eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.7هزار دنبال‌کننده
237 عکس
63 ویدیو
19 فایل
✍🏻 سیدعلی روح‌الامین دکترای فلسفه‌ی هنر | طلبه‌ی درس‌خارج قم «وارستگی» دفتر قدم‌زدن در اقلیم حیرت است؛ میان متن، معنا، و سکوت ارتباط>> @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال، روا است)
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ 🔸 احساس دوگانه ای دارم، از یکسو وقتی مصلحت اندیشانه به این تصویر نظر می‌کنم و می‌بینم نوشته‌هایم را با این همه دقت و وسواس علمی به همراه امانت‌داری، گردآوری و ویرایش و تدوین می‌کنند خوشحال و ممنون می‌شوم. 🔹 اما از سوی دیگر نیز در تنهایی و احوال خاصی از خود می‌پرسم این همه کاغذ تلف کرده‌ای که چه بشود؟ 🔸 می‌بینید که باز هم اسیر این پندارم که هر نوشته‌ای باید به کار آید و مصرف شود و اگر مصرف نداشته باشد پدید آمدنش وجهی ندارد. من هم می‌خواستم نوشته‌هایم مصرفی داشته باشد اما در هنگام نوشتن به مصرف فکر نکرده‌ام و در فکر تولید کالای مصرفی نبوده‌ام بلکه آن چه را به نظرم آمده است نوشته‌ام. 🔹 فلسفه در ذاتش به کار نمی‌آید و مصرف نمی‌شود مع هذا در عالمی که همه جایش بازار است و همه چیز در بازار خرید و فروش می‌شود، به شبه فلسفه‌ها هم دست رد نمی‌زنند و آن را می‌خرند و می‌فروشند. 🔸 ولی فلسفه‌ای که من به آن رو کرده‌ام در بازار چندان خریداری ندارد؛ مگر آن که باز کسانی بخواهند آن را وسیله توجیه تعصبات و سوداهای پرآسیب خود قرار دهند. 🔹 فلسفه هر چه باشد، استدلالی و برهانی است اما با استدلال و برهان ساخته نمی‌شود بلکه جلوه و صورت استدلالی و برهانی دارد. 🔸 فلسفه مثل شعر آزادی است. طلوعش فضا را روشن می‌کند و غروبش غروب خرد است و پریشانی و پراکندگی خاطر در پی دارد. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3555 ✍🏻 رضا داوری اردکانی 📗 مجموعه آثار، ج۱، ص۲۰ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🔸 احساس دوگانه ای دارم، از یکسو وقتی مصلحت اندیشانه به این تصویر نظر می‌کنم و می‌بینم نوشته‌هایم
‌ ‌ 🔺 در این چند سطر، چیزی بیش از دغدغه‌ یک نویسنده درباره «ثمر» نوشته‌هایش نهفته است؛ دکتر داوری در واقع از وضعیت تفکر سخن می‌گوید در جهانی که همه چیزش مصرفی شده است. 🔸 ما عادت کرده‌ایم هر متنی را با «کاربرد» بسنجیم؛ انگار اگر جمله‌ای بلافاصله به یک سیاست، یک اپلیکیشن یا یک استوری اینستاگرام تبدیل نشود، باید پوزش بخواهد که متولد شده. 🔹 اما فلسفه، به تعبیر او، نه ابزار است، نه مصرف؛ بلکه نحوه‌ی بودن است. فلسفه به «کار» نمی‌آید چون از جنس پرسش است نه پاسخ، از جنس جست‌وجو نه نتیجه. 🔸 آن‌جا که ما همه‌چیز را در قالب سود و فایده می‌سنجیم، فلسفه دست به مقاومت می‌زند؛ مقاومت در برابر تبدیل اندیشه به کالا. 🔹 در دنیایی که حتی «آرامش» را به‌صورت پکیج ۹۰‌دقیقه‌ای می‌فروشند، تفکر حقیقی مشتریِ دائمی ندارد. شبه‌فلسفه‌ها هستنند؛ رنگ‌ولعاب‌دار، سریع‌الحضور، آماده برای توجیه هر تعصبی. اما تفکر مثل شعری است که نه برای ترند ساخته شده، نه برای ریتویت. می‌آید، فضا را روشن می‌کند و می‌رود؛ و وقتی غروب می‌کند، دیگر هیچ چراغی روشن نمی‌ماند. 