eitaa logo
دانشگاه فرهنگیان استان تهران
6.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
254 ویدیو
17 فایل
کانال رسمی اخبار دانشگاه فرهنگیان استان تهران روابط عمومی استان ارتباط با مدیر کانال @zare0837
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈• ✢﷽✢ ☀️ تابستان در پردیس زینبیه 🔹به روایت تصویر (۵): ⬅️ خریداری و نصب کولرهای آبی در کلاس ها و فضاهای مورد نیاز ⬅️ خرید و نصب آب سردکن جهت رفاه حال استادان و دانشجویان در مکان های مورد نیاز ⬅️ نظافت سراهای دانشجویی و سم پاشی سرویس های بهداشتی ⬅️ نظافت فضای هر دو مجموعه ⬅️ رسیدگی، بازسازی و تعمیر سوئیت های محل استراحت اعضا محترم هیات علمی ترددی ⬅️ رنگ امیزی و رسیدگی به سالن چندمنظوره استاد جلال در مجموعه پیشوا ⬅️ ایجاد فضای مناسب جهت شستن ظروف در سرای کاج مجموعه پیشوا ⬅️ تعمیر و بازسازی تخت و کمدهای هر دو سرای کاج و زیتون در مجموعه پیشوا ⬅️ رسیدگی و بازسازی ورودی های هر دو سرای کاج و زیتون در مجموعه پیشوا ⬅️ ساخت و بازسازی سرویس های بهداشتی در مجموعه ورامین ⬅️ ساخت رختکن و حمام برای همکاران حوزه آشپزخانه در مجموعه ورامین ⬅️ ساخت فضای مناسب جهت قرارگیری سردخانه در مجموعه ورامین ⬅️ تهیه و ساخت فضای مناسب جهت قرارگیری تانکرهای ذخیره آب و مدیریت بحران کم آبی ⬅️ رسیدگی به فضای سبز هر دو مجموعه پیشوا و ورامین (آبیاری، سم پاشی و ...) ⬅️ و ... . 🙏 خداقوت ویژه به همکاران دلسوز پردیس زینبیه و تمام بزرگوارانی که در مسیر ارتقا سطح کیفیت و خدمت به دانشجومعلمان گرامی، پردیس را یاری می رسانند. روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان استان تهران https://tehran.cfu.ac.ir/ https://eitaa.com/tehran_cfu_ac_ir https://ble.ir/tehran_cfu_ac_ir https://rubika.ir
هدایت شده از Kaf🌕
"دعوت نامه" قسمت پنجم چند بار فهرست را بالا و پایین کرد و جز چند تن از رفقایش دست و دلش نمی رفت به کسی زنگ بزند. اما خوب خبر داشت که وضع آن ها هم چندان تعریفی ندارد و بی نتیجه است. روی اسم دایی فرهاد مکث کرد. گوشه لبش را به دندان گرفت و سعی کرد بدون توجه به درد توی قلبش و غرورش و زخم های گذشته منطقی فکر کند. درحال حاضر او یک هدف داشت؛ رسیدن به بابا در کربلا... چه فرقی می کرد دوباره تحقیر شود؟ تا وقتی از مادر طلا نمی گرفت و خودش را پیش چشم خودش کوچک نمی کرد؛ برایش مهم نبود کجا و چگونه و جلوی چشمان چه کسی خوار می شود... به بدنه موتور تکیه زد و قبل از تماس گرفتن، دوباره آگهی فروش را چک کرد. دریغ از یک پیام کوتاه... نفسی کشید و بی درنگ تماس را برقرار کرد و چشمانش را بست. "_آقا مهدی... چه خبر اسم شما افتاده روی گوشی ما؟" کلافه پلکی باز و بسته کرد و کوتاه سلام کرد. احوال پرسی عاریه ای رد و بدل شد و لحن صمیمی دایی دلش را می زد. "_دایی راستش برای ی کاری ی مقدار پول می خواستم، گفتم اگه داری..." دایی بین حرفش پرید و با لحن تند شده ای گفت: "مادرت زنگ زد گفت قصد کربلا رفتن داری. دایی من تا دلت بخواد میتونم بهت پول بدم. ولی الله وکیلی دلم نمیاد پولم رو بریزم تو شکم این عربا! تو هم که عاقل شده بودی، چرا دوباره این وری می خوای بری؟" از کلام منزجر کننده دایی اش، فکش سخت شد و دندان هایش را روی هم فشار داد. سخت جلوی خودش را گرفت تا چیزی نگوید. امیرمهدی شاید قهر کرده بود ولی قلبش، همیشه خانه ی خدا بود. ادامه دارد... نقد و نظرات https://eitaa.com/HASTI_kaf به قلم هستی کلوندی دانشجو معلم پردیس زینبیه دانشگاه فرهنگیان تهران 🌐 روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان استان تهران https://tehran.cfu.ac.ir/ https://eitaa.com/tehran_cfu_ac_ir https://ble.ir/tehran_cfu_ac_ir https://rubika.ir/tehran_cfu_ac_ir
