🍃حضرت زندگی
مشکل ما از وقتی آغاز شد که تو شدی بخشی از زندگی ما، تازه اگر شده باشی. تو همۀ زندگی هستی. جایی از روزگارمان اگر از تو خالی شد، شایستۀ هر نامی باشد، نام زندگی بر آن حرام است.
چه کسی به ما گفت اگر بخشی از زندگی را به تو اختصاص دهیم، کافی است و میتوانیم نام خودمان را در شمار منتظران و عاشقان تو بنویسیم؟
برای سند غربت تو همین بس که ما تو را بخشی از زندگی کردیم. تو خود زندگی هستی، چگونه میشود زندگی فقط بخشی از زندگی باشد؟ کاش از گرداب این تعارضها خلاص میشدیم!
شبت بخیر حضرت زندگی!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃آبادی زندگی
کاش باور میکردیم، در لحظههایی که به یاد تو نیستیم، مردهایم! و کاش به اندازهای که از انتقال از این دنیا به دنیای دیگر وحشت داریم، از مرگ خفتبارِ غفلت از تو هم میترسیدیم!
ما وقتی از تو غافل میشویم، لحظههایمان یکی یکی خرابه میشود و در میان این ویرانهها روزگار طی میکنیم و به دنبال رمز و راز آبادانی زندگی هستیم. کاش لحظههای زندگی را با یاد تو آباد میکردیم تا این قدر تلاش بیهوده نمیکردیم!
شبت بخیر آبادی زندگی!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃جلوه قدرت خدا
هر چه به دنبال راز قدرت گشتم، به چیزی نرسیدم که بیشتر از عشق، قدرتآفرین باشد و هر چه در وجودم به دنبال عشق گشتم، به عشق هر چه و هر که رسیدم، جز عشق تو.
من عاشق نیستم، پس قدرت ندارم. من ضعیفم، پس میترسم. با ترس نمیشود زندگی کرد، پس باید عاشق شد. آقا!عاشقم کن بگذار زندگی کنم.
شبت بخیر جلوۀ قدرت خدا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃آیۀ زیبای خدا
چه خوب است که یادم دادی به چشمانم بیاموزم در میان مخلوقات به دنبال نشانههای خالق بگردند. چشمهایم به تو چشم گفتهاند و نگاهشان را به دنیا طوری دوختهاند که لحظهای از خالقشان غافل نشوند؛ اما آقا! از وقتی چشمانم به چنین نگاهی عادت کردهاند، بیشتر جای خالی تو را میبینند. بارها این را از چشمانم شنیدهام که به هم گفتهاند بدون تو میلشان به دیدن، روز به روز کمتر میشود. این گونه نگاه کردن به عالم اگر عاقبتش کور شدن باشد، خوش عاقبتی است. چشمی که روزیاش دیدن تو نباشد، به چه کار میآید؟
شبت بخیر آیۀ زیبای خدا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃موعود جمعه
دوست دارم یک بار به جمعه فرصت بدهی تا با تو حرف بزند و مرا هم بنشانی پای حرفهایتان. وقتی که جمعه میرود و تو نمیآیی، جمعه چه نجواهایی دارد برای تو و تو چه حرفهایی داری برای او؟ میشود بگویی چگونه جمعه را آرام میکنی؟ جمعهای که با دنیایی از امید آمد و با کولهبازی از غم در حال رفتن است؟ بگذار حرفهای تو و جمعه را بشنوم، شاید از میان آنها کلامی برای آرام کردن دل خودم یافتم.
آقا! این چندمین جمعه بود که من بودم و تو نیامدی؟ نکند جمعهها بیایند و بروند و من هم آخرین جمعۀ عمرم را طی کنم؛ ولی باز هم تو نیایی!
شبت بخیر موعود جمعه!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃دست خدا
معلوم است که گاهی خودت دستی به دلم میکشی تا تنگ بودن دنیا را خوب بفهمم. قدر این فرصتها را خوب میدانم. اگر حس گاه به گاهِ من به زندان بودن دنیا نباشد، همۀ وجودم در باتلاق خطرناکش فرو میرود.
«دنیا برای ماندن نیست» همیشه برایم یک شعار بود؛ ولی وقتی تو دستی به روی دلم میکشی، میشود حقیقتی که با سلّولهای بدنم درکش میکنم.
چه قدر خوبی و چه اندازه مهربان که نمیگذاری دنیا را مقصد خویش کنم. دنیا وقتی که مقصد میشود، بیرحم میشود؛ بیرحمتر از آنی که در خیال بگنجد. دنیای مقصد شده، کاری میکند که آدم حتّی دستش به روی فاطمه بلند شود. دنیایی که مقصد میشود، کاری میکند که آدم فاطمه را بکشد. چه قدر این دنیا تهوّعآور است.
میدانم که خودت حواست هست؛ ولی دوست دارم التماس کنم و بگویم هر چه قدر هم که بد شدم، دست کشیدن به روی دلم را رها نکن.
شبت بخیر دست خدا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃راهنمای حیرت زدگان
من دوست دارم آن طور که تو میخواهی زندگی کنم. کوچکترین و بزرگترین کارهایم را آن گونه انجام دهم که تو دوست داری. از ریزترین تصمیمهای زندگیام تا درشتترین آنها را مطابق دلخواه تو بگیرم؛ طوری که بهانۀ لبخندی باشم که گوشۀ لبت مینشیند. یکی از این لبخندها را اگر روی لبت بنشانم، میدانم که ابدیت خویش را خریدهام؛ ولی آقا گاهی به قدری حیران میشوم که دوست دارم تو را پیدا کنم و در برابرت دست به سینه بایستم و بپرسم تو چه کاری را دوست داری و کدام تصمیم دلخواه توست، تا همان کار را انجام بدهم و همان تصمیم را بگیرم.