🔸 فلسفه اگرچه «به کار» نمی‌آید، اما فقدانش، ما را از امکانِ معنا و آزادی محذوف می‌کند... 🔹 دفعهٔ بعد که کتابی از داوری را ورق زدید، به جای علامت‌گذاریِ «نکتهٔ کلیدی»، یک لحظه مکث کنید و بپرسید: «این جمله قرار است مرا کجا ببرد که هیچ نقشه‌ای برایش نکشیده‌ام؟» ▪️اگر این یادداشت حتی یک نفر را واداشت که امشب یک صفحه فلسفه بخواند بدون اینکه دنبال «نتیجه‌گیریِ کاربردی» بگردد، من هم مثل استاد خوشحال می‌شوم و هم مثل او می‌پرسم: این همه کلمه را چرا نوشتم؟ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3555 ✍🏻 سید علی روح‌الامین ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 در آنچه نوشته ام همواره در پی درک اهمیت و مقام نظر بوده ام و کاری به درستی و نادرستی یا برهانی بودن و برهانی نبودن آن نداشته ام. فلسفه عقیده نیست. 🔹 از اصالت وجود و اصالت ماهیت گفته ام اما نه اصالت وجودی بوده ام و نه اصالت ماهیتی؛ بلکه این هر دو نظر را مهم میدانسته ام 🔸 در این باب سخنی دارم که بیشتر به فرض و حدس نزدیک است من حدس میزنم که اصالت ماهیت میرداماد بیشتر میلش به جانب دین است و ملاصدرا کوشیده است به تعادل میان دین و فلسفه بازگردد. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3567 ✍🏻 رضا داوری اردکانی 📗 مجموعه آثار، جلد ۱، صفحه۲۳ ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🔸 در آنچه نوشته ام همواره در پی درک اهمیت و مقام نظر بوده ام و کاری به درستی و نادرستی یا برهانی
‌ ‌ 🔺 برای سال‌ها، ما فلسفه را همچون میدانی برای نبرد دیدگاه‌ها می‌شناختیم؛ میدانی که در آن باید جانب یک طرف را می‌گرفتیم: یا افلاطونی می‌شدیم یا ارسطویی، یا اصالت وجودی یا اصالت ماهیتی. 🔸 اما داوری بازی را به هم می‌زند. او ما را از جایگاه یک «طرفدار» به جایگاه یک «ناظر متفکر» ارتقا می‌دهد. پرسش اصلی او این نیست که «آیا وجود اصیل است یا ماهیت؟»، بلکه می‌پرسد: «چه شد که چنین پرسشی در تاریخ تفکر ما اهمیت یافت؟» و «هر یک از این پاسخ‌ها، چه راهی را در برابر انسان ایرانی-اسلامی گشود و چه راهی را بست؟». این همان درک «اهمیت و مقام نظر» است. 🔹 جمله‌ی «فلسفه عقیده نیست» یک تذکر است. تذکر به اینکه فلسفه، پذیرش یک پاسخ آماده و دفاع از آن نیست؛ بلکه زیستن در خودِ «پرسش» است. 🔸 به همین دلیل است که داوری می‌تواند بدون آنکه خود را «اصالت وجودی» بداند، به اهمیت کار عظیم ملاصدرا اذعان کند و همزمان، بدون آنکه «اصالت ماهیتی» باشد، مقام نظر میرداماد را درک کند. 🔹 حدس پایانی او درباره‌ی نسبت میرداماد و ملاصدرا با دین و فلسفه، اوج همین روش است. او حکمی قطعی صادر نمی‌کند، بلکه فرضیه‌ای برای اندیشیدن پیش روی ما می‌گذارد. گویی می‌گوید: «بیایید این‌گونه هم به ماجرا نگاه کنیم». 🔸 این نشان می‌دهد که برای او، فلسفه نه یک نظام جزمی، که یک گفتگوی بی‌پایان است؛ گفتگویی که در آن، فهمیدنِ «اهمیتِ» یک سوال و شرایط امکان طرح آن، از یافتن پاسخش مهم‌تر است. 