eitaa logo
«کمــی کــافــر...»
3هزار دنبال‌کننده
256 عکس
108 ویدیو
0 فایل
یک صبح «کمی کافر» و یک صبح «مسلمان» یک مـــرتبــه زنــدیــقـــم و یک مـــرتبــه درویــــش کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی @MOSAB_YAHYAEI
مشاهده در ایتا
دانلود
در فقـه گیسوانت، شیــخِ دلــم اســیر است جور تو پر «کفایه»، مهر تو بی «مکاسب»! دکتر 🔴@yahyaei_m
ما تحت سلطه‌ی رسانه‌ایم و کودکان غزه دارند از سردی نگاه روزگار یخ می‌زنند و می‌میرند. ما چرا نمی‌میریم؟! 🔽ادامه در پست بعد... 🔴@yahyaei_m
«هَپی نیــو یِـــر...» این صدای «بابادوئل» است که سوار بر تانک مرکاوا با انبوهی از جعبه‌های مهمات از کوچه‌پس‌کوچه‌های غزه و اطراف بیمارستان عبور می‌کند و کودکان را به جشن بمب‌های فسفری و ضیافت تیر و ترکش دعوت می‌کند. سال نو؛ حال نو؛ و غسّــال نو! رسانه‌ها دروغ می‌گویند؛ با این حجم از آتش هیچ کودکی در سرما یخ نخواهد زد! کاج‌های کریسمس را با چاشنی‌های انفجاری تزیین کنید، و به کودکان بگویید «قایم‌موشک» بازی قشنگی‌ست؛ بچه‌ها در چادر آوارگان «قایم» می‌شوند، و پهپادها -سُک‌سُک- با «موشک» به سقف چادر می‌کوبند. بچه‌ها یکی‌یکی می‌سوزند و بازی تا سوختن آخرین نفر ادامه خواهد یافت! در غزه هیچ‌کس از سرما نخواهد لرزید؛ صهیونیست‌ها همه جا را به آتش کشیده‌اند. (این بند را ندیده بگیرید:) امیدوارم آقای عراقچی امسال هم سال نو مسیحی را به وندی شرمن یهودی تبریک نگفته باشد! بگذریم... مصرف را کنید؛ اما تورم و نرخ ارز و سود دلاری‌فروش‌ها را نه! تنها پول‌دارها حق دارند که زندگی کنند. دوره، دوره‌ی دور دور کردن و استخرهای روباز است! ریالی بخرید دلاری سود کنید و خلق‌الله را بفرستید دنبال نخود سیاه یارانه‌ی پنهان! عیب از «دلار» است؟ یا «دولا راست» شدن اقتصادخوانده‌ها پای و شوک‌درمانی؟! آآآی مجلس شورای اسلامی آدم باش و عامل نابسامانی ارز را (همتی کرده) رسوایش کنید! می‌گویم حالا که سرعت اینترنت دم به دم پایین می‌آید، و نرخ ارز هی بالاتر می‌رود بهتر نیست که جای وزیر ارتباطات و اقتصاد را عوض کنید؟! مردم دو دسته‌اند: «غنی‌نژاد»ها و مستضعفین! (یادتان نرفته است که جنگ ما جنگ فقر و غناست؟!) کاش وحید جلیلی نامه‌ای سرگشاده به دبیر ستاد تحول صدا و سیما می‌نوشت و نقدی بر تبلیغات وحشی شهر فرش و سرای ویرانی -که دهان مردم را فرش کرده‌اند- منتشر می‌کرد! ما تحت سلطه‌ی رسانه‌ایم و کودکان غزه دارند از سردی نگاه روزگار یخ می‌زنند و می‌میرند. ما چرا نمی‌میریم؟! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با دل شکسته رفتــم رو به مشــرق تبـــسم ناگهان رسیدم اینجا، صبح‌تان بخیر مردم... 🟢@yahyaei_m
یا چهــره بپوش یا بســوزان بر روی چو آتشـت، سپندی 🟢@yahyaei_m
ناخـــداونـــدان دنیــــا از قیــــامت غافـــل‌انـــد این جهان، جز کدخدا دارد خداونـدی دگر 🔴@yahyaei_m
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوش رفتم به کویِ باده‌فروش ز آتشِ عشق، دل به جوش و خروش مجلسی نَغز دیدم و روشن میرِ آن بزم، پیر باده‌فروش چاکران، ایستاده صف در صف باده‌خواران نشسته دوش‌ به‌ دوش پیر، در صدر و مِی‌کِشان گِردَش پاره‌ای مست و پاره‌ای مدهوش سینه بی‌کینه و درون صافی دل پُر از گفت‌وگو و لبْ خاموش همه را از عنایتِ ازلی چشمِ حق‌بین و گوشِ رازنیوش سخنِ این به آن هَنیئاً لَک پاسخِ آن به این که بادَت نوش گوش بر چنگ و چشم بر ساغر آرزویِ دو کَون در آغوش به ادب پیش رفتم و گفتم ای تو را دل، قرارگاهِ سُروش عاشقم دردمند و حاجتمند دردِ من بنگر و به درمان کوش پیر، خندان به طنز با من گفت ای تو را، پیرِ عقل، حلقه به گوش تو کجا؟ ما کجا؟ که از شَرمت دختر رَز نشسته بُرقَع‌ْپوش گفتمش: سوخت جانم؛ آبی ده! و آتش من، فرونشان از جوش دوش، می‌سوختم ازین آتش آهَ، اگَر امشبم بُوَد چون دوش! گفت خندان که: هین! پیاله بگیر! سِتَدَم؛ گفت: هان! زیاده منوش! جرعه‌ای درکشیدم و گَشتم فارغ از رنجِ عقل و مِحنتِ هوش چون به هوش آمدم یکی ‌دیدم مابقی را همه خطوط و نُقوش ناگهان، در صَوامعِ ملکوت این حدیثم، سروش، گفت به گوش: که «یکی هست و هیچ نیست جز او وَحْـــــدَهُ لا إِلــــــهَ إِلا هُــــــو...» 🟢@yahyaei_m
ای بدایت مَدحت، «هل اتی علَی الانسان» بی‌ تو در خلل خلقت، با تو بی‌ بدل، انسان عزمِ خیبری بنما، کاه می‌شود کیهان کامِ شکّری بگشا، کندویِ عسل: انسان مادرت که از کعبه، می‌رسید، می‌دیدم یک فرشته می‌آید، شاد و در بغل: «انسان» بر جهاز اُشترها ایستادی و گویی فتح کرده عالم را آن‌سوی قُلل: انسان ناز می‌کند تاریخ بر جهان که او دیده است روی دوش پیغمبر بشکند هُبل: انسان تیغ حیدری بردار تا جدا شود از هم این‌ سوی جَمَل: شیطان، آن‌سوی جمل: انسان عاشق تو امّت‌ها، زایر تو ملت‌ها جز به‌ تو نخواهد کرد فخر بر ملل: انسان جُمله‌جمله نو کردی آیه‌ی بلاغت را گاه می‌کند اعجاز با همین جُمل: انسان مدح تو میسّر نیست جز به «لافتی گفتن» ای نهایت وصفت «هل اتی علی الانسان...» 🟢@yahyaei_m
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نرسد اگر به «علی» کسی، به کجا رود؟ به کجا رسد؟ 🟢@yahyaei_m
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگار من شبیــه کتـــری چوپــان سیــــاه 🟢@yahyaei_m
گویی ناف آدمی‌زاد را با «نسیان» و «عصیان» بریده‌اند. آه. گفتم نسیان... درد دل می‌کردم. آتش و آویشنم یخ کرد... 🔻متن کامل در پست بعد🔻
مطمئن نیستم؛ لکن یحتمل آن روز که جناب عزرائیل فرود آمده و با غضب مشتی خاک از زمین برداشت تا خمیر مایه‌ی قامت بنی‌بشر را به محضر ذات اقدس اله ببرد، دل و دماغ دشت و دمن را نداشته و رسیده-نرسیده چنگی به قله‌ی کوه‌ها زده و فی‌الفور به عرش الهی برگشته‌ است. غیر از این باشد که آدمی‌زاد نباید این‌ همه مجنون کوه و کمر می‌شد و مفتون قاف و قله‌ها! می‌گویم شاید اصلاً سِرّ این سر گذاشتن آدمی به شانه‌ی کوه در اوقات تشویش و دلتنگی هم همین است. سَلَّمنا! روح ما بالایی‌ست و هی سرک به مُلکِ ملکوت می‌کشد. ما به اصل خویشتن برمی‌گردیم و «انّا الیه راجعون» در شأن همه‌ی ابناء بشر است. لکن با همین قاعده «تن» هم به «وطن»ش رجوع می‌کند. این است که تا گیری به روز و روزگارمان می‌افتد هوای سنگ و صخره‌ می‌زند به سرمان و فایز به لب و شروه‌خوان، راهی کوه و کمر می‌شویم. بنی‌بشر نقطه‌ی پرگار جمعیت هم که باشد باز «تنها»ست؛ چه آن‌که جمع، فقط اجتماع «تن‌»های آدمیان است. ما، یک مشت پرنده‌ی پراکنده‌ایم که می‌رویم و نمی‌رسیم. درست شبیه پرنده‌های «کوکو» که عمری‌ست پرسش‌کنان گمشده‌ای را می‌جویند و نمی‌یابند. کوه آسودگاه درد و رنج‌های آدمی‌ست؛ و الا که ما در دور این عالم به مقصد و مقصود نمی‌رسیم. گه‌گاه می‌رویم. زیر سایه‌ی بنکی پیر می‌نشینیم. هیمه‌ای در آتش می‌اندازیم. چای و آویشن دم می‌کنیم. دست حسرت به زانو می‌زنیم. و فایزی به گَرده‌ی پولاد اسماعیلی می‌خوانیم: «اگــر آهـی کشــم افلاک سوزد در و دشت و بیابان پاک سوزد» و دل‌مان که سبک شد برمی‌گردیم. و پاک فراموش‌مان می‌شود که ما اهل و اهلی این جهان نیستیم. چه می‌شود کرد؟! آدمیم دیگر. و گویی ناف آدمی‌زاد را با «نسیان» و «عصیان» بریده‌اند. آه. گفتم نسیان... درد دل می‌کردم. آتش و آویشنم یخ کرد... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m