وقتی که از تو فاصله دارم، حیرت و سردرگمی جزئی از زندگیام شده. راه نزدیک شدن به تو چیست. از این همه حیرت خستهام. بگو چه کار کنم تا ببینمت؟!
شبت بخیر راهنمای حیرت زدگان!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃حقیقت شیرین زندگی
از توهم میترسم؛ ولی با خیال خوشم. خیال نزدیک بودن به تو به قدری شیرین است که انگیزۀ خوب شدن میدهد به من. با این که میدانم از تو دورم؛ ولی در خیالم لحظههایی را به تصویر میکشم که به قدری نزدیکت شدهام که شبها چشم در چشمت شب بخیر میگویم و تو هم با لبخند، شبم را بخیر میکنی و هر روزم با آفتاب نگاه تو شروع میشود. نمازهایم همه به امامت تو اقامه میشود و دوشادوش فرشتهها پشت سرت به نماز میایستم. حتی همسُفرهات میشوم و همسَفرت. از این خیالها قشنگتر، خیالی هست؟ این خیالها مأمورند که مرا آدم کنند. چون تو مهربانی میدانم یک روز میرسد که دیگر از این اتفاقها با عنوان خیال یاد نخواهم کرد؛ اینها خاطرههایی خواهد شد که هر روز تکرار میشود.
شبت بخیر حقیقت شیرین زندگی!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃امام غریب
من اگر چه مأموم خوبی برایت نبودم؛ اما وقتی میبینم کاسبانی از نام و مرام تو دکانی برای خودشان دست و پا کردهاند، همۀ وجودم میشود آتش. روی پیشانیشان نام تو را حک میکنند و زبانشان را به نام تو عادت میدهند و از مسیر رسیدن به تو حرف میزنند؛ اما جز به خویشتن نمیاندیشند و جز برای رسیدن به دنیا دست و پا نمیزنند.
به نام تو و به کام خودشان شعار میدهند و دل مردم را به سوی خویش میکشند. مردمِ از همه جا بیخبر هم به قصد تو به آنها نزدیک میشوند؛ اما به خدمت نفسانیت کاسبان نام تو در میآیند.
حالم از این بازار بیمروت و این کاسبان نامرد به هم میخورد؛ التماس میکنم اگر روزی خواستم پا به این بازار بگذارم و یکی از همین کاسبان بشوم، در دم پایم را بشکن.
شبت بخیر امام غریب!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃امام تنها
میترسم از روزی که پس از عمری بفهمم، تو را طوری تفسیر کردم که مثل من باشی، بی آن که نیازی باشد تغییری کنم. این هم خیانت به توست و هم خیانت به خودم. خدا نکند روزی بیاید که شیطان مرا در این دام بیندازد. که اگر در این دام بیفتم، از فریادهای تو فقط آنهایی را میشنوم که مرا تأیید میکنند. چه روزگاری بدی میشود وقتی بفهمی عمری خیال میکردی مأمومی غافل از این که خودت را امام کردهای و امام خویش را مأموم.
التماست میکنم مرا به این عاقبت مبتلا نکن!
شبت بخیر امام تنها!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
🍃سرمایه امید
بیا امشب با هم قرار بگذاریم.
من با تو قرار میگذارم حتّی اگر کارم به قهقهه کشید
هیچ گاه از ته دل شادی نکنم
مگر این که تو دوستم شده باشی
و تو هم با من قرار بگذار
در هیچ کدام از لحظههای مناجاتیات
نام مرا از یاد نبری
مگر این که امیدت از من قطع شده باشد.
من با تو قرار میگذارم که اگر از ته دل شادی کردم
بالفور توبه کنم و از خدا طلب بخشش کنم
و تو هم با من قرار بگذار
وقتی امیدت از من قطع شد
دعای مرگ کنی برایم.
قبول؟
شبت بخیر سرمایۀ امید!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃وارث علی
به دنیا آمدی تا دنیا بهانهای داشته باشد برای امتداد.
به دنیا آمدی تا بر هر چه تاریکی است غالب شوی
حتی اگر چونان خورشید پشت ابر باشی.
به دنیا آمدی تا نور فراموش نشود
و انسان با تاریکی انس نگیرد.
به دنیا آمدی و ریاضت غیبت را بر جان خریدی
تا که همیشه امید زنده بماند.
من مهربانی تو را و رحمت خدایت را
از غیبت طولانیات فهمیدم.
بگذار جماعت، هر چه میخواهند بگویند
تو غیبت کردی تا دنیا زود تمام نشود.
خدا اگر میخواست دفتر دنیا را ببندد
تو را همین سوی پرده نگه میداشت
تا چونان پدرانت انسانها قَدرت را نشاسند
و به ضربۀ شمشیر یا جام زهر، شهد شهادت بنوشی
و پس از تو دنیا تمام شود.
شهادت برای تو چونان شهادت برای علی است
خاندان شما با شهادت مانند کودک به مادر انس دارند
چه قدر خوبی که ریاضت غیبت را قبول کردی
تا ما آدم شویم برای آمدنت
و خدای تو چه قدر خوب است
که هزار و صد و اندی سال است
که فرصت آدم شدن را از ما نگرفته.
خدا در همۀ این سالها منتظر آدم شدن ماست
خدای تو چه قدر صبور است آقا!
کاش هدیۀ تولد تو از سوی ما آدمشدنمان باشد!
اگر چه هر سال عهدمان را میشکنیم
ولی خودت میدانی قصدمان شکستن عهد نیست
پس باز هم با تو عهد میبندیم که هر چه زودتر آدم شویم!
شبت بخیر وارث علی!
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#نیمه_شعبان
#محسن_عباسی_ولدی