🔹 این قطعه به ما می‌آموزد که چگونه با تاریخ فلسفه نه به عنوان یک موزه، بلکه به عنوان یک افق زنده و گشوده روبرو شویم. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3567 ✍🏻 سید علی روح‌الامین 📗 از کتاب «کنار داوری نشستن» ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 نیچه همچون هر متفکر دیگری، راهِ خود را نه خود پیش‌گرفته و نه خود برگزیده است. 🔹 او به راهش حواله داده شده است. هم از این‌رو، این کلام که “بیابان بالیدن گرفته است”، کلامِ راه می‌گردد. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3575 ✍🏻 مارتین هایدگر 📗 کتاب «چه باشد آن‌چه خوانندش تفکر؟»، گذار از درس‌گفتار۴ به ۵ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🔸 نیچه همچون هر متفکر دیگری، راهِ خود را نه خود پیش‌گرفته و نه خود برگزیده است. 🔹 او به راهش حو
‌ ‌ 🔸 این عبارت از مارتین هایدگر، عصاره‌ی نگاه او به تاریخ اندیشه است. او تصویر رایج از متفکر به مثابه یک «سوژه‌ی خودبنیاد» که آزادانه مسیرش را انتخاب می‌کند، کنار می‌گذارد و می‌گوید متفکر به راهش «حواله» داده می‌شود. 🔹 این جمله‌ی کوتاه، نه فقط درباره‌ی نیچه، که درباره‌ی سرشت خود اندیشیدن سخن می‌گوید. هایدگر با تأکید بر اینکه نیچه “نه خود پیش‌گرفته و نه خود برگزیده”، بلکه “به راهش حواله داده شده است”، تصویر رمانتیک از متفکر به مثابه‌ی “خالق مستقل اندیشه‌ها” را فرو می‌ریزد. 🔸 این “حواله داده شدن”، از مفاهیم محوری اندیشه‌ی هایدگر است. “دازاین” (هستنده‌ی انسانی) همواره خود را درون “عالم”ی یافته است که پیشاپیش برساخته‌ی او نیست. این عالم، شبکه‌ای از معانی، تاریخمندی و روابط است که دازاین در آن “پرتاب” شده است. 🔹 راه فکری یک متفکر نیز، از این پرتاب‌شدگی برمی‌خیزد. او نه خالق راه، بلکه پاسخگویی است به ندایی که از خودِ “راه” یا خود “هستی” به گوش می‌رسد. این نگاه، اندیشیدن را از یک “فعالیت ذهنی” صرف، به یک “راهروی” در مسیری که هستی گشوده است، ارتقا می‌دهد. 🔸 متفکر نه راه‌ساز است، نه راه‌رو؛ بلکه کسی است که راه او را می‌طلبد. و تفکر، نه صرفاً فعالیتی ذهنی، بلکه پاسخی است به این طلب. 🔹 تفکر اصیل، یک “اختراع” خودبنیاد نیست، بلکه یک “اکتشاف” و “پاسخ” به ندای هستی است. نیچه انتخاب نکرد که به «مرگ خدا» و «نیهیلیسم» بیندیشد؛ این سرنوشتِ متافیزیک غربی بود که این مأموریت را برای او «حواله» کرد. 🔸 هایدگر به جمله‌ای از نیچه اشاره می‌کند: «بیابان بالیدن گرفته است». این جمله، «کلامِ راه» است؛ یعنی نه فقط گزارشی از وضعیت، بلکه صدای همان راهی که متفکر بدان حواله شده است. 🔹 بیابان، استعاره‌ای است از تهی‌شدن جهان از معناهای پیشین؛ و بالیدن آن به معنای گسترش این تهی‌شدگی است که خود زمینه‌ی امکان تفکر تازه را فراهم می‌کند. 🔸 هایدگر می‌گوید این تشخیص، یک تحلیل شخصی نیست، بلکه «کلامِ خودِ راه» است. یعنی این خودِ آن مسیر تاریخی است که از طریق نیچه، وضعیت خودش را برای ما آشکار می‌کند. 