eitaa logo
کانال رسمی دانشگاه قم
20.2هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
680 فایل
روابط عمومی دانشگاه قم صدای دانشجو👈 @sedaye_daneshjoo2 روابط عمومی👈 @uni_of_qom_pr 🔸روبیکا: https://rubika.ir/university_of_qom 🔸آپارات:https://www.aparat.com/university_of_qom1 🔸️ارتباط با نظارت و ارزیابی دانشگاه: @Nezarat_qomuniv
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴یک دعوت فرهنگی و علمی 🔰از کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه قم و سایر پژوهشگران و محققین محترم دعوت می‌شود در صورت تمایل به قرار دادن فایل کتابهای خود روی این کانال، برای استفاده عموم، آثار خود را به صورت فایل پی دی اف، به ادمین( @amirdadgar) ارسال فرمایند. 🔻طبیعی است که این آثار نباید مشکل حقوقی از نظر تعهد مولف نسبت به ناشر داشته باشد. 🔻این اقدام خیرخواهانه، در ایام کرونایی و در حالی که دانشجویان نیاز به آثار استادان دارند، کاری پسندیده و فرهنگی خواهد بود، و کانال کتابخانه مرکزی، با توجه به ارتباط گسترده خود می تواند در این همراهی و همکاری، در خدمت عزیزان و اساتید و پژوهشگران باشد. 🔻طبعا کانال کتابخانه مرکزی، حق خود را برای انتخاب آثار و ارائه آنها محفوظ نگاه می دارد. 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
📚 📚 📖انتشار کتاب "مبانی فلسفی علم کلام اسلامی" توسط انتشارات دانشگاه قم 📚🖌مؤلف: دکتر علی الله بداشتی 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
هنوز تمام نشده است❌ ❇️ ❇️ 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
📚 📚 📖انتشار کتاب "ابرخازن های الکتروشیمیایی " توسط انتشارات دانشگاه قم 📚🖌مؤلفان: دکتر علی احسانی / محمد بیگدلو 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
❌ با رعایت فاصله ایمن از خود و دیگران در برابر کرونا محافظت کنیم.❌ ❇️ ❇️ 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
🔴نکته مهم 🔰دانشجویان گرامی دقت داشته باشند که ساعت موبایل یا کامپیوتری که با آن به سؤالات جواب می دهند، به درستی تنظیم شده باشد. در مواردی، ممکن است عدم تنظیم صحیح، منجر به بسته شدن آزمون برای دانشجو ، قبل از اتمام زمان واقعی شود. 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
✅امام جواد(ع): 🔰 كسى كه به خاطر پيروى از دلخواه تو، راه درست را بر تو پنهان دارد، بی گمان با تو دشمنى كرده است. ▪️شهادت امام جواد علیه السلام را تسلیت می گوییم. 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
🕗۳۸ سال سر قرار ساعت ۸ 🔹هر روز قبل از ساعت هشت که از سر کار برمی‌گشتم می‌دیدم که پیرمرد در مسیر همیشگی در حال رفتن است. هر بار که از کنار منزلشان رد می‌شدم می‌دیدم که درب خانه باز است... تا بالاخره آن عصر زمستانی حدود ساعت هفت بعدازظهر که از سر کار برمی‌گشتم، پیرمرد را دیدم که باز در حال عبور از کوچه است، اما خیلی آرام‌تر از قبل و با حالی زار و نزار؛ به مادر زنگ زدم و گفتم کمی دیرتر می‌آیم، و راهم را کج کردم و آرام آرام پشت سر پیرمرد به راه افتادم. 🔸چند باری ایستاد دستش را به دیوار گرفت و سرفه‌هایی پی در پی کرد، آنچنان که گویی نمی‌تواند نفس بکشد، دست‌پاچه شده بودم، نمی‌دانستم چه کنم! گفتم: «الان است که پیرمرد از نفس بیفتد»، اما کم کم آرام شد و به راهش ادامه داد، با خودم گفتم یعنی این پیرمرد قدخمیده هر روز کجا می رود؟ که ناگهان چشمم افتاد به فلش روی دیوار؛ به طرف حرم... 🔹کمی فکر کردم، درست است این مسیر به حرم می‌رسد، در همین افکار بودم که ناگهان پیرمرد دست به دیوار نشست، نمی‌توانست نفس بکشد، به قدم‌هایم سرعت دادم، خودم را به او رساندم، بطری آبی را که در کیف داشتم درآوردم، بفرمایید کمی آب میل کنید پدر جان، نگاهی کرد و مکثی کوتاه، «ممنونم دخترم». گفتم: «باباجان من می‌روم به سمت حرم، شما مسیرتان کجاست؟» گفت: «من هم می‌روم حرم بابا، هر روز همین ساعت‌ها راه می‌افتم، تا راس ساعت هشت حرم باشم.» 🔸با لبخند گفتم: «هر روز؟» که ناگهان چشمانش به اشک نشست و گفت: «آره بابا سی و هشت سالی می‌شود، راستش نذر دارم»، چشمانم گرد شد، با تعجب پرسیدم «نذر؟» گفت: «آره» و قطرات اشک حالا دیگر آرام آرام از چشمانش جاری می شود، بر گونه‌های چروکیده‌اش می‌غلطید و بر روی محاسن سفیدش می‌نشست. 🔹گفتم «حالا که مسیرمان یکی است اجازه بدهید شما را تا حرم همراهی کنم و به راه افتادیم»، با زیرکی پرسیدم «فکر نمی‌کردم بشود همچین نذری کرد؟ سی و هشت سال؟ هر روز ساعت هشت؟ حرم؟» تمام حواسم پیش صدای پیرمرد بود که گفت: «سی و هشت سال پیش جواد من هجده ساله بود، یک روز من و مادرش نشسته بودیم روی تختِ میان حیاط و داشتیم چایی می‌خوردیم، که جواد آمد و کنارمان نشست. 🔸جوان محجوبی بود، سرش را پایین انداخت و آرام گفت مادرجان پدرجان آمده‌ام از شما کسب اجازه کنم و بروم جبهه، که ناگهان مادرش با بهت‌زدگی عجیبی گفت جوادم چه می‌گویی تو بروی من چه کنم؟ من فقط تو را دارم، آخر ما همین یک پسر را داشتیم، در واقع جواد تنها فرزند ما بود، فرزندی که بعد از سال‌ها دوا و درمان خدا به ما داده بود. مادرش شروع کرد به گریه کردن و جواد شروع به التماس، مادرجان تو را به خدا اجازه بدهید من بروم، بخدا اِذن و اجازه شما نباشد پایم را از در خانه بیرون نمی‌گذارم، که ساعت دیواری اتاق به صدا درآمد، ساعت هشت شب بود. 🔹نمی‌دانم چه شد، جواد بلند شد ایستاد و رو به حرم کرد و گفت: مادرجان شما را به حق آقا علی ابن موسی الرضا قسم می‌دهم اجازه بدهید بروم، مگر خون من رنگین‌تر از خون مابقی جوانان این خاک است؟ مادر جواد تا اسم آقا جانم امام رضا را شنید اشک‌هایش را با کنار چارقدش پاک کرد و گفت: حالا که نام آقا را آوردی و مرا به ایشان قسم دادی برو، ولی جوادم به حق امام رضا زود برگرد مادرجان. 🔹بعد رو به من کرد و گفت حاج آقا چرا چیزی نمی‌گویید؟ شما را به خدا حرفی بزنید، سرم را بالا آوردم و گفتم: اِذن را شما باید می‌دادید که دادید برو بابا جان و جوادم رفت و هنوز بعد از سی و هشت سال باز نگشته است، و در تمام این سال‌ها در خانه ما بسته نشده است، مادرش می‌گوید شاید جوادم بیاید و ما خانه نباشیم و فکر کند از اینجا رفته‌ایم و آواره شود بچه‌ام، سی و هشت سال است من هرشب سر ساعت هشت می‌روم حرم و از آقا می‌خواهم جوانم رابرگرداند. 🔸امروز زنگ خانه را زدند. سلام و علیک کردیم اجازه خواستند وارد شدند، مدتی که گذشت یکی از آن‌ها گفت، حاج آقا چشمتان روشن بالاخره آقاجواد برگشت، مادرش صدایمان راشنیده بود، چارقدش را سرکرده سرنکرده خودش را به ما رساند، بگو مادر، جوادم کجاست؟ طی عملیاتِ اَخیر بچه‌های گروه تفحص پیکر پاک جواد و هفت تن دیگراز بچه‌های عملیات والفجر هشت درجزیره فاو پیدا شده. آزمایش‌های DNA شما با یکی از پیکرها تطابق کامل دارد. امشب دارم می‌روم حرم که ازآقا تشکرکنم، بالاخره جوادم دارد برمی‌گرددخانه.» 🔹حال دیگر ما رسیده بودیم جلوی باب‌الجواد و پیرمرد دستش روی سینه‌اش بود و اشک می‌ریخت و می‌گفت: «یا ابالجواد آمده‌ام به تشکر، ممنونم که جوادم را به من برگرداندی» و پیرمرد که حالا وارد حرم شد و من ماندم با سیل اشک و دلی که حالا از صحن و سرای علی ابن موسی الرضا روانه آن حرم نورانی با آن دوگنبد طلایی شده بود. @aqr_ir 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @universit_of_qom
📚 📚 📖انتشار کتاب "نامساوی ماتریسی خطی در سیستم تئوری کنترل" توسط انتشارات دانشگاه قم 📚🖌مؤلفان: دکتر مهرداد تاکی / دکتر عفت گلپر رابوکی / مهندس فاطمه محمدی 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
راهنمای ثبت درخواست میهمانی ترم تابستان 99_ویژه دانشجویان دانشگاه قم.pdf
حجم: 200.2K
🔴اطلاعیه 🔰راهنمای ثبت درخواست میهمانی تابستان ۹۹ (ویژه دانشجویان دانشگاه قم) ❌دانشجویان دانشگاه قم از هم اکنون می توانند با توجه به فایل راهنمای بالا، ثبت درخواست خود را انجام دهند. 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
📚 📚 📖انتشار کتاب "مقدمه ای بر تانسورها و جبر چند خطی" توسط انتشارات دانشگاه قم 📚🖌مؤلفان: دکتر عفت گلپر رابوکی / زهرا اردولالو / الهه خدابخشی/ سیده زینب وحیدی 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom
🍃🌸 اول ذی الحجه سالروز زیباترین و عاشقانه ترین پیوند آسمانی در جهان، سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) مبارک 🌸🍃 🔸روابط عمومی دانشگاه قم @university_of_qom