💚سلام مولا جانم 💚
خوشا صبحے ڪہ خیرَش را تو باشے
ردیفِ نابِ شعرش را تو باشے
خوشا روزے ڪہ تا وقٺِ غروبش
دعاےِ خوب وذڪرش را تو باشے
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج
🌟امام باقر (علیه السلام)
💎صَلاحُ شَأنِ النّاسِ التَّعایشُ وَ التَّعاشُرُ مِلءَ مِکیالٍ ثُلُثاهُ فِطَنٌ، وَ ثُلثٌ تَغافُل
💎سامان یافتن کار مردم به این است که طوری با هم معاشرت کنند که مانند پیمانه ای باشند که دو سومش هوشیاری و زیرکی است و یک سومش نادیده گرفتن و چشم پوشی.
📚 بحارالأنوار، ج74، ص167
پیغمبر اكرم فرمود:
اِنّی لا اَخافُ عَلی اُمَّتِیَ الْفَقْرَ وَ لكِنْ اَخافُ عَلَیْهِمْ سوءَ التَّدْبیرِ (عوالى اللآلى، ج4، ص39)
چه جمله ی عالی و بزرگی!
فرمود كه من بر امت خودم از ناحیه ی فقر اقتصادی بیم ندارم، فقر امت من را از پا در نمی آورد ولی از یك چیز دیگر بر امت خودم بیمناكم و آن كج فكری، بد فكری، بد اندیشگی، جهل و نادانی است.
مسئلة اقتصاد و فقر زدایی به قدری دارای اهمیت است که از آن حضرت نقل شده:
"فلو لا الخلبز ما صلّینا و لا صمنا و لا أدّینا فرائض ربّنا؛
اگر نان نبود - و شکم ها گرسنه بود - از نماز و روزه و انجام سایر فرائض و واجبات خبری نبود".
با وجود این که اقتصاد و حل مشکل فقر و بیکاری اهمیت فراوانی دارد، ولی بدتر از فقر، نداشتن برنامة صحیح اقتصادی و جدولی متناسب با درآمد ها برای مخارج و هزینه های زندگی است. خطری که اسراف و ریخت و پاش ها، زندگی فرد و جامعه را تهدید می کند، به مراتب زیادتر از فقر است.
کشورهای اسلامی همانند ایران به صورت طبیعی، فقیر نیستند. اما سوء تدبیر و نداشتن برنامه ریزی صحیح اقتصادی، وابستگی های همه جانبه را برای آنان فراهم ساخته است. در حدیث صحبت از توسعة سیاسی نیست بلکه "سوء التدبیر" یعنی نداشتن برنامه یا برنامة نادرست است و به قرینة بحث فقر، منظور، سوء تدبیر در امور اقتصادی است.
✨﷽✨
🌼آدمِ كسی نباش! آدم حق باش!
✍️علامه جعفری میگفت روزی طلبهی فلسفهخوانی نزد من آمد تا برخی سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است. ذهنِ نقاد و سوالات بديع داشت كه بیپاسخ مانده بود. پاسخها را كه میشنيد، مثل تشنهای بود كه آب خنكی يافته باشد. خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزشِ اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش اُبُهّت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت در او كاسته نشد. میدانستم اين شيفتگی، به اِستقلالِ فكرش صدمه میزند. تصميم گرفتم فرصتِ تعليم را قربانی اِستقلالِ ضميرش كنم.
روزی كه قرار بود برای درس بيايد، درِ خانه را نيمباز گذاشتم. دوچرخهی فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركاتِ كودكانه كردم. ديدمش كه سَرِ ساعت، آمد. از كنارِ در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يك كلمه، رفت كه رفت.
اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدماتِ فكری و فرهنگی به اسلام ، گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكی همين دوچرخهبازی آن روز است!
درسِ استاد آن شب آن بود كه دنبالِ آدمهای بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. امّا مُريد و واله كسی نشويد. شما اِنسانيد و اَرزشتان به اِدراك و اِستقلالِ عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدمِ كسی نشويد؛ هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.
✍️امام علی (علیه السلام):
در آخر الزمان شیعیان ما همانند وضعیت یک انبار گندم را خواهند داشت. که آن را آفت بزند و صاحب انبار آنها را بیرون می آورد و آن قسمت هایش را که آفت زده دور می ریزد و بقیه را داخل انبار قرار می دهد و این کار مجددا آنقدر و استمرار پیدا می کند تا جایی که به اندازه مشتی از آن گندمها بیشتر سالم باقی نمی ماند.
📚غیبت نعمانی باب ۱۲
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】