🔹 نیچه صرفاً آن صدایی بود که این پیام را به گوش همگان رساند. او متفکری است که در پایان تاریخ متافیزیک ایستاده و بحران نهایی آن، یعنی نیهیلیسم فراگیر را با تمام وجود حس کرده و فریاد زده است. او نه آغازگر یک راه، که به سرانجام رساننده‌ی راهی بود که به او حواله شده بود. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3575 ✍🏻 سید علی روح‌الامین ‌ ‌ ‌ ‌
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ سخنرانی شیخ اسماعیل رمضانی درباره اینستاگرام 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3584 ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
کلیپ سخنرانی شیخ اسماعیل رمضانی درباره اینستاگرام 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.i
🔺از «جلوه‌گری» در اینستاگرام تا «گِشتِل» هایدگر: نگاهی به ذات پنهان تکنولوژی ✍🏻 یک خوانش هایدگری بر کلیپ شیخ اسماعیل رمضانی؛ به قلم سید علی روح‌الامین در لینک زیر: https://varastegi.ir/3584 ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
کلیپ سخنرانی شیخ اسماعیل رمضانی درباره اینستاگرام 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.i
‌ ‌ 🔺 از «جلوه‌گری» در اینستاگرام تا «گِشتِل» هایدگر: نگاهی به ذات پنهان تکنولوژی 🔸 شیخ اسماعیل رمضانی در کلیپ بالا به نکته‌ای کلیدی و قابل‌تأمل اشاره می‌کند: فرم شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام، ذاتاً ما را به سمت سطحی‌نگری، بی‌حوصلگی و نمایش‌گری سوق می‌دهد. این سخن کاملاً درست است، اما پرسش بنیادین اینجاست: آیا این ویژگی‌ها صرفاً یک “تصادف” یا “انتخاب” طراحان اینستاگرام است؟ یا ریشه در چیستی خودِ تکنولوژی مدرن دارد؟ 🔹 برای پاسخ به این پرسش، باید از سطح نقد رسانه‌ای فراتر رویم و به قلمرو فلسفه پا بگذاریم. در این مسیر، مارتین هایدگر، با تبیین خود از “ذات تکنولوژی”، چراغی فروزان به دست ما می‌دهد. 🔸 شیخ اسماعیل از «ذات اینستاگرام» حرف می‌زند، اما هایدگر به ما می‌آموزد که مسئله عمیق‌تر از یک پلتفرم خاص است؛ مسئله بر سر «ذات خود تکنولوژی مدرن» است. 🔹 در نگاه روزمره، ما تکنولوژی را ابزاری خنثی می‌بینیم که می‌توان از آن خوب یا بد استفاده کرد. اگر چاقو جراحی کند، خوب است و اگر بکشد، بد. اما هایدگر به ما هشدار می‌دهد که این نگرش، خطرناک‌ترین وجه تکنولوژی را از نظر پنهان می‌کند. از نگاه او، ذات تکنولوژی جدید نه در ابزار بودنش، بلکه در نحوه‌ای از “آشکارگی” یا پرده‌برداری از جهان است. 🔸 تکنولوژی مدرن، جهان و هر آنچه در آن است را به شیوه‌ای خاص به ما نشان می‌دهد: به مثابه‌ی یک «منبع در دسترس» یا به تعبیر هایدگر، « منبع قابل بهره‌برداری» 🔹 یک رودخانه دیگر صرفاً یک پدیده طبیعی با زیبایی و رمز و راز خودش نیست؛ بلکه منبعی برای تولید برق آبی است. یک جنگل، انباری از چوب است. یک کوه، معدنی از سنگ. همه چیز به یک منبع قابل محاسبه، قابل سفارش و قابل بهره‌برداری تبدیل می‌شود. این نگاه مسخِّرکننده و حسابگرانه، همان ذات تکنولوژی مدرن است که هایدگر آن را «گِشتِل»(Ge-stell) یا «چهارچوب فراگیر» می‌نامد. 