eitaa logo
ترور رسانه
1.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
693 ویدیو
44 فایل
راهبردها و اقدامات #آمریکا در مواجهه با ایران💠 همراه با ✅ تاریخ معاصر مدیر @Konjnevis 📘جهت خرید #کتاب : @Adminketabb 💥لینک کانال کتاب های سیاسی تاریخی: https://eitaa.com/joinchat/562167825C0712bdfc96
مشاهده در ایتا
دانلود
امپراطــوری ایــران از نظر هنری کسینجر☝️ #fatf #دولت #تفکیک_گفتوگوها #آمریکا 🌿مطالب #سیاسی_آمریکایی👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
🔰فرید زکریا در کتاب جهان پسا آمریکایی می گوید: 🔰 در آینده نزدیک جهان که شروع شده است، آمریکا باید با تک نبودن و تاثیرپذیری از دیگر عوامل موثر کنار بیاید. زکریا این عوامل موثر جدید را کشورهایی می‌داند که برخی تا پیش از این چنین نقشی در جهان نداشته‌اند؛ کشورهایی مانند #ایران. سردبیر نسخه بین‌المللی هفته‌نامه نیوزویک است. #fatf #آمریکا مطالب سیاسی آمریکایی👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
توی زندگی اکثر افراد از این درد ها هست☝️ #گپ_خودمونی ❣ 🌿مطالـــب نــاب👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
ای کاش سیاستمدارامون حواسشون به این مسئله باشه☝️ #دولت #تفکیک_گفتوگوها 🍃مطالب سیاسی اجتماعی👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
ترور رسانه
⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️💥⚡️ ⚡️💥💥⚡️ ⚡️💥💥💥⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت
به قسمت قبلے☝️ ⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️💥⚡️ ⚡️💥💥⚡️ ⚡️💥💥💥⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: علـــے رو به ابن عبــاس گفت: ما به سوے بصــره حرڪت مےڪیم. اما تــو پیــش از ما به بصــره برو و با این سه تن سخن بگو. شایـد قبــل از آغاز جنگ آرام گیرند و دست از لجاجت بردارند. ابن عباس مےگوید: در بصــره نخست به دیـدار طلحـه رفتم و بیعتش را با امام به او یادآور شدم. او گفت: من بیعــت ڪردم در حالــے ڪه شمشیــر بر سرم بود. گفتم: عجــب! اما من تو را دیــدم ڪه با ڪمال آزادے بیعت ڪردے. یادم هست علــے به وقت بیعــت، به تو گفت ڪه اگر مےخواهــے من با تو بیعت ڪنم و تو خلیفه شوے و تو گفتــے ڪه ڪسـے به خلافت مستحق تر از تو نیست یا علــے! طلحــه گفت: درسـت است ڪه علــے این سخن را گفت، ولــے در آن هنگام گروهے با او بیعت ڪرده بودند و مرا امڪان مخالفت نبود..‌. آن گاه افزود: ما خواه ان خززون عثمان هستیم و اگر پسر عموے تو علــے خواهان حفظ خون مسلمانان است، قاتـلان عثمــان را تحویـل دهد و خود را از خلافزت خلـع ڪند تا خلافت در اختیار شورا قرار گیرد و شورا هر ڪه را خواست انتخاب ڪند. در غیر این صورت، هدیه ے ما به او شمشیر است. من فرصت را غنیمــت شمردم و پرده ے رسوایــے اش را بالا زدم و گفتم: بخاطر دارے ڪه تو عثمان را ده روز تمام محاصره ڪردے و مانع رسیدن آب به درون خانه ے او شدے و آن گاه ڪه علــے با تو مذاڪره ڪرد، اجازه دادے آب به درون خانه ے عثمان برده شود. و وقتے مصریان وارد خانه ے او شدند و در مقابل چشمان شما اورا ڪشتند تو مانع نشدی. و بعد هم مثل همه، با علــے ڪردے. شگفتا ڪه تو در خلافــت سه خلیفــه ے پیشين، ساڪت و آرام بودے، اما نوبت به علــے ڪه رسید از جاے ڪنده شدے! 