🔹 بازدیدهای سرزده از پردیس‌ها و مراکز دانشگاه فرهنگیان استان تهران به‌منظور بررسی آمادگی پردیس‌ها و مراکز استان پیش از شروع امتحانات پایان نیمسال دوم سال تحصیلی ۱۴۰۴- ۱۴۰۳ و حضور دانشجویان بعد از جنگ ۱۲ روزه و طبق دستور دکتر علی محمدی، رئیس دانشگاه فرهنگیان استان تهران، واحد امور دانشجویی استان طی روزهای اخیر بازدیدهای سرزده‌ای را آغاز کرده است. در همین راستا امروز از پردیس‌های شرافت و شهدای مکه بازدید به عمل آمد. این بازدیدها در روزهای آینده نیز ادامه خواهد داشت و تمامی پردیس‌ها و مراکز استان پیش از حضور دانشجویان مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت. شایان ذکر است که این برنامه بدون وقفه، حتی در روزهای تعطیل نیز انجام خواهد شد. 🌐 روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان استان تهران https://tehran.cfu.ac.ir/ https://eitaa.com/tehran_cfu_ac_ir https://ble.ir/tehran_cfu_ac_ir https://rubika.ir/tehran_cfu_ac_ir
26.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشاهده کنید... اهمیت دانشگاه فرهنگیان در کلامِ مقام عالی وزارت 🌐 روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان استان تهران https://tehran.cfu.ac.ir/ https://eitaa.com/tehran_cfu_ac_ir https://ble.ir/tehran_cfu_ac_ir https://rubika.ir/tehran_cfu_ac_ir
"دعوت نامه" قسمت ششم بدون آن که جوابی دهد، گوشی را قطع کرد و به خود لعنت فرستاد بابت تماسی که گرفته بود. گوشی را توی جیبش هل داد و به آسمان تاریک نگریست. هیچ ستاره ای روشن نبود. مثل چشمان او که تاریک تاریک بودند. هر دو غبار گرفته؛ نیازمند یک باران برای شست و شو و پاک شدن و درخششی دوباره... موتور را روشن کرد و تا خانه خوب ویراژ داد. این بار احتمالا آخرین بار بود و به مثابه ی خداحافظی با تنها دلبسته اش روی این زمین خاکی... رسید خانه و به دوستانش سفارش موتور را کرد. خیالش که از پیگیری دوباره راحت شد، برخاست تا به حمام برود که زنگ خانه به صدا درآمد. دوستش نگاهی به آیفون انداخت و رو به او گفت: "مادرته امیر!" گره کوری بین ابروهایش شکل گرفت. دیگر فرار کردن چاره نبود. پله ها را دو تا یکی پایین رفت و به پایین ساختمان رسید. در را که باز کرد پاکتی روی زمین افتاد و صدای رد شدن ماشین از کوچه به گوشش رسید. خیالش راحت شد. نیاز نبود با مادر رو به رو شود. خم شد و پاکت را برداشت. سنگینی آن دوباره اخمش را توی هم کشید و داشت اعصابش را به هم می ریخت. پاکت را باز کرد و کاغذی از آن بیرون کشید که رویش نوشته شده بود: "می دونم نمی خوای ببینیم و حرفام برات تکراریه، بخاطر همین اذیتت نمی کنم. ولی باید اینو قبول کنی چون برای خودته." پاکت را تکاند و چیزی از داخل آن روی زمین افتاد. خم شد و انگشتری که با اولین کارکردش توی نوجوانی برای مادر گرفته بود را دید. ادامه دارد... نقد و نظرات https://eitaa.com/HASTI_kaf به قلم هستی کلوندی دانشجو معلم پردیس زینبیه دانشگاه فرهنگیان تهران 🌐 روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان استان تهران https://tehran.cfu.ac.ir/ https://eitaa.com/tehran_cfu_ac_ir https://ble.ir/tehran_cfu_ac_ir https://rubika.ir/tehran_cfu_ac_ir
دکتر کامیاب معاون توسعه و منابع استان تهران شرایط برای حضور دانشجویان جهت برگزاری امتحانات آماده است. معاون دانشگاه فرهنگیان از آمادگی مراکز و پردیس های دانشگاه فرهنگیان استان تهران خبر داد ایشان گفت با برگزاری جلسات تخصصی با حضور رئیس دانشگاه و روسای مراکز و پردیس ها و بازدید های میدانی کارشناسان استان طی دو هفته گذشته کار آماده سازی مراکز در بخش های آموزشی و رفاهی فراهم و منتظر حضور دانشجو معلمان عزیز هستیم دکتر کامیاب ادامه داد دانشگاه فرهنگیان نه تنها در دو هفته گذشته تعطیل نبود حتی روز های تعطیل مثل دو روز باقی مانده تا شروع امتحانات همکاران بنده و مدیریت دانشگاه و روسای پردیس ها و مراکز مشغول آماده سازی برای برگزاری امتحانات و اسکان دانشجویان در خوابگاه‌ها هستند. توجه به نظافت سراها و سلف سرویس ها تدوین برنامه غذایی کیفی و کمی و تعامل با استادان شرایط را برای آغاز بکار دانشگاه در اوایل شهریور را مهیا نموده است. دکتر کامیاب ضمن تشکر از همه همکاران استان به دانشجویان اطمینان داد در کنار شما خواهیم بود تا امتحانات پایان ترم را همراه با آرامش به پایان رسانید. 