🔸 حالا به اینستاگرام بازگردیم. چرا ذات اینستاگرام «نمایش و جلوه‌گری» است؟ چون این پلتفرم، عالی‌ترین تجلی «گشتل» در زندگی اجتماعی ماست. 🔹 اینستاگرام با وجود اینکه یک نرم‌افزار طراحی‌شده توسط انسان است، اما ذات آن در کدهای برنامه‌نویسی آن نیست، بلکه در شیوه‌ای است که جهان و موجودات را به ما عرضه می‌کند. 🔸 گشتل یک «چهارچوب» است که تعیین می‌کند جهان چگونه برای ما حاضر شود به همین دلیل اینستاگرام صرفاً یک “ابزار” برای به اشتراک‌گذاری عکس نیست. 🔹 اینستاگرام، یک “گشتل” تمام‌عیار است. ذات آن، تبدیل همه چیز (لحظات شاد زندگی، تراژدی‌های شخصی، زیبایی‌های طبیعت، اعتراضات اجتماعی، دانش و حتی تفکر) به “منبعی” برای تولید “محتوا” و “نمایش” است. این شبکه، جهان را به یک “ذخیره‌ی بی‌پایان از پست‌ها و استوری‌های بالقوه” تقلیل می‌دهد. در این منطق، یک سفر زیبا تا زمانی که به یک پست یا استوری جذاب تبدیل نشود، گویی «کامل» نشده است. 🔸 وقتی همه چیز به یک منبع قابل مصرف و جایگزین‌شدنی تبدیل می‌شود، دیگر جایی برای درنگ، تأمل و فهم عمیق باقی نمی‌ماند. الگوریتم‌ها ما را به مصرف سریع و بلعیدن بی‌وقفه‌ی محتواهای جدید تشویق می‌کنند. حافظه بلندمدت و فهم عمیق در این چرخه بی‌معناست، زیرا ارزش هر چیز در «اکنون» و «قابلیت مصرف فوری» آن خلاصه می‌شود. 🔹 شیخ اسماعیل با نیتی خیرخواهانه راه‌حلی ارائه می‌دهد: مهندسان بومی، پلتفرمی جایگزین بسازند که این معایب را نداشته باشد. این نگاه، مشکل را به نیت یا ایدئولوژی سازندگان آمریکایی آن تقلیل می‌دهد؛ گویی با یک «توطئه» فرهنگی مواجهیم. 🔸 اما از منظر هایدگر، مسئله، خودِ ذات تکنولوژی مدرن است. «افق آشکارگی» پنهان در پس هر پلتفرم مشابهی، چه در نیویورک ساخته شود و چه در تهران، همان «گِشتِل» خواهد بود. 🔹 اگر مهندسان بومی ما هم پایگاه‌داده‌ها و الگوریتم‌های یک شبکه اجتماعی جدید را از نو بنویسند، باز هم مجبورند در چارچوب همان “عقلانیت تکنولوژیک” عمل کنند: عقلانیتی که بر پایه‌ی “بهینه‌سازی”، “مقیاس‌پذیری”، “جذب حداکثر توجه کاربر” و “قابلیت اندازه‌گیری” (با معیارهایی مانند لایک، بازدید و تعامل) استوار است. این منطق، ذاتی تکنولوژی دیجیتال است، نه یک انتخاب اخلاقی. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3584 ادامه در پست بعدی... ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🔺 از «جلوه‌گری» در اینستاگرام تا «گِشتِل» هایدگر: نگاهی به ذات پنهان تکنولوژی 🔸 شیخ اسماعیل رمض