💠@chaharrah_majazi ⛔️ فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️💥⚡️ ⚡️💥💥⚡️ ⚡️💥💥💥⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: به خــدا سوگنــد تو نیــز مےدانــے ڪه علــے ڪســے است ڪه از هیــچ شمشیرے هــراس ندارد. سپــس به نـزد عایشــه رفتــم. علـــے را به او رساندم. به او گفتــه براے علــے فضیلت و سوابقے در اسلام است و تو نیــز خـوب مےدانــے علــے ڪیست. از تو بعیـــد است ڪه دم از با علــے بزنــے! چگونه مےخواهــے با مردے بجنگــے ڪه پیامبر آن همه سفارشش را نموده است؟ ولــے او بر ادامه ے جنگ داشت. از نزد او بــدون اتخــاذ نتیجــه اے بیرون آمدم و به نزد زبیــر رفتم. علــے به من سفارش ڪرده بود ڪه با زبیــر به تنهایــے ملاقات ڪنم و فرزندش عبدالله در آنجا نباشد. من از او خواستم در طول ملاقات ڪســے به ما نزدیڪ نشود و او به غلامش گفت ڪه احدے اجازه ندارد وارد اتاق شود. من رشته ے سخنــے را به دست گرفتم. او داشت به تدریج متقاعــد مےشد و مےفهمید ڪه اشتباه ڪرده است و نباید از مڪه خارج مےشد و به سوے بصــره مے آمد، اما ناگهان پســرش عبدالله وارد شد و بناے ناسازگارے را با من گذاشت. زبیــر در مقابل او سڪوت ڪرد. عبدالله را جوانــے پرخاشگــر و عصبــے دیدم و به ناچار از منزل زبیــــر خارج شدم؛ در حالــے ڪه مےدانستم صبــر و بردبارے علــے براے توقف جنگ نتیجــه نخواهد داد. دو سپاه روے در روی هم ایستادند. علــے صبــر و بردبارے را بر آغاز جنگ ترجیــح داد. او سوار بر اسبــش به سوے طلحــه و زبیــر حرڪت ڪرد ڪه پیشاپیــش سپاه خود بر اسب هایشان نشسته بودند. به آن ها نزدیڪ شد، به زبیر نگاه ڪرد و گفت: آیا من شما نبودم؟ آیا آن روزها در ڪنار پیامبر اسلام با ڪفار مےجنگیدیم و در یڪ صف بودیــم او را فرامــوش ڪرده ایـد؟ ✨ ... لینک قسمت اول رمان قدیـــــس https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127 💠@chaharrah_majazi ⛔️ فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
بخیل را در مشورت ڪردن دخالت نده، ڪہ تو را از نیکوڪاری باز مے دارد و از تنگدستے مے ترساند. #نهج_البلاغه 💌 @chaharrah_majazi
تنها کسی که تو داره کارشو درست انجام میده ریش‌ روحانیه یکدست ، و مرتب😁🤣🤣🤣 @‌chaharrah_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥دنیا و جامعه با سرعت رو به #نابودی میره... اما کسی که نمیخواد نابود بشه چقد سخته براش... کلیپ های جالب رو اینجا ببین👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
عادل زندگے خود را با مردم ناتوان برابر ڪنند تا را فقرش برآشفته نڪند. 💌 @chaharrah_majazi
ترور رسانه
⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️💥⚡️ ⚡️💥💥⚡️ ⚡️💥💥💥⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت
به قسمت قبلی☝️ ⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️💥⚡️ ⚡️💥💥⚡️ ⚡️💥💥💥⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: طلحه گفت: هر کس می خواهی باش ای علی! تو مردم را به کشتن عثمان تحریک کردی و باید پاسخگوی کار خود باشی! على خم به ابرو آورد و گفت: دروغ می گویی طلحه تو همسر پیامبر را با خود به میدان جنگ آورده ای تا در ی او نبرد کنی در حالی که خود را در خانه نشانده ای! آیا آنچه را پیامبر آموخت فراموش کرده ای؟ طلحه حرفی برای گفتن نداشت. علی رو به زبیر گفت: و اما تو زبیر! تو از اقوام ما و از فرزندان عبدالمطلبی. آیا سزاوار است که بخاطر فرزند ناخلفت رو در روی ما بایستی؟ آیا به خاطر داری روزی را که پیامبر از قبیله ی بنی غضمم عبور می کرد، او به من نگاه کرد و چیزی گفت و خندید و من نیز خندیدم، تو برافروخته شدی و به پیامبر گفتی چه با علی می گویید و می خندیدید و با ما سخن نمی گویید، و پیامبر به تو خیره شد و گفت: ای زبیر روزی خواهد رسید که تو با علی بجنگی و در همان حال از دنیا بروی. و تو سرت را تکان دادی و گفتی است که من رو در روی علی قرار بگیرم...! حال چه شده است؟ زبیر سرش را به زیر انداخت و حرفی نزد. علی بدون نتیجه به نزد سپاهیانش باز گشت. على به آرایش و سازماندهی سپاه خود پرداخت و فرماندهان خود را تعیین کرد، او ابن عباس را فرمانده ی کل مقدمه سپاه، عمار یاسر را فرمانده ی کل سواره نظام و محمد بن ابوبکر را فرمانده ی کل پیاده نظام و داد. در حالی که او مشغول سازماندهی لشکریانش بود، ناگهان بار تیر از طرف لشکرگاه دشمن باریدن گرفت و بر اثر آن، چند تن از چند تن از یاران علی کشته شدند؛ از جمله فرزند عبدالله بن بدیل. 💠@chaharrah_majazi ⛔️ فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️💥⚡️ ⚡️💥💥⚡️ ⚡️💥💥💥⚡️ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: عبدالله جسد فرزندش را به نزد على آورد و گفت: آیا باز هم باید و از خود نشان دهیم؟! به خدا سوگند اگر هدف اتمام باشد، تو حجت را بر آنان کردی. سخنان او باعث شد که علی آماده نبرد شود. سپاه چشمگیر و منظم على، دشمنان را به تکاپو انداخت و آن ها شتر عایشه را که حامل كجاوه ی او بود، به میدان نبرد آوردند. عبدالله پسر زبیر پیش روی عایشه و مروان بن حکم در سمت راست او قرار داشتند. مدیریت سپاه با زبیر بود و طلحه فرمانده ی سواره نظام و پسرش محمد نیز فرماندهی پیاده نظام بودند. امام آن روز پرچم نبرد را به دست فرزندش محمد حنفیه سپرد و خطاب به او گفت: اگر کوه ها از جای خود کنده شدند، تو بر جای خود باش! دندان ها را به هم بفشار! کاسه ی سرت را به خدا عاریت ده! گام های خود را بر زمین میخکوب کن و پیوسته به آخر لشکر بنگر و بدان که از جانب خدای سبحان است! محمد از این که پرچمدار سپاه گشته، خوشحال بود. وقتی از او پرسیدند که چرا امام تو را پرچمدار سپاه خود نمود و حسن و حسین و فرزندان دیگرش را از این کار باز داشت، در پاسخ گفت: من پدرم هستم و آنان او؛ او با دستش از چشمانش دفاع می کند. جنگ آغاز شد. دو سپاه در هم پیچیدند. بر شتری نشسته بود که در میان لشگریانش قداستی یافته بود بسیاری در از شتر و عایشه کشته شدند تا این که شتر بر اثر تیری که به او اصابت کرد، بر زمین افتاد و سرنگون شد. در این هنگام فریاد عایشه بلند شد. ✨ ... لینک قسمت اول رمان قدیـــــس https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127 💠@chaharrah_majazi ⛔️ فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.