🌐 روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان استان تهران https://tehran.cfu.ac.ir/ https://eitaa.com/tehran_cfu_ac_ir https://ble.ir/tehran_cfu_ac_ir https://rubika.ir/tehran_cfu_ac_ir
بسم‌الله الرحمن الرحیم ایام پایانی ماه صفر، یادآور رحلت جانسوز پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی‌(ص) شهادت امام حسن مجتبی (ع) و شهادت غریبانه هشتمین حضرت امام علی بن موسی‌الرضا‌(ع) است. دانشگاه فرهنگیان استان تهران این مناسبت‌های اندوهبار را به محضر حضرت ولی‌عصر‌(عج)، مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی)، جامعه بزرگ فرهنگیان کشور و عموم مسلمانان جهان تسلیت و تعزیت عرض می‌نماید. امید است با تأسی از سیره نبوی و سلوک رضوی، در مسیر رشد معنوی وتربیت معلمان شایسته ثابت‌قدم باشیم. 🌐 روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان استان تهران https://tehran.cfu.ac.ir/ https://eitaa.com/tehran_cfu_ac_ir https://ble.ir/tehran_cfu_ac_ir https://rubika.ir/tehran_cfu_ac_ir
"دعوت نامه" قسمت هفتم قلبش تقریبا شکافته شد. مامان همیشه مامان بود... حتی با وجود تمام کشمکش ها و اختلاف هایی که از بعد از ازدواج مجدد مادر و مرگ پدر پیش آمده بود. به غرور امیرمهدی فکر کرده بود و تنها چیزی که پولش را امیرمهدی داده بود و نه همسرش به او داده بود؛ برای اینکه او را نشکند... کل شب انگشتر را توی مشتش فشرده بود و بغض چسبیده بود بیخ گلویش. مثل پسربچه ای کوچک که دلش تنگ پدر شده و با مادر قهر کرده، خودش را توی اتاق دوران بچگی تصور می کرد و با رویای رسیدن به پدر و آشتی با مادر شب را به صبح رساند. صبح از خواب برخاست و خودش را توی آینه دید. چشمان قرمزش خبر از حال درونش می دادند. چند مشت آب به صورتش پاشید و از سرویس بیرون آمد. به سمت آشپزخانه رفت و کتری را آب کرد و روی گاز گذاشت‌. مغزش خالی شده بود. دیگر به هیچ چیز نمی اندیشید. انگار از دیشب و بعد آمدن مادر خیالش آسوده شده بود که خدا هنوز هم نگاهش می کند. دستش را روی سینه گذاشت و چند لحظه ای را به سکوت گذراند... احتیاجی به گفتن هیچ چیز نداشت. خدا به او از او آگاه تر بود؛ حائلی بود بین خود او و احوالات قلبش. چندی که گذشت و کمی آرام تر شد، صبحانه ای خورد و خود را به بازار رساند. وارد پاساژ جواهری شد. شلوغ بود. حتی با این اوضاع قیمت ها خیلی ها برای خرید طلا آمده بودند. به زوج جوانی که در حال انتخاب حلقه بودند، نگاه کرد و با خود اندیشید اگر روند کنونی زندگی اش ادامه دار باشد، شاید در شصت سالگی بتواند با یک حلقه نقره ازدواج کند. از تصورات خود خنده اش گرفت و کمی جلوتر رفت. به انگشتر مادر که توی انگشت کوچکش انداخته بود و تا نصفه ی انگشت بالا رفته بود اشاره کرد و گفت: "_یه زنجیر خیلی نازک نقره می خوام این انگشتر رو بندازم داخلش!" ادامه دارد... نقد و نظرات https://eitaa.com/HASTI_kaf به قلم هستی کلوندی دانشجو معلم پردیس زینبیه دانشگاه فرهنگیان تهران 🌐 روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان استان تهران https://tehran.cfu.ac.ir/ https://eitaa.com/tehran_cfu_ac_ir https://ble.ir/tehran_cfu_ac_ir https://rubika.ir/tehran_cfu_ac_ir