ادامه پست قبلی... 🔸 مشکل در محتوای پلتفرم نیست که بتوان با تغییر سازنده آن را عوض کرد؛ مشکل در خودِ فرم و ذات تکنولوژیک آن است. ما نمی‌توانیم با ساختن یک قفس جدید با مصالح بومی، از منطق «در قفس بودن» رها شویم. 🔹 گشتل به عنوان یک «فراخوان»، ما را فرامی‌خواند که جهان را تنها به مثابه منابع قابل دستکاری و بهره‌برداری ببینیم. این فراخوان، پیش از آنکه ما بخواهیم چیزی را بسازیم، خود را بر ساختار هرگونه ابزار جدید تحمیل می‌کند. 🔸 به بیان دیگر، ساختار اینستاگرام یک نمایش است، نه به خاطر بد بودن طراحانش، بلکه به این دلیل که تنها راهی است که تکنولوژی مدرن اجازه می‌دهد جهان در یک بستر دیجیتال «حاضر» شود. 🔹 زبان تکنولوژی، زبان «کارایی» و «بهینه‌سازی» است. این زبان، زبانی است که هستی را به «متریک» فرومی‌کاهد. اینستاگرام، با کپشن‌های کوتاه، ایموجی‌ها، و هشتگ‌های زنجیره‌ای، زبانی می‌سازد که ضد تأمل است. زبان اینستاگرام، زبان فراموشی است: لحظه‌ای دیده می‌شود، لحظه‌ای ناپدید. این زبان، خانه‌ای برای هستی نمی‌سازد، بلکه آن را به «استوری»‌هایی زودگذر تقلیل می‌دهد. 🔸 بنابراین، نقد اینستاگرام اگر بخواهد عمیق باشد، باید نقدی بر «گشتل» باشد؛ بر شیوه‌ای از بودن که در آن همه‌چیز باید در معرض دید و مصرف باشد. راه‌حل، نه در جایگزینی نرم‌افزار، بلکه در بازاندیشی نسبت ما با تکنولوژی و زبان است. 🔹 خطر بزرگ این است که ما این نحوه‌ی نگریستن تکنولوژیک را تنها راه ممکن برای دیدن جهان بپنداریم. اما هایدگر معتقد است «آنجا که خطر هست، نیروی رهایی‌بخش نیز می‌روید.» 🔸 راه‌حل، نه در جایگزینی یک تکنولوژی با تکنولوژی دیگر، بلکه در آگاهی به ذات آن است. آگاهی از اینکه اینستاگرام صرفاً یک «ابزار» نیست، بلکه حامل یک جهان‌بینی خاص است. با این آگاهی است که می‌توانیم مرزی میان خود و این منطق مسلط بکشیم و به دنبال شیوه‌های دیگری از «بودن» بگردیم؛ شیوه‌هایی که در آن انسان و زندگی، نه به چشم «منبع قابل بهره‌برداری»، بلکه به چشم «راز قابل احترام» دیده شوند. 🔹 این کلیپ یک زنگ خطر است؛ فلسفه به ما کمک می‌کند تا بفهمیم این زنگ برای چه به صدا درآمده و چرا راه‌حل‌های ساده‌انگارانه، ما را از شنیدن اصل صدا بازمی‌دارند. 🔺 “آیا در عصر چیرگی اینستاگرام، می‌توانیم نحوه‌ی دیگری از «بودن» را تجربه کنیم که در اسارت «نمایش» نباشد؟” 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3584 ✍🏻 سید علی روح الامین ‌ ‌ ‌
🔻 گسست از «ذهن» و «عین»: ظهور سوژه‌ی مدرن 🔸 معمولاً سوژه و ابژه به ذهن و عین ترجمه می کنند و نمی دانند (و دانستن آن نیز آسان نیست) که ذهن در فلسفه جدید پنهان یا منتفی شد تا سوژه ظاهر شود. همچنین نسبت میان علم و عین قطع شد تا ابژه جای معلوم بالذات در علم را گرفت. در فلسفه قدیم که از ذهن و عین بحث می شد، تقابلی میان این دو نبود؛ چنان که فلاسفه اسلامی معتقد بودند که علم، علم به اعیان اشیاء است و بیشتر آنان به نحوی از انحاء اتحاد عالم و معلوم و عاقل و معقول قائل بودند و به هر حال مسئله مهم در نظر آنان سنخیت عالم و معلوم بود. 🔹 اما سوژه و ابژه، ذهن و عین نیستند. ابژه چیزی است که سوژه آن را در برابر خود می گذارد و به آن تعیّن می دهد و به این اعتبار است که می توان گفت سوژه و ابژه به نحوی با هم جمع می شوند (و بدون این جمع تحقق و تحول عالم متجدد امکان نداشت). 🔸 سوژه و ابژه در تفکر جدید پیش آمده و به عالم متجدد تعلق دارد یعنی قبل از اینکه عالم متجدد پدید آید سوژه و ابژه وجود نداشت و هیچ بعید نیست که در آینده عالم جدیدی پدید آید که در آن بشر خود را سوژه نداند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3590 ‌ ✍🏻 دکتر رضا داوری اردکانی ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
🔻 گسست از «ذهن» و «عین»: ظهور سوژه‌ی مدرن 🔸 معمولاً سوژه و ابژه به ذهن و عین ترجمه می کنند و نمی دا
‌ ‌ 🔸 نکته ای که از دکتر داوری نقل شد، بیش از آنکه صرفاً یک تمایز واژگانی میان «ذهن و عین» و «سوژه و ابژه» باشد، پرده از یک گسست وجودشناختی و سرنوشت‌ساز در تاریخ تفکر غربی برمی‌دارد. 🔹 یکی از حجاب‌هایی که فهم این گسست تاریخی را در جهان فکری ما دشوار ساخت، در خودِ ترجمه نهفته است. برگردانِ شتاب‌زده و مسامحه‌آمیز «سوژه» (Subject) و «ابژه» (Object) به «ذهن» و «عین» در سنت فلسفی اسلامی، این توهم را پدید آورد که این تقابل را در چارچوب مأنوسِ نسبت «علم و معلوم» نگریستند و کوشیدند آن را با مبانی حکمت اسلامی بسنجند. غافل از آنکه این ترجمه، نه یک معادل‌یابی ساده، که پرده‌پوشی بر یک انقلاب بنیادین بود. 🔸 در اندیشه قدما، علم به اعیان اشیاء، و اتحاد عالم و معلوم، نشانه‌ای از سنخیت وجودی میان انسان و جهان بود. انسان نه در برابر جهان، بلکه در میان آن، و با آن بود. با ظهور تفکر جدید، که دکارت طلیعه‌دار آن است، این نسبت دگرگون شد. انسان از این میان‌بودگی بیرون کشیده شد و در مقام ناظرِ مستقل، در برابر ابژه‌ای که خود آن را تعیّن می‌بخشد، قرار گرفت. چنانکه هایدگر می‌آموزد، این دوران، عصر برآمدن «سوژه» است. سوژه دیگر آن ذهن منفعل و پذیرای قدیم نیست؛ بلکه فاعل شناسایی خودبنیادی است که کل هستی بر آن استوار می‌شود. سوژه، خود را در برابر تمام عالم، که اکنون به «ابژه» فروکاسته شده، قرار می‌دهد. «ابژه» در این معنا، دیگر «عین» یا حقیقتِ فی‌نفسه نیست، بلکه آن چیزی است که در برابر سوژه «افکنده شده» تا توسط او تعین یابد. 🔹 این تعیّن‌بخشی، همان ارادهٔ معطوف به قدرتی است که در ذات سوژهٔ مدرن نهفته و جهان را به مثابهٔ امری قابل محاسبه، سنجش و تملک فهم می‌کند. جهان دیگر راز خود را بر ما نمی‌گشاید؛ این ما هستیم که با پیش‌فرض‌ها و مقولات خود به سراغش می‌رویم و آن را وادار به پاسخ‌گویی در چارچوب تنگ پرسش‌های خود می‌کنیم. 🔸 از منظر هایدگر، این سیطرهٔ سوژه-ابژه، همان تقدیر و سرنوشت متافیزیک غربی است که در دوران معاصر، در ذات «تکنولوژی» به اوج خود می‌رسد. تکنولوژی در معنای هایدگری‌اش (گِشتِل یا Gestell)، چیزی جز همین صورت‌بندی عالم به‌منزلهٔ ابژه برای ارادهٔ سوژه نیست. در این افق، همه‌چیز، از طبیعت و رودخانه گرفته تا خود انسان، به یک منبع قابل بهره‌برداری و بهینه‌سازی بدل می‌شود. 🔹 آیا انسان می‌تواند از این مقامِ «ارباب و مالک طبیعت» دست بشوید؟ آیا می‌تواند از این خواستِ سیطره‌جویانه بر وجود، پا پس کشد؟ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔎 https://varastegi.ir/3590 ✍🏻 سید علی روح الامین ‌