شده ایم برایمان فلان وسیله را می خری ؟ یا فلان قدم را برایمان بر می داری ؟
او گفت فرزندان من ! مدت ها مرا رنجانده اید و با اعمال و رفتارتان از قلب من دور شده اید و تازه روزنه ای از امید در قلب من برای شما روشن شده است ، بعد هم من از کجا بفهمم که دوباره راه ناصلاح را اختیار نمی کنید در حالیکه اراذل و اوباش همیشه شما را وسوسه می کنند ؟
پس خودتان را مدتی به من نشان بدهید تا بدانم دوباره باز نمی گردید ، البته که رفته رفته هر روز به شما امیدوار تر می شوم و درهای رحمت و عطوفت و گذشت و کرمم را بیشتر بر شما می گشایم ! ... تمام .
داستان بالا برای پدری بود که فرزندانش را دوست می داشت و ولایت بر فرزندانش داشت ! آنها که ولایت او را قبول کردند و اطاعتش کردند رفته رفته به قلب پدر نزدیک تر شدند ! و آنها که رفته رفته پدر را با اعمال زشتشان ناراحت کردند کم کم از قلب پدر دور شدند تا که او را رها کردند و عاق پدر شدند .
حال یک نگاهی به ولی و ولایت اصلی ما که خدا باشد بیاندازید و خدا را با اسم پدر جابجا کنید ، عجیب است این داستان خیلی شبیه گفته ها و خواسته های خداوند در دین ما است !
پدر خیلی عزیز است و اینگونه بخشندگی دارد ! مادر هم همین جور ...
حال فرض کنید خالق و کسی که پدر را برای سرپرستی فرزندش آفرید چگونه می تواند بخشنده و نسبت به قرب یا دور بودن بندگانش حساس باشد ...
خدایا ما را به خاطر تمام گناهانمان ببخش و بیامرز و نعمات و برکاتت را بر سر ما همیشگی بریزان ، و کمکمان کن که در خانه عشق و محبت تو با رسوایی و تباهی و سیاهی هیچ وقت دور نشویم 🤲
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi