eitaa logo
رایحه ظهور منجی
783 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
147 فایل
لینک کانال ◀️ کارشناس سؤالات مذهبی ومهدوی : @Sajadi82 ◀️كانال ديگرما: 🆔➡️ @sajadi43
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 شیرینی زندگی عاشقان صادق تو در لحظه لحظهٔ جمعه انتظار را چنان معنا می کنند که اگر کسی هم نشین آنها شود، بی قراری را با همه وجود می چشد. جمعه برای ما روز خوشگذرانی است. هم نشینی با عاشقان تو، این روز را برایمان تلخ مي کند. برای همین هم در این روز از عاشقان تو فرار می کنیم. کاش به ما می فهماندی تلخی بی قراری جمعه ها راز شیرین شدن زندگی است. شبت بخیر شیرینی زندگی!
🍃امان ایمان ها در عالمی که تو در آن غایبی چه گردبادهای وحشتناکی می‌وزد! زوزۀ این گردبادها برای مردن از ترس، کافی است. این گردبادها رحم ندارند سر راهشان هر چه و هر که باشد معلّق میان زمین و آسمان به ناکجاآباد پرتاب می‌شود. رنگ این گردبادها سیاه است. سیاهی را با خودشان می‌برند به هر جا که می‌وزند. هر چراغی سر راهشان باشد خاموش می‌کنند و شیشه‌هایش را می‌شکنند. قُطر این گردبادها یکی دو قدم نیست. از طول یک روستا هم فراتر است. یک شهر بزرگ در گوشه‌ای از این گردباد مثل ریگ کوچکی است در بیابان. اصلاً سخن درست بگویم قطر این گردباد به اندازۀ طول همۀ دنیاست. این گردباد، نه به روز و نه هفته و نه ماهی محدود می‌شود و نه فصل از فصل را می‌شناسد. همیشه در حال وزیدن است. پس هیچ کسی در هیچ کجای این دنیا و هیچ زمانی از این گردباد در امان نیست و قسمت ترسناک قصۀ این گرباد آن است که کارش غارت ایمان است. فقط یک دسته‌اند که هر جا که باشند، ایمانشان در امان است آن هم دستۀ کسانی است که تو دوستشان هستی. آقا! با من دوست می‌شوی؟ من از این گردباد می‌ترسم. شبت بخیر امان ایمان‌ها!
🍃چارهٔ بیچاره‌ها کمی از دغدغه‌هایت برایم بگو و بگو در طول شبانه روز به چه چیزهایی فکر می‌کنی؟ می‌خواهم تلاش کنم ذهنم را به همان چیزی که تو فکر می‌کنی مشغول کنم. آقا! از فکرهای بیهوده خسته‌ام. این فکرها چقدر عالمم را تنگ و کوچک کرده‌اند. در زندان این عالم، نفس کم آورده‌ام، کمکم کن و من بیچاره را آزاد از کن از این زندان. شبت بخیر چارهٔ بیچاره‌ها!
🍃راز مدارا وقتی کسی پیش انسان محترمی به من اهانت می‌کند، چه خوب احساس می‌کنم که توانم برای خویشتنداری، بسیار است. حالا که زندگی را در مقابل نگاه تو می‌بینم، تحمل رفتارهای ناشایست برایم آسان شده. محترم‌تر از تو روی زمین، کدام انسان است؟ تو صبر و مدارای مرا می‌بینی و لبخند می‌زنی و من لبخند تو را در خیالم ترسیم می‌کنم و بیشتر مدارا می‌کنم. همین برای دریا شدن سینه‌ام کافی است. شبت بخیر راز مدارا!
🍃یار بیچاره‌ها برگه‌ای برداشته و قلمی به دست گرفته‌ام. می‌خواهم فهرست کنم دغدغه‌ها و آرزوهایم را و به صف کنم هر آنچه را که خوشحال و هر چه را که ناراحتم می‌کند؛ اما از روبه‌رو شدن با عالم کوچکم می‌ترسم. می‌خواهم با خیال داشتن عالمی بزرگ، زندگی را طی کنم؛ اما می‌دانم این خیال، وسوسۀ شیطان برای نرسیدنم به توست. آقا! کمکم کن تا خودم را بهتر بشناسم و عالمم را واقعا بزرگ کنم. من بیچاره به کمکت محتاجم. شبت بخیر یار بیچاره‌ها!
🍃دلگشای دل گرفته ها دلم عجیب گرفته. فاصلۀ عالم من تا عالم تو، دارد قاتل جانم می‌شود. من تحمل این همه دل‌گرفتگی را ندارم. خودت به فریادم برس آقا! یا باید دلم بزرگ شود تا تحمل این همه فاصله را پیدا کند یا باید به عالم تو نزدیک‌تر شوم تا تاب بیاورم دنیا را؛ ولی من به چیزی جز نزدیک‌تر شدن به تو فکر نمی‌کنم. بگذار دلم کوچک بماند تا برای نزدیک شدن به تو دست و پای بیشتری بزنم. تو هم نگاه مرحمتی کن تا زودتر به تو نزدیک شوم. شبت بخیر دلگشای دل‌گرفته‌ها!
🍃امام مهربان چقدر جفا کردیم در حق یکدیگر! می‌شد نشست و برخاستمان عامل پروازمان شود، با هم نشستیم و برخاستیم و چسبیدیم به زمین. می‌شد به هم نگاه کنیم و یاد خدا بیفتیم، چشم در چشم هم دوختیم و دنیا در نگاهمان بزرگ شد. می‌شد یکدیگر را که می‌بینیم آینۀ عیب‌های هم باشیم تا زودتر وجودمان پاک شود؛ اما ترسیدیم عیب کسی را به او بگوییم تا نکند او هم عیب ما را به ما بگوید. چقدر جفا کردیم در حق یکدیگر! باید دست به دست هم می‌دادیم و به قله می‌رسیدیم، دست در دست یکدیگر رفتیم تا ته دره و حالا آمده‌ایم پیش تو برای توبه. دلمان خوش است تو آقای توبه‌پذیری! شبت بخیر امام مهربان!
🍃یار شیرین سخن باید گوشم را وقف کنم، وقف حرف‌های مفید و می‌دانم مفیدتر از حرف‌های نورانی خدا و شما، حرف دیگری نیست. آقا! عیبی دارد اگر آرزو کنم آرزو کنم روزی دو زانو بنشینم در برابرت، دست ادب بگذارم روی پایم و چشم بدوزم به لب‌های شیرینت و گوش جان بسپارم به کلامت؟! بشنوم و بشنوم و در دلم قربان صدقه‌ات کنم و بگویم: تو با این لب شیرینت، چطور این قدر بانمک حرف می‌زنی محبوبم؟! آرزو بر پیر و جوان عیب نیست. من در سایۀ این آرزوهاست که دنیا را تاب می‌آورم. شبت بخیر یار شیرین سخن! @abbasivaladi
🍃معلم توحید خدایی که تو می‌پرستی بزرگ‌تر از آن است که به وصف بیاید و خدایی که من می‌پرستم، کوچک تر از آن است که بشود نام خدا بر آن نهاد. خدایی که تو می‌پرستی جای خالی همه چیز را برایت پر می‌کند و خدایی که من می‌پرستم فقط به تماشای جاهای خالی زندگی‌ام می‌نشیند. خدایی که تو می‌پرستی نقطۀ اتکای تو در همۀ زندگی است؛ چه در خوشی و چه در ناخوشی. خدایی که من می‌پرستم قابل اتکا نیست حتی در حادثه‌های کوچک زندگی. من با خدای کوچکم قهر کرده‌ام و مشتاق خدای بزرگ تو شده‌ام. مرا با خدای خودت آشنا کن. شبت بخیر معلم توحید!
🍃جان عاشق‌ها از جمعه تا جمعه می‌شود فاصلۀ از مرگ تا زندگی و از زندگی تا مرگ را چشید. غروب جمعه که می‌شود و نمی‌آیی، احساس مرگ می‌آید به سراغ عاشق‌ها. شام جمعه با همین احساس دست و پنجه نرم می‌کنند و از صبح شنبه، باز هم به امید جمعه‌ای که خواهد آمد، زندگی را تجربه می‌کنند. کسی که طعم این زندگی تا مرگ را نمی‌چشد، در انتظارش باید تردید کرد. شبت بخیر جان عاشق‌ها!
🍃جان و جهان من تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را کسی اگر ادعای عشق کرد و تو همه چیزش نبودی، باید از هر واژه‌ای که عشق را با آن فریاد زده، توبه کند. تو همه چیز و همه کس عاشقی. او وقتی تو را دارد نه جان می‌خواهد و نه مال. سود و زیان او تنها یک ملاک دارد: کم داشتن یا زیاد داشتن تو، همین. یک روز می‌آید که از صمیم دل فریاد می‌زنم تو دار و ندارم هستی و جز تو هیچ چیز از خدا نمی‌خواهم. شبت بخیر جان و جهان من!
🍃 همه آرزویم وقتی آرزوی برای تو خرج شدن را در دلم زنده می‌بینم، دلم آرام می‌شود که هنوز سهمی از زندگی دارم و تو هنوز داری مرا نگاه می‌کنی. این آرزو در دل هر کسی غلیان بزند، معلوم است که عشق حتی کم، در رگ‌هایش جریان دارد. چه خبری بهتر از این؟! من به همین امید زنده‌ام که فرصت عاشق شدن را از دست نداده‌ام و یک روز عاشقم می‌‌کنی می‌دانم و من با خرج کردن همۀ هستی‌ام به پای تو، جشن عاشق شدنم را می‌گیرم. شبت بخیر همۀ آرزویم!